واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از روزهای شیرین ماه رمضان
سفرههای رنگینی که جایگزین صفا و صمیمیت گذشته شده است
حال و هوای ماه رمضان با دیگر ماههای سال توفیر دارد، صمیمیت و آرامشی که در هیچ کدام از روزهای سال نمیشود مثلی برایش پیدا کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس در زنجان، در روزهای نخستین ماه رمضان هستیم و همینطور تا چشمی برهم بگذاریم این روزها یکی پس از دیگری میگذرد. ماه رمضان ماه پر خیر و برکتی است که همه خانهها را مملو از شادی و شور میکند و مهمانیها را رنگ و لعابی تازه میبخشد و این گونه فضای خانه را با صوت قرآن و اذان آذین میبندد. سنتهای حسنه همچون انفاق و صدقه با روی خوشی به بار مینشینند و دست با برکت خیرین بر سر یتیمان کشیده میشود و خط و مشی حضرت علی (ع) زندگیها را جلا میبخشد و رخوت و خمودگی مومنان را میزداید. آری رمضان ماه خداست ماهی که پروردگار خود فرموده که خواب در این ماه هم طاعت او به حساب میآید و همه مهمان او هستیم. «آبا» مادر بزرگ احسان است پیرزنی بشاش و گشاده رو که شوخیهای دلنشین او زبانزد خاص و عام است پای حرفهای او مینشینم تا از ماههای رمضان کودکیهایش برایم بگوید. آبا با لبخندی که گوشه لبش نقش میبندد میگوید: گذشت ولی کاش میتوانستم به آن روزها برگردم و طعم شادیهایش را بچشم شادیهایی که فقط از مهربانی و دوست داشتنهای ساده آغاز میشد. او ادامه میدهد: بچه که بودم ماه رمضان آنقدر برایم جذاب و دلچسب بود که حتی در سنین کم هم روزه برایم سخت نبود و با بچههای همسایه مسابقه میدادیم که چه کسی بیشتر از بقیه موفق به روزه گرفتن شده است. آبا از مهمانیهای ساده اما شیرین تعریف میکند: در آن زمان وسع همه مردم به اندازهای نبود که مثل امروز کلی مهمان در خانهها به افطار دعوت شوند بلکه گاهی وقتها فقط بزرگترها مهمان خانه میشدند. مادربزرگ احسان گویی قند در دلش آب شده میگوید: نزدیک افطار که میشد همسایهها آغاز میکردند به دادن سهم غذا به همسایهها و آن موقع بود که من ظرف غذا را از مادرم میگرفتم و به سرعت به خانه بچه محلیهایم میرساندم. آبا در حال و هوای لحظات شیرین کودکیهایش اشاره به سادگیهای با ارزش میکند: فرقی نمیکرد که غذا چه باشد هر چه که بود برای همه خوش طعم بود اصلا مهم نبود نوع غذا چه باشد همه با لذت آن را میخوردند. این مادر بزرگ خوش صحبت ادامه میدهد: اشکنه یکی از لذیذترین غذاهایی بود که این روزها اسمش هم خیلی کم به گوش میرسد و غذایی که در افطاریها تمام حواسمان به آن بود که هر طور شده تا قاشق آخر را بخوریم،غذایی که طعمش هنوز هم در دهانم تازگی دارد. ننه سید دوست دوران کودکی آبا بوده و از نوع خوراکیهای کودکیهایشان میگوید: آن زمانها کسی برنج را مثل امروز روزانه مصرف نمیکرد بلکه این غذا به نوعی غذای ثروتمندان محسوب میشد غذایی که نهایتا هفتهیک بار وعده افطار بعضی از همسایهها بود. او ادامه میدهد: هیچ وقت امکان نداشت مستمندان محل در میان همسایهها ناراحت باشند بلکه همه به هم از غذا و خوراکیهای دست ساز خود میدادند و اینگونه بود که مستضعفان محله نیز به خوبی و خوشی در میان همسایگان زندگی میکردند. ننه سید از همکاری اهل محل تعریف میکند: تمام اهالی با هر سختی که بود زندگی خود را میگذراندند و من در کودکیام فرشهای بسیاری را بافتهام فرشهایی که با دوستانم در اتمام آن مسابقه میگذاشتیم و تازه افطار هم درست میکردم و از دست پخت هم به یکدیگر هدیه میدادیم. خاطرات کودکیهایشان آنقدر چهرههایشان را بشاش کرده بود که دلم میخواست تا هر وقت که طول میکشد آنها را بشنوم اما باید به خاطر داشته باشم که همه انرژیشان را تحلیل نکنم هر چه باشد باید حواسمان به این گنجینهها باشد. کاش میشد همچون گذشته ساده زندگی کنیم و آرامش گذشته را باز یابیم تا شاید مقابله با بسیاری از مشکلات برایمان بسیار آسانتر میشد. گزارش فارس به اینجا ختم نخواهد شد و مطمئنا ارائه رسم و رسومات گذشتگان در ماه رمضان از طرق خاطرات پدر بزرگها و مادربزرگها ادامه خواهد داشت. انتهای پیام/73013/
93/04/17 - 07:40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]