واضح آرشیو وب فارسی:فارس: 6/ گزارش فارس از شهدای خبرنگار کرمان
شهید مصطفوی در عملیات بدر آسمانی شد
پیکر مطهر خبرنگار شهید حاج حسن مصطفوی پس از 13 سال مفقودالاثر بودن به زادگاهش بازگشت، حاج حسن مصطفوی در عملیات بدر آسمانی شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، به مناسبت 17 مرداد ماه روز خبرنگار، خبرگزاری فارس از شهدای خبرنگار استان کرمان گزارش میدهد. حاج حسن مصطفوی در سال 1325 روز عید قربان در شهر کرمان متولد شد و پس از طی دوران طفولیت و کسب علم از آن جا که میل نداشت در دستگاه طاغوت مشغول به کار شود، وارد بازار کسب شد. در سال 49 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو دختر و سه پسر بودند او از جمله رجال متدین و متعبدی بود که بعد از قیام 15 خرداد فعالیتهای خود را علیه رژیم طاغوت با پخش اعلامیههای امام و کتب اسلامی گستردهتر کرد و ماموران خونآشام ساواک همواره به دنبال او بودند و سرانجام اوایل مهر 1354 در حالی که از زاهدان اسلحه خریداری و داخل توپهای پارچه پنهان کرده بود در یک درگیری دستگیر میشود. او ابتدا به اعدام محکوم سپس با یک درجه تخفیف به 15 سال حبس محکوم شد، حاج حسن پس از سه سال و نیم تحمل شکنجه و زندان با قیام امت حزبالله به رهبری روحالله از زندان آزاد شد، حضور در جهاد سازندگی، خدمت به امور جنگزدگان، عضویت در حزب جمهوری اسلامی و سرپرستی روزنامه جمهوری اسلامی در استان کرمان آخرین برگهای صفحات زندگی او را رقم زد. او با حضور در جبهه در کنار رزمندگان به دفع تجاوز دشمان پرداخت و در این راه جان خود را عاشقانه تقدیم کرد، پیکر مطهرش پس از 13 سال مفقودالاثر بودن به زادگاهش بازگشت، حاج حسن مصطفوی در عملیات بدر آسمانی شد. خاطراتی از شهید حسن مصطفوی همسر شهید گفت: دخترم را باردار بودم که حاجی را دستگیر کردند، وقتی دخترم به دنیا آمد روز یازدهم او را به زندان بردم تا دخترش را ببیند، وی با دیدن او گفت: بچهای که روز یازدهم وارد زندان شده، اسمش را زینب بگذارید تا از آن بانوی بزرگوار درس صبر و پایداری و ایمان بیاموزد. وی عنوان کرد: در دوران مبارزات مردم با رژیم ستمشاهی، وی را به جرم شرکت در مبارزات دستگیر و روانه زندان کردند، یکروز به ملاقات او رفتم، ماموری همراه او بود، گفت: نگران نباشید من این جا از او پذیرایی میکنم، حاجی لبخندی زد و گفت: بله ایشان از ما بسیار عالی پذیرایی میکنند، پاهای مجروحش را نشان داد و بیان داشت: این آثار پذیرایی است. به گفته همسر شهید، حاج حسن بسیار سادهزیست بود، اگر جایی دعوت و بیش از یک نوع غذا بر سر سفره بود او فقط از یک غذا تناول میکرد و میگفت: نباید اسراف کنیم در پخت نان، کاشت سبزی، نگهداری مرغ و خروس برای امرار معاش بسیار کوشا بود به طوری که مازاد تولیدات را بین اقوام و همسایهها تقسیم می کرد. همیشه به حال همسایهها و مستضعفان رسیدگی میکرد، یک روز در کوچه خانمی را دید که گوشهای نشسته و گریه میکند، ایستاد با او صحبت کرد و متوجه شد شوهرش کارگر بوده که از کار افتاده شده با کمک چند نفر دیگر به آن خانواده رسیدگی کردند، دور خانهاش را دیوار کشیدند. برای خرید کفش و لباس همواره به سادهترینها اکتفا میکرد و میگفت: نباید خیلی به تجملات و ظواهر توجه داشت، هر وقت کسی از خرید لباسهای گران قیمت و ظاهراً شیک صحبت میکرد میگفت: تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت و همه فامیل به زندگی ساده شهید غبطه میخوردند. گوشت و پوست و شن بازوی حاج حسن تیر خورد و کمر و پشتش به دلیل آتش گرفتن کوله آرپیجی سوخته بود، برای خاموش کردن آن خود را در خاک و شن غلتانده بود و عمق سوختگی از گوشت به استخوان رسیده بود، حدوداً شش ماه از این وضعیت و مجروحیت رنج میبرد اما حتی یک آخ از او نشنیدم. عاشق درس و حوزه و طلبگی بود، اما شرایط خانواده اجازه نداد که وی از خانواده دور شود. یکروز از جبهه نامه نوشت که من وصیت میکنم که هر سه پسرم را به حوزه بفرستید تا طلبه شوند. خدا با صابران است به گفته همسر شهید پس از بهجا آوردن مراسم حج در سال 63 به جبهه رفت و در عملیات بدر در جزیره مجنون مفقودالاثر شد، منتظر همه چیز حتی شهادت، اسارت و جانبازی مجدد او بودم، اما هیچوقت به گم شدن پیکر خستهاش فکر نمیکردم، 13 سال انتظار بیپایان برای پیکر او با بچههای قد و نیم قد، وقتی پیکر حاجآقا را پس از 13 سال برای تشییع آوردند بچهها خیلی بیتابی میکردند. بعد از شهادتش یک شب خواب او را دیدم در خواب خیلی ناراحت بودم گفتم: شما دائم این طرف و آن طرف میروید یک مدت زندان، بعد جهاد سازندگی، بعد جبهه، دیگر نمیگذارم جایی بروید، هر جا که میروید باید من را هم با خود ببرید، ایشان در آشپزخانه در حال وضو گرفتن بود، لبخندی زد و در حالی که به طرف حیاط میرفت آیهای تلاوت کرد و گفت: خداوند با صابران است. انقلابی که زندگی و مرگ را هدف دار در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: ای کسانی که وصی نامه برادر خود را میخوانی، توجه داشته باشید زمانی مشغول نوشتن این وصیتنامه شدهام که تا حمله و زمان شهادتم چندان وقتی نیست و این وصیتنامه را تنها برای رضای خداوند مینویسم و تقاضا دارم به آن توجه کامل کرده و مهم عمل کردن به آن است. وی تأکید کرد: اگر شکرگزار و قدردان نعمتهای الهی باشید، میافزاییم نعمتها را برای شما و اگر کفران و ناسپاسی کنید همانا عذاب خداوند سخت است، قدر انقلاب اسلامی این نعمت بزرگ و با عظمت را بدانید، این انقلاب اسلامی بود که زندگی و مرگ را هدفدار کرد، این انقلاب ارزان به دست نیامده، در راه آن خونهای بسیاری از علما و بزرگ مردان با اخلاص جوانان ریخته شده است و انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی را با تمام توان خود حتی با خون خود حفظ و نگهدارید. انتهای پیام/2446/
93/05/20 - 08:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]