محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827393255
به یاد سالهای درخشش خسرو سینمای ایران/ مردی که هامون روی شانههای خمیدهاش ایستاده ماند
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
به یاد سالهای درخشش خسرو سینمای ایران/ مردی که هامون روی شانههای خمیدهاش ایستاده ماند
چه کسی است که با وجود گذشت شش سال از خاموشی خسرو شکیبایی، یاد او را به فراموشی سپرده باشد؟ او در نقشهایی چنان خوش درخشیده که تابش ستارهاش در آسمان بازیگری ایران محو شدنی نیست.
به گزارش نامه نیوز به نقل از خبرآنلاین چند سالی است که مدیران دولتی، محافل مختلف هنری و حتی رسانهها با نشانهگیری هنرمندانی که تصور میشود چند سالی دیگر در قید حیات نباشند، خود را از این اتهام که هنرمندان باسابقه را فراموش کردهاند میرهانند، اما آنچه برای قدردانی از خسرو شکیبایی در سالهای 86 و 87 و قبلتر از آن اتفاق افتاده بود، رنگ و بویی از این شکل یادآوریها را نداشت.
در تیرماه سال 1387 کسی تصور نمیکرد، خسروی سینمای ایران قصد سفر کردن داشته باشد و همچنان پرکار بود و پرخبر. در همان تیر ماه بود که دومین جشن منتقدان سینمای ایران جایزه یکی از بهترین بازیگران مرد بعد از انقلاب را به این هنرمند اعطا کرد. در آن زمان شکیبایی خود سرگرم آخرین نقشآفرینیهایش بود. یا کمی قبلتر وقتی در سال 1385، خسرو شکیبایی برای دریافت دیپلم افتخار بازیگری در فیلم سینمایی «اتوبوس شب» در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر روی صحنه رفت، این بازی تحسینبرانگیزش بود که نظر هیئت داوران را به خود جلب کرده بود نه تصور وداع زودهنگام با او.
شکیبایی در مراسم پایانی جشنواره فیلم فجر، در جشن منتقدان کمی قبل از وداع تلخش، روی صحنه حاضر شد، لبخند همیشگی خود را به دوستدارانش بخشید و دست خود را بالا گرفت و صدای گرمش را به گوش حاضران رساند تا این برای بسیاری آخرین باری باشد که نفس گرم هنرمند را حس میکنند و بعد از آن عکسهای ثبت شده در قاب عکاسان از آن مراسم یادآور حضور پرجاذبه خسرو شکیبایی روی صحنه باشد.
زمانی که شکیبایی در میان دوستدارانش تشییع شد، یکی از روزهای مثالزدنی برای بیان محبوبیت بازیگر است. شکیبایی به واقع در میان انبوه علاقمندانش به خاک سپرده شد؛ پایانی غمانگیز و غافلگیرکننده.
اما همه این محبوبیت از چه زمانی آغاز شد؟ وقتی که شکیبایی قصد کرد در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بازیگری بخواند؟ یا هنگامی که با مسعود کیمیایی اولین بار بازی مقابل دوربین را تجربه کرد؟ یا از وقتی که داریوش مهرجویی او را زیر گریم سفید رنگ صورتش کشف کرد، لباس حمید هامون را بر تن او کرد و فیلمی ساخت، سوار بر شانههای بازیگری که قامت خمیده «هامون» را صاف و استوار کرد.
کسانی که از دهه 40 تماشاگر تئاتر بودند، بازیگری شکیبایی را روی صحنه به خاطر دارند، از وقتی که او در آغاز راه بود سال 42 تا هنگامی که به عباس جوانمرد معرفی شد و بازیگری تئاتر را جدیتر پیش گرفت. تمرکز و تلاش بسیار برای صیقل دادن به نقش و رسیدن به شمایلی کامل از شخصیت ویژگی کاری هنرمندی بوده که به گفته کارگردانان تئاتری که با او همکاری داشتند، نمونهای کامل از یک بازیگر روی صحنه و پشت صحنه بوده است.
هادی مرزبان که در دو نمایش «شاهزاده و گدا» و «هنگامه شیرین وصال» با شکیبایی همراه بود، از او با صفاتی یاد میکند که دوستدارن شکیبایی توقع دارند، «عاشق تئاتر»، «سرشار از انرژی مثبت» و «کاشف نقش». او در گفتوگویی با ایسنا شکیبایی را چنین روایت کرده بود: « او بر خلاف بسیاری از کسانی که تا معروف میشوند، فکر میکنند باید پشت صحنه حکومت کنند، بسیار افتاده بود و همراه. به همه انرژی مثبت میداد. به همه کمک میکرد. از آن بازیگرانی بود که کارگردان را وا میداشت تا هر روز چیز تازهای کشف کند. تا صبح درباره نقشاش مطالعه میکرد. گاهی شبها برای تمرین به خانهی او میرفتیم و تا یک صبح کار میکردیم. من میخوابیدم اما خسرو بیدار بود. او واقعا عاشق بود.»
همان سالهایی که شکیبایی سرگرم همکاری با مرزبان بوده، پیشنهادی رویایی سراغ او میرود، پیشنهادی که شکیبایی از آن چنین یاد کرده:«به من پیشنهاد بازی در یک فیلم شده که اگر بازی کنم تا شب عید خانهدار میشوم.» او این جمله را زمانی بیان میکند که با مرزبان سرگرم تمرین نمایش «آهسته با گل سرخ» بوده و داریوش مهرجویی به او پیشنهاد بازی در «هامون» را داده بود. شکیبایی این را به مرزبان میگوید تا شاید او اجازه ندهد سر کار این فیلم برود و او به عشق اصلیاش تئاتر بپردازد، اما مرزبان در مقام کارگردان با رفتن شکیبایی موافقت میکند و به این ترتیب لباس هامون بر تن شکیبایی پوشانیده میشود.
اما همین ماجرا از قول داریوش مهرجویی به این ترتیب روایت میشود: «رفته بودم تئاتر تا کار هایده حائری را ببینم. روی صحنه با یک بازیگر که صورتش را به رنگ سفید گریم کرده بودندروبهرو شدم که صدای مردانه و بمش و همچنین بازی خیرهکنندهاش مرا مجذوب کرد. البته چهره او زیر آن گریم پنهان بود. به همین خاطر آن روز نتوانستم چهره او را ببینم اما بازی و صدای گیرای او مرا جذب کرده بود. یک روزاو را به دفترم دعوت کردم تا از نزدیک او را ببینم و با هم حرف بزنیم. آنچه را که میخواستم پیدا کرده بودم.او خود حمید هامون بود. کسی که من مدتها دنبالش گشته بودم و نیافته بودم. حالا پیش رویم ایستاده بود. او خسرو شکیبایی بود.»
شکیبایی از «آهسته با گل سرخ» مرزبان میگذرد و با مهرجویی دیدار میکند تا مسیری را که در سینما با حضور کوتاه در «خط قرمز» در سال 1361 با مسعود کیمیایی آغاز کرده بود، حالا با یکی از قلههای کارگردانی سینمای ایران به اوج برساند.
مهرجویی خود از «هامون» به عنوان فیلمی یاد میکند که در آن از خود و درگیریهای زندگیاش و حس و حالش گفته، فیلمی که شاید همین شخصی بودن، که از حسی مشترک و فراگیر صحبت میکند آن را به این حد از محبوبیت رسانده است. شاید شکیبایی هم روزی حس و حالی مشترک با حمید هامون داشته که آنچنان در نگاهش و کلامش و حرکاتش و ترس و قدرت ناشی از خشمش شخصیت را به تماشاگر معرفی میکند. شاید همین حس مشترک بوده که اجازه نمیدهد بتوان خطی مشخص بین بازیگری نقش حمید هامون از سوی شکیبایی و زندگی کردن آن سر صحنه کشید. او چنان در قالب حمید هامون فرو میرفت که سیلی ناگهانی او به بیتا فرهی در فیلم به یکی از خاطرات گروه تبدیل شده است. صحنهای که شکیبایی به دلیل خشم نسبت به همسرش به صورت او سیلی میزند، گویا برای طبیعی شدن صحنه کارگردان اصرار داشته فرهی در جریان این بخش نباشد، شکیبایی سیلی به صورت فرهی میزند و صحنه طبیعی از آب درمی آید. این شاید خواسته کارگردان را تامین کرده، اما دل بازیگر محبوب را به درد آورده است. به گفته مهرجویی شکیبایی بعد از این صحنه به گوشهای نشست و گریه کرد و در پاسخ به دلداریهای مهرجویی به او گفته «من که میدانستم قرار است سیلی بزنم.»
یکی از اوجهای شکیبایی در دهه 70 بازی او در مجموعههای تلویزیونی بود؛ یکی از به یادماندیترین حضورهای او در «خانه سبز» بود؛ شور و حال عاشقانه شکیبایی، شمایلی مرد عاشق پیشه را پیش روی جوانان و نو.جوانان آن سالها قرار میداد، این را ترانه علیدوستی در یادداشتی که چند سال قبل در مورد شکیبایی نوشته بود، با قلمی خوش، یادآوری کرده بود.
اما یکی از غمانگیزترین نوشتهها در مورد شکیبایی مربوط به متنی است که مهران مدیری در مورد این بازیگر نوشته. او که برای بازی در سریال «پاورچین» به شکیبایی پیشنهاد داده بود، ماجرای گفتوگویش را با این هنرمند، چنین روایت کرد: «گفت که میآید و در پاورچین بازی میکند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد وحرف زدیم. میدانستم که نمیآید. حوصله نداشت. حقیقت را نمیگفت که دل من نشکند. حوصله نداشت و رفت. نزدیک در خروجی برگشت، مرا بوسید و گفت : «من همیشه یک بازی به تو بدهکارم.» و رفت، برای همیشه رفت.
روزی که برای خاکسپاری رفتم ، و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و می گریستند . و مردم فراوان دیگری که آمده بودن با هنرمندان مورد علاقه شان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم، در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که میگفت : من همیشه یک بازی به تو بدهکارم ... مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که انجا دیگر حوصله دارد ، حالش خوب است و غمگین نیست.»
شکیبایی در سالهای پایانی عمرش بار دیگر با مسعود کیمیایی همکاری کرد، این بار در «حکم». او با کت و شلواری مشکی، خندههای پهن روی صورت و نقش رئیس گروه مافیا، تصویری متفاوت از خود در این فیلم ارائه کرد. کیمیایی از شکیبایی این طور روایت کرد: «خیلی دوست داشتیم همدیگر را. حال و روز درستی ندارم. خراب شدم. تکهای از قلبم کنده شد. نمی توانم راجع به عزیزم حرفی بزنم. هیچ کس نمیتواند. رابطهمان خانوادگی بود. پدر و پسری. حیف شد. میدانم هیچ کس جایش را پر نمیکند. تا آخر عمر.»
شکیبایی امروز 28 تیرماه 1393، شش سال است که از دنیا رفته، صدایش خاموش شده و تصویرش دیگر در قاب هیچ دوربینی جای نمیگیرد، اما او مانند همه هنرمندانی که حقیقت هنر را دریافتهاند، یادگارهای بسیاری برای دوستدارنش به جای گذاشته از صدایش که شعرهای، شعرای محبوب را دکلمه کرده تا هنر بازیگریاش در «کاغذ بیخط»، «کیمیا»، «سارا»، «یکبار برای همیشه»، «پری» و ...به یاد سالهای درخشش خسرو سینمای ایران/ مردی که هامون روی شانههای خمیدهاش ایستاده ماند
فرهنگ > سینما - چه کسی است که با وجود گذشت شش سال از خاموشی خسرو شکیبایی، یاد او را به فراموشی سپرده باشد؟ او در نقشهایی چنان خوش درخشیده که تابش ستارهاش در آسمان بازیگری ایران محو شدنی نیست.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، چند سالی است که مدیران دولتی، محافل مختلف هنری و حتی رسانهها با نشانهگیری هنرمندانی که تصور میشود چند سالی دیگر در قید حیات نباشند، خود را از این اتهام که هنرمندان باسابقه را فراموش کردهاند میرهانند، اما آنچه برای قدردانی از خسرو شکیبایی در سالهای 86 و 87 و قبلتر از آن اتفاق افتاده بود، رنگ و بویی از این شکل یادآوریها را نداشت.
در تیرماه سال 1387 کسی تصور نمیکرد، خسروی سینمای ایران قصد سفر کردن داشته باشد و همچنان پرکار بود و پرخبر. در همان تیر ماه بود که دومین جشن منتقدان سینمای ایران جایزه یکی از بهترین بازیگران مرد بعد از انقلاب را به این هنرمند اعطا کرد. در آن زمان شکیبایی خود سرگرم آخرین نقشآفرینیهایش بود. یا کمی قبلتر وقتی در سال 1385، خسرو شکیبایی برای دریافت دیپلم افتخار بازیگری در فیلم سینمایی «اتوبوس شب» در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر روی صحنه رفت، این بازی تحسینبرانگیزش بود که نظر هیئت داوران را به خود جلب کرده بود نه تصور وداع زودهنگام با او.
شکیبایی در مراسم پایانی جشنواره فیلم فجر، در جشن منتقدان کمی قبل از وداع تلخش، روی صحنه حاضر شد، لبخند همیشگی خود را به دوستدارانش بخشید و دست خود را بالا گرفت و صدای گرمش را به گوش حاضران رساند تا این برای بسیاری آخرین باری باشد که نفس گرم هنرمند را حس میکنند و بعد از آن عکسهای ثبت شده در قاب عکاسان از آن مراسم یادآور حضور پرجاذبه خسرو شکیبایی روی صحنه باشد.
زمانی که شکیبایی در میان دوستدارانش تشییع شد، یکی از روزهای مثالزدنی برای بیان محبوبیت بازیگر است. شکیبایی به واقع در میان انبوه علاقمندانش به خاک سپرده شد؛ پایانی غمانگیز و غافلگیرکننده.
اما همه این محبوبیت از چه زمانی آغاز شد؟ وقتی که شکیبایی قصد کرد در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بازیگری بخواند؟ یا هنگامی که با مسعود کیمیایی اولین بار بازی مقابل دوربین را تجربه کرد؟ یا از وقتی که داریوش مهرجویی او را زیر گریم سفید رنگ صورتش کشف کرد، لباس حمید هامون را بر تن او کرد و فیلمی ساخت، سوار بر شانههای بازیگری که قامت خمیده «هامون» را صاف و استوار کرد.
کسانی که از دهه 40 تماشاگر تئاتر بودند، بازیگری شکیبایی را روی صحنه به خاطر دارند، از وقتی که او در آغاز راه بود سال 42 تا هنگامی که به عباس جوانمرد معرفی شد و بازیگری تئاتر را جدیتر پیش گرفت. تمرکز و تلاش بسیار برای صیقل دادن به نقش و رسیدن به شمایلی کامل از شخصیت ویژگی کاری هنرمندی بوده که به گفته کارگردانان تئاتری که با او همکاری داشتند، نمونهای کامل از یک بازیگر روی صحنه و پشت صحنه بوده است.
هادی مرزبان که در دو نمایش «شاهزاده و گدا» و «هنگامه شیرین وصال» با شکیبایی همراه بود، از او با صفاتی یاد میکند که دوستدارن شکیبایی توقع دارند، «عاشق تئاتر»، «سرشار از انرژی مثبت» و «کاشف نقش». او در گفتوگویی با ایسنا شکیبایی را چنین روایت کرده بود: « او بر خلاف بسیاری از کسانی که تا معروف میشوند، فکر میکنند باید پشت صحنه حکومت کنند، بسیار افتاده بود و همراه. به همه انرژی مثبت میداد. به همه کمک میکرد. از آن بازیگرانی بود که کارگردان را وا میداشت تا هر روز چیز تازهای کشف کند. تا صبح درباره نقشاش مطالعه میکرد. گاهی شبها برای تمرین به خانهی او میرفتیم و تا یک صبح کار میکردیم. من میخوابیدم اما خسرو بیدار بود. او واقعا عاشق بود.»
همان سالهایی که شکیبایی سرگرم همکاری با مرزبان بوده، پیشنهادی رویایی سراغ او میرود، پیشنهادی که شکیبایی از آن چنین یاد کرده:«به من پیشنهاد بازی در یک فیلم شده که اگر بازی کنم تا شب عید خانهدار میشوم.» او این جمله را زمانی بیان میکند که با مرزبان سرگرم تمرین نمایش «آهسته با گل سرخ» بوده و داریوش مهرجویی به او پیشنهاد بازی در «هامون» را داده بود. شکیبایی این را به مرزبان میگوید تا شاید او اجازه ندهد سر کار این فیلم برود و او به عشق اصلیاش تئاتر بپردازد، اما مرزبان در مقام کارگردان با رفتن شکیبایی موافقت میکند و به این ترتیب لباس هامون بر تن شکیبایی پوشانیده میشود.
اما همین ماجرا از قول داریوش مهرجویی به این ترتیب روایت میشود: «رفته بودم تئاتر تا کار هایده حائری را ببینم. روی صحنه با یک بازیگر که صورتش را به رنگ سفید گریم کرده بودندروبهرو شدم که صدای مردانه و بمش و همچنین بازی خیرهکنندهاش مرا مجذوب کرد. البته چهره او زیر آن گریم پنهان بود. به همین خاطر آن روز نتوانستم چهره او را ببینم اما بازی و صدای گیرای او مرا جذب کرده بود. یک روزاو را به دفترم دعوت کردم تا از نزدیک او را ببینم و با هم حرف بزنیم. آنچه را که میخواستم پیدا کرده بودم.او خود حمید هامون بود. کسی که من مدتها دنبالش گشته بودم و نیافته بودم. حالا پیش رویم ایستاده بود. او خسرو شکیبایی بود.»
شکیبایی از «آهسته با گل سرخ» مرزبان میگذرد و با مهرجویی دیدار میکند تا مسیری را که در سینما با حضور کوتاه در «خط قرمز» در سال 1361 با مسعود کیمیایی آغاز کرده بود، حالا با یکی از قلههای کارگردانی سینمای ایران به اوج برساند.
مهرجویی خود از «هامون» به عنوان فیلمی یاد میکند که در آن از خود و درگیریهای زندگیاش و حس و حالش گفته، فیلمی که شاید همین شخصی بودن، که از حسی مشترک و فراگیر صحبت میکند آن را به این حد از محبوبیت رسانده است. شاید شکیبایی هم روزی حس و حالی مشترک با حمید هامون داشته که آنچنان در نگاهش و کلامش و حرکاتش و ترس و قدرت ناشی از خشمش شخصیت را به تماشاگر معرفی میکند. شاید همین حس مشترک بوده که اجازه نمیدهد بتوان خطی مشخص بین بازیگری نقش حمید هامون از سوی شکیبایی و زندگی کردن آن سر صحنه کشید. او چنان در قالب حمید هامون فرو میرفت که سیلی ناگهانی او به بیتا فرهی در فیلم به یکی از خاطرات گروه تبدیل شده است. صحنهای که شکیبایی به دلیل خشم نسبت به همسرش به صورت او سیلی میزند، گویا برای طبیعی شدن صحنه کارگردان اصرار داشته فرهی در جریان این بخش نباشد، شکیبایی سیلی به صورت فرهی میزند و صحنه طبیعی از آب درمی آید. این شاید خواسته کارگردان را تامین کرده، اما دل بازیگر محبوب را به درد آورده است. به گفته مهرجویی شکیبایی بعد از این صحنه به گوشهای نشست و گریه کرد و در پاسخ به دلداریهای مهرجویی به او گفته «من که میدانستم قرار است سیلی بزنم.»
یکی از اوجهای شکیبایی در دهه 70 بازی او در مجموعههای تلویزیونی بود؛ یکی از به یادماندیترین حضورهای او در «خانه سبز» بود؛ شور و حال عاشقانه شکیبایی، شمایلی مرد عاشق پیشه را پیش روی جوانان و نو.جوانان آن سالها قرار میداد، این را ترانه علیدوستی در یادداشتی که چند سال قبل در مورد شکیبایی نوشته بود، با قلمی خوش، یادآوری کرده بود.
اما یکی از غمانگیزترین نوشتهها در مورد شکیبایی مربوط به متنی است که مهران مدیری در مورد این بازیگر نوشته. او که برای بازی در سریال «پاورچین» به شکیبایی پیشنهاد داده بود، ماجرای گفتوگویش را با این هنرمند، چنین روایت کرد: «گفت که میآید و در پاورچین بازی میکند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد وحرف زدیم. میدانستم که نمیآید. حوصله نداشت. حقیقت را نمیگفت که دل من نشکند. حوصله نداشت و رفت. نزدیک در خروجی برگشت، مرا بوسید و گفت : «من همیشه یک بازی به تو بدهکارم.» و رفت، برای همیشه رفت.
روزی که برای خاکسپاری رفتم ، و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و می گریستند . و مردم فراوان دیگری که آمده بودن با هنرمندان مورد علاقه شان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم، در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که میگفت : من همیشه یک بازی به تو بدهکارم ... مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که انجا دیگر حوصله دارد ، حالش خوب است و غمگین نیست.»
شکیبایی در سالهای پایانی عمرش بار دیگر با مسعود کیمیایی همکاری کرد، این بار در «حکم». او با کت و شلواری مشکی، خندههای پهن روی صورت و نقش رئیس گروه مافیا، تصویری متفاوت از خود در این فیلم ارائه کرد. کیمیایی از شکیبایی این طور روایت کرد: «خیلی دوست داشتیم همدیگر را. حال و روز درستی ندارم. خراب شدم. تکهای از قلبم کنده شد. نمی توانم راجع به عزیزم حرفی بزنم. هیچ کس نمیتواند. رابطهمان خانوادگی بود. پدر و پسری. حیف شد. میدانم هیچ کس جایش را پر نمیکند. تا آخر عمر.»
شکیبایی امروز 28 تیرماه 1393، شش سال است که از دنیا رفته، صدایش خاموش شده و تصویرش دیگر در قاب هیچ دوربینی جای نمیگیرد، اما او مانند همه هنرمندانی که حقیقت هنر را دریافتهاند، یادگارهای بسیاری برای دوستدارنش به جای گذاشته از صدایش که شعرهای، شعرای محبوب را دکلمه کرده تا هنر بازیگریاش در «کاغذ بیخط»، «کیمیا»، «سارا»، «یکبار برای همیشه»، «پری» و ...
1393/4/26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
صفحات پیشنهادی
آنچه سینمای ایران از فلسطین به دنیا نشان داد/2 بازمانده؛ و آن آیت الکرسی که در خاطرهها ماند
آنچه سینمای ایران از فلسطین به دنیا نشان داد 2بازمانده و آن آیت الکرسی که در خاطرهها ماندمرحوم سیفالله داد با ساخت فیلم بازمانده و گنجاندن سکانسهایی بهیاد ماندنی از جمله سکانس قرائت آیتالکرسی در قطار موفق شد ماندگارترین لحظهها را درمورد فلسطین بهتصویر بکشد به گزارش خبرنآواز پر جبرئیل از روایت شیخ اشراق تا بازار کتاب / خسروی: نه رمان ایرانی داریم، نه داستان ایرانی
آواز پر جبرئیل از روایت شیخ اشراق تا بازار کتاب خسروی نه رمان ایرانی داریم نه داستان ایرانی فرهنگ > ادبیات - ابوتراب خسروی نویسنده آثاری چون اسفارکاتبان و دیوان سومنات میگوید هنوز روح ایرانی در ادبیات معاصر ما دمیده نشده است چون همچنان به پشتوانه عظیم ادبیازنان پرکار سینمای ایران در بهار 93
از ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی تا نازنین بیاتی زنان پرکار سینمای ایران در بهار 93 تاریخ انتشار یکشنبه 15 تیر 1393 ساعت 14 58 | شماره خبر 1558117660085237602 تولید فیلمها در پایان زمستان 92 و بهار 93 زمینه پرکاری برخی از بازیگران زن سینمای ایران را فراهم کرده است از جملهفرماندار رضوانشهر: ترویج فرهنگ بومی به توسعه صنعت گردشگری کمک می کند
فرماندار رضوانشهر ترویج فرهنگ بومی به توسعه صنعت گردشگری کمک می کند رشت - ایرنا - فرماندار رضوانشهر با بیان اینکه برپایی جشنواره های بومی و محلی نقش مهمی در احیای آداب سنن و فرهنگ گذشته مردم دارد گفت تقویت و ترویج این فرهنگ به توسعه صنعت گردشگری کمک می کند به گزارش ایرنانگاهی به اتفاق جدید در دیپلماسی سینمایی صدور فرهنگی انقلاب یا صدور فرهنگی فتنه همراه با جریانات ضدایرانی خارج
نگاهی به اتفاق جدید در دیپلماسی سینماییصدور فرهنگی انقلاب یا صدور فرهنگی فتنه همراه با جریانات ضدایرانی خارجنشیناکران فیلمی ضدایرانی درباره فتنه 88 در آلمان و در کنار آن خبر برگزاری قریبالوقوع هفته فیلم رخشان بنیاعتماد در تونس سوالات بسیاری درباره دیپلماسی سینمایی کشور ایجاد مفرمانده نیروی انتظامی: مرزی وجود ندارد که پلیس در آن حضور نداشته باشد/ایران در اوج امنیت است
فرمانده نیروی انتظامی مرزی وجود ندارد که پلیس در آن حضور نداشته باشد ایران در اوج امنیت استفرمانده نیروی انتظامی گفت ما هیچ مرزی نداریم که در آن حضور نداشته باشیم ایران در کمال امنیت است اگر مرزبانی در کشور در شرایط مطلوبی قرار نداشت کاروانهای مسلح تا تهران هم میآمدند به گزااقدامات یک موسسه فرهنگی برای همافزایی جبهه فرهنگی انقلاب دانشآموزان؛ هسته بنیادی فعالیتهای ترویجی «آسمانیه
اقدامات یک موسسه فرهنگی برای همافزایی جبهه فرهنگی انقلابدانشآموزان هسته بنیادی فعالیتهای ترویجی آسمانیها آسمانیها از آن دسته مراکزی است که بنیانگذاران آن در سال ۱۳۸۷ گردهم آمدند تا به فعالیتهای فرهنگیشان انسجام دهند در ابتدا شهدا و دفاع مقدس را سرلوحه کارشان قرار دا«ماهی و گربه» تنها نماینده سینمای ایران در جشنواره کارلوویواری
ماهی و گربه تنها نماینده سینمای ایران در جشنواره کارلوویواریفیلم ماهی وگربه ساخته شهرام مکری به تهیهکنندگی سپهر سیفی محصول ایراننوینفیلم دربخش افقهای جشنواره کارلوویواری به نمایش درمیآید به گزارش خبرگزاری فارس فیلم ماهی وگربه ساخته شهرام مکری به تهیهکنندگی سپهر سیفی محآئین گشایش شانزدهمین جشن سینمای ایران برگزار شد
شب گذشته در تالار سیف الله داد آئین گشایش شانزدهمین جشن سینمای ایران برگزار شد خبرگزاری پانا آئین گشایش شانزدهمین جشن سینمای ایران شب گذشته 15 تیر ماه با حضور محمد مهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما اعضای هیات مدیره محمد بزرگ نیا دبیر جشن مازیار میری مدیر اجرایی شورای سیاستگذآقای کارگردان شما در پاتایا چه میکردید/ چرا هدیه تهرانی پذیرفت که در این فیلم مجانی بازی کند/ پدیده سینمای ای
آقای کارگردان شما در پاتایا چه میکردید چرا هدیه تهرانی پذیرفت که در این فیلم مجانی بازی کند پدیده سینمای ایران درسال بعد کیست نگاه به فهرست و خرده اخباری که از پیش تولید آثار سینمای ایران منتشر میشوند یک جورهایی ذهنیت ما را نسبت به وضعیت صنعت فیلمسازیمان در یکی دو سال آیندهرویارویی والیبال ایران و برزیل در قاب شبکه 3
رویارویی والیبال ایران و برزیل در قاب شبکه 3 تاریخ انتشار پنج شنبه 26 تیر 1393 ساعت 10 58 | شماره خبر 1571517214983620572 گزارشگر مسابقه تیم های ملی والیبال ایران و برزیل که روز جمعه ساعت 20 از شبکه سه سیما پخش می شود مشخص شد کیومرث کرده مسابقه روز جمعه 27 تیر میان تیم هایبا تصمیم اعضای جدید هیئت مدیره هامونی 24 ماه دیگر در فرابورس ایران ماندنی شد
با تصمیم اعضای جدید هیئت مدیرههامونی 24 ماه دیگر در فرابورس ایران ماندنی شداعضای جدید هیات مدیره فرابورس ایران در نخستین جلسه خود به ابقای امیر هامونی بر مسند مدیرعاملی به مدت 24 ماه دیگر رای دادند به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس اولین جلسه هیأت مدیره جدید فرابورس ایران«یاد آذر» در زادگاه پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران برگزار میشود
همزمان با روز ملی کودک و نوجوان یاد آذر در زادگاه پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران برگزار میشود خبرگزاری پانا پنجمین یادمان مهدی آذریزدی هم زمان با سالروز درگذشت پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران در یزد برگزار میشود ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۸ تير ساعت 14 54 به گزارش سرویس فرهنگی پانا پهاموني مديرعامل فرابورس ايران باقي ماند
۱۸ تير ۱۳۹۳ ۲۲ ۴۵ب ظ هاموني مديرعامل فرابورس ايران باقي ماند رسول سعدي به عنوان رئيس هيات مديره مهرداد نعمتي به عنوان نايب رييس هيات مديره امير هاموني به عنوان مديرعامل و علي نقوي به عنوان دبير هيات مديره فرابورس ايران انتخاب شدند به گزارش خبرگزاري موج در يکصد و چهل و چهارمروایت پرویز پرستویی از روز رفتن عمو خسرو
روایت پرویز پرستویی از روز رفتن عمو خسرو تاریخ انتشار چهارشنبه 25 تیر 1393 ساعت 18 27 | شماره خبر 1570669877268897034 من عاشق پرویز فنیزاده بودم و بعد از آن هم خسرو شکیبایی برایم بازیگر شاخص و نادری بود همانطور که بعد از فنیزاده کسی مانند او نیامد پس از خسرو هم کسی مانندروایت پرویز پرستویی از روز رفتن خسرو شکیبایی
روایت پرویز پرستویی از روز رفتن خسرو شکیباییتاریخ انتشار پنجشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۹ ۴۸ خسروشكيبايي يكي از بازيگران برجسته سينماي ايران بود كه مرگش سينماي ايران را در بهت وحيرت فرو برد هنوز بسياري از علاقهمندان بيشمار اين بازيگر اندوه رفتنش را باور نكردهاند پبه یاد مردی که قصههای خوب را برای بچههای خوب نوشت
به یاد مردی که قصههای خوب را برای بچههای خوب نوشت کودکی روز بیست و هفتم اسفند سال 1300 در روستای خرمشاه حومه شهر یزد به دنیا میآید نام او را مهدی میگذارند پدر مهدی کشاورز است و او همراه پدر به کشت و کار میپردازد از این رو نمیتواند به مدرسه برود مهدی در پنج سالگی قرآن م-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها