تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821223342




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اشک های مادر از فراق سه فرزند شهیدش


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اشک های مادر از فراق سه فرزند شهیدش تبریز - ایرنا - مادر سه شهید یعقوب، رضا و محمد آبادی حق گفت: در مراسم عزای فرزندانم برای جلوگیری از شادی دشمنان هرگز در مقابل دیدگان همگان اشک نریختم ولی مادر دل سوخته همیشه در یاد و فراق شهیدانش اشک می ریزد.


گلزار داوودی مادر سه شهیدی است که در عنفوان جوانی با عمل به ندای امام و مقتدای خویش به وصال یار شتافتند،می گوید: معتقدم یعقوب، رضا و محمدم را خدا برای خویش خلق کرده بود.
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا ادامه می دهد: فرزند بزرگترم یعقوب از همان روزهای ابتدایی انقلاب از نوجوانان پیشگامی بود که توانست در خدمت حضرت آیت الله قاضی طباطبایی بر علیه رژیم ستمشاهی فعالیت مستمر و خستگی ناپذیری داشته باشد.
وی اظهار کرد: دقیق به یاد ندارم سال 56 یا 57 بود که یعقوب هنگام پخش اعلامیه در مسجد شعبان تبریز توسط ماموران ساواک دستگیر شده بود و ما یک هفته برای اطلاع از وی تلاش کردیم.
این مادر سه شهید با بیان اینکه پدرش بالاخره پس از یک هفته تلاش شبانه روزی یعقوب را پیدا و توانست آزاد کند ولی آنقدر شکنجه شده بود که حتی هنگام آمدن به منزل لباسهایش را عوض کرده بود تا من لباسهای پاره و غرق در خونش را نبینم.
وی می گوید: فرزندانم هرگز از سختی ها و شکنجه هایی که کشیده بودند به من چیزی نگفتند و من هر از گاهی از پشت در هنگامی که دوستانشان برای عیادت به منزل ما می آمدند از چند و چون انقلاب و درگیری ها می شنیدم.
داوودی اظهار کرد: پس از پیروزی انقلاب یعقوب به خدمت سربازی اعزام شد و در آنجا به دلیل بنیه در خور توجه اش عضو گروه تکاور شد و پس از پایان خدمت سربازی بلافاصله بدون فوت وقت به عنوان یک بسیجی برای دفاع از اسلام و آرمان های امام راحل به جبهه می رود.
وی گفت: پس از شرکت در چندین عملیات پیروزمندانه با صلاحدید مسوولان لشگر عاشورا در جبهه، به عضویت رسمی سپاه در می آید که پس از شرکت در عملیات ˈوالفجر یکˈ با اصرار مسوولان سپاه به چندین مسوولیت در تبریز گمارده می شود.
این مادر سه شهید ادامه می دهد: یعقوب تحمل ماندن در پشت جبهه های نبرد را نداشت و در حالی که مسوولیت پدافند هوایی سپاه را عهده دار بود با اصرار خود عازم جبهه شد.
وی از فرزند دومش می گوید: رضا معلم بود و بنا به نذری که داشت در یکی از روستای دورافتاده شهرستان بستان آباد به نام اشتلق سفلی مشغول به تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک بود.
داوودی ادامه داد: بعدها پس از شهادتش، پدران دانش آموزان روستایی که رضا تدریس می کرد به دیدنمان آمدند و اظهار کردند تا کنون هیچ معلمی نتوانسته بود تاثیر عمیقی بر فرزندانمان در خصوص علم آموزی، خدمت به کشور و میهن و آگاه سازی در خصوص مسایل مذهبی و سیاسی کشور داشته باشد.
وی اضافه کرد: در مراحل حساس جنگ وقتی از طرف رهبر کبیر انقلاب حضور در جبهه ها واجب کفایی اعلام شد رضا بدون در نظر گرفتن اینکه دو برادر دیگرش در جبهه حضور دارند به سرعت به فرمان رهبرش لبیک گفت و عازم جبهه شد.
وی ادامه داد: وقتی از تصمیم رضا با خبر شدم، گفتم ˈ دو برادرت در جبهه هستند صبر کنˈ که او با ناراحتی تمام گفت: ˈمادر از تو بعید است وظیفه شرعی هر کس به خودش مربوط است اگر نروم در قیامت چگونه پاسخگو خواهم بود؟ˈ که من حرف دیگری جز به سلامت برای گفتن نداشتم.
این مادر سه شهید از فرزند سومش می گوید: محمد مثل دو برادر بزرگ خویش در تمامی راهپیمایی ها و مبارزات انقلابی حضور داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با فعالیت های آموزشی در مساجد نقش بسزایی در تربیت فرزندان انقلاب ایفا می کرد.
وی اظهار کرد: وی با ثبت نام در بسیج راهی جبهه شده و در عملیات ثامن الائمه (حصرآبادان) و مسلم بن عقیل حضور یافت و هنگام امتحانات آخرسال به تبریز باز گشت ولی با فرمان امام در رابطه با پر کردن جبهه ها امتحاناتش را نیمه تمام گذاشت و دوباره روانه جبهه شد.
وی با بیان اینکه محمد پس از شرکت در عملیات والفجر دو، چند روزی به تبریز سفر می کند ادامه داد: انگار می دانست بار آخری است که ما را می بیند هنگام رفتن خداحافظی اش به گونه دیگری بود.
داوودی با اشاره به اینکه هر سه فرزندم یعقوب، رضا و محمد در عملیات والفجر چهار حضور داشتند افزود: محمد در مرحله دوم این عملیات در حالی که مسوول تخریب گردان سیدالشهدا (ع) بود در تپه کله قندی به آرزوی شهادت نایل می شود.
وی اظهار کرد: با رسیدن خبر شهادت محمد به یعقوب که عهده دار مسوولیتی در این عملیات بود تنها کاری که در آن هنگام انجام می دهد به درگاه خداوند سجده می کند و وقتی این خبر به گوش رضا می رسد او نیز سنگر را ترک نکرده و در پاسخ به چرایی این عمل می گوید ˈ شهادت برادرم محمد در این وضعیت خاص نباید موجب خالی شدن سنگر شودˈ.
وی با بیان اینکه پیکر محمد یک هفته پس از شهادت به تبریز آورده شد گفت: به دلیل اینکه نام محمد به اشتباه محمود نوشته شده بود پیکرش به اصفهان انتقال یافته بود که با تلاش و شناسایی برادرش یعقوب به تبریز منتقل شد.
این مادر سه شهید با اشاره به اینکه رضا و یعقوب در چهلم برادرشان حضور داشتند افزود: یک هفته پس از چهلم محمد هر دو به جبهه بازگشتند ولی انگار هردو می دانستند که این آخرین دیدار است یعقوب قبل از رفتن برای تمامی اعضای خانواده وسایلی به عنوان یادگاری گرفت و رفت.
وی با چشمانی پر از اشک خاطرنشان کرد: هنگام رفتن مثل همیشه گفتم ˈبه خدا سپردمتانˈ که رضا اخم هایش را در هم کرد و گفت ˈ مادر این بار دیگر نگو به خدا سپردمت تو رو به همان خدا قسمت می دهم بگو انشالله به آرزوی قلبیتان برسیدˈ.
داوودی با اشاره به اینکه برای جلوگیری از خشنودی دشمنان در آن زمان هیچ یک از خانواده شهدا در مجالس عزای فرزندانشان گریه و زاری نمی کردند گفت: این امر موجب شده بود تا برخی از مخالفان انقلاب و نظام شایعه ای مبنی بر اینکه به خانواده شهدا داوریی تزریق می شود تا اشک چشمانشان خشک شود مطرح می کردند.
وی با فرستادن صلواتی بر روح یکی از آشنایانشان افزود: ایشان که اکنون به رحمت خدا رفته هنگام شهادت دو فرزندم رضا و یعقوب سه روز تمام در کنارم ماند و تمام کارهای من را تحت نظر گرفت و بعدها به من گفت: ˈهیچ می دانی چرا من سه روز در کنارت ماندم؟ˈ و خود نیز ادامه داد:ˈ شنیده بودم به مادران و پدران شهدا دارویی تزریق می کنند تا گریه نکنند ماندنم تا با چشمان خود شاهد این قضیه باشم.ˈ
این مادر سه شهید که اشک چشمانش را پاک می کند ادامه می دهد: مگر من مادر نیستم چرا گریه نکنم چرا شیون نکنم مگر بانوی من حضرت زینب (س ) در سوق عزیزانش اشک نریخت؟ من نیز گریه کردم ولی در خفا برای اینکه دل دشمن از اشک های من شاد نشود در حمام و دستشویی اشک می ریختم.
وی با اشاره به دیدار آیت الله نوری همدانی با این خانواده شهید اظهار کرد: خانواده شهدا از مسوولان هیچ چشم داشتی ندارند و آنها فقط خواهان حمایت های معنوی مسوولان هستند.
وی با گلایه از اینکه در این مدت هیچ یک از مسوولان استانی به خصوص فرماندهان سپاه عاشورا به دیدارمان نیامده اند گفت: مسوولان با این عمل خواهند توانست دل پدران و مادران شهدا را شاد کنند که یاد و خاطره فرزندانشان هنوز زنده است و در یادها جاری است.
6120/245



15/05/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن