واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: توليد فيلمهاي ايمان محور در ايران روز به روز كمتر ميشود
در سينماي ما يك مشكل عمده وجود دارد و آن هم گير كردن سوزن سينماگران روي ريتم تكرار است؛ براي مثال در سينماي كشوري مثل ايران به عنوان يك جمهوري اسلامي كه در آن معنويتگرايي اهميت زيادي دارد از صفر تا صد سال را بگرديد به تعداد انگشتان دست نميتوانيد فيلم معنويگراي ايمانمحور پيدا كنيد.
در سينماي ما يك مشكل عمده وجود دارد و آن هم گير كردن سوزن سينماگران روي ريتم تكرار است؛ براي مثال در سينماي كشوري مثل ايران به عنوان يك جمهوري اسلامي كه در آن معنويتگرايي اهميت زيادي دارد از صفر تا صد سال را بگرديد به تعداد انگشتان دست نميتوانيد فيلم معنويگراي ايمانمحور پيدا كنيد. قسمت تأسفبرانگيز قصه اين است كه امريكاييها با وجود جامعه و فضاي حاكميت سكولاري كه دارند بيشتر از ما براي خوراك ذهني مخاطبان طرفدار اين ژانر احترام و اهميت قائل هستند. در سينماي امريكا سينماگران مثل موجسواراني هستند كه هر يك سوار بر تخته موجسواري خود در مسير يك موج حركت ميكنند؛ فيلمها در ژانرهاي مختلف سينماي كودك، سينماي اكشن، سينماي اجتماعي، سينماي كمدي و سينماي ترسناك و بالاخره سينماي ايمانمحور در مسيرهاي مختلف ساخته ميشوند. به اين ترتيب پشت طرفداران هر يك از اين ژانرها در طول دوره يك سال اكران سينمايي اين كشور خالي نميماند. در سينماي كشور ما اما سينماگران عادت كردهاند كه همگي نهتنها روي يك موج بلكه جملگي روي يك تخته سوار شوند و سعي كنند خود را در اين ازدحام بگنجانند و احياناً از روي تخته نيفتند.
با همين مثال ساده ميتوان دليل شمار زيادي از شكستهاي گيشهاي در سينماي كشورمان را پيدا كرد. شمار زيادي از فيلمهايي كه در طول يك سال سينمايي كشورمان ساخته و اكران ميشوند قريب به يقين اجتماعي محور هستند. تنها در همين سال سينماي كنوني كافي است نگاهي به آمار فيلمهاي جشنواره فيلم فجر و آثار روي پرده سينماها بيندازيم تا دريابيم كه سينماگر ما تا چه اندازه دچار روزمرگي شده و ذهنش عاري از توجه حرفهاي به بازار فيلم، خلاقيت، مخاطب سينما و نيز نياز سنجي او است.
همين فيلمهاي جديد كنوني روي پرده سينماهاي كشور مثل «آذر، شهدخت، پرويز و ديگران»، «امروز»، «كلاشينكف» و «فرشتهها با هم ميآيند» همگي در يك زمان در ژانر اجتماعي وارد فرآيند اكران شدهاند؛ پيش از اين فيلمها هم فيلمهاي پر تعداد در ژانر اجتماعي روي پرده آمدهاند، سالها است كه ژانر اجتماعي بر موضوعيت سينماي ايران حكمفرمايي ميكند و واقعاً مخاطب سينما چقدر اشتها براي هضم كردن اين همه موضوعات اجتماعي عمدتاً تكراري را يكي پس از ديگري دارد؟!
در اين وادي بيشتر از هر چيز سر مخاطبان ژانرهاي مختلف و از همه مهمتر سينماي معنويگرا و ايمانمحور بيكلاه ميماند. كمرنگ شدن اعتقادات مذهبي و معنويگرايي براي هر كشوري تبعات منفي بسياري دارد كه افزايش آمار بزهكاري يا آمار خودكشي و تزلزل بنيانهاي خانوادگي و مباني اخلاقي تنها بخشي از آن است. كارشناسان سينمايي، سال 2014 را به اصطلاح خودشان سال پيوند انجيل و سينماي هاليوود معرفي كردهاند؛ دليل اين موضوع فقط ظهور ناگهاني فيلمهاي پيامبرمحوري مثل «نوح»، «پسر خدا» و «اكسدوس» يا همان فيلم جديد «موسي» نيست كه پاييز روي پرده ميآيد بلكه دليلش مورد توجه قرار گرفتن فيلمهاي ايمان محوري چون «بهشت واقعي است» يا «راه خانه» و «نجات زندگي» است كه قوت ايمان و معنويت را در وجود مخاطبان بازسازي ميكنند. سالها است كه برخي كمپانيهاي فيلمسازي در امريكا اين قبيل فيلمها را ميسازند؛ گاهي با كيفيت كمتر و گاهي با كيفيت بهتري كه امروز اين فيلمها را پرفروش كرده است.
سينماي ايران در نقطه مقابل مدتها است كه براي اين خوراك معنوي مخاطبانش اهميت و ارزشي قائل نيست؛ در اين شرايط ما و شما به عنوان مخاطب احتمالي اين ژانر به اين موضوع فكر ميكنيم كه چرا نبايد درهاي سينماهاي كشورمان به روي فيلمهايي گشوده شود كه به شدت در اين زمينه الهامبخش هستند و ميتوانند دين سينما در قبال اين موضوعات ادا كنند.
بحث اكران خارجي در سينماها داستاني قديمي است كه عقل و منطق ميگويد براي صنعتي شدن سينما در كشورمان بايد به آن پشت پا زد؛ شايد دليلش حمايت از سينماي ملي باشد اما عدهاي هم از اين انتقاد دارند كه چرا در كشور ما براي حمايت از صنعت داخلي در واردت خارجي بسته يا محدود ميشود. حالا ميتوان گفت كه نظير اتفاقي كه براي صنعت خودرو رخ داده براي سينما هم رخ ميدهد. موضوع اين است كه آيا سينماي ملي ميخواهد و انگيزه آن را دارد كه در اين فضاي غير رقابتي خود را براي مخاطبش كمي بالا بكشد و نيازهاي او را همهجانبه فراهم كند؟ سينماي ملي ما در سالهاي گذشته در كنار فيلمهاي اجتماعي محور كه ساخته تا چه حد به خوراك روحي و معنوي مخاطبانش اهميت داده است؟
سينماگر ايراني در تمام سالهايي كه فروش فيلمهاي روي پرده رو به خزان رفته هيچگاه حاضر نشده از قالب هميشگي و يكنواخت خودش خارج شود. سالها است كه سينماگر تقسيمبنديهاي مهم هنر سينما و مشتريانش را ناديده ميگيرد و جاي تعجب نيست كه بخش اعظمي از مخاطبان سينما در اين سالها با نيافتن فيلم دلخواه خود دست از سينما رفتن بشويند و ترك عادت كنند.
اين يك رخنه بزرگ در سينماي ما است. در دوره و زمانه كنوني همه ما به خوراك معنوي براي روحمان نياز داريم. ما دوست داريم دسته جمعي در سالن سينما بنشينيم و فيلمهايي را ببينيم كه طنينانداز معنويت و عظمت خدا در وجودمان باشد و از اين حس مشتركي كه به يك باره در وجود 60 ، 70 تماشاگر نشسته بر صندلي سينما حلول پيدا كرده لذت ببريم. وقتي فيلمهاي ايراني اين نياز ما را پاسخ نميگويند چه بايد كرد؟ در اين شرايط بيشك فيلمهاي ايمان محور معنويگراي امريكايي چون «نامههايي براي خدا»، «بهشت واقعي است» يا «نجات زندگي» و «راه خانه» ميتوانند روي پرده سينماهاي ما نقش ببندند. يكي درباره نامه يك پسربچه بيمار به خدا و ارشاد شدن يك پستچي الكلي با خواندن آن است و ديگري درباره حقانيت زندگي پس از مرگ و داستان واقعي شوكه شدن مردم از اظهارات پسربچه كوچكي كه بعد از عمل جراحي و بازگشت به دنيا، ملاقاتش با بهشت موعود را توصيف كرده است. در پيشزمينه فيلمهاي ديگر هم معنويت و خدا موج ميزند. آثاري كه به ندرت بتوان براي نمايش ندادن آنها بهانه همگون نبودن با ارزشهاي اخلاقي جامعه را تراشيد. اين فيلمها حداقل ميتوانند تا بيدار شدن فيلمساز ايراني روح ما را موقتاً تغذيه كنند.
نویسنده : الناز خماميزاده
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]