واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بركت در گرو رضاي قلبي خريدار و انصاف فروشنده
يكي از قواعد غيرقابل اجتناب معماري ايراني- اسلامي در گذشتهاي نه چندان دور، ساخت و بناي «مسجد» يا «حوزه علميه» در دل حجرههاي انبوه بازارهاي سنتي بود. مساجد يا حوزههاي علميه كه در معماري ما چون نگيني مركب از لاجورد و فيروزه برگستره خاكي - خشتي حجرههاي بازار عرضاندام ميكردند. امروزه در شهرهاي صاحب معماري چون يزد و اصفهان و برخي از شهرهاي ديگر كه بازارهاي سنتيشان برجاست، هنوز با تمام چالشهاي زندگي مدرن مساجد و حوزههاي علميه قلبتپنده بازار به حساب ميآيند. دليل اين كار، يعني بنا كردن دو مركز بزرگ انسانسازي در دل بازارها و در ميان انبوه حجرهها، تربيت كاسبكاراني متعهد، مؤمن و خداترس است؛ چراكه در ميان فرامين قرآن و احاديث پيشوايان همواره بر درستي كاسب و راستي كاسبي به صورت مكرر توصيه شده است.
در فرهنگ ما باور بر اين است كه «كاسب حبيب خداست » و كاسب براي اينكه محدوده كاسبياش مبتني بر شرع و عرف باشد، خود را ملزم ميكرد كه در نمازهاي جماعت مساجد داخل بازار حضور يافته و شرعيات و احكام ديني و مذهبي مورد نياز كاسبي خود را از طريق نشستن پاي منبر و مسئله شنيدن و مسئله پرسيدن كسب نمايد و حتي در بازارهايي كه ميزبان هميشگي حوزههاي علميه بود، كاسبكاران در فاصله بين نماز ظهر و عصر در حوزه حضور مييافتند و دروسي مانند فقه و اصول و اخلاق را ميآموختند؛ دروسي كه مستقيم و غير مستقيم مديريت يك كاسبي را به صورت سنتي و مبتني بر كلام خدا و ائمه اطهار (س) به كاسبكاران ميآموخت و در اين رهگذر آنان را به جايگاهي ميرساند كه حبيب خدا شوند. تمام اين آموزهها به عنوان زير بناي داد و ستدي حلال و مشروع به فرد كاسب بينش و نگرش ميداد و اين بينش و نگرش هم به صورت سينه به سينه به نسلهاي بعدي منتقل و هم در گذر زمان توسط نسلهاي بعدي تكميلتر ميشد.
اما ماه مبارك رمضان براي كاسبكاران موقعيت ويژهاي فراهم ميكرد كه با خداي خود ميثاقي دوباره ببندند. به اين صورت كه برخي از آنها در آغاز و حتي پيش از ماه و برخي در پايان اين ماه پر فضيلت كركره دكانهاي خود را پايين بكشند وخمس و زكات مال خود را تعيين كنند و بپردازند تا يك بار ديگر صره را از ناصره جدا كنند و مابقي مال خود را حلال و زلال نمايند و از هر گونه شك شبههاي بپيرايند.
اين آموزهها باعث ميشد كاسب حبيب خدا كه او را به عنوان «ترازودار» ميشناسند، حساسيت ويژهاي بر «حق» مشتري و در واقع همان «حقالناس» داشته باشد. اين حساسيت باعث ميشد كه كاسب از آن حد و مرزي كه شرع و عرف براي او تعيين كرده، پا را فراتر گذاشته و با «بيشفروشي»، كفه ترازوي مشتري را نسبت به كفه مال و منافع خود سنگينتر نمايد. به اين صورت كه در وقت توزين و با لب به لب شدن شاهين ترازو همواره كف مشتي برنج، چند حبه قند، يك دانه تخم مرغ، خوشهاي انگور، چهار انگشت چلوار و متقال، ملاقهاي ماست و شيره انگور، چند پر ريحان و ترخون... به مال مشتري اضافه ميكرد تا رضايت قلبي مشتري خود را به دست آورد و هرگونه شك و شبهه كمفروشي را از ذهن مشتري دور كند. مشتري هم با طيبخاطر و رضاي قلبي وجه متاع را ميپرداخت و در مقابل جمله «خدا بركت بده»ي كاسب، «نوش جان»ي ميگفت كه سود حاصل از اين معامله را براي كاسب چون شير مادر حلال ميكرد. با اين اوصاف خدا را شكر ميكنيم كه يك بار ديگر برايمان مقدر شد كه اين ماه پرفضيلت را تجربه كنيم و از آن جايي كه نا اميد شدن از رحمت خدا گناه است ميتوان با بازخواني و اقتدا به قرآن و عترت و عنايت به فرهنگ گذشته به اصل خود رجعت نمود و اين ماه عزيز را وسيله قرار داد كه طبق اين اصالت رعايت عدل و انصاف و حلال و حرام نمود و رويهاي در پيش گرفت كه نظارت دروني و وجدان بيدار را ناظر داد و ستد خود كرد كه هم منافع مردم و مشتري در اين رهگذر فراهم شود و هم كاسب به منبع فيض و بركت در زندگي دنيوي و اخروي دست يابد.
نویسنده : علي خداييبيجاري
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۳ - ۲۰:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]