تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که ما را پس از مردنمان زیارت کند گویا ما را هنگام زنده بودنمان زیارت کرده است....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832924913




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادران، شهدا ایران اسلامی و غزه با اقتدا به حضرت زینب(س) دشمنان را شکست خواهند داد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: مادر شهیدان بهرامی: مادران، شهدا ایران اسلامی و غزه با اقتدا به حضرت زینب(س) دشمنان را شکست خواهند داد شهرری - ایرنا - مادر شهیدان بهرامی معتقد است: مادران، خواهران و زنان ایران اسلامی و غزه با اقتدا به اسوه تقوا، صبر و استقامت حضرت زینب (س) دشمنان امت اسلامی را شکست خواهند داد.


گویند، غم هجرانی که تا مغزاستخوانش نفوذ کرده؛ دیگران به نظاره نشسته اند و او چون شمع سوزانی که قطره قطره آب می شود؛ برای همه مادران، خواهران و زنان روشنایی می بخشد و به نماد صبر و استقامت تبدیل شده است.
ساکت و آرام فقط چشم دوخته است به تصویر قاب شده مقابلش و گه گاه سر تکان می دهد و کوتاه سخن می گوید.مگر می شود آدمی قلبش مملو از درد باشد و لب فرو بندد وهیچ نگوید …
آری مادر شهیدان رحمت الله و اسد الله بهرامی با اعتقادی راسخ به وعده الهی تنها به مقتدای خود حضرت زینب (س) اقتدا کرده و همچنان پیام رسان وصایا شهدا به مردم شهر خود است.
مادر که باشی دیگر فرقی نمی کند که مجنون باشی یا فرهاد. آنچه که رخ می نمایاند؛ عشقی افلاطونی است که فراق را غیر قابل تحمل می کند و آوارگی را نصیب دلی بی تاب و بی قرار . فراموشی خویشتن را، چاره ای است؛ اما آوارگی دل را با کدامین مرهم می توان پاسخ گفت و آرام کرد…
چند جمله کوتاه، تمام توصیف ˈربابه بهرامیˈ از دو فرزندی بود که خود مشتاقانه ، به مصاف دشمن فرستاده بود. گذار ایام، یک بیماری طولانی، هیچ کدام باعث نبودند که یادش برود که چرا وبرای چه پسرانش را یکی پس از دیگری به میدان رزم فرستاده و سالها با وجود آشفتگی حس وحالش، شکرگزار لحظه هایی بوده که سربلند از امتحان الهی بیرون آمده است…
هر دو تا پسرم خیلی بچه های خوبی بودن. هیچ وقت منو اذیت نکردن. هر پنجشنبه دوست دارم بیام سرمزارشون. حتی اگه صد سال هم بگذره، بازهم دوست دارم بیام. لحظه آخر اومدن خدا حافظی کردن . منم گفتم که برید خداحافظ. من هیچ وقت نگفتم که نرین جبهه. خودم قبول کردم. آخه جای بدی نمی رفتن که بگم نرین. تو راه قرآن واسلام بودن. الان هم اگه باز بودن.می گفتم که برین.
پدرهمه حواسش به مادراست. آنقدر که دوست ندارد او، بیشتر از چند جمله در مورد فرزندان شهیدشان بگوید و بیش از آنکه به یاد روزهای با هم بودن بیفتد؛ مرور خاطرات روزهای دوری و فراق ،دوباره بیازاردش و اسیر غم دوباره اش کند.خود رشته کلام را به دست می گیرد و می گوید هر آنچه را که اگر مادر می توانست و به یاد می آورد؛ توصیف گر لحظه های پروانگی پسرانشان بود…
حاج خانم، مادر بود دیگه هزار تا آرزو برا پسراش داشت. اما از همه آرزوهاش گذشت و البته همیشه تشویقشون می کرد برا جبهه رفتن وهیچ وقت مانع نشد برا رفتنشون. خوب یه مادر تحملش از پدر کمتره. از موقع شهادت بچه هامون، اعصاب و روان حاج خانم بهم ریخت. و بیشترعمرش رو سرگردون بود. و الان هم به خاطر همون مساله از پا افتاده. اون قبل ها که خیلی روحیه اش بهم ریخته بود و ما نمی تونستیم جلو دارش باشیم.
همش تو کوچه و خیابون پیداش می کردیم. الان ولی به مدد قرص هایی که می خوره بهتره. خدا رو شکر. خوب من بیشتر می رفتم مغازه و سرم رو گرم می کردم ولی مادرشون همش خونه تنهابود و خیلی تو خودش می ریخت. ما اون زمون هم همین دو تا پسر رو داشتیم و قصد نداشتیم که بیشتر از دو تا فرزند داشته باشیم. ولی بعد از شهادت دو پسرم ، خدا بهمون 1 دختر و3 تا پسر دیگه داد.
مادر و پدرشهیدان بهرامی
ˈ اسد الله و رحمت اللهˈ را این بار از زبان پدرمی شناسیم و به خاطر می سپاریم. آنجا که اوزبان گویای مادرمی شود و از اعزام فرزندانش به جبهه می گوید و اینکه هردو به فاصله یک سال راه آسمان در پیش گرفته اند و مادر را در حسرت دیدار دوباره شان، آواره کوچه و خیابانش کرده اند…
اسد الله که پسرکوچیکم بود سال 62 تو پنجوین شهید شد. رحمت الله هم یک سال بعد تو سومار رفت پیش برادرش. کوچیکه 15 سالش بود که رفت کردستان. تو اونجا با کومله ها و دموکرات ها درگیر بودن. سه، چهارماه کردستان بود. وقتی برگشت برا کلاس سوم راهنمایی ثبت نام کرد. یه مدتی درس خوند و بعد دوباره اومد بهم گفت که من برای گروه تخریب ثبت نام کردم و می خوام که دوباره برم جبهه. چون 16 سالش بود؛ گفتم بابا فعلا شما کوچیکی بزار یه کم بگذره بعد. گفت نه من باید برم. گفتم تخریب خطرناکه ولی قبول نکرد گفت خوب مینه دیگه یه بارمنفجر می شه میری بالا بعد میای پایین بعدشم که شهید می شی. خلاصه رفت.
دو برادر بودند؛ اما با خلق و خویی متفاوت.یکی گوشه گیر بود وساکت؛ دیگری خوش مشرب و پر جنب و جوش. برادرکوچکتر که شهید شد، برادر بزرگتر را دیگر تحمل خانه و کاشانه نبود. عزم جبهه کرد تا شاید درهای آسمان اینبار برای او نیز گشوده شود و دوباره آغوش برادر پذیرای تن خسته و دل دلتنگش باشد…
اسد الله خیلی بچه خوب ولی گوشه گیری بود. تقریبا می شه گفت که با کسی ارتباطی نداشت. ازمدرسه که می یومد یک راست می رفت سر درس و مشقش. بعد هم نماز و کارهای دیگه اش. تو مسجد محل هم، مسجد امام هادی(ع) خیلی فعال بود. مخصوصا برای کارهای خانواده های شهدا، هر کاری که لازم بود انجام می داد. بار اول چیزی نگفتم ولی بار دوم که می خواست بره جبهه مخالفت کردم. ولی وقتی که درباره شرایط اون موقع صحبت کرد قانع شدم. می گفت من نرم، اون نره پس کی بره از ناموس و مملکتمون دفاع کنه. منم تسلیم شدم.
رحمت الله ولی برعکس برادرش خیلی بچه فعالی بود و با همه می جوشید. چند بارم جبهه رفته بود. بعد از شهادت برادرش گفت بابا من دیگه نمی تونم خونه بمونم. زودتر باید برم جبهه. رفت و سه چهار ماهی جبهه بود؛ یه روز سرخیابون دیدم سوار یه وانت شده و داره برا جبهه کمک جمع می کنه. رفتم بهش گفتم خوب پسر جون، می یومدی خونه یه خستگی در می کردی بعد. تو الان سه چهار ماه هست که تو خونه هستی. گفت بابا اینها نیازهای جبهه است و باید تهیه بشه. اومد تو حیاط و از همون دم درگفت؛ مامان بابا خداحافظ. همون خداحافظی آخرش بود. یعنی بعد از سه چهارماه تو ساختمون پاشو نگذاشت. رفت و شهید شد.
می گوید؛ فرزندانش چون فرشته ای بودند در قالب انسان. ازهمان جنس انسانهایی که خداوند خود برای یاری دینش برگزیده و تربیت شان کرده است. پاهایشان در زمین بود و دل های شان بند آسمان، جسمشان خاکی و روحشان بزرگ ومتعالی. انفاس قدسی شان عالمی را دگرگون می کرد و بینش عمیق شان دنیایی را حیران خود …
او افزود:همه باید تابع رهبر باشیم. و ان شالله که از عمر ما خدا بکاهد و بر عمر رهبر عزیزمون اضافه بکنه که قوت دل ما همین رهبر عزیزمون هستش. برای ما مانعی نداره که فرزندامون شهید شدن. چون برای اسلام بوده؛ ولی غم این رو داریم که خدای نکرده پا روی خون این شهدا گذاشته بشه.همین…
1724/687



12/05/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن