واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: معماي قتل دختر جوان در ساختمان نيمهكاره
سه مرد افغان كه شش سال قبل به قتل دختري ايراني متهم شدهاند، روز گذشته در جلسه محاكمه اتهام خودشان را انكار كردند.
به گزارش خبرنگار ما، اين پرونده از شش سال قبل و همزمان با شكايت مردي درباره ناپديد شدن ناگهاني دخترش به جريان افتاد. مرد ميانسال به مأموران پليس تهران گفت: دخترم كه سحر نام داشت براي انجام كاري با خودرواش از خانه خارج شد و ديگر به خانه برنگشت. در حالي كه بررسيهاي پليس آغاز شده بود، مرد ميانسال بار ديگر به پليس مراجعه كرد و گفت مردي به نام سهراب به او خبر داده كه ماشين دخترش را در خيابان پاسداران پيدا كرده است. پس از آن مأموران به محل رفتند و بعد از بازرسي خودرو نشاني از سحر پيدا نكردند. مأموران در ادامه از سهراب تحقيق كردند. او گفت: چند روز قبل متوجه شدم كه سحر با سه مرد افغان كه در ساختماني نيمهكاره زندگي ميكنند، قرار ملاقات دارد. با نشانيهايي كه سهراب در اختيار پليس گذاشت، مأموران راهي ساختمان نيمهكاره شدند و سه مرد افغان را بازداشت كردند. مأموران در بررسي محل، تلفن همراه سحر را كشف كردند. جمعه و شيرمحمد دو متهم رديف اول اقرار كردند كه با مشاركت هم دست به قتل سحر زده و جسد را از محل خارج كردهاند. جمعه توضيح داد: وقتي سحر وارد ساختمان شد، تصميم گرفتيم به او تعرض كنيم اما او مقابل خواسته ما مقاومت كرد. ما هم گلوي او را فشار داديم تا اينكه فوت شد. بعد هم احمد جسد را داخل گوني گذاشت و آن را در سطل زباله رها كرد. متهمان در بازجوييهاي بيشتر اظهارات خود را تغيير دادند و هر كدام قتل را به گردن ديگري انداخت. پس از آن مأموران دست به تحقيق زدند اما نشاني از جسد پيدا نكردند. بعد از كامل شدن تحقيقات و انجام بازجوييها، پرونده با صدور كيفرخواست به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و سه متهم امروز پاي ميز محاكمه حاضر شدند. نماينده دادستان تهران در شرح كيفرخواست گفت: جمعه و شيرمحمد به مشاركت در قتل و احمد به معاونت در قتل متهم هستند و براي آنها درخواست صدور مجازات قانوني دارم. بعد از اينكه اوليايدم درخواست قصاص كردند، جمعه به درخواست قاضي در جايگاه قرار گرفت و اتهام خودش را انكار كرد. او گفت: من سحر را نميشناسم و او را نديده بودم. نميدانم براي چه شش سال است كه در حبس هستم. قاضي سؤال كرد: در اولين تحقيقات اقرار كردهاي كه با همدستي شيرمحمد دست به قتل زدهاي. متهم گفت: من اقرارهاي اولم را قبول ندارم. قاضي پرسيد: چرا گوشي تلفن همراه مقتول در خانه شما پيدا شده است. متهم جواب داد: من آن را از مرد رهگذري خريدم و تصادفاً به اين ماجرا گره خوردهام. قاضي پرسيد: چرا در مراحلي از پرونده شيرمحمد را به قتل متهم كردي؟ متهم سكوت كرد. پس از آن شيرمحمد در جايگاه قرار گرفت و اتهام خودش را انكار كرد. او توضيح داد: من صاحب همسر و فرزند هستم و از ماجراي قتل هم خبر ندارم. وقتي متوجه شدم كه جمعه مرا متهم به قتل كرده، تصميم گرفتم قتل را به گردن او بيندازم تا خودم نجات پيدا كنم. فقط ميخواستم با اين كارم، رفتار او را تلافي كنم. پس از آن احمد در جايگاه قرار گرفت و اظهارات اوليهاش را انكار كرد. او گفت: يك روز جمعه و شيرمحمد به ساختماني كه در آن كار ميكردم آمدند و گفتند ميخواهند دختري را فريب بدهند و به ساختمان بياورند. من قبول نكردم و گفتم برايم دردسر ميشود. بعد هم از محل رفتند و از ماجراي قتل خبر ندارم. هيئت قضايي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهمان وارد شور شدند.
منبع : جوان آنلاين
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]