واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ناگفتههايي از تاريخ انقلاب
اثر ارجمند و تاريخي خاطرات حضرت آيتالله حاجشيخمحمدعلي گرامي قمي همراه با تصاوير و اسناد ضميمه به همت مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر و روانه بازار كتاب گشته است. آيتالله گرامي از جمله شاگردان حضرت امام(ره) است كه در دوران مبارزه با رژيم پهلوي با سخنرانيها و فعاليتهاي خود به روشنگري مردم پرداخت و در اين راه بارها دستگير، زنداني، شكنجه و تبعيد شد. ارتباط او با حضرت امام(ره) و ديگر رهبران انقلابي موجب شده است تا حوادث و وقايع متعددي را كه وي روايت ميكند، پرجاذبه و خواندني شود. آنچه پيش رو داريد، مجموعه خاطرات ايشان است كه طي 28 جلسه در مركز اسناد انقلاب اسلامي شعبه قم انجام شده و پس از حذف سؤالات در پنج فصل سامان يافته است. فصل اول، زندگينامه و احوال شخصي ايشان است كه او از خانواده، تحصيلات، استادان و تأليفاتش سخن گفته و مقامات معنوي بعضي از بزرگان را بيان كرده است. فصل دوم، تشريح و تبيين ويژگيهاي اخلاقي، علمي و سياسي شخصيت مرحوم آيتاللهالعظمي بروجردي است. فصل سوم، از شخصيت حضرت امامخميني(ره)، مقام علمي، تقوا و ديدگاههاي سياسي ايشان سخن گفته است. در اين فصل به بحث ولايتفقيه نيز اشاره شده است. فصل چهارم، به نهضت و مبارزات حضرت امام(ره) اختصاص دارد. انجمنهاي ايالتي و ولايتي، رفراندوم، حمله به مدرسه فيضيه، واقعه 15 خرداد سال 1342، دستگيري حضرت امام(ره) و تبعيد ايشان به تركيه و عراق از جمله مباحث اين فصل است. فصل پنجم، هم به فعاليتهاي سياسي و مبارزاتي آيتالله گرامي و بعضي از جريانات زمان انقلاب اختصاص دارد. دستگيريها، شكنجهها، تبعيدها و فشارهاي وارده بر ايشان در طول دوران نهضت در اين فصل بيان شده است. همچنين به بعضي از حوادث و جريانهاي اين دوره نظير جريان كتاب شهيد جاويد، حسينيه ارشاد، دكتر شريعتي، سازمان مجاهدين خلق و برخي حوادث بعد از انقلاب اشاره شده است. آيتالله گرامي درآغازين فصل از اين اثر و در معرفي خود ميگويد: «من محمدعلي گرامي فرزند عباس متولد قم هستم. پدرم اصالتاً قمي و همشيرهزاده مرحوم آيتاللهالعظمي آقاي آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمي- كه معروف به علم و زهد بودند- است. تاريخ تولدم مطابق شناسنامه مهرماه سال 1317ش است كه از نظر سال قمري شايد با رجب سال 1357ق- كه طبق نوشته پدرم پشت قرآن رجب 1357ق است- تطبيق ميكند. در مورد استفاده از نام مستعار بايد عرض كنم نام مستعار نداشتم، زيرا فردي شناخته شده بودم كه امكان استفاده از نام مستعار وجود نداشت. فقط در دو مورد از نام مستعار استفاده ميشد، يكي مربوط ميشود به شرح حال مختصري از دوران تبعيدم كه در سال 1344ش در جزوهاي منتشر شد و در آن از نام مستعار علي ابومحمد استفاده كردم. محله پدرم تكيه «جدا»ي قم، نزديك عشقعلي و الونديه بود. جدا يكي از شعراي معروف قم بود كه اكنون نوادگانش در جاهاي مختلف مثل تهران، مشهد و قم زندگي ميكنند. نام پدربزرگم محمود و پدر پدربزرگم احمد است. ملا محمود از تجار قم بود و عنوان بازاري و تلگرافي وي «م. قم» بود. در قديم مرسوم بود حرف اول را به عنوان حرف اختصاري و عنوان تلگرافي قرار ميدادند. از بستگان ما هم شخصيت به «ع. قم» معروف بود. به اين تناسب عنوان اختصاري پدرم به دليل عنوان اختصاري پدرش كه ميم بود، «ميمزاده. قم» شد. والدهام، لعيا شمس دورگه قمي و تهراني بود، ولي به هر حال ايشان نيز متولد قم هستند و صبيه مرحوم حاج اسدالله شمس از محترمين و تجار قم بودند. والدهام متجاوز از 90 سال سن داشت كه از دنيا رفتهاند و در قبرستان باغ بهشت در طبقه فوقاني قبر پدرم دفن شده است. در خانواده ما زن و مردي با اين سياست وجود نداشت. ايشان در همين سن بالا كل فاميل را اداره ميكرد. مثلاً اگر كسي از دنيا ميرفت، به همه جا تلفن ميكرد تشييع و فاتحه يادشان نرود. شب اول ماه به اينجا و آنجا تلفن ميزد كه نماز اول ماه فراموش نشود... پدربزرگ ما نيز تا آخر معمم بود و عبا و عمامه به اصطلاح تاجرانهاي داشت و حاضر نشد لباس متحدالشكل را بپذيرد و در طول مدت سختي در خانه نشست و بيرون نيامد تا اينكه كمكم مشكل حل شد. آن دو خيلي مقاوم بودند». مطالعه اين اثر ارجمند و پرنكته را به همه محققان تاريخ انقلاب توصيه ميكنيم.
نویسنده : شاهد توحيدي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]