تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821064868




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خلیفه و حاخام و هاله نور، یک روح و سه بدن


واضح آرشیو وب فارسی:الف: خلیفه و حاخام و هاله نور، یک روح و سه بدن
بخش تعاملی الف - امین میرزائی


اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۵
چند سال پیش در دانشگاهی سخنرانی می کردم. مانند همیشه از دوربین و فیلمبرداری بیزارم و بنابراین در اینترنت عکسی ندارم. امّا نداشتن عکس اینترنتی مانع شهرت انسان نیست ... به ویژه آن که محاسنش کمی بلند و سیمایش به چهره اصحاب معرفت شباهتی داشته باشد!در این صورت است که کاریزمای چهره کار خود را می کند و دکان و دستکی جدید می آفریند. آن روز هم همین شد. از بخت خوب یا بد، روز سخنرانی جمعه بود و سالگرد میلاد امام رضا با تولّد عیسی بن مریم مصادف شده بود. قرار بود بیست دقیقه صحبت کنم ، امّا کار به یک ساعت و بیست دقیقه کشید. موضوع بحث؟!معمّای ذهن و بدن در تئوری وحدت شخصی و علم عصب نگر شناختی!تفاوت "موت اخترامی" و "موت اختیاری" را طرح کردم و معنای "تخلیه" و "تجلیه" را بازگفتم. گفتم که در کسانی که به تجرّد کامل دست نمی یابند، از دست دادن بخشی از لوب فرونتال مغز، باعث دگرگونی شخصیت می شود. ارتباط "ناصیه" را با "لوب فرونتال مغز" بازمی گفتم، که چشمان گرد شده مخاطبان توجّهم را جلب کرد. به این جمله رسیدم که هریک از ما "بینهایت" بدن داریم و سرّ این که در دیدگان بینندگان دیده می شویم این است که همزمان در بینهایت جا حضور داریم. کار به دوقلوهای همسان و "اپی ژنتیک" و "کوانتوم" که رسید، چشمان مخاطبان گردتر شد. داستان Flatland (سطحستان) را باز می گفتم که برق از سر مخاطبان پرید. اوج کلامم به این نقطه رسید که " ذبذبه عرضی با ذبذبه طولی متفاوت و این دوّمی مُعطی صُوَر خَلع و لبسی به مادّه واحد است"، که دود از کلّه مخاطب بلند شد.بگذریم ... قصدم بلند کردن دود از سر مخاطبان "الف" نیست. در برخی نوشته های خود -البته به مقتضای مطلب - این کار را کرده ام و در عموم مطالب دیگر، سطح بحث را تا فهم "اکثر اهل بهشت" پایین آورده ام. غرض، یادآوری یک خاطره است. خاطره ای که امیدوارم خوانندگان این متن را به تأمّل وادارد. جلسه که تمام شد، دورم را گرفتند ... یکی خواستار تعبیر خواب دیشبش بود، یکی استخاره می خواست، خواهری شماره تلفن می داد، آن دیگری از تفاوت فال تاروت و حافظ می پرسید، پنجمی آستین دستم را گرفته بود که سلام من را به آقا (منظورش امام زمان بود!) برسانید.مانده بودم چه کنم؟! ... کلّ فهم جماعت از بحث من، "دکّانسازی" از شخصیتم بود. وسوسه شدم که دکانی باز کنم و حالا که تنور گرم است، نانی بچسبانم! یک ساعتی در ناندانی بودم! خدا رحم کرد که یاد "هادی اسلامی" افتادم. به گمانم برهانی که یوسف را از افتادن به چاه ویل منصرف کرد چیزی از این قبیل بود. نمی دانم هادی اسلامی را می شناسید ؟! بازیگری بود که- از جمله- در نقش شهید مدرّس بازی کرد. آن زمان، بازی در چهره روحانیان مُد روز نشده بود و از کیانیان و عبدی و پرستویی ِ معمّم خبری نبود. مردم به روحانیت بیش از امروز ارادت داشتند و عِمامه روحانیان را مقدّس می انگاشتند. این بود که در پشت صحنه ای در مجلس، به دست و پای هادی اسلامی افتادند و پاهای او را غرق بوسه ساختند. درست مانند کاری که چند سال بعد کردند و جناب ارجمند را با مالک اشتر جابجا گرفتند!من البته در زمان سخنرانی، مثل همه این سال ها، لباس روحانیت به تن نداشتم. امّا به هر حال کلام و رفتارم طوری بود که صبغه حوزوی (بخوانید معنوی) بودن را منعکس می کرد. این بود که خلق، در مسیر معنا، شیفته صورت شدند.اینها را گفتم تا به چهره سازی اخیر رسانه ها از امثال ابوبکر بغدادی ( رهبر داعش یا به اصطلاح جدید آن "خلیفه دولت اسلامی" ) اشاره کنم. نمونه دیگر، آن حاخام صهیونیست غاصبی ست که به لطف نیم من پشم، خود را مرد خدا جا زده است! یا آن "هاله" بین معروفی که در فقدان کاریزمای صورت، "کلام اهل طریقت" را دکان سیاست ورزی خود قرار داده است.وقتی برخورد مخاطب با منی که از قُطبیت فرار کردم چنین باشد، تکلیف مردِ دونی که دیانت را "نان"دانی خود کرده روشن است. به قول مولانا:چون بسی ابلیس آدم روی هستپس به هر دستی نشاید داد دستزآنکه صیّاد آورد بانگِ صفیرتا فریبد مرغ را، آن مرغ گیربشنود آن مرغ، بانگ جنس خویشاز هوا آید، بیابد دام و نیشحرفِ درویشان بدزدد مردِ دونتا بخوانَد بر سلیمی آن فسونکار مردان، روشنی و گرمی استکار دونان، حیله و بی شرمی استشیر پشمین از برای گِد[= گدایی] کنندبو مُسَیلِم را لقب احمد کنندبومُسَیلِم را لقب کذّاب ماندمر محمّد را اولوالالباب ماندآن شراب حقّ، ختامش مشکِ نابباده را ختمش بُوَد، گند و عذاب








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن