واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
سلامت عاطفی نامزدتان را محک بزنید + سۆالات اساس زندگی مشترک بر عواطف است. به همین دلیل هم یکی از معیارهای مهم ازدواج شما باید سلامت عاطفی و بلوغ عاطفی طرف مقابل تان باشد. اما چطور می توان فهمید که همسر آینده شما از این لحاظ مشکلی ندارد؟
زن و شوهر
بلوغ عاطفی یعنی فرد به مرحله ای از رشد عاطفی رسیده است که می تواند به طور مناسب احساسات مثبت و منفی خودش را در زمان مناسب و به شکلی مناسب بیان کند. برای مثال فردی که به بلوغ عاطفی رسیده می داند که در حال حاضر باید به همسرش ابراز احساسات کند و باید همسرش را از علاقه خود مطلع نماید. او می داند که در حال حاضر باید به همسرش بگوید که چه نقش مناسب و با ارزشی را در زندگی دارد. کسی که به بلوغ عاطفی رسیده است می داند، گاهی باید از همسرش بخواهد که به صحبت هایش ادامه ندهد تا احساس ناراحتی و اهانت نکند. خانمی که به بلوغ عاطفی رسیده می داند که بعد از ازدواج مهم ترین مرد زندگی او و پشتیبانش، همسرش است و دیگر پدر ایفا کننده این نقش نیست و باید به جای مادر، از همسرش ارتزاق عاطفی بگیرد. البته این به معنای کنار گذاشتن خانواده نیست بلکه دیگر به خانواده خود وابستگی ندارد چون وابستگی مانعی برای برقراری یک رابطه عاطفی مناسب با همسر می شود.یکی دیگر از علایم بلوغ عاطفی این است که فرد بتواند در کنار یک انسان با در نظر گرفتن نیازهایش زندگی کند و برای برطرف کردن نیازهای عاطفی و روانی همسرش احساس مسئولیت کند؛ یعنی به عبارت دیگر زندگی دو نفره را یاد گرفته و در زندگی کودکانه خود دست و پا نزند و بالغانه بفهمد که حتی اگر نیاز همسر برای او خوشایند نیست باید برای برآورده کردن نیاز او تلاش کند و به او توجه عاطفی داشته باشد. بده بستان عاطفییکی دیگر از معیارهای سلامت عاطفی تعامل احساسی است. داشتن یک رابطه صمیمی به معنای در یک خانه زندگی کردن، نیست، بلکه به معنای سهیم شدن احساسات با یکدیگر است. بنابراین باید در همسر خود به دنبال باز بودن روحی و احساسی باشید. به این معنی که همسرشما بداند که چه احساسی دارد، مایل باشد که آن احساسات را با شما در میان بگذارد و بداند که «چگونه» آن احساسات را به شما بیان کند. اگر همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه صمیمی را ندارد.رابطه با کسی که از لحاظ احساسی بسته است، چه فایده ای دارد؟ ماندن در رابطه با کسی که نمی تواند احساسات خود را با شما سهیم شود، شکلی از «خود تنبیهی» است.
کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند، عملاً شما را وادار می کنند که از آنها «گدائی عشق» کنید. به طوری که مجبور باشید احساسات آنها را به زور از آنها بیرون بکشید. چنین کسانی به احتمال زیاد هرگز نیاموخته اند که چگونه «دوست بدارند»
بخشندگان در عشقیک تعریف دیگر «باز بودن روحی و احساسی»، «سخاوت» احساسی است. از کلمه سخاوت معمولاً این معنی استنباط می شود که به عنوان مثال، شخصی از لحاظ مالی سخاوتمند است و یا از وقتش براحتی برای دیگران مایه می گذارد و… اما در اینجا منظورمان این است که همسری را پیدا کنید که در رابطه با عشق خود با شما سخاوتمند باشد و این سخاوت احساسی به این معناست که «آزادانه» و «به وفور» و بی هیچ «محدودیتی» از عشق خود، به شما ببخشد. به عبارت دیگر همسری که از لحاظ روحی سخاوتمند است کسی است، که به شما بگوید چقدر شما را دوست دارد و به شما نیز نشان دهد که تا چه میزان قدر و ارزش شما را می داند. چنانچه همسرتان نتواند احساسات خود را به کلمه کشیده و آنها را با شما در میان بگذارد، آمادگی یک رابطه صمیمی را ندارد.نقطه مقابل سخاوت روحی، «خساست روحی» است. به این معنی که همسرتان عشق و احساسات خود را از شما دریغ کند. گویی که «موجودی» او چنان محدود است که تنها مقادیر ناچیزی از آن را به شما ارائه می دهد. کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند، عملاً شما را وادار می کنند که از آنها «گدائی عشق» کنید. به طوری که مجبور باشید احساسات آنها را به زور از آنها بیرون بکشید. چنین کسانی به احتمال زیاد هرگز نیاموخته اند که چگونه «دوست بدارند»، اما این مشکل خود آنان است، نه مشکل شما. چنانچه بدنبال یک شغل «تمام وقت» معلمی نیستید، از رابطه با کسانی که از لحاظ احساسی خسیس هستند، برحذر باشید. باز بودن احساسی همسرتان، به شما امکان می دهد که به درونیات او دسترسی داشته باشید. باز بودن عاطفی یک شخص، کلید قلب او را به شما می دهد. تحقق قولی که در ابتدای ازدواجتان به یکدیگر دادید هم چیزی جز این نیست. هرگز به چیزی کمتر از آن قناعت نکنید.
سۆالاتی که در رابطه با سلامت عاطفی نامزدتان می توانید از او بپرسید:1- آیا در هنگام بیان احساسات خود با کسانی که دوستشان دارید، احساس راحتی می کنید؟ در حال حاضر در زندگی خود به چه کسی می گویی که: «دوستت دارم؟»2- صحبت راجع به چه احساساتی بیش از بقیه برایتان مشکل است؟ صحبت راجع به کدامین احساسات برایتان ساده است؟ آیا این موضوع با گذشت زمان تغییری نیز کرده است؟3- آیا بخش هایی از وجود شما هستند که صحبت راجع به آنها با دیگران برایتان راحت نیست؟ فکر می کنید که چرا اینطور است؟4- معمولاً چه وقت دلتان را می گشایید و از احساسات خود با دیگران صحبت می کنید؟ بعد از اینکه این کار را کردید، چه احساسی دارید؟5- آیا فکر می کنید که عدم توانایی تان در بیان احساسات، در روابط شما مشکلاتی سبب شده باشد؟
تبیان
رادیو سلامت
دوشنبه 13 مرداد 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]