واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
پایداری و پرداخت هزینه وبلاگ > بهبودی، هدایت الله - همه امیدهایی که برای پایهگذاری یک نظام حکمرانی تازه به وجود آمده بود، به کودتای اسفند 1299 و سپس ظهور دیکتاتوری رضاشاه انجامید.
در یکصد سال اخیر، رویدادهای مهمی - که هر یک ارتفاع چشمگیری در تاریخ معاصر دارند - میتوان برشمرد که مردم و پیشروان آنها برای ایجاد دگرگونی و اصلاحات در کشور پدید آوردند، اما همه این تلاشهای جمعی پس از مدتی در پای چکمه دیکتاتورها و تزویر سیاستمداران خارجی قربانی شد. در منابع تاریخی که این دورههای زمانی را بررسی کردهاند، علتها و دلایل ریز و درشتی برای شکست و اضمحلال آنها برشمردهاند.
نهضت مشروطه یکی از آنهاست. همه امیدهایی که برای پایهگذاری یک نظام حکمرانی تازه به وجود آمده بود، به کودتای اسفند 1299 و سپس ظهور دیکتاتوری رضاشاه انجامید. نهضت ملی شدن نفت از تلاشهای دیگر است. آنجا هم چشماندازهای سیاسی پیدا شده برای قطع دست استعمارگر آن زمان، انگلستان، به کودتای مرداد 1332 رسید و همان دیکتاتوری پهلوی اول در وجود محمدرضا پهلوی تجلی یافت.
این دو تجربه تلخ اما بزرگ برای سومین حرکت اجتماعی یک مشق سیاسی جدی بود. از این رو در سه عرصه رهبری، مردم و شیوه حرکت، تغییرات عمدهای به وجود آمد که متکی به تجربههای پیشین بود. نقاط ضعف گذشته پوشانیده شد. این ضعف چه بود که برطرف شدن آن منجر به پیروزی نهضت مردم ایران در سال 1357 گردید؟
ممکن است گفته شود: دینخواهی. اما میدانیم که تمسک به آیین اسلام در نهضت مشروطه کاملاً آشکار است. غیر از روحانیان و بازرگانان که به جهت باورهای خود، اسلام را مبنای آن دگرگونی میدانستند، گروه قابل توجهی از روشنفکران هم اعتقادی به جای خالی دین در نهضت مشروطه نداشتند و اگر داشتند جرأت بیان آن را به خود نمیدادند.
ممکن است گفته شود: حضور مردمی. آنچه در 25 مرداد 1332 پس از شکست کودتای اول، در میدان بهارستان تهران گذشت، عنوانی جز حضور مردم نداشت. کافی است خبرها و عکسهای آن روز را بخوانید و ببینید. اما در انقلاب اسلامی، جانمایه حرکتِ رهبر و مردم غیر از اسلامخواهی و حضور مردمی، «پایداری و پرداخت هزینه» بود. بررسی سیر رویدادهای دو سال 56 و 57 نشان میدهد که رهبر و آحاد مردم از آنچه گفتند، نوشتند و فریاد کردند، قدمی واپس نکشیدند و پای گفتهها، نوشتهها و فریادهای خود ایستادند و از پرداخت هزینههایی چون فدای جان و تن دریغ نکردند.
آنچه در رخدادهای پیش از انقلاب اسلامی برای دگرگونی و تحولات سیاسی دیده نمیشود، همین نکته اخیر است. نکته دیگر آن که ایستادگیها و جان فشانیهایی که برای تحقق پیروزی تا 22 بهمن 1357 صورت گرفت، بسیار کمتر از آن چیزی است که پس از آن برای حفظ و نگهداشت انقلاب نمایان شد. برای نمونه میتوان به آمار شهیدان هر دو مقطع مراجعه کرد. شمار افرادی که در پانزده سال منتهی به بهمن 1357 جان خود را فدا کردند، حدود پنج هزار نفر است و تعداد فداکارانی که برای نگهداشت انقلاب قربانی راه آن شدند، حدود دویست و بیست هزار. رخدادهایی که پس از پیروزی انقلاب بر تقویم این کشور نوشته شده به قدری سنگین و هولناک است که تحمل آن در مقاطع گذشته تاریخ معاصر، با توجه به ظرفیتی که رهبران و مردم آن روز در پایداری و پرداخت هزینه از خود نشان دادند، قابل تصور نیست. توسل به زیرساختهای معنوی، حضور مردم (و اگر بتوان عوامل دیگری را هم برشمرد) بدون پایداری، مقاومت و پرداخت هزینههایش، نمیتواند یک خیزش اجتماعی - سیاسی را به نتیجه برساند؛ چنان که در رویدادهایی چون نهضت مشروطه و جریان ملی شدن نفت پیروزیهای به دست آمده دوام چشمگیری نیافت.
از فردای پیروزی انقلاب هر نوع ساز مخالفی که میشد به گوش شنید در پهنه این کشور نواخته شد. از باجخواهیهای «حزب خلق مسلمان» گرفته تا نوای شوم تجزیهطلبی در استانهایی چون خوزستان و کردستان؛ از شلیک گلوله به سر آیتالله مطهری گرفته تا منفعتخواهیهای سیاسی سازمان مجاهدین خلق؛ از تفرعن بنیصدر تا شروع جنگ تحمیلی؛ و دهها رخداد دیگری که هر یک از آنها برای به زانو درآوردن یک کشور متزلزل کافی است. اما تصمیم به پایداری بود. سر سلامت امروز انقلاب اسلامی در گرو همین ایستادگیها و پرداخت هزینههای آن است. به یاد داشته باشیم شمشیرهایی که برای ساقط کردن انقلاب اسلامی کشیده بودند، نه از جنس کودتاهای پیشین بود، نه از نوع دودوزهبازیهای دولتهای قدرتمند. این شمشیرها برای انداختن سر انقلاب در چرخش بودند.
اگر امروز انقلاب نفس میکشد، رمزی جز همان پایداریها ندارد.
شنبه 18 مرداد 1393 - 10:52:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]