واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نخلستان تا نخلستان باید گریست
وای بر کسانی که دست بیعت نه دست تنهایی با علی(ع) دادند
انگار بزرگترین مرد دنیا هم که باشی، باید طهورایی چون زهرا(س) به تسلای دلت برخیزد و چون او نیست علی میماند و کوفیانی که دست بیعت نه...دست تنهایی و ناجوانمردی را با علی(ع) دادند.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، فزت و رب الکعبه...به خدای کعبه که رستگار شدی و نه یتیمان کوفه که یک جهان ارادتمند و عاشق ولایت در سوگ مولا عزادار شده و بار یتیمی را در چنین شبهایی به دوش کشیدند...داستان یتیمی سرمستان ولایت غم بزرگی نیست...نخلستان تا نخلستان هم که دردش را فریاد کنی باز هم داغ بر دل میگذارد...میسوزاند...آتشت میزند و خاکسترت خواهد کرد... گفتم نخلستان و باز تنهایی مولا را چون سیلی سرخی بر گونههای ناجوانمرد این دنیا کشیدم...ناجوانمردی از جنس کوفیان و نامردمانی از جنس مسخ شدگانی چون ابنملجم که انگار مهر بر گوششان زدند و پردهای بر چشمشان کشیدهاند و اینان چه میفهمند مولا یعنی چه؟ آقا یعنی چه؟ ولایت یعنی چه؟ عشق یعنی چه؟ حجت خدا یعنی چه؟ آسمانی بودن یعنی چه؟ و چه میفهمند تنهایی یک بزرگ مرد تاریخ و صحبتهای شبانه با چاه و نخلستان یعنی چه؟ از نخلستانهای کوفه صدای گریه مردی آید که هنوز بار تنهایی و رفتن فاطمه زهرا(س) بر دوشش سنگینی میکند...انگار بزرگترین مرد دنیا هم که باشی، باید طهورایی چون زهرا(س) به تسلای دلت برخیزد و چون او نیست علی میماند و کوفیانی که دست بیعت نه...دست تنهایی و ناجوانمردی را با علی(ع) دادند. غیرت یعنی به پاخیزی و زمین و آسمان را به آتش بکشی وقتی ریسمان بر دستان علی (ع) چنگ زده و در کوچه پس کوچههای غریب کوفه حجت خدا را میکشانند و وای بر مردمانی که با فاتح خیبر چنین کردند...مگر نمیدانستند علی(ع) همان فاتح خیبر و حیدر کراری است که دنیا تا ابدالدهر جنگاوری چون او و شمشیری چون ذوالفقارش به خود ندیده و چراها از اینجا آغاز میشود که چرا آنقدر حقیر شدند که مقام عظما و آسمانی ولایت را نفهمیدند...به خدا نفهمیدند و نخواستند بفهمند و قرآن نیز از چنین افرادی اینگونه یاد میکند « خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ» و تا آنجا این حقارت و نادانی این جماعت دنیایی به اوج رسید که علی(ع) در وصف خویشتن میفرماید.....خار در چشم و استخوان در گلو... امشب نوزدهم رمضان...اشک بریزید...سوگواری کنید...مرثیه خوانی کنید...بر سر و سینه بزنید که فرق مولا را شکافتند...آن هم در اوج نیایش مولا و عشقی الهی که از زبان حضرتش با عبارت فزت و رب الکعبه جاری شد و این عشق را به رخ تمام جهانیان کشاند و این عشق، جماعت نادان و جاهل کوفه را پستتر و حقیرتر کرد تا آنجا که منفورترین تاریخ شدند. امشب نواهایی غریب از کوچه پس کوچههای غریب به گوش می رسد...علی(ع) به فاطمه(س) خواهد پیوست و ملائکه حیرانند که چطور به تسلای دل دردانههای پیامبر(ص)...حسن(ع)، حسین(ع) و زینب(س) و ام کلثوم برخیزند... باید عاشق و سرمست ولایت بود که فهمید تنهایی علی(ع) یعنی چه... امشب لیله القدر است...شب نوزدهم رمضان...رفتن مولا تسلیتت باشد و اوج گرفتند در آسمان نیایش تبریک... حالت را نمیفهمم فقط قرآن که بر سر گرفتی و دلت شکست....ما را هم دعا کن.... ============= یادداشت: فائزه حمزهای ============= انتهای پیام/70005/ی40
93/04/25 - 18:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]