واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: شب ها با فکر والیبال می خوابیدم!!
محمد موسوی؛ آسمانخراش ایرانی
محمد موسوی، بهترین مدافع روی تور لیگ جهانی و آسیا و بدون تردید یکی از پایه های موفقیت تیم ملی والیبال در سال های اخیر به شمار می رود. برخلاف چهره جدی اش، بسیار صمیمی است. محمد موسوی در کوچه و بازار هم چهره ای مردمی دارد.
مجله خانواده سبز: محمد موسوی، بهترین مدافع روی تور لیگ جهانی و آسیا و بدون تردید یکی از پایه های موفقیت تیم ملی والیبال در سال های اخیر به شمار می رود. برخلاف چهره جدی اش، بسیار صمیمی است. محمد موسوی در کوچه و بازار هم چهره ای مردمی دارد.
بازیکن بلندبالای والیبال ایران که طی سال های اخیر تقریبا تمام افتخارات انفرادی و تیمی این رشته ورزشی را درو کرده است و همچنان به فتح قله های رفیع تر می اندیشد.
شروع والیبال
پدرم والیبال بازی می کرد، مثل فوتبالیست ها که می گویند از زمین خاکی شروع کردیم، من هم واقعا به همین شکل؛ پدرم یک زمین خاکی درست کرده بود با توپ و تور خودش، توپ های خیلی داغونی داشتیم. هر سری هم پنچر می شد و توپ ها را عوض می کردیم، چون در زمین خاکی بازی می کردیم سریع خراب می شدند.
آن موقع سوم ابتدایی بودم که آمدم زمین با اصرار خودم، چون خیلی در بازی هایشان کرکری خوانده می شد، پدرم هم دوست نداشت ببازد. من هم که بچه بودم و نمی توانستم پا به پای آنها بازی کنم ولی به زور به زمین رفتم و گفتم منم می خوام بازی کنم. پدرم هم بالاخره قبول کرد و فکر می کنم از آن زمان استارت والیبال من زده شد.
وقتی وارد زمین شدم حس کردم می توانم والیبالیست شوم و از آن به بعد هم همیشه پدرم حمایت خود را از من ادامه داد و از آنجایی که فرهنگی بود، با یکی از دوستانش در آموزش و پرورش صحبت کرد و من به یکی از اردوهای آنها رفتم و مورد قبول مربی قرار گرفتم، بعد هم به مسابقات مینی والیبال رامسر رفتم... سال 77 بود و تا الان هم ادامه داده ام.
به گذشته برگردم باز هم والیبالیست می شوم
کلا ورزشکار بودن به خصوص ورزشکار حرفه ای لذت های خاصی دارد که آن لذت را با هیچ چیز نمی توانم عوضش کنم. یک مقامی که به دست می آوری یا یک بازی خیلی خوب را که می بری؛ آن لذتی را که به آدم دست می دهد با هیچ ثروتی یا با هیچ اعتباری در دنیا عوض نمی کنی...
من از 17 سالگی تا الان در اردوهای تیم ملی بودم. در لیگ بازی می کنیم و بعد از آن بلافاصله اردوها شروع می شود. در واقع 6 ماه مشغول بازی های لیگ و 6 ماه در اردوها هستیم. مسلما همه اینها خیلی فشار دارند مخصوصا اردوهای تیم ملی که تا روزی 8 ساعت هم تمرین کرده ایم؛ همه اینها خیلی سخت است ولی یک لحظاتی هم هست که اگر بخواهم به عنوان مثال بگویم آن لحظه ای را می گویم که به عنوان بهترین مدافع جهان در جام باشگاه های جهان انتخاب شدم، هیچ لذتی رابا آن لحظه عوض نمی کنم که به سختی اش می ارزد.
اعتماد به نفس
دیر ناامید شدن و اعتماد به نفس ویژگی من است. مثلا در بازی با ایتالیا قبل از بازی هیچ کس امیدی نداشت که بتوانیم خوب بازی کنیم. من آن موقع به بچه ها می گفتم ما می توانیم این بازی را ببریم، آنها چیزی اضافه تر از ما ندارند، فقط یک اسم اضافه دارند. فکر می کنم این خیلی می تواند موثر باشد که ورزشکار بتواند چیزی که در تمرین هست ارائه بدهد.
بچه درسخوانی نبودم
در دوران مدرسه درسخوان نبودم، مثلا هیچ وقت شاگرد اول نشدم اما درسم بد نبود، چون پدرم فرهنگی بود؛ به خاطر او هم که شده بود درس می خواندم ولی اصلا به درس علاقه نداشتم.
تا سوم راهنمایی معدلم 19 بود اما از اول دبیرستان رفت حول و حوش 18 و چون از آن موقع وارد اردوهای تیم ملی شدم و خیلی درگیر والیبال بودم به درس اهمیتی نمی دادم و دیپلم را هم به زور گرفتم. تمام فکر و ذکرم شده بود والیبال... شب با فکر والیبال می خوابیدم، صبح با فکر والیبال بلند می شدم.
اوقات فراغت
دوست دارم یک ساز یاد بگیرم ولی هیچ وقت فرصتش را پیدا نکردم به خصوص سازهای بادی را خیلی دوست دارم اما از آنجایی که وقت آزادم کم است، فرصت این کار پیش نیامده اما مواقع بیکاری استخر می روم و اگر پیش بیاید تنیس بازی می کنم. تنیس را خیلی دوست دارم، و بعد هم شنا؛ بسکتبال NBA را اکثرا نگاه می کنم به خصوص بازی های لس آنجلس لیکرز را همیشه دنبال می کنم و از «کوبی برایانت» خیلی خوشم می آید.
همیشه بسکتبال را دوست داشتم و اگر می خواستم یک ورزش دیگر را انتخاب کنم، آن بسکتبال بود. فکر می کنم هیجانی که بسکتبال دارد، والیبال ندارد!
برای خرید مشکل دارم
موقع خرید لباس و کفش مشکل دارم. الان 3 ماه است که دنبال شلوار لی هستم اما نتوانسته ام بخرم. شلوارهایم را یکی از آشنایان از ترکیه برایم می آورد چون سایزهایش اندازه من است و حتی بعضی اوقات بلندتر هم می شوند و باید بدهم کوتاه کنند! معمولا بزرگترین سایز مغازه ها برای من کوتاه می شوند.
بهترین بازیکن جهان
بهترین لحظه زندگی والیبالی ام بود. من قبلا در کشور ژاپن که بهترین تیم های تمام قاره ها آمده بودند، نفر دوم دفاع کننده ها شدم. خیلی انگیزه برای اول شدن داشتم ولی یکی از بهترین مدافعان دنیا که در آن مسابقات، کاپ بهترین سرویس و بهترین دفاع و ارزشمندترین بازیکن را گرفت، شدیدا مرا به وجد آورد و انگیزه ای شد برای اول شدن... آنقدر تمرین کردم تا خدا را شکر من هم توانستم اول شوم و به آرزویم برسم.
خانواده ام خیلی اذیت می شوند
مادرم خیلی به من وابسته است. به خاطر همین هم خانواده ام از دزفول آمدند پیش من... بعد از اینکه 2 سال اول را در تهران تنها بودم، مادرم دیگر نتوانست تحمل کند و به همین خاطر برای همیشه به اینجا آمدند و خانه ای نزدیک من گرفتند. 2 خواهر کوچکتر از خودم دارم و در حد دانشگاه شان، والیبال بازی می کنند اما بیشتر سعی می کنند درس بخوانند. درس شان خوب است و مثل من شاگرد تنبل نیستند!
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]