محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840350263
نام این سارق را به خاطر بسپارید!/ یک نمونه دیگر از پختهخواری تلویزیون
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
نام این سارق را به خاطر بسپارید!/ یک نمونه دیگر از پختهخواری تلویزیون فرهنگ > کتاب - گفتم برخی از قسمتهای سریال شما مثل قسمت سوم، علاوه بر آنکه عیناً مثل داستان چاپ شده من است، جزء خاطرات خانواداگی ما هم محسوب میشود. در واقع آن کسی که زیر بهمن ماند و یایش یخ زد، برادر خود من بود. با کمال اطمینان گفت "اتفاقا من هم از خاطرات خودم استفاده کردهام برای نوشتن آن قسمت. و البته شاید واقعاً برادر ناتنی باشیم!"
محمدرضا بايرامي، نویسنده در یادداشتی که در اختیار خبرآنلاین قرار داده به موضوع سرقت های ادبی در سینما و تلویزیون اشاره کرده و با اشاره به یک مورد خاص تلویزیونی، خاطره خود را از پیگیری برای سرقت ادبی در کشور بیان کرده است. متن یادداشت این نویسنده شناخته شده و صاحب سبک بدین شرح است: دفاع جانانه و اخير نويسنده يكي از سريالهاي سيما كه خارجيها را متهم به برداشت از اثر خود كرده و معكوس آن را منكر شده ـ به درستي و نادرستياش كاري ندارم ـ مرا به ياد عجيبترين آدم سينمايي انداخت كه شنيدهام (و البته نديدهام، چون خوشبختانه هرگز چشمم به جمالش روشن نشد). در ابتدا، اگر بخواهم به شيوه دوست قديم و عزيزم آقا "مرتضي سرهنگي"، ـ در معرفي افسران جنايتكار حزب بعث و با عنوان "نام اين ژنرال را به خاطر بسپاريد! ـ ، اسمي براي اين نوشته بگذارم، احتمالاً بايد بنويسم. "نام اين سارق را به خاطر بسپاريد!" اما حقيقتش گاهي يك نام چنان در نظرت بدنام ميشود كه حتي تكرارش هم ناراحت كننده است و بايد از خيرش بگذري. قضيه به 72 و 73 برميگردد حدوداً. در اين سال، كارگردان مورد احترام من، "ا.ر. گ"، براي گروه كودك و نوجوان شبكه دو، سريالي ساخت كه فكر ميكنم كار نسبتاً خوبي هم بود. براي همين، من هم به تماشايش نشستم و در كمال ناباوري، ديدم عيناً "كوه مرا صدا زد" و "برلبه پرتگاه" خودم است قسمتهايي از آن. به طور طبيعي آه از نهادم برآمد. تازه، كارم راه افتاده بود و نقشههايي داشتم براي آينده. از بدشانسي، ظاهراً قسمت نميشد كه هيچ وقت هم تيتراژ سريال را ببينم. براي همين از دوستان پرس و جو كردم درباره سناريست و گفتند فردي به نام "د" آن را نوشته است. اين آقا كيست؟ گفتند گويا در مجلهاي كار ميكند. در قم. گشتم و پيدايش كردم و فهميدم روحاني بسيار محترمي است كه اصلاً چنين كارهايي بهش نميخورد. اشتباه گرفته بودم. به هرحال دوباره گشتم و گشتم و احتمالاً از طريق دوستاني در شبكه دو، مرتكب اصلي را پيدا كردم. شمارهاش را به من دادند و گفتند باهاش تماس بگيرم. اما در طول روز هرچه زنگ ميزدم، كسي پاسخگو نبود. كمكم فهميدم كه يا شماره دفتر اين آقا را به من دادهاند و يا شماره خانهاش را. عجب شانسي! اين جوري، از تلفن اداره هم نميشد استفاده كرد. تماس گرفتن در شب هم مكافات بود برايم. به تمام معني. در خانه تلفن نداشتيم. بعد از پايان جنگ و برگشتن از سربازي، به لحاظ مالي، همه چيز ما به صفر رسيده بود. آهي در بساط نداشتيم و بنابراين ديگر نميتوانستيم در تهران زندگي كنيم و آمده بوديم و يا به عبارتي پناه برده بوديم به خانه يكي از نزديكان. در كرج. در آن ايام، البته چند كتاب هم نوشته و امتياز چاپ دايمشان را فروخته بودم تا بتوانم در شرايط سخت و شكننده، دوام بياورم. از جهت شغلي هم، كارمند جايي شده بودم كه البته توانسته بود به طريقي براي هنرمندان مورد وثوق خودش، خانه تهيه كند جهت نشستن، حتي اگر خرده كاري كوچكي در آنجا داشته يا اساساً كارمند جاي ديگري بودند. اما به هرحال براي آنهايي كه كمتر ظاهر الصلاح بوده و اسلامشان هم درجه بالايي را به نمايش نميگذاشت، از اين امتيازها نبود. ادبيات هم كه كشك! درجه دهم اهميت را هم نداشت شايد. آن موقعها هم تلفن عمومي وجود داشت اما به شكل كارتي نه. بنابراين، يه عالمه سكه يك توماني و دو توماني تهيه كرده بودم تا بتوانم با آقاي سناريست حرف بزنم. ولي مگر ميشد؟ محله هميشه شلوغ بود و دوروبر تلفن همواره چند نفري تو صف. در نهايت و از آنجا كه ميدانستم جروبحث به درازا خواهد كشيد، آخر شب و جاي خلوتي بيرون از محله را انتخاب كردم. آن هم در شبي بسيار سرد و زمستاني كه احتمال ميدادم افراد كمتري دوروبر تلفن باشند و كسي سكه نكوبد به شيشه. در تمام طول راه هم، به واكنش احتمالي آقا فكر ميكردم. آيا شرمنده خواهد شد از كارش؟ آيا دلجويي خواهد كرد؟ آيا قول جبران خواهد داد؟
به هرحال تماس گرفتم و ايشان گوشي را برداشت.
"جناب آقاي ...؟!"
"بله! بفرماييد!"
"ببخشيد اگر اجازه بدهيد، من چند دقيقهاي وقتتان را ميگيرم."
"بفرماييد!"
"بنده بايرامي هستم، محمدرضا بايرامي! ميشناسيد مرا؟"
فكر كردم لابد الان طرف رنگش پريده. اما گويا اشتباه ميكردم. سرد و طلبكارانه گفت:
"نه! نميشناسم."
"ببخشيد كتاب "كوه مرا صدا زد" و "برلبه پرتگاه" را چي؟ اينها را خواندهايد؟"
"نه! نخواندهام."
"بنده نويسنده هستم. ميدانستيد؟"
"نه! نميدانستم."
"عجب! پس چطوري اين سريالي كه براي آقاي گ نوشتهايد، عيناً مثل كار من از آب در آمده؟"
اين بار مكثي كرد و گفت: "شايد تصادفاً اين جوري شده!"
گفتم: "عجب! چه تصادفي! ولي هيچ توجيهي براي آن پيدا نميكنم. مگر اينكه ما برادر ناتني بوده و خبر نداشته باشيم چون برخي از قسمتهاي سريال شما مثل قسمت سوم كه در آن براي شكار كبك به كوه ميروند و بهمن سقوط ميكند و يكي از بچهها زير آن ميماند و ديگري كمكش ميكند تا برساندش به ده، علاوه بر آنكه عيناً مثل كوه مرا صدا زد است، جزء خاطرات خانواداگي ما هم محسوب ميشود. در واقع آن كسي كه زير بهمن ماند و يايش يخ زد، برادر خود من بود با اجازهتان." فكر كردم كمكم خلع سلاح ميشود. اما با كمال اطمينان گفت "اتفاقا من هم از خاطرات خودم استفاده كردهام براي نوشتن آن قسمت."
بعد خندهاي فرمود و گفت: "شايد هم شما راست بگوييد و واقعاً برادر ناتني باشيم!"
پرسيدم: "كجايي هستيد شما؟"
گفت: "كردم!"
گفتم: "من هم آذري هستم. از سر كوه سبلان. آن قدري هم كه بابايم را ميشناسم، ميدانم همتش را نداشته كه تا كردستان بيايد. تازه اگر داشت، باز نميشد داداش ناتني باشيم، چون علاوه بر آن، اواسط دهه 40 هم فوت كرده ايشان." كلي ابراز همدردي كرد و گفت كه در گشودن اين معما ـ البته شباهت كارشان به كار من ـ ناتوان است. با همان اعتماد به نفس بينظير. در نهايت، كمكم خشمگين شدم و البته هنوز فحش كاري و اين جور چيزها را ياد نگرفته بودم. بنابراين فقط با كنايهاي نيشدار گفتم:
"گوش كنيد آقا! الان شما توي خانهتان نشستهايد و من در اين سرما، چندين كيلومتر پياده آمده و خودم را به تلفن عمومي خلوتي رساندهام و همان جور كه دارم ميلرزم، تو حلقش سكه ميريزم و پابهپا ميشوم كه يخ نزنم و شما اين طوري داريد به من جواب ميدهيد. فكر ميكردم توضيحي داريد براي كارتان. حالا كه اين طوري است حقم را از شما ميگيرم. من دارم جان ميكنم و شما صفر كيلومتر از راه ميرسيد و حاصل ساليان سال كار و خاطره مرا بلند ميكنيد و پولش را ميگيريد و به جيب ميزنيد و به جاي شرمنده شدن هم اين طوري جواب مرا ميدهيد؟ من كارم تاريخ چاپ دارد. تو حيطه خودم هم چهار نفر هستند كه بشناسندم. نميتوانيد با من اين طوري تا كنيد. فكر ميكردم عذرخواهي ميكنيد اقلاً. " گفت: "اولاً كه اتفاقاً قصد دارم آن فيلمنامه را به صورت داستان هم چاپ كنم(يعني به كوري چشم تو) بعد هم، شما چرا فكر ميكنيد مرا نميشناسند؟ من هم سرشناسم. دستم به همه جا ميرسد. همه جا!" گفتم: "بله! اين يكي را كه مطمئن هستم." پرسيد: "اصلاً چرا داريد اين جوري حرف ميزنيد؟ كارتان كي چاپ شده؟"
گفتم: "سال 72." انگار كه كشف مهمي كرده باشد، گفت: "آها! درست است كه كار ما هم مال سال 72 ست، اما طرح، سال قبل تصويب شده. كتاب شما كه سال گذشته چاپ نشده بود. شده بود؟" گفتم: "نه!"
گفت: "پس چه طوري من ازش برداشت كردهام؟ اصلاً تاريخها با هم جور در ميآيد؟"
چيزي نمانده بود شروع كند به گفتن اينكه چرا تهمت ميزني؟
گفتم: "اجازه بدهيد! درست است كه كار من سال 72 و هم زمان با ساخت سريال شما منتشر شده، اما قبل از آن،به صورت دنبالهدار و در طي بيش از شش ماه، در مجله "كيهان بچهها"چاپ ميشد. سند مكتوبش هست."
پرسيد: "چه سالي چاپ شده در آنجا؟"
گفتم "از سال 69."
گفت: " درست است كه سال گذشته تصويب شده كار ما، اما سال 68 طرح را به شبكه دو دادهايم. برويد و بپرسيد."
گفتم: "لابد جواب هم ميدهند به من؟ آن هم جواب درست؟"
گفت: "آنش ديگه مشكل شماست." گفتم:"و لابد اگر من بگويم پيش از انقلاب قصهام را نوشتهام، شما خواهيد پرسيد در دوران پهلوي اول بوده يا دوم و اگر بگويم دوم، مدعي خواهيد شد كه در سيماي جمهوري اسلامي دوران پهلوي اول، استارت كار را زده بودهايد! آقاي محترم! من فكر ميكردم شايد بتوانيم اين مشكل را كدخدا منشانه حل كنيم و برود پي كارش. حال كه اين جوري شد، تو دادگاه ميبينمت بردار ناتني."
با همان اعتماد به نفس گفت:" هيچ چيزي را نميتواني ثابت كني و من هم ادعاي شرف ميكنم." گفتم: "الحق و انصاف هم كه بايد گفت درود بر شرف تو!"
و تماس را قطع كردم. البته شكايتي در كار نبود. شكايت به كي!؟ همان بهتر كه رها كردم ماجرا را. بعدها و سر فيلم "دخيل" و برداشت آن از روي داستان "قرباني"، به كانون فيلمنامه نويسان خانه سينما شكايت كردم. هي اين هفته و آن هفته و بايد عضو بشوي و جلسه تشكيل نشده و رسيدگي ادامه دارد و...آخرسر نه مرا به جلسه داوري دعوت كردند و نه تهيه كننده و كارگردان را و نه مدرك (كتاب چاپ شدهام) را خواستند و براي از سر بازكني فقط گفتند توارد است و شكايت ناوارد! دمشان گرم! * محمدرضا بایرامی، برنده جوایز متعددی ادبی در ایران و برنده جایزه جهانی كبرای آبی و خرس طلایی از كشور سوئیس است و تا کنون بالغ بر 15 عنوان رمان و مجموعه داستان در حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال منتشر کرده است. 6060
چهارشنبه 25 تیر 1393 - 09:21:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
80 سینماگر دیگر نامه به بان کی مون را امضا کردند/ فیلمهای راه یافته به جشنواره مقاومت
فرهنگ و هنر سینمای ایران در پی جنایات در غزه 80 سینماگر دیگر نامه به بان کی مون را امضا کردند فیلمهای راه یافته به جشنواره مقاومت اضافه شدن 80 سینماگر دیگر به جمع امضاکنندگان نامه بان کی مون در اعتراض به جنایات صهیونیستها و اعلام عناوین فیلمهای سینمایی بخش مسابقه جشنواره مچرا برنامه «بر آستان جانان» متوقف شد؟/ اعلام هزینه «شبی در کهکشانها» شاید وقتی دیگر!
فرهنگ و ادب ادیبات ایران میرحسینی و گلشناس به مهر پاسخ دادند چرا برنامه بر آستان جانان متوقف شد اعلام هزینه شبی در کهکشانها شاید وقتی دیگر معاونان فرهنگی و برنامهریزی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران درباره دلایل توقف اجرای برنامههای موسوم به بر آستان جانان را کهیک برنامه تلویزیونی برای مخاطبان بیخانمان فرهنگی
یک برنامه تلویزیونی برای مخاطبان بیخانمان فرهنگی فرهنگ > تلویزیون - سیدصابر موسوی ویژه برنامه های لحظات افطار ماه مبارک رمضان علاوه بر اینکه از جمله پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیونی به حساب می آیند بیشترین گوناگونی و تنوع را از نظر جنس و سطح دریافت مخاطبان داراپخش ویژه برنامه تلویزیونی شب های آسمانی درلیالی قدر
پخش ویژه برنامه تلویزیونی شب های آسمانی درلیالی قدر شبكه استانی سیمای مركز قزوین در شب های قدر ویژه برنامه ی تلویزیونی شب های آسمانی را پخش می كند به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران به نقل از رسانه ملی این ویژه برنامه با هدف تبیین اهمیت شب های قدر تشریح سیرهیک بازیگر دیگر در تلویزیون ممنوع التصویر شد + عکس
یک بازیگر دیگر در تلویزیون ممنوع التصویر شد عکس ممنوع التصویر شدن میلاد کی مرام مسئولان صدا و سیما از پخش تصاویر میلاد کی مرام در تیزرهای فیلم سینمایی برف جلوگیری کردند تیزری که هم اینک از فیلم روی پرده مهدی رحمانی در تلویزیون پخش می شود بدون تصویر این بازیگر است درحالیکهمهدی فخیم زاده مهمان برنامه تلویزیونی میشود
بعد از مدتها مهدی فخیم زاده مهمان برنامه تلویزیونی میشود به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام کارگردان سریال تنها ترین سردار به تلویزیون میآید به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران در برنامه امروز یکشنبه شهرباران که ساعت 19 50 از شبکه یک سیما پخش می شود مهددر یک برنامه زنده تلویزیونی عنوان شد: امیدواریم مشکل پخش ربنا حل شود
در یک برنامه زنده تلویزیونی عنوان شد امیدواریم مشکل پخش ربنا حل شودتاریخ انتشار شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۲ ۴۳ داریوش کاردان شب گذشته در برنامه «شهر باران» نسبت به حل شدن مشکل پخش «ربنا» اظهار امیدواری کرد به گزارش مهر در حالی که در نخستین شبهای پیادداشت/اسماعیل امینی ویژگیهای برنامه خوب تلویزیونی در ماه رمضان
یادداشت اسماعیل امینیویژگیهای برنامه خوب تلویزیونی در ماه رمضاناسماعیل امینی نوشت در برنامههای خاص ماه مبارک رمضان و از جمله برنامههای لحظات افطار ارجمندی محتوایی و الهام گرفتن از اندیشۀ دینی و فرهنگ ملی بسیار مهم است به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس برنامه تلویزیونی خدر یک برنامه زنده تلویزیونی عنوان شد: امیدواریم مشکل پخش "ربنا"ی شجریان حل شود
در یک برنامه زنده تلویزیونی عنوان شد امیدواریم مشکل پخش "ربنا"ی شجریان حل شود داریوش کاردان شب گذشته در برنامه شهر باران نسبت به حل شدن مشکل پخش ربنا اظهار امیدواری کرد به گزارش نامه نیوز به نقل از مهر در حالی که در نخستین شبهای پخش برنامه شهر باران داریوش کاردان کدر برنامه تلویزیونی ضیافت عنوان شد تأکید مداوم آیت الله خوشوقت بر ترک گناه
در برنامه تلویزیونی ضیافت عنوان شدتأکید مداوم آیت الله خوشوقت بر ترک گناهیکی از شاگردان آیتالله خوشوقت گفت ایشان همیشه تاکید میکردند که اگر ترک گناه کنید محال است ائمه معصومین ع جواب شما را بدهند و شما نشنوید به گزارش خبرگزاری فارس حجت الاسلام و المسلمین باقری در برنامه ضیاروایتی دیگر از دیدار رهبر انقلاب با شعرا در نیمه رمضان شهادت سه شاعر برای اثبات هویت یک شاعر!/ تمایل رهبری برا
روایتی دیگر از دیدار رهبر انقلاب با شعرا در نیمه رمضانشهادت سه شاعر برای اثبات هویت یک شاعر تمایل رهبری برای ادامه شعرخوانی تا سحر تذکر به قزوه درباره نام خلیجفارسقزوه اشاره کرد وقت شعرخوانی تمام شده و یک ساعتوربع خودمان را مصرف کردیم اگر آقا هر دستوری بفرمایند ما در خدمتشاگلایههای احمدرضا گرشاسبی از شرایط تولید و اکران فیلمش فاربی موافق ساخت «اینجا شهر دیگریست» نبود/به
گلایههای احمدرضا گرشاسبی از شرایط تولید و اکران فیلمشفاربی موافق ساخت اینجا شهر دیگریست نبود به خاطر امیرالمونین و وجدانم ساخت فیلم را نیمهکاره رها نکردماحمدرضا گرشاسبی کارگردان اینجا شهر دیگریست با اشاره به بی مهریهای صورت گرفته در مورد فیلمش گفت از ابتدای ساخت این فیلم قرانمایشنامه «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» خوانده میشود/ اجرای «کارناوال انفعال»
فرهنگ و هنر تئاتر چند خبر از تئاتر نمایشنامه خاطرات هنرپیشه نقش دوم خوانده میشود اجرای کارناوال انفعال نمایشنامه خوانی خاطرات هنرپیشه نقش دوم به کارگردانی محمد رحمانیان در فرهنگسرای نیاوران برگزار می شود به گزارش خبرگزاری مهر نمایشنامه خوانی «خاطرات هنرپیشه نقشسایه سنگین جامجهانی بر برنامههای رمضانی تلویزیون
شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳ - ۰۰ ۲۹ تب تماشای فوتبالهای جام جهانی علاوه بر اینکه اکثر مخاطبان را درگیر خود کرده است برنامههای مناسبتی را نیز تحتالشعاع خود قرار داده همزمانی پخش بازیهای جامجهانی فوتبال با ویژهبرنامهها و سریالهای مناسبتی رمضان برخی از مخاطبان تلویزیون را دچار سردرخاطرات شیرین آقای همساده در تلویزیون
خاطرات شیرین آقای همساده در تلویزیون مجموعه كلاه قرمزي در چهار آيتم جذاب جمعه 20 تير روي آنتن شبكه دو مي رود بانی فیلم مجموعه كلاه قرمزي در چهار آيتم جذاب جمعه 20 تير روي آنتن شبكه دو مي رود گلچين مجموعه كلاه قرمزي كه روزهاي جمعه ساعت 11 به روي آنتن شبكه دو مي رفتدر نشست فیلم سینمایی «برف» عنوان شد یک خانواده در این فیلم نمونه ای از کل جامعه است/برف نامی نمادین
در نشست فیلم سینمایی برف عنوان شدیک خانواده در این فیلم نمونه ای از کل جامعه است برف نامی نمادین برای این فیلم استکارگردان فیلم سینمایی برف گفت یک خانواده در این فیلم نمونهای از کل جامعه است در جامعه ما به دلایلی همه خود را محق این میدانیم که اوضاعمان باید بهتر از این باشد و جعبور مسی و نکونام از خط قرمز تلویزیون
پای ستارگان فوتبالی به تبلیغات تلویزیون باز شده است عبور مسی و نکونام از خط قرمز تلویزیون تاریخ انتشار سه شنبه 17 تیر 1393 ساعت 12 19 | شماره خبر 1560003053978557710 این روزها مسی رونالدو نکونام در تبلیغات تلویزیونی دیده می شوند آیا حضور ستارگان در تبلیغات تلویزیونی آزاد ش-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها