محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844345355
جانشین سابق سازمان بسیج دانشجویی: تیم مستقر در وزارت علوم بیشتر سیاسیاند تا علمی/ زمان اصلاحات برخلاف دنیا جریان دانشجویی لیبرال داشتیم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جانشین سابق سازمان بسیج دانشجویی:
تیم مستقر در وزارت علوم بیشتر سیاسیاند تا علمی/ زمان اصلاحات برخلاف دنیا جریان دانشجویی لیبرال داشتیم
عبدالله گنجی گفت: فضای دانشگاههای ما به جای سیاسی، سیاست زده شده است، این اتفاق باعث میشود به جای آزاداندیشی به تنشزایی منجر شود.
شبکه اطلاع رسانی دانا با عبدالله گنجی مدرس دانشگاه، جانشین سابق سازمان بسیج دانشجویی و مدیر مسئول فعلی روزنامه جوان گفت و گویی انجام داده که مشروح آن در ادامه میآید: * فضای مطلوب دانشگاه از نظر امام خمینی و رهبری چیست؟ نگاه رهبران انقلاب اسلامی به دانشگاه را زمانی می توان درک کرد که آن را در یک چارچوب مفهومی بیاوریم و این گونه مطرح می شود که غایت انقلاب اسلامی، تمدن سازی است، یعنی ما مبتنی بر تفکر دینی و بومی خود می خواهیم تمدنی بسازیم و این قله و غایت نظام اسلامی ماست که مقام معظم رهبری هم در مراحی آن را ترسیم کردند. برای طی کردن این مسیر لازم است که به دانشگاه به عنوان یکی از شاهراه های این راه توجه نمود. در تعریف تمدن دستاوردهای مادی و معنوی یک ملت مورد بررسی قرار می گیرد، بنابراین هم جنبه های معنوی یک تمدن نظیر رشد، کمال و شخصیت جامعه از دانشگاه استخراج می شود و هم جنبه های مادی تمدن نظیر تولید علم که منجر به تولید ثروت، تکنولوژی و زیرساخت های تمدن سازی می شود. بنابراین دانشگاه در کنار حوزه علمیه بعنوان یک نرم افزار معرفتی نظام جمهوری اسلامی، به هم پیوند می خورند. امام در پیام تشکیل بسیج دانشجویی متذکر می شود که وظیفه ترسیم چارچوب های اسلام ناب محمدی به عهده این دو پایگاه بزرگ علمی است. و در واقع این دو از نظر امام "مرج البحرین یلتقیان" است. و امام ترسیم چارچوب های اسلام ناب محمدی را صرفاً به حوزه نمی سپارد. یا پاسداری از اصل نه شرقی و نه غربی را امام به فرزندانش در حوزه و دانشگاه می سپارد و تمام تلاش امام این است که این دو را ممزوج کند تا مسیر تمدن سازی و تعالی انقلاب اسلامی اتفاق بیفتد. طبیعتاً تحقق این موضوع یک دانشگاهی را می خواهد که این ویژگیهایی داشته باشد: اولاً به این مسیر که امام مشخص کرده است باور داشته باشد زیرا وقتی باور تحقق پیدا کرد در نتیجه آن ابزار و ملزومات فکر تمدن سازی نیز پرورانده می شود. می توان اینگونه نتیجه گرفت که در حقیقت دانشگاه باید زایشگاه تمدن سازی ما باشد و زایش تمدنی ما در آن اتفاق بیفتد، ولی زمانی که به وضع کنونی و عینی دانشگاه نگریسته می شود متوجه می شویم که با آن فضای مطلوب و آرمانی فاصله داریم. * در دولت قبلی گامهایی برای اسلامی کردن فضای دانشگاه و محتوای علمی برداشته شد، این رویه در دولت یازدهم چگونه است؟ زمانی که به مواضع کنونی آقای روحانی در سخنرانی هایش نگاه می شود متوجه می شویم که ایشان خیلی به این باور ندارد که دانشگاه فضای تولید علم است. نکته دوم این است که یک تصویری از فضای دانشگاه در دوران اصلاحات برای نیروهای انقلاب ترسیم شد و یک تجربه ای از آن دوران در ذهن مانده است که من باورم این است شخص آقای رئیس جمهور به دنبال آن فضا نیست، اما مسیری که برای انتخاب همکاران ایشان در حوزه دانشگاه طی شد، این را به ذهن می آورد که اینها نیز همان راه را می خواهند بروند که در دوره اصلاحات رفته شد، حتی اگر رئیس دولت این را نخواهد. در حقیقت شاکله ای که برای وزارت علوم انتخاب شد، به دانشگاه به عنوان یک تریبون برای عرصه سیاسی- اجتماعی نگاه می کند و دلیلش هم این است که خواستگاه روشنفکران، تجدیدنظرطلبان و اصلاح طلبان دانشگاه است. همان گونه که خواستگاه نیروهای مذهبی، مسجد، هیئات و پایگاه های بسیج است؛ جریان روشنفکری و تجدید نظر طلب نیز به دلیل پیوند معرفتی با غرب، خواستگاهش دانشگاه است. شاکله و هویت دانشگاه به جهت اینکه غربیان پایه گذارش بوده اند، روشنفکری است و به سمتی می رود که یک فضای مدنی و اجتماعی علاقه مند نسبت به مخالفت با حاکمیت و دنبال کنند و ما نگرانیم که این گونه فضا ها گریبان گیر دولت مستقر بشود و دانشگاه از مسیری که به سمت تمدن سازی دارد که بسیار کند هم هست، به کلی باز بماند. همانطور که نظام جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته است، دانشجو می تواند در کنار کسب دانش، فعالیت های سیاسی و فرهنگی نیز داشته باشد، اما شرایط هویتی دانشگاه که به اعتقاد من گاهی اوقات یک هویت کاذبی را تزریق می کند به طور مثال بعضایک جوانی که از دبیرستان با پشت سر گذاشتن کنکور وارد دانشگاه می شود به یک خودباوی کاذب می رسد و فکر می کند که شخصیت بزرگی است و این "منم" ممکن است این فرد را سوق دهد به سمت سینه سپر کردن در مقابل حاکمیت. بنابراین این فضای دانشگاه که می تواند نسبت به نظام و دستگاه های مختلفش نقاد و اصلاح گر باشد، به سمتی می رود که به جای نقد، نفی حاکمیت کند و این نفی که به جای نقد به کار رفت ، می تواند یک تضاد و چالشی را ایجاد کند که سرجمعش دور شدن از فضای تمدن سازی خواهد شد و حاشیه سازی برای عرصه علمی رخ خواهد داد. در دیدار اخیر مقام معظم رهبری با دانشجویان، ما هر دو انذار و تبشیر را از جانب ایشان مشاهده می کنیم. ایشان کند شدن فضای علمی کشور را بزرگترین نگرانی امروز می دانند و از طرف دیگر ورود افرادی را که علاقه ای به عرصه علم ندارند و دانشگاه را برای چیز دیگری می خواهند را به عنوان یک نگرانی توصیف کردند. ما از این وضعیت آسیب می بینیم ؛ وظیفه ما این است که زیر پرچمی که امام بلند کرده است برویم و در نظام سیاسی و تمدن سازی مان به یک عینیت برسیم و فراتر از شعار حرکت کنیم و اگر این از دانشگاه استخراج نشود، ما برای تمدن سازی از جهت انطباق آرمان ها و نظریات با عرصه عینی و عملی تمدن سازی ممکن است دچار یک بحران بشویم. فضای دانشگاه های ما به جای سیاسی، سیاست زده شده است.این اتفاق باعث می شود به جای آزاداندیشی به تنش زایی منجر شود و این تنش زایی و سیاست زدگی باعث شود که بار علمی دانشگاه فرو بریزد و وقتی هم که این اتفاق می افتد ما متهم به ناکارامدی خواهیم شد و در نتیجه هم آنهایی که می خواهند از ما الگو بگیرند و نظام ما برای آنها الهام بخش بوده، دچار تردید نسبت به کارامدی نظام اسلامی شوند و غرب هم می تواند در این رقابت تمدنی بگوید که نظام اسلامی نتوانسته است این مسیر را که ما قبلاً طی کردیم طی کند. غربیان علاقهمند به این نزاع تمدنی هستند. در واقع بعد از آنکه جهان شرق با محوریت شوروی سابق فروپاشید، باز مشاهده می شود که اندیشمندان غربی به دنبال این هستند که یک قطبی را در مقابل غرب بتراشند. و این فقط ما نیستیم که به نگاه ایدئولوژیک به سیاست و حکومت متهم هستیم بلکه در جهت غرب هم آقای هانتینگتون تمام تمدن ها را مورد بررسی قرار می دهد و اذعان می کند که تمدن اسلامی در آینده در مقابل غرب قرار می گیرد و این نشان می دهد که تمدن اسلامی بدلیل آمیختگی با سیاست می تواند نسبت به تمدن های دیگر خصوصا تمدن های شرقی مثل کنفسیوس و بودایی، پویایی داشته باشد. دستاوردهای مادی و عینی این تمدن باید با دستاورد های معنویش پیوند بخورد و دولت ما در این مسیر اگر توجه نکند، یک افت دیگر را خواهیم داشت. و آن افت 8 ساله قبل به علاوه این افت 4 ساله می تواند تا 50 سال تمدن سازی ما را متأثر کند و به عقب بیاندازد. همان طور که مقام معظم رهبری می فرماید در یک انتخابات و روی کار آمدن یک دولت به دلیل اینکه الگوسازی شکل می گیرد، می تواند تا 40، 50 سال کشور را تحت تأثیر قرار دهد. حال اگر گفتمان یک دولت علمی و دانشگاهی باشد فرهنگ علمی به جامعه و نسل های آتی آن القا می شود ولی در غیر این صورت جامعه به سمت فضای علمی نخواهد رفت و فضای دانشگاهی به سمت روزمره گرایی و مدرک گرایی می رود. به نظر می رسد که دولت فعلی علاقه مند به تنش در دانشگاه نیست اما در حوزه علمی دانشگاه نیز گامهایی جدی و ملموس برنداشته است و در واقع حتی یک چهارم کاری که دولت باید برای دانشگاه در یکسال انجام می داده است را انجام نداده است. همچنین سبقه و جوهره سیاسی تیمی که در وزارت علوم مستقر شده اند، بر سابقه علمی شان می چربد و این نشان می دهد که یا مدیریت دولت ما ساده اندیشانه است و یا اینکه از روی اختیار و عمد این مسیر را انتخاب و طراحی کرده است و این رویکرد در تضاد با سیاست های نظام و مقام معظم رهبری است. * در طول یک سال گذشته دولت از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است برای اینکه فضای سیاسی را به دانشگاه برگرداند و تلاشی برای علمی تر کردن فضای دانشگاه صورت نگرفته است. به طور مثال: از برگرداندن اساتید اخراجی، دانشجویان ستاره دار و انتخاب شخص وزیر علوم و رؤسای دانشگاهی این رویه قابل مشاهده است. از طرف دیگر کسانی که موافق این جریان نیستند و دانشگاه را ابزار مهم تمدن سازی می دانند اقدامی قابل توجهی انجام ندادند. به نظر شما چه اقداماتی باید در این مدت یک سال انجام می شده است که صورت نگرفته است؟ ما دو شاخص داریم که نشان می دهد سبقه سیاسی اعضای وزارت علوم پررنگ است: 1- درکنار وزارت علوم، ما وزارت بهداشت را داریم که دانشگاه های علوم پزشکی را اداره می کند و وزیر آن هم اصلاح طلب و عضوی از این دولت است ولی ما می بینیم که آنها، این مسیر وزارت علوم را نمی روند. بنابراین میشود خط و فکر سیاسی داشت اما مراعات دانشگاه را کرد. 2- شخصیت های موجه فرهنگی و فکری نظیر آقای حداد عادل که تمرکزشان روی شوراهایی نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی است، افراد حاضر در وزارت خانه علوم را در ابتدا تأیید کردند اما الان مشاهده می کنیم که اینها هم نسبت به روندهای وزارت علوم نقد دارند. به طور مثال این بی سابقه است که در دانشگاه تهران سرپرست را به جای سرپرست بگذارند. به طوری که هر دو سرپرست به جهت مشی فکری اندیشه های مشابه داشتند اما به دلیل اینکه سرپرست قبلی خیلی علاقه مند نبود که دانشگاه را دچار چالش کند برکنار شد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که وزارت علوم دنبال یک شیب ملایمی است تا چالش هایی را در فضای دانشگاهی ایجاد کند. مشکلی که وجود دارد و دولت شاید کمتر به ان توجه دارد این است که نظام سیاسی و دولت اگر اسیر فضای روشنفکری شود اینگونه اتفاقات می افتد، یعنی روشنفکری و سیاست ورزی دو مقوله کاملا جدا از یکدیگر هستند. روشنفکر اگر بخواهد وارد سیاست و قدرت شود، تبدیل به اپوزیسیون علیه نظام و یا خودش می شود. چون کار روشنفکر، نق زنی، تحول خواهی و مخالفت کردن است و طبیعی است زمانی که وارد قدرت می شود، یا باید از رسالت خود دست بردارد و با قدرت همراه شود و یا اینکه اصلاً وارد قدرت نشود. بنابراین دوگانه روشنفکری و سیاست ورزی مشکل مدیران ما در وزارت علوم و بخشی از دولت است. که به هر حال هم می خواهند نق بزنند و هم ملاحضات حکومت را مد نظر داشته باشند ولی در اینگونه تعارضات گیر می کنند. نکته دیگری که بسیار مهم است به شرایط سنی دانشجو برمی گردد؛ ما به خاطر تجربه طولانی و تاریخی کشورمان، معتقدیم در فضای دانشگاه، شرایط سنی دانشجو این اجازه را به ما نمی دهد که بخواهیم با کار کردن روی آن، یک جریان فکری دانشجویی اعتدال راه بیندازیم و من معتقدم که ما هرگز در دانشگاه به چنین چیزی دست نخواهیم یافت. ولی این دولت علاقه مند است که چنین چیزی اتفاق بیفتد. دانشجو به لحاظ سن و سال و ویژگی های روان شناختی با چیزی به نام اعتدال آشنایی ندارد، دانشجو در این فضای سنی در شرایط قطب بندی است. یعنی وقتی که به یک دولت، وزیر و یا رئیس دانشگاه بخواهد نمره بدهد یا صفر می دهد و یا بیست و به کسی نمره 14 یا 15 نمی دهد و طبیعت سن دانشجو، رادیکال نگاه کردن است. بنابراین جریان های سیاسی که در دانشگاه رشد می کنند یا مؤمن به انقلاب اسلامی هستند و یا به دنبال عبور از انقلاب اسلامی هستند و ما این را در فضای دانشگاه تجربه کردیم و می دانیم که چیزی به نام حد وسط در دانشگاه نداریم. شاید در سن های بالای 40 سال بتوانیم جریان های معتدل را درعرصه اجتماعی داشته باشیم، اما در عرصه دانشگاه با محوریت دانشجو چیزی به نام اعتدال نداریم. با نگاه به گذشته و دفتر تحکیم وحدت، می بینیم که انها با پرچم امام و عکس ها و شمایلی از ایشان در آرم هایشان ورود کردند، اما در ادامه وارد جبهه دوم خرداد شدند و بعد از آن هم در مرداد سال 81، نظرخواهی سراسری انجام دادند و از جریان دوم انقلاب هم عبور کردند و عملا به جبهه ضد انقلاب پیوستند درحال حاضر هم شورای مرکزی آنها نظیر آقای باطبی، اکبر عطری، علیرضا افشاری، فخرآرا و....در آمریکا به سر می برند. از طرف دیگر می بینیم که یک جریان اصیل انقلابی و معتقد به اصل نظام و نقاد نسبت به زیر مجموعه های نظام در تشکل های دیگر دانشگاه هستند. بنابراین دولت باید بداند که مجموعاً در دانشگاه دو جریان اصلی دانشگاهی فارغ از نام ها و تابلوها و به جهت مشی وجود دارد: یک جریان معتقد به انقلاب، امام، رهبری و به چارچوب های نظام است که در قالب همین چارچوب ها نقد خود را هم مطرح می کند و یک جریان دیگر هم داریم که واگرا است و متأثر از روشنفکران الگوهای رفتاری نظام اسلامی و چارچوب های بومی را نمی پسندد و در برهه هایی از تاریخ دست به مبارزه مسالمت و یا خشونت آمیز زده است. لذا دولت ما یا باید نزدیک شود به جریان مذهبی و مؤمن به انقلاب در دانشگاه، که این توفیق را تا الان نداشته است به این دلیل که یا برای این کار برنامه ای نداشته است یا به این کار باور ندارد و یا اینکه نمی داند چه طور می شود به این جریان نزدیک شد. وقتی که این شعارهای روشنفکرانه مانند بحث آزادی و آزادی تریبون مطرح می شود، دقیقاً به کسانی تعلق می گیرد که می خواهند از چارچوب نظام خارج شوند به این صورت که از یک جایی شروع می کنند و با یک شیب ملایمی به پایان راهی می رسند که مقصدشان آمریکا می شود. * ما در دانشگاه یک قشری را داریم که اکثریت را تشکیل می دهند و عضو هیچ حزب و گروهی هم نیستند و نمی خواهند باشند. آیا به نظر شما دولت می خواهد روی این قشر کار کند و یک جریانی را از این قشر استخراج کند؟ به صورت طبیعی هر دولت مستقری، دوست دارد یک گعده، گروه، انجمن و یا تشکلی را در فضای دانشگاه داشته باشد به دلیل اینکه به هرحال دانشگاه به عنوان یک تریبون می تواند حامی یک دولت و یا مخالف آن دولت باشد و دولت مستقر تمایل دارد صدای موافق از این تریبون در سطح جامعه منعکس شود. اما به نظر من با شعار اعتدال چیزی از دانشگاه بیرون نمی آید. بیش از 50 درصد دانشجویانی که به دانشگاه وارد می شوند آمده اند درسشان را بخوانند و به زندگی آینده شان می اندیشند و بنابراین نه در مقابل تشکل های سیاسی هستند ونه در کنارشان و اصطلاحاً به این حوزه، خاکستری می گویند. اینها طبیعتاً تنش زا نیستند اما آن تنشی که در عرصه سیاسی اتفاق می افتد به این گروه هم خساراتی را وارد می کند و در نتیجه تعطیلی کلاس درس و یا نبودن استاد از فعالیت علمی باز می مانند و دچار روزمرگی می شوند و اتفاقا ضرر اصلی از تنش های سیاسی را این گروه می بینند و این گروه با دانش و علمی ضعیف از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند و در آینده کاری و زندگی شان نمی توانند از تحصیلاتشان استفاده کنند. مقام معظم رهبری یک راهکاری را ارائه کردند به نام کرسی های زاد اندیشی که بسیار هم معقول بود و من ندیدم که وزارت علوم و دولت در این راهکار بدمند و از ان استقبال کنند و در نهایت به دنبال اجرایش باشند ما واقعا راهی جز این نداریم که بنشینیم و با هم حرف بزنیم و بهترین مسیر هم این است که در محیط های آکادمیک و دانشگاهی با یکدیگر به گفتگو بپردازیم و دیگران نسبت به گفتمان های مختلف قضاوت کنند. مقام معظم رهبری هم فرمودند "من با کم و زیادش بیش از 100 بار این را گفتم و کسی انجام نداد" به نظر می رسد با اینکه بحث کرسی های آزاد اندیشی در دولت قبلی مطرح شد اما شرایط در اواخر دولت قبلی بهتر از زمان حال بود. یعنی بحث آزاد اندیشی نه به صورت خیلی قوی، در خیلی از دانشگاه ها انجام می شد و کرسی های نقد و نظری وجود داشت و داوری انجام می شد. خاصیت این کار این است که شخص همه حرفهایش را مطرح می کند و دیگر به کف خیابان نمی آید تا شیشه اماکن عمومی و بانک ها را بشکند و این خاصیت را دارد که تخلیه در سالن و با بیان انجام می شود و بالاخره انسانی که از چیزی ناراحت است دوست دارد شخصی فریادش را بشنود و این در سالن انجام می گیرد. من واقعا در تعجبم این دولت و به خصوص بخش اداره کننده وزارت علوم با آنکه علاقه مند به حوزه فکر و اندیشه و روشن فکری است، اما در این قضیه اصلا ًنمی دمد و مشوقی را برای تحقق آن ارائه نمی کند و ما شاهد استقبالی در این خصوص نبوده ایم، در مواضع رسانه ای شان هم حمایتی از این موضوع صورت نگرفته است. * آیا در فضای دانشگاهی، اجازه می دهند هر استادی با هر طرز تفکری وارد شود و به ابراز نظر بپردازد؟ در این خصوص ممانعتی وجود ندارد؟ من بعید می دانم چه در دولت قبلی و چه در دولت فعلی، اگر استادی بخواهد بیاید و در فضای سالن دانشگاه صحبت کند، منعی وجو داشته باشد. اما وقتی مدیریت دانشگاه سیاسی شد، این آفت را بوجود می آورد که برای ورود به دانشگاه برای صحبت کردن، جریان ناهمسو فرصتی نخواهد یافت و دانشگاه سیاست زده یعنی این. به این مفهوم که مدیریت، تریبون دانشگاه را اختصاصی کرده است و خواه ناخواه کسانی که مخالف روند موجود و نقاد دولت هستند معمولاً به آنها تریبونی داده نمی شود و این نه با پرستیژ روشنفکری همخوانی دارد و نه با فضای دانشگاهی سازگاری دارد. شما که معتقید همه در چارچوب قانون اساسی می توانند حرف بزنند، اما یک زمانی می رسد که مخالفین شما، در تراز مخالفین قانون اساسی تلقی می شوند و دیگر اجازه سخنرانی به آنها داده نمی شود و این یکی از شاخص های دانشگاه سیسات زده است. دانشگاهی که سیاست زده نباشد، مخالفین و موافقین علی السویه در دانشگاه برای بیان حرف منطقی و نه چالش سیاسی حضور می یابند ولی وقتی مشاهده می شود که یک استادی از تهران می رود به شیراز، ارومیه و یا... اما اجازه داده نمی شود که حرفش را بزند و همه هم می دانند که آن شخص معتقد به نظام و انقلاب است اما بازهم تریبونی در اختیارش قرار نمی گیرد، مشخص می شود که بحث های فکری جناحی و گروهی مطرح است و آن تحمل وجود ندارد که حرف های دیگران هم زده شود. البته بعضی مدیریت های دانشگاهی هم هستند که از آن طرف بام می افتند و علاقه مند حاکم بودن فضای قبرستانی در دانشگاه هستند و می خواهند با ایجاد این فضا در دانشگاه توجه مدیران ارشدخود را جلب کنند، ولی این باعث تعطیل شدن اصل موضوع می گردد و دیگر هیچ تشکلی نمی تواند پر و بال بگیرد و این دانشگاه هم اصلا ًخوب نیست؛ همانطور که مقام معظم رهبری در سال 73 فرمودند: خدا لعنت کند آن دستهایی که نمی گذارند دانشجویان ما سیاسی شوند هم به همین دلیل است. اما خیلی ها آمدند و این جمله را اینگونه تفسیر کردند که دانشجوی سیاسی الزاما به کسی می گویند که حاکمیت را نفی کند و نه اینکه بخواهد با بینش مناسب نقدهای خود را در چارچوب نظام مطرح کند. آنها معتقد بودند دانشجوی سیاسی کسی است که حتما با نظام و حاکمیت ضدیت داشته باشد، درحال حاضر هم وقتی خیلی از روشنفکران و اصلاح طلبان می خواهند شاخص و معیاری را از تشکل دانشجویی ارائه کنند، حتما یک جریانی را تأیید می کنند که مخالف نظام باشد واگر فرد یا گروهی اینگونه نباشند، می گویند: این رسالت دانشجو نیست، این جریان حکومت ساز است و برای نظام است و با آن پیوند دارد. شما نظرات افرادی از این روشن فکران یا اصلاح طلبانی که به دانشگاه می آیند مثل آقای شکوری راد یا آقای محمدرضا خاتمی یا آقای افشاری را ملاحضه کنید؛ آنها دانشجویی را دانشجو می دانند که به نظام فحش دهد وگرنه به او می گویند که وابسته است، فرد هدایت شده و مدیریت شده است، بلندگو و مجیزگوی قدرت است. این گونه افراد کسانی را تربیت کردند که الان در سنای آمریکا، پوتین های سناتورها را واکس می زنند و اصرار دارند که تحریم ها و فشارها را بر ایران بیشتر کنند. ما در نگاه آسیب شناسانه یک نکته ای را مورد توجه قرار می دهیم که کمتر در کشور مطرح شده است و آن این است که جریان دانشجویی در سراسر دنیا و حتی در خود اروپا مشی چپ گرایی دارد( چپ گرایی به مفهوم علمی ان) یعنی تمایل به عدالت خواهی، مساوات، تغییر وضع موجود دارد و حاکمیت را نقد می کند. اما ما در زمان اصلاحات جریان دانشجویی لیبرال داشتیم و این جریان متمایل به غرب بود. به طور مثال در آذر 83 دبیر دفتر تحکیم وحدت رسما اعلام کرد اگر آمریکا هم بیاید در این کشور دموکراسی را پیاده کند ما ارآن استقبال می کنیم. بنابراین یک جریان غرب گرای فرهنگی- سیاسی در هیچ جای دنیا در عرصه دانشگاهی نمی توان یافت اما ما در کشورمان داشتیم. و این یک پدیده بسیار نادر است که متأثر از خیانت برخی از همین تجدیدنظرطلبان و روشنفکرهاست. * اساتید نیز می توانند به عنوان ابزاری در دست دولت باشند که سیاست های آن را اجرا کنند. به نظر شما این فضا در بین اساتید دانشگاه فراهم است؟ به اعتقاد من اکثر مطلق اساتید ما درگیر مسائل سیاسی در دانشگاه نیستند (این را نمی توان گفت که حسن است) و بیشتر در فکر گذران کلاس درس و زندگی هستند. به طور مثال دوبار آقای روحانی با ناراحتی از جامعه اساتید درخواست کرد که در بحث توافقنامه وارد شده و نقد کنند اما در جواب ت وی، کسی اقدامی انجام نداد، یعنی این طور هم نیست که اساتید هم سو با دولت باشند و می توان گفت که اساتید سیاسی در دانشگاه ها معدودند. فضای اساتید در نسبت با دانشجو فضای تأثیرگذاری است و به اعتقاد من 90 درصد تأثیر استاد بر دانشجو است و تأثیر سایر مسائل مانند: تشکل، مراسمات و اردو و ... حتی به 10 درصد هم نمی رسد. اما باز هم در این فضا، جریان استادی ای نداریم که به صورت هسته های همسو با دولت عمل کند بلکه فقط یک بخش تجدیدنظرطلبان را داریم که در حوزه اساتید هم حضور دارند و این قشر هم کاری به مسائل سیاسی ندارند. ما در فضای دانشگاه خیلی از اساتید را داریم که مؤمن و معتقد به نظام هستند اما در عرصه دانشگاه حاضر نیستند خودشان را برای انقلاب هزینه کنند و از این بابت باید تأسف خورد. من اعتقاد ندارم که دولت تحت عنوان دولت اعتدال می تواندیک جریان همسو با خود را در عرصه دانشگاه داشته باشد اما جریان اصلاح طلب یک عده از اساتید همسو با خود را در فضای دانشگاه دارند. و در مجموع می توانم بگویم که دولت مستقر در عرصه سیاسی دانشگاه نه در حوزه اساتید و نه در حوزه دانشجویان جمع منسجمی را به عنوان حامی دولت ندارد. * یک عده مطرح می کنند که فضای دانشگاه در دولت فعلی نسبت به دولت قبلی باز تر شده است و البته منظورشان را هم از باز بودن فضا نمی گویند. نظر شما نسبت به این مبحث چیست؟ کسانی که ادعا می کنند فضا بازتر شده و در دولت قبلی فضا بسته بود، هیچ شاخصی را ارائه نمی کنند.در دانشگاه به کسانی که در فتنه متهم بودند تریبون داده نمی شد کما اینکه عده ای از آنها تریبون داشتند اما اجازه فعالیت از آنها سلب شد. اما اگر دقت کنیم خود آقای احمدی نژاد که متهم به بستن فضای دانشگاه است، درصدد عزل بعضی اساتید بود که فکر می کرد فضا را بسته اند نظیر رئیس دانشگاه تربیت مدرس و یا رئیس دانشگاه تهران؛ و آقای احمدی نژاد نامه نوشت به وزیر که این رؤسا را عزل کنید. بنابراین در این زمینه ها خیلی تندتر از آقای روحانی تلاش می کرد ولی بدلیل اینکه الان هیچ شاخصی مطرح نمی شود و دولت قبلی هم تریبونی ندارد، می توان همه مشکلات را بر سر آنها ریخت. اما واقعیت قصه چیز دیگری است، اینکه فضا باز نبوده یعنی ضد انقلاب در فضای دانشگاه ما جولان نمی داده است. و این ناشی از آن بوده که مدیریت دانشگاه به لحاظ فکری آلوده نبوده است تا این فضا را ایجاد کند. به عنوان مثال: بعد از 18 تیر 78، ما هر سال در این تاریخ سالگرد این قائله را داشتیم، به طوری که در سال 82 فضا را به گونه ای فراهم کردند که در سالگرد این روز نظام ساقط شود و حتی آشوبگران در 20 خرداد به خیابان ها ریختند. اما بعد از سال 84 ما دیگر این وقایع را شاهد نبودیم چرا؟ به دلیل اینکه در سالهای قبل از آن، بخشی از مدیریت دانشگاه آلوده بوده است و این فضای تنش را ایجاد می کردند. ما موارد زیادی را شاهد بودیم که مدیریت دانشگاه، حراست و انتظامات را هماهنگ می کردند تا یک تنشی صورت بگیرد. به طور مثال در مجلس ششم، قانونی را تصویب می کردند و مطمئن بودند که شورای نگهبان آن را رد می کند، بعد با طراحی یک فشار از پایین( به قول آقای حجاریان) از طریق دانشگاه فضا را طوری ایجاد می کردند که آن قانون از فیلتر شورای نگهبان عبور کند. فضای باز مورد نظر آنها در حقیقت این بوده است. مدیریتی که در دولت قبل اعمال می شد، مدیریتی نبود که به ضد انقلاب میدان بدهد و این موضوع را باید خیلی شفاف گفت، اما گویا بعضی نمی خواهند این را شفاف بگویند. بنابراین نظام متهم بوده است که دراین دوران فضای دانشگاه را بسته است. من معتقدم که ویژگی های فرهنگی باز آقای احمدی نژاد خیلی از آقای روحانی رادیکال تر بوده است و خیلی از نیروهای انقلاب به خاطر همین ویژگی ها از ایشان بریدند. در واقع ایشان نه معتقد به کار ایجابی بود و نه کار سلبی؛ همین نگاهی که آقای روحانی دارد و هیچ فرقی در این زمینه باهم نداشتند. تلقی فضای باز در دانشگاه وجود تنش در این حوزه است به طوری که اگر 100 برنامه در دانشگاه تهران با موضوعات مختلف برپا می شد، آنها به این فضا نمی گفتند باز؛ به این دلیل که در آن، تنش و درگیری وجود نداشته است و آنها علاقه مند به این گونه فضاها هستند و چون در آن دوران برای BBC سوژه تولید نمی شد، می گفتند فضا بسته است. یک عده که در آن دوران مدعی بودند دانشجویان ستاره دار وجود دارد در واقع عوام فریبی می کردند و می خواستند از این طریق نان بخورند. من اطلاع دارم زمانی که دولت عوض شد و رؤسای دانشگاه ها مشخص شدند، اسامی و پرونده دانشجویان ستاره دار را برای بررسی در اختیار رؤسای جدید قرار دادند، آنها هم با تشکیل تیم ها و گروه های مختلف می خواستند این دانشجویان را برگردانند اما زمانی که بررسی کردند متوجه شدند که امکان بازگرداندن آنها وجود ندارد و به هیچ وجه نتوانستند انها را برگردانند. مطرح کردن این گونه مباحث بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. این آقایان اگر کاری انجام دادند اسم و مشخصات استاد یا دانشجوی اخراجی که برگسته را بگویند تا همه بدانند. * رویکرد دولت اصلاحات نسبت به اساتید و هیئت های علمی این بود که از فارغ التحصیلان خارج از کشور استفاده کنند، در دولت قبلی گامهایی برای بومی سازی اساتید هیئت های علمی برداشته شد. به نظر شما رویکرد دولت فعلی در این خصوص چیست؟ دانشجوی اعزام به خارج در کشور ما یک پرستیژ محسوب می شود. مقام معظم رهبری مدتی پیش در یکی از سخنرانی هایشان به صورت تلویحی تأیید کردند که ما اگر بتوانیم هیئت علمی دانشگاه ها را در داخل کشور تربیت کنیم یک حسن محسوب می شود. وزارت علوم فعلی با این مسأله به عنوان یک قبح و یک کار کم ارزش برخورد می کند، در حالی که این حسن محسوب می شود. دولت قبلی هم تحصیلات تکمیلی را گسترش داد( به منظور جلوگیری از خروج دانشجویان از کشور) و هم اینکه هیئت علمی دانشگاه ها را در داخل کشور تربیت کرده است و این به معنی آن است که ما با یک معرفت بومی استاد را تربیت کرده ایم و این نقطه قوت است نه نقطه ضعف. اما یک عده باز با همان پزهای روشن فکری می خواهند القا کنند که فقط فارغ التحصیلان خارج از کشور از دانش و علم برخوردارند. * ثمره بازگشت دانشجویان فارغ التحصیل از دانشگاه های خارج از کشور برای ما چه خواهد بود؟ آیا آنها با مشکلات داخلی کشور آشنا هستند؟ اینکه دانشجویان فارغ التحصیل از دانشگاه های خارج زمانی که به کشور باز می گردند دچار تضاد با فرهنگ بومی می شوند، کاملاً درست است و این موضوع پیشینه 200 ساله هم دارد. یعنی نسل اول روشنفکران ما زمانی که به خارج از کشور عزیمت کردند تا با بازگشتشان بتوانند مدرسه دارالفنون را اداره کنند، زمانی که بازگشتند بیشتر شکل و شمایل غربی به خود گرفته بودند و فرهنگ آنها را وارد ایران کردند تا اینکه علم و دانش آنها را وارد کشور کنند. همچنین آنها یک نگاه تحققیرآمیزی نسبت به فرهنگ بومی کشور داشتند و این نوع برخورد در بین تحصیل کردگان خارج از کشور ما جا افتاد و به همین دلیل است که می گوییم جامعه روشنفکران ما بیمار است زیرا روشنفکر ما به جای اینکه علم را از غرب بیاورد، معرفت و فرهنگ را می آورد و به خصوص در حوزه علوم انسانی، این قشر یک آورده جدید و متناسب علمی را از غرب به کشور نیاورده است. شخصی که در غرب تحصیل کرده است یک احساس شخصیتی برای خودش قائل است. و همین نقطه ضعف ماست، به طور مثال اگر یک شخصی رفته باشد در لندن یک چای را با یک پروفسور خورده باشد پرستیژ محسوب می شود و این خود کم پنداری برای ما در طول تاریخ نهادینه شده است. یک جریان استادی مؤمن به اسلام و انقلاب می تواند وضع موجود را در یک پروسه طولانی مدت اصلاح کند. به اعتقاد من اصلاح وضع دانشگاه ما از 4 عامل استاد، دانشجو، محتوا و نظامات تأثیر می پذیرد به طوری که استاد بر همه این موارد سوار است؛ یعنی دانشجو تحت تأثیر آموزش استاد است، نظامات را استاد می نویسد و محتوا هم اگر آلوده باشد این استاد است که می تواند به خورد دانشجو بدهد و یا این که آن محتوای آلوده را اصلاح یا منسوخ کند. حال اگر این استاد در محیط بومی پرورش یافته باشد می تواند مؤثر واقع شود. به عنوان نمونه، چند وقت پیش یک استادی که همه معتقدند باسواد و تحصیل کرده غرب است، مصاحبه ای را انجام داد و در آن مصاحبه وظیفه دولت را فقط اقتصاد و امنیت عنوان کرد. این گفته ایشان دقیقا همان الگویی است که سال ها پیش در انگلستان تحت عنوان دولت رفاه مطرح بود و این به معنی آن است که این استاد هیچ تولیدی را از جانب خودش ندارد و فقط نشخوار و ترجمه آثار غربی را انجام می دهد. * نامه ای که رئیس دانشگاه آزاد برای بی توجهی حراست به دانشجویان زد ناشی از چیست؟ دانشگاه آزاد زیرمجموعه دولت نیست؛ ولی می توان گفت که این ناشی از همان افراط و تفریطی است که ما داریم. به هر حال مدیریت فعلی دانشگاه آزاد با مدیریت قبلی اش( غیر از آن مدت کوتاهی که آقای دانشجوبودند) پیوستگی دارد. ما خودمان هم از مخالفین اجبار چادر در زمان مدیریت قبلی دانشگاه آزاد بودیم، به دلیل اینکه کسانی که به چادر اعتقاد نداشتند، به بدترین شکل با چادر برخورد می کردند. بنابراین این افراط و تفریط ها اصلا خوب نیست و نه باید به آن صورت سخت گیری کرد و نه اینکه برای ایجاد یک فضای کاملا باز و رها شده تلاش کرد. ضوابط فرهنگی خیلی از واحدهای دانشگاه های آزاد در شهرهای مختلف تحت تأثیر مدیریت آن شهر نظیر امام جمعه و مدیریت بومی قرار دارد. و خیلی از مسئولین بومی شهرها برای احداث دانشگاه آزاد در شهرشان، شروطی را قائل بودند. به هر حال فضای فعلی در دانشگاه آزاد، فضای افراط و تفریط است و به نظر می رسد اینگونه کارها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند و به نوعی عوام فریبی مدرن رخ می دهد. * چرا استیضاح وزیر علوم یک ماه به تأخیر افتاد؟ تجربه دوران اصلاحات نیروهای انقلاب را نسبت به دانشگاه ها حساس کرده است و همان طور که می دانید چند وزیر به دلیل سابقه ای که داشتند، نتوانستند از مجلس رأی اعتماد دریافت کنند. طبیعتاً وزارت علوم زیر ذره بین نیروهای انقلاب است اما شاید برخی از نیروهای انقلاب معتقدند که استیضاح به این سرعت و در این شرایط زمانی منجر به تنبه لازمه نشود و دلیلش هم این است که تیمی در وزارت علوم فعلی مستقر شده است که شاید بتوان گفت که شخص وزیر علوم جزء بهترین های آنهاست و بیشتر نسبت به انقلاب پایبند است. به نظر من با حذف این وزیر، مشکل ما در دانشگاه حل نخواهد شد. نابراین باید در این زمینه راه اصلاح را در پیش گرفت و با دولت در این خصوص تعامل کرد تا مدیریت ها اصلاح شود. این درست است که از لحاظ قانونی، مجلس فقط می تواند وزیر را احضار کند و نمی تواند خواستار حضور شخص دیگری در مجلس شود، اما این سؤال وجود دارد که آیا با حذف وزیر مشکلی حل می شود؟ اما نظر عده ای این است که باید تیم حاضر در وزارت علوم حذف شود. به نظر می رسد که وزیر علوم در خصوص مشکلات موجود قول هایی را داده است که یکی از آنها هم بحث اصلاح مدیریت هاست، بنابراین ما باید این یک ماه را منتظر باشیم تا شاید روند فعلی وزارت علوم اصلاح شود. * به نظر می رسد که وزارت علوم سهم الارث اصلاح طلبان بوده است. آیا شما با این موضوع موافقید؟ بله؛ از انتخاب ها نشان داده می شود که تدبیر رئیس جمهور محترم بر این بوده است که وزارت علوم در اختیار اصلاح طلبان باشد. مستحضر هستید که برای اصلاح طلبان (من ابا دارم که به این گروه اصلاح طلب گفته شود چرا که اصلاح طلبی چیز بدی نیست و بیشتر لقب تجدیدنظرطلب طلب به این گروه سزاوار است) 3 وزارت خانه، کلیدی است که شامل: وزارت علوم، وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارت آموزش و پرورش می شود و این سه وزارت خانه تربیت جامعه ما را برعهده دارند. و این حرف را بزرگانشان هم اعلام کرده اند و این نشان می دهد که آنها می خواهند در تلاش برای الگوسازی و کادرسازی برای تغییر فکری کشور در آینده هستند. مطلب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/04/25 - 10:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]
-
گوناگون
پربازدیدترینها