تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 30 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807173970




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در راهرو‌های بیمارستان‌هایی که قرار است سرطان را درمان کنند/ رنج مداوم بیماری قرن


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
در راهرو‌های بیمارستان‌هایی که قرار است سرطان را درمان کنند/ رنج مداوم بیماری قرن

در راهرو‌های بیمارستان‌هایی که قرار است سرطان را درمان کنند/ رنج مداوم بیماری قرن
سرطان این درد مهلک خانمانسوز. دردی که بین مرگ و امید به زندگی دوباره، نفس بالا و پایین می‌رود. دردی متفاوت از هربیماری. بیماری‌ای که با درمان گران قیمتش بر جان و مال فرد خیمه می‌زند. دردی عذاب‌آورتر از هر درد و بیماری دیگری. دردی که مدتی است به‌شدت در جامعه ایران درحال افزایش است.

به گزارش نامه نیوز، هفته اول بستری تو این بیمارستان گفتند باید برای جراحی آماده بشه. چندین نوبت داروهای مختلف «ملین» و تخلیه روده مصرف کرد و کلی اذیت شد. یکهو10 دقیقه قبل ازعمل گفتن تو آی‌سی‌یو تخت خالی نداریم. عمل کنسل شد. یه باردیگه که برای عمل آمادش کردن، اعلام کردن که امید به زندگی بسیارکمه و نمی‌تونه زیر بیهوشی دووم بیاره.

اعتماد گزارش کرد، روزهای زیادی که از جلوی انستیتوکنسر (مرکز درمان سرطان) بیمارستان امام خمینی سوار بر اتوبوس یا تاکسی رد می‌شدم و نگاهی به ورودی آنجا می‌انداختم، غم عجیبی به سینه‌ام چنگ می‌زد. زنان و مردانی از شهرهای مختلف که مدارک پزشکی به دست با ذهنی مشوش به این سو و آن سو می‌رفتند. برخی‌ها در گوشه‌یی نشسته و به نقطه‌یی خیره مانده‌اند شاید از سرنوشت و آینده مبهم بیمار سرطانی‌شان. همیشه برای لحظاتی هم که شده نگاهم خیره به این مرکز می‌ماند. 8، 9سال پیش بود، «باید روزی از بیماران سرطانی بنویسم.» بیمارانی که بیشتربا کودکان معصوم بسیارکوچک بدون مو و کودکانی که دوست‌داشتنی‌تر از هر زمانی می‌شوند، برایم تداعی می‌شد. نوشتن از آنها به تاخیر افتاد. شاید فضا یا رسانه مناسب حال نبود. سرطان این درد مهلک خانمانسوز. دردی که بین مرگ و امید به زندگی دوباره، نفس بالا و پایین می‌رود. دردی متفاوت از هربیماری. بیماری‌ای که با درمان گرانقیمتش بر جان و مال فرد خیمه می‌زند. دردی عذاب‌آورتر از هر درد و بیماری دیگری. دردی که مدتی است به‌شدت در جامعه ایران درحال افزایش است.

انستیتوکنسر بیمارستان امام خمینی بزرگ‌ترین و پیشرفته‌ترین مرکز درمانی سرطانی درکشور است و به عنوان قطب علمی سرطان کشور شناخته شده. مرکزی که علاوه بربخش‌های کنسر فعلی، درحال آماده‌سازی مجموعه‌یی540 تختخوابی در مجموعه بیمارستان، مخصوص بیماران سرطانی است. مجموعه‌یی که امکانات بیشتری دارد و در روند بهبود بیماران سرطانی بسیار موثر خواهد بود. مدتی است انستیتو کنسرهای خیابان دکتر قریب به داخل مجموعه بیمارستان امام خمینی در ابتدای بلوار کشاورز منتقل شده، در دو بخش مجزای جراحی و شیمی درمانی مردان و زنان. وارد محوطه بیمارستان که می‌شوم، برای دقایقی اطراف را نگاه می‌کنم. صبح زود است و هوا داغ. خانواده‌یی کنار ورودی بیمارستان مات و مبهوت به روبه‌رو ایستاده‌اند. لباس‌های زیبای محلی خانم نشان می‌دهد بلوچ هستند. خانواده‌های همراهان بیماران دروضعیتی نه‌چندان مناسب در سایه‌بان‌ها و صندلی‌های محوطه مشغول صبحانه خوردن هستند. در ورودی بیمارستان تابلوی بزرگی نصب شده با این عنوان که «ورود کودکان زیر12سال ممنوع است». درحالی که همان ابتدا کودک سه، چهار ساله‌یی را می‌بینم که روی صندلی محوطه خوابیده و مادرش درکنارش مشغول کار با موبایل است. یا کودکان دیگری که در محوطه با خانواده‌شان این طرف و آن طرف می‌روند. برخی‌ها زیرانداز انداخته و روی زمین نشسته‌اند. برای لحظاتی روی جدول یکی از بلوارهای مجموعه می‌نشینم. خانمی میانسال نشسته ومشغول صحبت با تلفن است. «خسته شدم. الان باید از اینجا برم انقلاب، بعد برم کرج و برگه رو بردارم دوباره ازکرج بیام اینجا» لحظاتی سکوت می‌کند. با گوشه چادرش چشمانش را پاک می‌کند. درآن لحظات مطلقا صدایی از او شنیده نمی‌شود. حتی به اندازه یک آه. اینجا ملغمه‌یی از درد و رنج و زخم است. به ندرت لبخندی دیده می‌شود. دردهایی که خودآگاه و ناخودآگاه قرار است امروز بشنوی. یا باید خودت را کنترل، یا اشک‌ها را پنهان کنی یا دائم تکرار کنی که هیچ‌وقت کاری ازت برنمی‌آید...


بخش مردان؛ شلوغ و پرصدا

مدتی است پس از آرام شدن نسبی فضا کسی سراغی از بیماران خاص نمی‌گیرد. اینکه بیماران سرطانی حالا چه وضعیتی دارند، جهت بررسی وضعیت آنها به یکی از اعضای قدیمی کمیسیون بهداشت مجلس که خود پزشک است درخواست گفت‌وگو می‌دهم که عنوان می‌کند: «حالا که طرح بیمه سلامت در حال اجراست، نمی‌خواهم در مورد این موضوع صحبت کنم و وارد این مباحث نمی‌شوم» همین جمله کافی است تا این شایبه و پرسش ایجاد شود که مگر وضعیت بیماران سرطانی بهبود نیافته که حاضر به صحبت در این زمینه نیستند؟ این سرپوش چه مفهومی دارد؟ در نهایت با دکتر محمود‌زاده، ریاست کنسر گفت‌وگوی مفصلی درخصوص بیماران سرطانی و وضعیت آنها، وضعیت داروهایشان پس از فشارها و محدودیت‌های گذشته و تاثیر بیمه سلامت در درمان‌شان انجام شد. مصاحبه که تمام می‌شود، برای بازدید ازبخش‌های مردان و زنان وارد بخش کنسر می‌شوم. طبقه نخست، بخش نخست مردان است. قدیمی بودن فضای بیمارستان از در و دیوار بخش به نگاهم پرتاب می‌شود. دیوارهای رنگ‌پریده. راهروهای شلوغ و پرسر و صدا که تداعی‌کننده جمله‌یی بود که همیشه از کودکی می‌شنیدیم که «بیمارستان امام خیلی شلوغه» هوای بسیارگرم. بخشی که اگر نامش را درتابلو نمی‌دیدی گمان نمی‌کردی مربوط به بیماران سرطانی است. دیوارهای سرد و بی‌روح همچون همه بیمارستان‌های دیگر. اما غمش بیشتر. آخر اینجا بخش سرطان است. همان فوبیای ذهنی که همیشه آرزو می‌کنی سراغ هیچ انسانی نیاید. کمی مبهوت در راهرو قدم می‌زنم و به در و دیوار نگاه می‌کنم. تابلوی اعلانات. پوسترهای بزرگ آموزش مقابله با برخی سرطان‌ها و رعایت موارد جهت کنترل. چند نفراین پوسترها را می‌خوانند؟ اصلا همراهان بیماران یادشان می‌افتد نگاهی به آنها بیندازند؟ آموزش‌های لازم و اطلاعات کافی به بیماران و همراهان‌شان در اینجا داده می‌شود؟ سوال‌هایی که از ذهن می‌گذرد و ناگهان با دیدن صحنه‌های پراستیصال جلوی درورودی اتاق عمل، ذهنت به روی زمین کات می‌شود. زنان و مردانی که روی سنگ‌های کدر کف زمین نشسته‌اند و چشم انتظار خبر زندگی دوباره از اتاق عمل هستند. نگاه پریأس مرد برای چند لحظه با نگاهم گره می‌خورد. خانمی با چشمان پراشکش زمزمه‌هایی برلب دارد. منتظر شنیدن خبری مثبت از بیمارش. گاهی اوقات برای شکرگزاری در زندگی با همه مشکلاتی که وجود دارد، لازم است ما آدم‌ها ماهی یک بار به بیمارستان‌ها به خصوص بخش مربوط به نگهداری از بیماران خاص سری زده و فقط چند دقیقه در بخش قدم بزنیم. آن زمان است که شاید بفهمیم زندگی یعنی چه. از انتهای راهرو راه خود را کج می‌کنم و به سوی اتاق‌های چهار تخته‌یی می‌روم که مردان مسنی بر آنها خوابیده‌اند. با همراهان آنها شروع به صحبت می‌کنم. اتاق آنها هم گرم است و همراه یکی از بیماران می‌گوید که تهویه اینجا اصلا خوب نیست و فقط یک کانال کولر در این اتاق بزرگ با این هوای به‌شدت گرم کار می‌کند. بیمارتان اذیت نمی‌شود؟ «چی کار می‌توانیم بکنیم. چاره‌یی نیست.» از او می‌پرسم وضعیت بیمارستان به لحاظ رسیدگی پزشکی چطور است؟ می‌گوید: خوب است. اما اتاق عمل شلوغ است و برای جراحی‌ها باید در انتظار بمانیم. می‌گوید پس از اجرای طرح بیمه سلامت وضعیت رسیدگی به لحاظ پزشکی و پرستاری بهتر شده. قبلا وضعیت این طور نبود. «موقع پذیرش250هزارتومان از ما علی‌الحساب بابت بستری شدن و هزینه دارو گرفتن تا ببینیم در نهایت چقدر کم می‌کنن. گفتن قراره فقط 10درصد هزینه‌ها رو ازما بگیرن.». او ادامه می‌دهد که «نمی‌دونم بیمه سلامت چه فرقی کرده. ما دوسال پیش برای بستری شدن50 هزارتومان می‌دادیم. ولی الان 250 هزارتومان گرفتن با 125 هزارتومان پول دارو». خانمی که همراه همسر بیمارش است، عنوان می‌کند که قبلا هم اینجا بوده و حالا وضعیت نظافت و رسیدگی پرستاری بهتر از قبل شده اما موضوع این است که برای این تعداد بیماری که اکثر آنها به مدت طولانی بستری می‌شوند، فقط یک حمام و سرویس‌های بهداشتی بسیارکمی وجود دارد.


کاهش هزینه‌های درمان با بیمه سلامت

همراه بیمار دیگری آقای جوانی است که از مازندران پدر پیر خود را یک هفته است به علت سرطان غده لنفاوی در اینجا بستری کرده. اوهم همین میزان پول علی‌الحساب داده اما می‌گوید: «چند روز پیش مریضی اینجا بستری بود که دو ماه اینجا بود. از لرستان اومده بود وموقع رفتن 70 هزار تومان از250هزارتومان رو بهش پس دادن.» بیمار تخت کناری 500 هزارتومان علی‌الحساب داده. او می‌گوید: «نمی‌دونم چرا از بعضی‌ها بیشترمی گیرن. شاید به خاطر نوع مریضی باشه». اما تاکید می‌کند که در همین فاصله در بخش اورژانس 96 هزار تومان بابت دارو از او پول گرفته‌اند. همراه بیمار دیگری می‌گوید: «همه ما بیمه سلامت میشیم. فرقش اینه که دیگه همه چی از دارو و وسایل عمل گرفته تا همه چی با خودشونه. قبلا همه رو خودمون می‌خریدیم. الان همه کارا رو خودشون انجام میدن.» هوا آنقدر گرم است که گاه کم می‌آورم و نمی‌توانم با بیماران صحبت کنم. وارد اتاق دیگری می‌شوم که پرهیاهوتر از سایر اتاق‌هاست. سراغ بیماری می‌روم که یک دست ندارد و دست دیگرش هم دو انگشت ندارد و یک پایش هم زخم عمیقی دارد. می‌گوید دچار برق‌گرفتگی در محل کارش شده و یک دستش را از دست داده. 50 روز است در آنجا بستری است اما مشخص نیست چرا در بخش بیماران سرطانی وی را بستری کرده‌اند. سرپرستار آنقدر سرش شلوغ است که فرصت نمی‌کند از او بپرسم دلیل بستری شدن بیمار برق گرفته در این بخش چیست! مبلغ 500 هزار تومان علی‌الحساب پرداخت کرده. اما در این فاصله یک بار هم مبلغ 300هزارتومان پرداخت کرده و کمی بعد 200 هزارتومان از 500هزارتومان قبلی را به وی برگردانده‌اند. 80 هزارتومان هم برای هزینه دارو پرداخت کرده و این موضوع کمی مغایر با اصل بیمه سلامت است که طی آن تهیه دارو و وسایل جراحی به عهده بیمارستان و پرسنل آن گذاشته شده و هزینه جدا نباید دریافت شود. خودش می‌گوید یک خیر هزینه بیمارستان او را پرداخت می‌کند. همراه ندارد. وی در خارج از تهران سکونت دارد، می‌گوید همسرش نمی‌تواند هر روز پیش او باشد و بیشتر اوقات در بیمارستان تنهاست. جوان است و فعال و برعکس سایر بیماران به گوشه‌یی از تخت خود پناه نبرده. در راهروی بخش قدم می‌زند، با پرستاران صحبت می‌کند. به سایر بیماران سر می‌زند و با آنها گپ می‌زند. با ناراحتی می‌گوید سه بار به اتاق عمل رفته تا پوست پایش را به روی زخم عمیق سوختگی‌اش بکشند. پایش را شکافته‌اند اما نتوانسته‌اند به دلیل نبود گوشت روی آن زخم، آن را جراحی کنند. «گفتن باید صبر کنی با این داروهای مکمل گوشت درست بشه، روی زخمت بیاد تا بتونیم جراحیت کنیم.» از وضعیت پزشکی راضی نیست و وضعیت رسیدگی پرستاری را بسیار خوب توصیف می‌کند. خودش نمی‌داند یا هنگام پذیرش، مشاور و مددکار درمورد مقررات بخش و بیمه سلامت به او اطلاعات کافی نداده‌اند. چون می‌گوید به دلیل اینکه بیمه خدمات درمانی دارد، شامل بیمه سلامت نمی‌شود. درحالی که ریاست بخش کنسر عنوان کرد «همه بیمارانی که پذیرش و بستری می‌شوند، در صورت دارا بودن بیمه‌های دیگر هم بیمه سلامت می‌شوند.» در حال صحبت با او هستم که ناگهان فریاد پیرمرد تخت کناری را می‌شنوم. پیرمرد کم‌مو و خمیده و کوتاه‌قامتی که به‌شدت عصبانی است. «خودم گذاشتمش اینجا. رفتم بیرون اومدم دیدم نیست.» مدارک پزشکی‌اش را می‌گوید. با سرپرستار بخش دعوا می‌کند که مدارک پزشکی مرا گم کردید. بحث‌های آنها ادامه دارد که به سراغ بیمار دیگری می‌روم. خانمی که همراه بیمار 59 ساله‌اش است و بیمه تامین اجتماعی هم دارند. او هم مبلغ 500هزار تومان علی‌الحساب پرداخت کرده اما عنوان می‌کند پیش از اجرای طرح بیمه سلامت در فروردین ماه یک وسیله برای جراحی همسرش تهیه کرده با قیمت یک میلیون و 500هزار تومان. در مورد رسیدگی پرستاری می‌گوید: سرشان شلوغ است و گاهی ناچاراست خودش کارهای مربوط به همسرش را انجام دهد یا دائم به آنها یادآوری کند که فلان کار را انجام دهند. اما رفتار آنها را خوب توصیف می‌کند. درمورد وضعیت پزشکی ابراز نارضایتی زیادی می‌کند. می‌گوید «شوهرم یه بارعمل پانکراس کرده. بعدش حالش بد شد. یه بار دیگه عمل داشته، ‌آی‌سی‌یو جا نداشت. به ما گفتن دو روز می‌تونید برید تو خونه مرخصی. ولی واسه رزرو تخت، شبی 96هزار تومان پول گرفتن از ما.» یکی از گلایه‌های این خانم این است که چرا پزشکان قبل از جراحی تشخیص درست نمی‌دهند. او در ادامه می‌گوید: «از بخش گوارش ما رو فرستادن تیکه‌برداری. بیرون تیکه‌برداری کردم یک میلیون تومان دادم. بعد برای عمل اومدیم بیمارستان بستری شد. شکم رو باز کردن که عمل کنن ولی عمل نکردن وگفتن نمیشه. خب من میگم مگه مریض من موش آزمایشگاهیه که بعد از تیکه‌برداری شکم رو باز می‌کنین واسه عمل، بعد می‌بینین نمیشه؟ چرا همون اول بدون پاره کردن شکم تشخیص نمیدین که الان نمی‌تونین عملش کنین. شوهر من شکمش آب آورد و با کلی بدبختی تونستن کم‌کم آب شکمش رو خالی کنن.» همچنین در مورد نظافت، وضعیت را خوب توصیف می‌کند. اما خرابی گهگاه یخچال و خرابی کولر و هوای گرم آزارشان می‌دهد. وقتی برای کسی توصیف می‌کنی همه به اتفاق می‌گویند: بیمارستان دولتیه دیگه. چه انتظاری داری؟ گویا برای خودمان این مفهوم را ملکه ذهنی کرده‌ایم که از بیمارستان‌های دولتی نباید انتظار وضعیت خوب یا قابل قبولی در همه امور داشت.

صحبت‌های این خانم که تمام می‌شود صدای همان پیرمرد بالا گرفته که «مرخص نمیشم. تا وقتی مدارکم پیدا نشه مرخص نمیشم». یکی از همراهان بیماران توضیح می‌دهد که نمی‌توانند این پیرمرد را عمل کنند و اگر عمل شود می‌میرد. اما اصرار دارد که باید عمل شود و نمی‌خواهد مرخص شود. بیمار دیگری که به سختی حرف می‌زند، می‌گوید تمام مدتی که در این بخش بستری بودم جز صداقت چیزی از این پیرمرد ندیدم. اتفاقات عجیبی که انتظارش را ندارم رخ می‌دهد و مبهوت نگاه می‌کنم. باز هم از خود می‌پرسم بخش سرطان و این همه سر و صدا و چنین اتفاقاتی؟! در حال خروج از اتاق هستم که ناگهان مدارک پزشکی پیرمرد را پیدا کرده و می‌آورند. «ترفنده خودش بوده. خودش قایم کرده بود تا مرخص نشه و عمل بشه» این را یکی از بیماران می‌گوید... فقط نگاه می‌کنم و سرپرستار بخش با دستی به شانه‌ام، لبخندی حواله‌ام می‌کند و به بخش زنان می‌روم.


بخش زنان؛ سکوت و آرامش بیشتر

دیوارهای صورتی روشن و فضای آرام راهروی بخش و خنکی هوا در بخش زنان وضعیت به مراتب بهتری نسبت به بخش مردان ایجاد کرده. کمی در راهروهای بخش راه می‌روم. اینجا اتاق ایزوله اعصاب هم دارد. حتی اتاق‌های بزرگ هفت تخته که در بیمارستان‌های دیگر به ندرت مشاهده می‌شود. اما مشکل کمبود حمام و سرویس بهداشتی در اینجا هم وجود دارد و برای مرکزی با این وسعت عجیب است. سرپرستار بخش با حوصله و خوشرویی به سوالاتم گوش می‌دهد و بیماران مرتبطی را که نیاز دارم به من معرفی می‌کند. حال دگرگونی دارم. فشار زیاد و تصاویر ناخوشایند و مشکلاتی که در بخش مردان دیده‌ام، وضعیتم را آشفته‌تر کرده. هرچه سعی می‌کنم به روی خودم نیاورم نمی‌شود و در نهایت سه بار حالم بد می‌شود تا بتوانم سراغ بیماران بخش زنان هم بروم و وضعیت آنها را هم جویا شوم. سراغ بیمار جوانی می‌روم که زخم عمیقی روی صورتش دارد. اما نه خودش تمایلی به حرف زدن دارد و نه اجازه می‌دهد همراهش صحبت کند. در اتاق دیگری که فضای بسیار آرام‌تری وجود دارد، خانمی در حال مرخص کردن خودخواسته مادر پیرش است. به سراغ او می‌روم. خودش قبلا پرستار بوده و به نسبت سایر همراهان بیماران از اطلاعات بیشتری برخوردار است. مادرش در 86 سالگی دچار سرطان روده شده. پیش از بستری شدن در کنسر امام خمینی، در بیمارستانی خصوصی 28جلسه رادیوتراپی شده و تومور سرطانی‌اش کوچک‌تر شد. سپس به دلیل هزینه‌های پایین‌تر این بیمارستان در اینجا بستری شد. علاوه بر بیمه تامین اجتماعی شامل بیمه سلامت هم شده و تفاوت آن را با سایر بیمه‌ها محسوس می‌داند و عنوان می‌کند که قبلا باید 30درصد هزینه‌ها را خودش پرداخت می‌کرده اما حالا فقط 10درصد است. همچنین می‌گوید که در این 18 روز بستری، هیچ پول اضافه دیگری بابت دارو پرداخت نکرده است.


بیمار را چندبار برای عمل آماده کردند و عمل نکردند

وی در توضیح علت اینکه چرا می‌خواهد با رضایت خودش مادرش را مرخص کند، در حالی که هنوز پزشکش مرخص شدن او را تایید نکرده، ابتدا می‌گوید: «خسته شدم از عملکرد پزشکان و دیدم شاید خیر در اینه که اصلا مادرم جراحی نشه.» هفته اول بستری تو این بیمارستان گفتند باید برای جراحی آماده بشه. چندین نوبت داروهای مختلف «ملین» و تخلیه روده مصرف کرد و کلی اذیت شد. یکهو10 دقیقه قبل ازعمل گفتن تو آی‌سی‌یو تخت خالی نداریم. عمل کنسل شد. یه باردیگه که برای عمل آمادش کردن، اعلام کردن که امید به زندگی بسیارکمه و نمی‌تونه زیر بیهوشی دووم بیاره.

درحالی که مادرمن نه فشارخون بالا، نه دیابت و نه مشکل قلبی داره. ولی نمی‌دونم چرا عمل نکردن و اینقدر اون رو به لحاظ دارویی، بدنی و ذهنی آماده جراحی کردن. او به نکته جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید: «متاسفانه قدرت پزشکی که در این بیمارستان و سایر بیمارستان‌های دانشگاهی وجود داره، فقط توسط پزشکان بیهوشی اعمال میشه» همین عامل باعث شده تاکنون جراحی مادرش انجام نشود. این خانم میانسال رسیدگی پزشکی کنسر بیمارستان امام خمینی را این گونه توصیف می‌کند: «با توجه به اینکه بیمارستان آموزشی است و اکثر پزشکان رزیدنت هستند اما از نظر روحی، روانی با بیمار هم خوانی ندارند.» رسیدگی پرستاری را به لحاظ پاسخگویی، بهداشتی و رفتاری بسیارعالی توصیف می‌کند. همچنین اشاره می‌کند که پیشنهاد مرخصی موقت دو روزه وسط بستری طولانی‌مدت می‌دهند تا بیمار بتواند تصمیم درست و بهتری برای ادامه درمان بگیرد. از سویی دیگر به‌شدت به سیستم‌های تهویه اینجا و سیستم خنک‌کنندگی‌اش اعتراض دارد و عنوان می‌کند: «نیمه شب روز اول بستری بیمارم به خودش می‌لرزید اما کسی نبود که از تاسیسات اینجا بیاد و سیستم تهویه رو درست کنه. حالا هم که هوا به‌ شدت گرم شده و کولرهای اینجا پاسخگوی گرما نیستن.» این خانم کادر فنی اینجا را ضعیف قلمداد می‌کند ومعتقد است نظارتی بر سیستم تاسیسات اینجا صورت نمی‌گیرد.

با این وجود تاکید می‌کند که«دارم میرم پیش رییس بخش کنسر و اونجا اعتراض کنم که چرا باید چندین بار عمل مادر من رو کنسل و اینقدر ما رو اذیت کنند، آخرش هم هیچ عملی نکنند؟»

در مورد وضعیت فعلی داروهای بیماران سرطانی، خواهرش را مثال می‌زند که او هم سرطان پانکراس داشته و در مرداد92 فوت کرده. «زمان درمان خواهرم، زمان تحریم کشور بود و داروهای ایرانی و هندی جایگزین داروهای اصلی درمان خواهرم شد و عوارض بسیار بدی براش ایجاد کرد.» او تاکید می‌کند که «نمی‌تونم بگم به خاطر کمبود دارو فوت کرد. جلسه پنجم شیمی درمانی بود که از دکترش پرسیدم چرا بدن خواهرم به درمان جواب مثبت نمیده؟ که متاسفانه چون همه پزشکای سرطانی با بیمار صداقت ندارند، گفت ما فقط چند ماه مرگ رو به تاخیر انداختیم و دیگه درمان بیشتر از این فایده‌یی نداره. در حالی که از همون اول به ما اینها رو نگفت. ما به لحاظ مالی تو هزینه بالای داروهای سرطانش دچار مشکل نشدیم. چون از طریق برادرم تو خارج از کشور تامین بودیم اما خیلی‌ها همون دوران مشکلات زیادی داشتند و نمی‌تونستن دارو تهیه کنن.» وی در نهایت مادر خود را با اجازه پزشک و رضایت خودش از بیمارستان مرخص می‌کند و به هنگام ترخیص بابت 18 روز بستری بودن از مبلغ500 هزارتومان علی‌الحساب، 330 هزار تومان از آنها کسر و مبلغ 170هزار تومان به آنها بازگردانده شد. در بخش ترخیص خانم جوان دیگری را می‌بینم که در حال خروج از در ساختمان کنسراست. از اومی پرسم کل هزینه‌هایش چقدر شده؟ می‌گوید: «از 250 هزار تومانی که علی‌الحساب دادیم، فقط 33 هزارتومان از ما کم کردن و باقی پول رو برگردوندن». او تاکید می‌کند که «قبلا شبی 100 هزار تومان بود. حالا 10 درصد پرداخت ما با بیمه سلامت، فقط شبی 10هزار تومان شده.»

اینها فقط بخشی از مشکلات بیماران سرطانی در بیمارستان‌های دولتی است. طرح بیمه سلامت به گفته اغلب بیماران طرح بسیار خوب و موثری است و تا الان برایشان مفیدتر بوده. چنانچه سیاست‌های دولت مبنی بر ادامه یافتن این طرح باشد، بار بزرگی از مشکلات بیماران سرطانی سبک می‌شود و به دلیل پایین آمدن هزینه‌هایشان با خیالی بازتر به درمان عزیزان‌شان اقدام می‌کنند. شاید ادامه این طرح و حمایت‌های بیشتر دولت از بیماران خاص باعث مرگ کمتر مردم این سرزمین شود و روزهای بهتری در انتظارشان باشد.



1393/4/14





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن