واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: دانشگاه نقاد ؛ زیربنای جامعه پویا
همواره این سوال اساسی مطرح می شود که راز پیشرفت یک کشور در علوم انسانی چیست. چرا کشورهای توسعه یافته به موازات توسعه در علوم پایه و طبیعی، در حوزه علوم انسانی و اجتماعی نیز پیشرفت کرده و کانون تولید نظریه شده اند. آیا استعداد دانشمندان و اساتید علوم انسانی چنین کشورهایی بیشتر است؟ آیا انسان های آنها خارق العاده و خلاق تراند؟ در پاسخ باید گفت، هوش انسان کمابیش یکسان است و از این موهبت خدادادی تمامی جوامع بشری برخوردار اند. در واقع علت اصلی را در ساختارها باید جست. ساختاری که علوم انسانی جامعه در آن نشو و نما می کند، بانی و موجد شکوفایی می گردد و یا برعکس.
آفتاب: سرویس اجتماعی - شهروز ابراهیمی*- این ساختار در برخی کشورها، ابتدا در چارچوب رابطه قدرت- دانش، علوم طبیعی را دانش واقعی می داند و علوم انسانی را کم اهمیت برمی شمرد و بویژه در مقطع آموزش در مدارس، علوم انسانی کم اهمیت شمرده می شود و بر ارزش علوم طبیعی و پایه تاکید می شود. این کم اهمیتی باعث می شود که اولأ بطور طبیعی و ناخودآگاه استعدادهای خوب به سمت و سوی علوم طبیعی کشیده شود و دومأ معدود استعدادهایی که در علوم انسانی وجود دارد، تلف شده و شکوفا نگردد. از آنجایی که موضوع علوم انسانی، انسان است و انسان هم در حوزه ارزش گذاری قرار دارد و بالطبع به حوزه قدرت کشیده می شود، ساختاری در این جوامع رواج پیدا می کند که استعدادها را از سمت و سوی علوم انسانی به سمت و سویی سوق می دهد که کمتر با نقد حوزه قدرت سروکار داشته باشد.
در جوامع توسعه یافته، علوم انسانی نه تنها کم اهمیت تر از علوم طبیعی نیست بلکه چه بسا پراهمیت تر از آن است چرا که زمینه و پایه توسعه و شکوفایی عمومی را علوم انسانی ایجاد می کند. تا انسان ساخته نشود، بی تردید توسعه ابتر مانده و در خوش بینانه ترین حالت، توسعه تک بعدی خواهد بود. به عنوان نمونه، تا مفهوم جامعه، دولت، تاریخ، انسان، ملت، قدرت، توسعه، هویت، دین، خودباوری وغیره درست تبیین نگردد، توسعه علوم طبیعی در جامعه چندان تاثیرگذار نخواهد بود.
اگر به جوامعی که در ابعاد مختلف توسعه یافته اند نگاه کنیم، می بینیم که ابتدا توسعه از علوم انسانی آغاز شده و سپس به بعد طبیعی کشیده شده است. یعنی در ابتدا جهان بینی آن جامعه- با محرکه آزادی- اصلاح شده و سپس در یک بستر مناسب جهان بینی، خود به خود توسعه به سایر حوزه ها نیز کشیده شده است.
چگونه علوم انسانی توسعه می یابد؟ پاسخ آن ساده است. ایجاد و توسعه فضای نقد. اگر علوم طبیعی با محوریت مالی و تکنلولوژی توسعه می یابد علوم انسانی با محوریت مالی و سرمایه انسانی و همچنین در محیط آزاد نقد و تبادل آرا و اندیشه توسعه می یابد. بدون محیط آزاد (البته تنها در چارچوب قانون) علوم انسانی در هیچ جامعه ای توسعه نمی یابد. همانطور که منبع یک شعر خوب، الهام است، منبع شکوفایی و علوم انسانی نیز محیط آزاد فکری است. اگر یافته های علوم انسانی در یک فضای آزاد مبادله نشود، انگار که منبع الهام یک شاعر قطع گردد. اگر نویسنده و دانشگاهی نقد محیط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را آزاد و حتی یک دین نداند، ظرفیت و استعداد این قشر فرهیخته به هدر خواهد رفت و یا این که راه خروج از کشور را پیش خواهند گرفت.
اگر محیط جامعه و بویژه دانشگاه آزاد نباشد بالطبع اندیشه در معرض تبادل و نقادی قرار نخواهد گرفت و جامعه اصلاح نخواهد شد و بدون اصلاح جامعه، در خوش بینانه ترین حالت، توسعه تک ساختی خواهد بود. توسعه در واقع دو رکن دارد: یکی توسعه در حوزه علوم طبیعی و دیگری توسعه در حوزه علوم انسانی. توسعه با یک رکن، شبیه انسان یک پا خواهد بود.
توسعه در علوم طبیعی نیاز بیشتری به سرمایه مادی دارد ولی توسعه در علوم انسانی درکنار سرمایه مالی، نیاز به سرمایه انسانی نیز دارد. زمانی می توان از سرمایه های انسانی استفاده بهینه کرد که فضا برای اندیشه پردازی و نقد و نقادی فراهم گردد. یک دانشگاهی نقاد باید همواره تشویق به نقادی گردد.
نوام چامسکی زبان شناس برجسته، یکی از منتقدان بزرگ جامعه آمریکا ست. وی تقریبأ از تمام سیاست هایی که دولت امریکا پیش گرفته است با صراحت انتقاد می کند. در یک مصاحبه ای از او می پرسند که شما که انقدر از سیاست های دولت آمریکا انتقاد می کنید چرا در این کشور زندگی می کنید. پاسخ می دهد که به خاطر وجود آزادی در جامعه این کشور. به خاطر وجود این آزادی، من حاضر نیستم غیر از امریکا در جای دیگر زندگی کنم.
در این میان باید باور داشت که برا ی نقد جامعه دانشگاهی موجه ترین قشر است. هیچموثرترین کمک برای دولتمردان و اصلاح جامعه، دانشگاهیان و البته عالمان علوم انسانی هستند و برای رشد توسعه علوم انسانی و شکوفایی عالم علوم انسانی نیز، چیزی بهتر از فضای آزاد نقد و انتقاد نیست. در چنین فضایی است که در یک بازه زمانی بلند مدت، نظریه تولید خواهد شد و نیاز به مصرف نظریه های دیگر به شکل خام، نخواهد بود.
با تولید نظریه، مسئله بومی سازی نیز خود به خود حل خواهد شد. یکی از اندیشمندان بزرگ به درستی گفته است که می توان پول داد و تکنسین، مهندس، معمار و پزشک وارد کشور کرد ولی نمی توان پول داد و جامعه شناس، اقتصاد دان، روان شناس و نظریه پرداز برای حل معضلات انسانی و اجتماعی جامعه وارد نمود. در واقع عالم علوم انسانی باید در داخل کشور تربیت گردد و برای این که شکوفا شود و نظریه تولید کند باید هزینه کرد و در کنار هزینه مالی، محیط آزاد ایجاد نمود. محیط آزاد برای علوم انسانی مثل وجود آب برای ماهی است. عالم علوم انسانی در فضای آزاد نفس می کشد، می بالد و در سایه بالیدن او، جامعه نیز خواهد بالید.
• استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]