واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
«تبعیض» خطرناکتر است یا «سخن از تبعیض»؟
این فرزندانی از امضاکنندگان استیضاح که به مدد بورسیههای اواخر دولت دهم، یا به مددهای غیر آن، در سرزمینهای دیگر [یا همان بلاد کفر خودمان] زندگی میکنند، آیا توقع بیجایی است که در کسب شغل و تحصیل و درآمد و فرصتهای زندگی در آن سرزمین، انتظار داشته باشند شرایطی برابر با همه ساکنان آن سرزمین برایشان وجود داشته باشد؟ آیا این توقع بیجایی است؟
محمد علی بدری:آیا انتشار مدارک و نام بهرهمندان از 3000 بورسیه دکترای پر از پرسش در اواخر دولت محمود احمدینژاد، پشت هیچکدام از دو طرف بهرهمند و بهرهرسان را خواهد لرزاند؟
با پرسش آسانتر و پیراستهتری آغاز کنیم: آیا ما مطمئنایم که تبعیض چیز بدی است؟
فرض کنیم ما، یا نه، هریک از امضاکنندگان طرح استیضاح رضا فرجیدانا [نخستین وزیر علوم پس از 8 سال ریاست احمدینژاد بر دولت] بخواهند از ایران بروند و در سرزمین دیگری زندگی کنند.
یا نه، بیایید فرض را هم سادهتر کنیم.
این فرزندانی از امضاکنندگان استیضاح که به مدد بورسیههای اواخر دولت دهم، یا به مددهای غیر آن، در سرزمینهای دیگر [یا همان بلاد کفر خودمان] زندگی میکنند، آیا توقع بیجایی است که در کسب شغل و تحصیل و درآمد و فرصتهای زندگی در آن سرزمین، انتظار داشته باشند شرایطی برابر با همه ساکنان آن سرزمین برایشان وجود داشته باشد؟ آیا این توقع بیجایی است؟
حالا فرض کنید ما [و نه استیضاحکنندگان و فرزندانشان] همین ما، اگر غیرخودمان در سرزمین ما، در پی کسب شغل و تحصیل و درآمد و زندگی باشند، [حتی ایرانیانی باشند غیر از «خود» ما] آیا میتوانیم بدون ترجیح ایدئولوژیک، کسی را استخدام کنیم و یا او را بهرهمند از زندگی بخواهیم؟ آیا واقعا ما از تبعیض بیزاریم؟
عبارتهایی چون «فلانی از بچههای خودمان است» پیشتر از آن که وارد ادبیات سیاسی و جملههای کلیدی رایج در متظاهران به تدین شود، ریشه در تاروپود فرهنگ عمومی ما فرو برده، خواه در بروزهای سنتی یا مذهبی آن و خواه در ظهورهای متعصبانه قومی و سرزمینی.
به این ترتیب پاسخ این پرسشها بیش از آن که در داشتههای ایدئولوژیک و یا سیاسی ما قابل جستوجو باشد، در حیطه امور شخصی و سپس فرهنگ عمومی (دینی و غیردینی) ما به دست میآید.
خون و خاک، انتساب به بزرگان [هر] دینی، امنیت خیال از قرارگرفتن در انواع جریانهای فکری، سیاسی، اجتماعی و دینی (غالب یا مغلوب، اکثریت یا اقلیت) و از این دست افتخارهای بیرنج، همراه با خود حقوق خودخوانده و خردهرانتهایی مسلم را میآورد که مسلمان و غیرمسلمان و اصولگرا و اصلاحطلب و سلفی و صهیونیست نمیشناسد و رمز بقای هرکدام از این جریانها را در گرو همین حقوق خودخوانده بدیهی و غیرقابل نقد میگذارد.
این امر چنان [برای آن جریانها] بدیهی است که پرسش درباره آن، توهین به مقدسات و تهدید ریشههای حیات آنها خواهد بود، و میتواند مجازات تکفیر و حتی مرگ را در پی داشته باشد؛ چنان که پرسش درباره هولوکاست در نزد صهیونیستها و پرسش درباره ضرورت تاسیس خلافت از سلفیهای داعش.
اکنون آیا پرسش درباره بورسیههای دوران وزارت کامران دانشجو، بهرهمندان از این بورسیهها و بسیاری از این دست خردهرانتها را درباره برتری سیاسی و یا ایدئولوژیک خود به تردید خواهد انداخت؟
یا آجر زیرین بنای برتریجویی بهرهمندانِ همیشگی را خواهد لغزاند و آوار آن را بر سر منتقدان خواهد ریخت؟
زیر اینهمه آوار خندهآور نیست اگر این بنا را افراد و جریانهایی بالا برده باشند که شعار عدالت سرمیدهند و ترازو را به سوی «شعاردهنگان عدالت» سنگین میکنند؟ بر طبل مبارزه با فساد اقتصادی میکوبند و برای خودشان و «خود»شان پاداشهای میلیونی و قراردادهای میلیاردی جور میکنند؟ و دست آخر با فریاد رفع تبعیض، مدام «آدمْخوبها» را از «آدمْبدها» جدا میکنند؟ [و خب باز بدیهی است که یک «آدمْخوب» حق و صلاحیت چنین جداسازیهایی را دارد.]
تبعیض که در معنای «ترجیح بعضی افراد بر بعضی دیگر بدون تفاوت شایستگی در موضوع تبعیض» متداول شده، در اصل لغت به معنی «پاره پاره کردن» و «جزءجزء کردن» است.
آیا در روزی که این دو معنای اخیر تبعیض، به مغز استخوان جامعه ایرانی برسد، باز هم خردهرانتی باقی خواهد بود که هواداران مجلسی و بیرون مجلس استیضاح و فرزندانشان، آن را بین «خود»شان تقسیم کنند؟
آیا این پرسش آخر هم از همان پرسشهای ممنوعه درباره بدیهیات سیاسی، ایدئولوژیک و ... است؟
1393/5/27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]