تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 5 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر (ع):هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844402992




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تاثیر فرازهای زندگی‌ فروغ بر سروده‌ها و كتابهای او


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: فروغ فرخزاد در قامت یك زن در راه شعرش ناچار می‌شود از همسر و فرزندش جدا بماند و این رنجی كه هر دو برده‌اند در سنگینی، ویرانگری و تنهایی مطلق بوده است. شعر فروغ...   زندگی فروغ دارای دو فراز اصلی است كه هریك از ویژگی‌های خاصی برخوردار بود.در فراز اول و در نوجوانی خانه پدری را ترك و به عنوان دختری مستقل زندگی را آغاز می‌كند. البته او اتكا به نفس و سرسختی‌اش را مدیون نوع تربیت پدرش می‌داند، عاشق می‌شود و ازدواج می‌كند فرزند به دنیا می‌آورد اما به سرعت دوران عاشقی، ازدواج و مادری وی با طلاق از همسرش «پرویز شاپور» پایان می‌یابد!  مجموعه‌های «اسیر» (1331)، «دیوار» (1336) و «عصیان» (1337) به این فراز از زندگی فروغ تعلق دارد.در «اسیر» او مقهور احساسات جوانی و اوهام ذهنی است.در «دیوار» كشمكش‌هایی در وی وجود دارد و با همین ویژگی‌های جوانی ادامه می‌یابد و مرز میان عشق و گناه و شك او را یك دم رها نمی‌كند...و در «عصیان» پرسش‌هایش همچنان پابرجا است.  فروغ فرخزاد در قامت یك زن در راه شعرش ناچار می‌شود از همسر و فرزندش جدا بماند و این رنجی كه هر دو برده‌اند در سنگینی، ویرانگری و تنهایی مطلق بوده است. شعر فروغ در این فراز زندگی حسی و غریزی است و پیوند چندانی با آگاهی‌های فكری و ادبی وی ندارد. تجربه‌های تلخ جدایی از «پرویز شاپور» و پسرش «كامیار» برای فروغ بسیار تلخ، گزنده و سخت بوده است و او برای كنار آمدن با چنین ضربه و صدمه ای به فرصت نیازمند بوده هر چند فروغ با انتخاب شعرش به زندگی ادامه داد اما واكنش‌ها و اشعار فروغ نشان می‌دهد كه عبور از چنین مرحله ای وضعیتی دشوار و سخت را برایش فراهم آورده و رنج‌ها و تنهایی‌هایش را تنها توانسته است با تسلیم شدن و رضا دادن به چنین وضعی حمل كند. اما جدایی از «كامیار» كه نمی‌گذاشتند او را ببینند بسیار برایش دشوار بود:  دانم اكنون از آن خانه دور شادی زندگی پر گرفته دانم اكنون كه طفلی به زاری ماتم هجر مادر گرفته *****لیك من خسته جان و پریشان می‌سپارم ره آرزو را یار من شعر و دلدار من شعر می‌روم تا به دست آرم او را    «فكر می‌كردم كه اگر من بروم چه كسی موهای او را شانه خواهد زد؟ چه كسی برای او لباسهای قشنگ خواهد دوخت؟ چه كسی برای او روی كاغذ عكس فیل و ماشین دودی و سه چرخه خواهد كشید؟ چه كسی او را به قدر من دوست خواهد داشت! قضاوت درباره این بخش از زندگی خصوصی او برعهده هیچ كس به جز خود وی، همسر و پسرش نیست. البته او در «شعری برای تو» به پسرش گفته امیدوار است كامیار روزی وی را بشناسد: روزی می‌رسد كه چشم تو به حسرت لغزد بر این ترانه درد آلود جویی مرا درون سخنهایم گویی به خود كه مادر من او بود «شعری برای تو»/ عصیان  اما بار و فشاری كه به لحاظ قوانین اجتماعی بر دوش زنی چون فروغ قرار گرفته موضوعی است كه جامعه ادبی، اجتماعی و سیاسی ایران نمی‌تواند در مقابل آن خاموش بماند. اثر سیاهی كه جدایی و دوری بر فروغ اعمال كرد تا پایان حیات تمامی ‌شعر و كار وی را تحت تاثیر قرار داد تا آن كه فروغ حسین پسر دو جذامی ‌در تبریز را با خود به تهران آورد و وی را به جای فرزندش قرار داد و اندكی آرام گرفت. در واقع این تنهایی با «حسین» پسر «نور محمد» تعریف و بازسازی شد.  در فراز دوم زندگی فروغ كه به تولد دوم وی منتهی می‌شود، وی با هوشمندی و هوشیاری به همراه كوشش و تلاش بسیار علاوه بر شعر به كارهای سینمایی نیز می‌پردازد. «ابراهیم گلستان» مشوق و دوست نزدیك وی در این مرحله به شمار می‌آید. فروغ در سال 1338 به انگلستان سفر كرد. تا در امور تشكیلاتی تهیه فیلم بررسی و مطالعه كند در سال 1339 در فیلم مراسم خواستگاری از «گلستان فیلم» بازی كرد و در تهیه آن هم نقش به عهده گرفت.در سال 1340 قسمت سوم فیلم زیبای «آب و گرما» را در «گلستان فیلم» تهیه كرد و نیز در تهیه صدای فیلم «موج و مرجان و خارا» ابراهیم گلستان را یاری كرد. در بهار 1341 به تبریز مسافرت كرد تا هم در مورد تهیه فیلم در باره جذامی‌ها مطالعه كند و هم در فیلم «دریا» گلستان را یاری كند. این فیلم ناتمام ماند. در پاییز 1341 فروغ همراه سه تن دیگر به تبریز رفت و دوازده روز در آنجا ماند و فیلم «خانه سیاه است» را از زندگی جذامی‌ها ساخت، فروغ توانسته بود اعتماد جذامی‌ها را جلب كند.   فروغ می‌گفت: «با آنها خوب رفتار نكرده بودند هر كس به دیدارشان رفته فقط عیبشان را نگاه كرده بود. اما من به خدا نشستم سر سفره شان دست به زخمهایشان می‌زدم، دست به پاهایشان می‌زدم كه جذام انگشتان آن را خورده بود»   فیلم «خانه سیاه است» جایزه بهترین فیلم مستند از فستیوال «اوبرها وزن» را به دست آورد و این برای یك زن ایرانی افتخار بزرگی بود. اما وی در مصاحبه ای گفت: «این جایزه برایم بی‌تفاوت بود من لذتی را كه باید می‌بردم از كارم برده بودم.»  و بالاخره در زمستان 1343 با انتشار چهارمین مجموعه شعرش «تولدی دیگر» تولد دوم خویش را رسماً اعلام كرد، اثری فراموش نشدنی در تاریخ شعر و ادبیات این سرزمین.  آثار فروغمجموعه‌های شعر فروغ عبارتند از: «اسیر»، «دیوار»،‌ «عصیان»، كه به فراز نخست زندگی او ارتباط دارد.همچنین «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» كه متعلق به دوران رهایی و خود آگاهی اوست.  اسیر: ( 1331) در این مجموعه فروغ، مسئله خصوصی، معمولی و احساسی خود را به تجربه ای عمومی ‌مبدل ساخته است. مجموعه «اسیر» كه در بحبوحه نهضت ملی شدن صنعت نفت و به رهبری دكتر مصدق انتشار یافته است هیچ نشانی از جنبش را با خود به همراه ندارد. اما فضای كلی و عمومی‌ و حال و هوای شعر آن دهه و شاعران آن را با خویش همراه دارد فروغ در آن سال‌ها با عشق غریزی دست و پنجه نرم كرده و گرفتار آن بوده است. آدم‌ها و شاعران آن دوره چنین عاشق می‌شدند. او اغلب میان رویا و واقعیت در نوسان است و بالاخره نمی‌داند كه:«راز این حلقه كه در چهره او.. این همه تابش و درخشندگی است… حلقه بردگی و بندگی است»  {یا نشانه همسری است}    حلقه / اسیر فروغ در «اسیر» احساسات جوانی و اوهام ذهنی عشق در آن دوران و مشتقات آن نظیر عشق زمینی و تضاد آن با اخلاق رایج و… را به شكلی جذاب و روان سرائیده است.«من از چشم روشن وگریان گریختم... از خنده‌های وحشی طوفان گریختم...از بستر وصال به آغوش سرد هجر... آزرده از ملامت وجدان گریختم»گریز و درد / اسیر دیوار: (1336)هم زمان با سرودن این مجموعه، فروغ اشعار« حافظ»، «عمر خیام»، «گوته» و «میلتون» را مطالعه می‌كرد. به نظر او «در اوج عشق و در نهایت آمیختگی عشاق است كه انسان به خدا می‌رسد». آما آیا او می‌توانست از این دهلیز تاریك یا بن بست یخ زده به خدا برسد؟ و در ضمن آن عصمت عشق هم نگه دار نشود؟ « می‌روم …. اما نمی‌پرسم زخویش ره كجا…. ؟ منزل كجا……مقصود چیست؟»چه ره آورد سفر دارم ای مایه عمرسینه ای سوخته در حسرت یك عشق محالنگهی گمشده در پرده رؤیایی دور پیكری ملتهب از خواهش سوزان وصال شوق / دیوار   البته او كار لیلی را نیمه تمام می‌داند و درصدد است عشق را به تمام و كمال رساند: «در چشمهای لیلی اگر شب شكفته بود در چشم من گل آتشین عشقلغزیده بر شكوفه لبهای خامشمبس قصه‌ها ز پیچ و خم دلنشین عشق**********من هستم آن زنی كه سبك پا نهاده است برگور سرد و خامش لیلی بی وفا»برگور لیلی /دیواردر آخرین سروده‌های دیوار، دیگر از آن التهاب‌های جسمی ‌و توهم‌های ذهنی عشق جوانی اثری وجود ندارد. نشانه‌هایی از آگاهی شاعر به چشم می‌خورد كه از پیوند با طبیعت بیشتر خود را جلوه می‌دهد.  عصیان: (1337) در زمانی كه این مجموعه منتشر شد، مطالعات فروغ را تورات عهد عتیق و قرآن تشكیل می‌داد. او در عصیان،‌ سال‌ها ساكت از یك بحران روحی و عقلانی گذشته و به یك سكوت و نوعی ایمان عمیق دست یافته بود. در عصیان، شعر و فكر فروغ آرام است هر چند عصیان را باید هنوز ادامه «دیوار» به شمار آورد. اما گویا شاعر به گشایش‌های بیشتری در بیان دست یافته است او در عصیان جایگاه زبان شعری خویش را در جهان پیرامونش شناخته و فهمیده است هر چند در طغیان‌های انسانی خود چندان پیروز نبوده است. فروغ در «عصیان» بیش از دو مجموعه پیشین با طبیعت انس و مغازله دارد و مفهوم عشق را با طبیعت در می‌آمیزد: «سر بسر پوچ دیدم جهان را باد نالید و من گوش دادم خش خش برگهای خزان را»پوچ / عصیان تولدی دیگر: (1343) بدون اغراق باید گفت كه بیشتر شعرهای این گنجینه از بیانی قوی برخوردارند و در همه آن‌ها یك نوع هویت انسانی و اجتماعی را می‌توان مشاهده كرد. هر چند شاعر مأیوس و تنها است اما عاشق و عمیق هم هست. در «آن روزها» با بیانی زیبا و پر از گیرایی شرح حال زندگی اش را مرور می‌كند و اعلام می‌دارد امروز «زنی تنهاست». «آن روزها» یاد آور ماه اسفند است كه خانواده اش برای آمدن عید آماده می‌شدند و او از پولك و اقاقی‌های كوچه شان می‌گوید،‌ از رشته سست طناب رخت وگرمای كرسی و مادربزرگ………………«بازار مادر بود كه می‌رفت با سرعت به سوی حجم رنگی سیالو باز می‌آمد با بسته‌های هدیه با زنبیل‌های پر آن روز، عشق هم بود اما حسی مغشوش بود»او با حسرت رفتن «آن روزها »را اعلام می‌كند و نتیجه می‌گیرد«اكنون زنی تنهاست اكنون زنی تنها ست» در شعر «آن روزها» و سایر اشعار این مجموعه فروغ سعی می‌كند كلمات تازه ای از زبان را وارد شعر كند تا شعر جاندار و زنده شود. طناب رخت، پولك، بادبادك، گلدان، زنبیل، دریچه، حجم، چرخ زنان، انبساط عشق، جمعه‌ها، میدان، حل جدول، دود سیگار، یك فنجان، گنجه، فواره‌های آب، جیغ، ترنم دلگیر چرخ خیاطی، اجاق‌های پرآتش، منجوق، پاشوره، قولنج،.............. از جمله كلمات تازه است كه به نظر فروغ باید در شعر به كار گرفته شوند و او چنین كرده است. فروغ در شعر «آفتاب می‌شود» از پایان غمش كه قطره قطره آب می‌شود خبر می‌دهد و از همراهش می‌خواهد او را به اوج ببرد تا به جاهای بلند برسد؛اما در «روی خاك»ش یاد آور می‌شود كه زمینی است و درعین حال ناامید، و نگران از آلوده شدن انسان توسط انسان. «ما یكدیگر را با نفسهامان... آلوده می‌سازیم... آلوده تقوای خوشبختی »         آبهای سبز / تولدی دیگر او در میان حیرت‌ها و بازگشت به حال و گذشته در نوسان است اما زندگی‌اش آرام و پر غرور می‌گذرد. فروغ در «عروسك كوكی» مفهوم زندگی مورد اقبال و توجه هم عصرانش را به نقد می‌كشد و آن را ملال آور و كاذب می‌داند.او در «آیه‌های زمینی» وضعیت عمومی‌جامعه را به چالش می‌كشد و با آن كه خود با سیاهی و تیرگی و فریب دست به گریبان است جامعه ای در حال گذار را به خوبی توصیف می‌كند: «خورشید سرد شد... و بركت از زمین رفت» در این وضعیت دیگر كسی به عشق و پیروزی و هیچ چیز نمی‌اندیشد، زن‌ها نوزادان بی سرمی‌زایند و پیامبران از وعده‌گاههای الهی می‌گریزند. در این شرایط به شكلی مضحك، فحشا و قداست با هم در می‌آمیزد و روشنفكران در مرداب‌های الكل گمند و مردم گروهی ساقط و غریب اند كه میل به جنایت در دست‌هایشان فوران می‌كند و گلوی یكدیگر را با كارد می‌برند و در میدان‌های مراسم اعدام‌شان جانیان كوچك، دوباره متولد می‌شوند. ایمان از قلب‌ها گریخته است اما فروغ منتظر است.او در تلاش است «بی‌هویتی»های انسانی و اجتماعی را به سوال بكشد و پاسخ می‌طلبد. آیا كسی هست كه حاضر باشد بدون آن كه دستخوش وحشت شود با چنین بی هویتی آشنا شود. همانطور كه در «عروسك كوكی»، «آیه‌های زمینی» و نیز «مرز پرگهر» بی هویتی‌های موجود را بارها و بارها برملا می‌كند! در مجموعه ی «تولدی دیگر» شاعر به كنه زندگی پی برده است و زندگی‌های موجود را زنده‌های تفاله می‌داند: «آیا شما كه صورتتان را... در سایه نقاب غم انگیز زندگی... مخفی نموده ایدگاهی به این حقیقت یاس آور... اندیشه می‌كنید...كه زنده‌های امروزی... چیزی به جز تفاله یك زنده نیستند؟»دیدار درشب / تولدی دیگر   در این مجموعه احساسات و خواسته‌های فروغ، بیانی نو و شاعرانه و آگاهانه یافته است و سه عنصر «عشق»، «زوال و مرگ» و «زیبایی» این مجموعه را جذاب تر و خواندنی تر از آنچه هست می‌كند.شاعر دلتنگ است زیرا عشق نفرینی است (در آبهای سبز تابستان/ تولدی دیگر) او متلاشی اما عاشق است و « عشق در او به ایثار مبدل شده است:عشق چون در سینه ام بیدار شد... از طلب پا تا سرم ایثار شد....... آه می‌خواهم كه بشكافم زهم…..»    عاشقانه/ تولدی دیگر و همین بیان است كه به عرفان شرقی و نیز مولانا شباهت بسیاری می‌یابد عشق به ایثار واز خود گذشتگی منتهی می‌شود و عاشق از هم شكافته می‌شود... فروغ، سنت دیگری را هم شكسته است زنان معمولاً معشوق اند یعنی دوست داشته می‌شوند اما فروغ خود عاشق است و معشوق دارد او معشوق دیگران نیست: «معشوق من... همچون طبیعت... مفهوم ناگزیر صریحی دارد او با شكست من... قانون صادقانه قدرت را... تایید می‌كند»معشوق من / تولدی دیگر «زوال» عنصر مهم شعر فروغ در تضاد با عشق است اما بر زیبایی‌های مجموعه می‌افزاید. زیرا به نظر فروغ: «پوسیدگی و غربت ــ برای من مرگ نیست،‌ یك مرحله ای است كه از آنجا می‌شود با نگاهی دیگر و دیدی دیگر زندگی را شروع كرد» ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرداین مجموعه در 7 قطعه و پس از مرگ شاعر انتشار یافت. فروغ همچنان در این جهان تنها و غریب است. آینده برایش تاریك و در ابهام است اما یك دید و نگاه خاص را دنبال می‌كند. فلسفه ای كه مخصوص اوست. در این 7 قطعه فروغ در تكاپوی جایگاه روشنگرانه خویش و عشق همگانی اش در دنیای تازه ای از یأس و سرما فرو رفته است او دیگر روشنگری است كه به اجتماع، زندگی و هستی می‌اندیشد، شعرش وسیع تر شده است. به اجتماع نیز جدی تر نگاه می‌كند: «وقتی كه اعتماد من از ریسمان عدالت آویزان بود و در تمام شهر قلب چراغ‌های مرا تكه تكه می‌كردند وقتی كه چشم‌های كودكانه عشق مرا با دستمال تیره قانون می‌بستند»پنجره / ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد او دلش برای باغچه (جامعه) می‌سوزد و به جراحی جامعه امیدوار است. و در كسی كه مثل هیچكس نیست پیش گویی می‌كند و امید موفقیتی جدید را می‌دهد:« كسی می‌آید... كسی می‌آیدكسی كه در دلش با ماست، در نفسش با ماست،‌ در صدایش با ماستكسی كه مثل هیچ كس نیست»ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد هر چند چراغ‌های رابطه خاموش‌اند و پرنده هم مردنی اما می‌توان پرواز را به خاطر سپرد!     




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن