تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 2 خرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى بهشت درى است‏بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

Future Innovate Tech

باند اکتیو

بلیط هواپیما

بلیط هواپیما

صمغ های دارویی

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799957464




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطرات حسن روحانی از شهید بهشتی


واضح آرشیو وب فارسی:الف: خاطرات حسن روحانی از شهید بهشتی

تاریخ انتشار : شنبه ۷ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۵۹
شهید بهشتی چون خیلی بلندنظر و منطقی و با سعه‌ صدر بود، اعتقاد داشت که با مجاهدین خلق باید بیشتر به بحث‌وگفتگو نشست و آنان را به راه درست هدایت نمود و جذب کرد.به گزارش فارس، در کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی؛ جلد اول( انقلاب اسلامی) آمده است:شهید بهشتی به من گفت: فکر می‌کنید اعضای سازمان مجاهدین خلق قابل جذب نیستند؟ گفتم: نه. گفت: چرا؟ دلایل خودم را خدمت ایشان عرض کردم که ظاهراً برای ایشان قانع‌کننده نبود. شهید بهشتی چون خیلی بلندنظر و منطقی و با سعه‌ی صدر بود، اعتقاد داشت که با مجاهدین خلق باید بیشتر به بحث‌وگفتگو نشست و آنان را به راه درست هدایت نمود و جذب کرد؛ اما من معتقد بودم آنان مخالف امام و نظام و افرادی توطئه‌گر و وابسته و قدرت‌طلب و ضد روحانیت هستندبحث مفصلی هم راجع به انقلاب و ضرورت اقداماتی که برای پیروزی انقلاب لازم است، مطرح شد. نه ایشان و نه من، پیش‌بینی پیروزی انقلاب در چند ماه آینده را نمی‌کردیم. در موقع خواب هم از من سؤال کرد که اذان صبح چه ساعتی است؟ گفتم: ساعت سه بامداد. ساعت را تنظیم کرد که اول وقتِ نماز صبح، بتواند ادای فریضه نماید. شهید بهشتی خیلی مقید به نماز اول وقت بود. چه در سال‌های ۴۰ ـ ۱۳۴۱ و چه در سال‌های ۵۴ ـ ۱۳۵۵ که بیشتر خدمت ایشان می‌رسیدم و چه بعد از پیروزی انقلاب، ده‌ها بار پیش آمده بود که خدمت‌شان بودم، وقتی موقع نماز می‌شد، وسط بحث و یا هر کار دیگر، فوراً برنامه را تعطیل می‌کردند و برای اقامه‌ نماز آماده می‌شدند. اصولاً شهید بهشتی فرد بسیار منظمی بودند و همه‌ی کارهای ایشان طبق برنامه بود. صبح، بعد از صبحانه با دکتر بهشتی خداحافظی کردم. فکر می‌کنم ایشان هم برای روز بعد، عازم کشور دیگری بودند.در یکی از روزهای اوایل فروردین ۱۳۵۸، به منزل آیت‌الله خامنه‌ای در خیابان ایران رفتم. فکر می‌کنم بعد از نماز مغرب و عشا بود. در آنجا عده‌ای از جمله آقای سیدعلی مقدم و مهندس مهدی طیب هم حضور داشتند. آیت‌الله خامنه‌ای از برنامه‌ی من سؤال کردند که چه مسئولیتی را می‌خواهم بر عهده گیرم. گفتم: نظر دکتر بهشتی این است که وقت عمده‌ی خودم را برای حزب جمهوری اسلامی بگذارم و فعالیت‌های دیگر من فرعی باشد. ایشان گفتند: «به اعتقاد من بهتر است فعالیت خودتان را در ساماندهی ارتش متمرکز کنید». سؤال کردم که با توجه به مسئولیت‌های فراوان آیا فکر می‌کنید مسئله‌ی ارتش دارای اولویت است؟ فرمودند: «بله، هم‌اکنون مهم‌ترین کار، ساماندهی وضع ارتش است که دچار از هم‌پاشیدگی شده و بسیار وضع آشفته‌ای دارد». بعد اصرار کردند و فرمودند: «شما مدتی افسر وظیفه بودید و با امور نظامی آشنا هستید و لازم است این کار بر عهده گیرید». بعد قرار گذاشتند که صبح فردا در ستاد مشترک ارتش ایشان را ببینم.(ص ۵۵۰)من به طور رسمی عضو حزب جمهوری اسلامی نبودم و بیشتر به خاطر شهید بهشتی به حزب می‌رفتم و در جلسات آن شرکت می‌کردم.(پاورقی ص ۵۶۴)در سال ۱۳۵۸ چند نوبت دیگر به اصفهان سفر کردم و در مساجد امام خمینی، امام علی و مسجد سیّد سخنرانی کردم. در مسجد سید، پنج شب سخنرانی کردم که این برنامه در اردیبهشت ۱۳۵۸ بود که پس از سخنرانی شب آخر، برای اولین‌بار تظاهراتی بر ضد منافقین و گروهک‌های چپ در اصفهان به راه افتاد و شعار جمعیت این بود: «جنبشی، فدایی، دشمن خلق مایی»پس از بازگشت به تهران، شهید بهشتی که از ماجرای تظاهرات اصفهان باخبر شده بود، به من گفت: فکر می‌کنید اعضای سازمان مجاهدین خلق قابل جذب نیستند؟ گفتم: نه. گفت: چرا؟ دلایل خودم را خدمت ایشان عرض کردم که ظاهراً برای ایشان قانع‌کننده نبود. شهید بهشتی چون خیلی بلندنظر و منطقی و با سعه‌ی صدر بود، اعتقاد داشت که با مجاهدین خلق باید بیشتر به بحث‌وگفتگو نشست و آنان را به راه درست هدایت نمود و جذب کرد؛ اما من معتقد بودم آنان مخالف امام و نظام و افرادی توطئه‌گر و وابسته و قدرت‌طلب و ضد روحانیت هستند و قابل هدایت و جذب نیستند و حتی ممکن است روزی دست به اسلحه ببرند و رو در روی نظام قرار گیرند.(ص ۵۹۷)در اداره‌ مجلس خبرگان، سعه‌ی صدر، ادب، منطقی بودن و قدرت مدیریت دکتر بهشتی زبانزد عام و خاص بود و به راستی ایشان در دقت، نظم، تدبیر، گزیده‌گویی و نحوه‌ی اداره‌ی جلسات و جمع‌بندی دقیق، جزو مدیران بی‌نظیر کشور ما بود.(ص ۶۰۷)







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن