واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پشيماني 2 متهم در جلسه دادگاه
دو مرد كه متهم هستند در پروندههاي جداگانه مرتكب قتل شدهاند، ديروز پاي ميز محاكمه حاضر شدند
دو مرد كه متهم هستند در پروندههاي جداگانه مرتكب قتل شدهاند، ديروز پاي ميز محاكمه حاضر شدند. اولين متهم، مردي را در خانه همسر سابقش به قتل رسانده و دومين متهم، دوستش را به خاطر گفتن متلك به كام مرگ كشانده بود.
به گزارش خبرنگار ما، نماينده دادستان تهران روز گذشته مقابل هيئت قضايي شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت و در شرح كيفرخواست اولين پرونده گفت: 26 اسفندماه سال 87 مأموران پليس كرج از كشف جسد سوخته مردي در اطراف شهر با خبر و در محل حاضر شدند. زني كه مأموران را از ماجرا باخبر كرده بود، گفت: لحظاتي قبل ديدم زن و مردي با يك خودرو كنار جاده توقف كردند. زن جوان با كمك آن مرد چادري روي ماشين كشيد. آنها سپس ماشين را به آتش كشيدند و از محل گريختند. مأموران بعد از خاموش كردن شعلههاي آتش، جسد مردي را داخل خودرو كشف و بازپرس را از ماجرا باخبر كردند.
نماينده دادستان ادامه داد: بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، كارآگاهان متوجه شدند اعضاي خانوادهاي در تهران گم شدن مردي به نام بهادر را به پليس گزارش كردهاند. همزمان با شناسايي جسد، كارآگاهان با رديابي تماسهاي مقتول متوجه شدند او آخرين بار با زني به نام سيما قرار ملاقات داشته است. سيما وقتي مورد تحقيق قرار گرفت، گفت بهادر را با همدستي شوهر سابقش كه فريدون نام دارد به قتل رسانده است. پس از آن بود كه مأموران فريدون را بازداشت و از او تحقيق كردند. فريدون گفت: شب حادثه وقتي به خانه همسر سابقم رفتم، بهادر وارد خانه شد. وقتي به او اعتراض كردم با من درگير شد. من هم گلويش را فشار دادم و بعد او را با روسري سيما خفه كردم. پس از آن با كمك سيما جسد را داخل خودروي مقتول گذاشتيم و آن را به اطراف كرج منتقل كرديم. پس از آن، خودرو و جسد را به آتش كشيديم و از محل گريختيم.
نماينده دادستان تهران ادامه داد: با كامل شدن تحقيقات، فريدون به اتهام مباشرت در قتل، جنايت بر ميت و تحريق عمدي خودرو محاكمه و به قصاص و حبس محكوم شد. سيما هم به اتهام معاونت در قتل و مباشرت در تحريق عمدي خودرو به حبس محكوم شده است. در حالي كه رأي متهم در ديوان عالي كشور تأييد شده بود، فريدون موفق به جلب رضايت اوليايدم شده است و درخواست ميكنم تا از جنبه عمومي جرم محاكمه شود.
پس از آن، فريدون به درخواست قاضي متينراسخ در جايگاه قرار گرفت و گفت: من راننده جاده هستم. 10 سال قبل از حادثه با همسرم اختلاف پيدا كردم و در حالي كه دختري نوجوان داشتيم، از هم جدا شديم. همسرم سرپرستي دخترمان را بر عهده گرفت و من بخشي از مخارج دخترمان را تقبل ميكردم. شب حادثه مقداري پول برداشتم و به خانه سيما رفتم به دخترم بدهم تا براي شب عيد خريد كند. وقتي وارد خانه شدم، سيما گفت دخترمان به خانه مادربزرگش رفته و او هم ميهمان دارد. همان لحظه مردي وارد خانه شد، اما سيما او را معرفي نكرد. من عصباني شدم و به حضور آن مرد اعتراض كردم و بعد با او درگير شدم. دست انداختم و گلويش را آنقدر فشار دادم كه بيحال شد. بعد هم با روسري سيما او را خفه كردم. متهم گفت: از كاري كه كردهام پشيمان هستم. بعد از حادثه دخترم در خانه خالهاش زندگي ميكند و سرپرستي ندارد. براي جلب رضايت اوليايدم 300ميليونتومان پول فراهم كردهايم. پدرم خانهاش را فروخته و خواهر و برادرم هم براي تهيه پول كمك كردهاند. متهم در آخرين دفاع از خودش گفت: از شما درخواست ميكنم به خاطر دخترم از من گذشت كنيد تا بتوانم به زندگي برگردم و مراقب دخترم باشم. هيئت قضايي سپس وارد شور شدند.
قتل به خاطر يك متلك
نماينده دادستان تهران در توضيح دومين پرونده گفت: پسري كه همراه مأموران بدرقه از زندان به جلسه دادگاه منتقل شده، نادر نام دارد و 20 ساله است. او متهم است شامگاه دوم ارديبهشت سال 90 بعد از مشاجره با پسري به نام ناصر در كارگاه مبلسازي او را به قتل رسانده و كارگاه را همراه جسد به آتش كشيده است. متهم در بازجوييها به جرم خودش اقرار كرده و گزارش آتشنشاني هم نشان ميدهد كه حادثه آتشسوزي عمدي بوده است، بنابراين براي او درخواست مجازات قانوني دارم.
پس از آنكه اوليايدم درخواست قصاص كردند، قاضي متينراسخ، مالكان كارگاه را به جايگاه دعوت كرد. آنها گفتند: كارگاه ما بعد از حادثه حدود 140 ميليون تومان خسارت ديد و ما از متهم شكايت داريم. يكي از شاكيان گفت: وقتي حادثه اتفاق افتاد، تصور كرديم آتشسوزي غيرعمد بوده و ناصر هم در آن حادثه جان خودش را از دست داده است. بعد از راهاندازي دوباره كارگاه، نادر به كارگاه آمد و مشغول كار شد تا اينكه چند ماه بعد مأموران پليس آگاهي او را بازداشت كردند. آن زمان بود كه ما متوجه شديم قتل ناصر و آتش زدن كارگاه، كار او بوده است. شاكي ادامه داد: نادر و ناصر از 10 سالگي در كارگاه ما كار ميكردند و ما از متهم انتظار نداشتيم كه مرتكب اين جنايت شده باشد.
پس از آن متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: چند سال قبل من و ناصر از شهرستان به آبعلي آمديم و دركارگاه مشغول كار شديم. من شبها در خانهاي كه پدرم در آن نزديكي اجاره كرده بود، زندگي ميكردم و ناصر در كارگاه ميخوابيد. شب حادثه وقتي به ديدن او رفتم، گفت مدتي قبل وقتي به شهرستان رفته بود به خواهرم متلك انداخته است. من از حرفش عصباني شدم و به او فحاشي كردم. ناصر هم چاقو برداشت و حمله كرد. من موفق شدم چاقو را از دستش درآورم. ضربهاي به شكم او زدم كه عقب رفت و دستش به شعله گاز گرفت و لباسش آتش گرفت. بعد هم چند ضربه ديگر به شكم و گلويش زدم كه روي زمين افتاد و ناگهان آتش گرفت. من هم ترسيدم و از محل فرار كردم.
قاضي سؤال كرد: اگر مدعي هستي با او رفاقت داشتي چرا كمكش نكردي؟ متهم گفت: در آن لحظه ترسيده بودم. نميدانستم بايد چه كنم، به خاطر همين محل را ترك كردم.
هيئت قضايي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم وارد شور شدند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]