واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۳ تير ۱۳۹۳ (۹:۲۱ق.ظ)
جام جم: داعش؛ اهرم پنهان اسرائيل
به گزارش خبرگزاري موج، روزنامه جام جم چنين نوشت:
با بهره از تعريف ولفز، امنيت داراي دو بعد عيني و ذهني است. در بعد عيني، نبود تهديدات نسبت به ارزشها، منافع و اهداف و در بعد ذهني، نبود ترس از اينکه بنيانهاي ملي (ارزشها، منافع و اهداف) مورد هجوم فيزيکي و غيرفيزيکي واقع شوند، مبناي سنجش امنيت در يک جامعه است. همچنين براي به دست آوردن فهمي از بنيانهاي امنيتي در يک جامعه بايد سطوح مختلف ملي، منطقهاي و بينالمللي را در نظر گرفت.
بري بوزان محدود کردن هر گونه تحليل امنيتي به يکي از دو سطح ملي يا بين المللي را خطا مي داند و معتقد است براي طراحي راهبرد امنيتي بايد چهار سطح فردي، ملي، منطقه اي و بين المللي را لحاظ کرد و متغيرهاي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي را نيز هم وزن متغيرهاي سياسي و نظامي در نظر گرفت.
ناامني در عراق پس از تهاجم آمريکا به اين کشور در سال 2003 نيز ريشه در سطوح مختلف داخلي و خارجي دارد و از منظر عيني و ذهني قابليت تحليل و تبيين دارد.
در سطح داخلي، چهار مؤلفه شاکله و ساختار نامتجانس قومي، شيفت قدرت از اقليت حاکم در دوره صدام به اکثريت شيعي، حيات سياسي و خودبسنده کانون هاي قدرت در جامعه و رشد ناموزون اقتصادي در جامعه عراق را مي توان به عنوان مهم ترين زمينه هاي ناامني داخلي برشمرد.
اين چهار عامل در جولان دادن گروه تروريستي داعش در عراق حتما موثر بودند، اما ظهور قارچ گونه گروه هاي تروريستي از قبيل داعش در عراق را بيشتر مي توان در سطح سيستميک (سطح منطقه اي و بين المللي) جستجو کرد.
دولت آمريکا که پس از فروپاشي شوروي در برهه هاي مختلف به دنبال پي ريزي نظمي نوين براي خاورميانه بوده است، پس از حمله به عراق در سال 2003 و بخصوص پس از آغاز موج بيداري اسلامي، راهبرد کلان خود را جهت شکل دادن به ساختاري جديد در خاورميانه که منافع خاص آمريکا و اسرائيل را دربر داشته باشد، معطوف کرده است.
مهندسي قيام هاي مردمي در تونس، يمن و مصر بر همين اساس قابل ارزيابي است. گسست و تضعيف زنجيره مقاومت شامل ايران، سوريه، حزب الله و حماس هم قسمتي از اين مهندسي بود که با مقاومت ارتش سوريه و اقبال مردمي به بشار اسد در انتخابات اخير سوريه، اين مهندسي آمريکايي به شکست انجاميد، هر چند در جدايي نسبي حماس از اين زنجيره نسبتا موفق بود.
اما نظم نوين آمريکايي ـ اسرائيلي در خاورميانه به دنبال چيست؟ هدف نهايي اين نظم بي شک، تضمين بقاي اسرائيل و حراست از اين رژيم است.
تجربه سياست خارجي آمريکا و رفتار روساي جمهور اين کشور در طول 66 سال گذشته بخوبي اين راهبرد آمريکا را به ناظران تحولات خاورميانه نشان مي دهد.
اين ادعا با توجه به نقش کمپاني هاي سرمايه داري و لابي هاي اسرائيلي در آمريکا، بخصوص ايپک در تکوين سياست خارجي آمريکا براي تحليلگران و دانش پژوهان روابط بين الملل بارها ثابت شده است.
براي رسيدن به اين هدف، استفاده از هر اهرم و ابزاري در ساختار سياست خارجي آمريکا مشروع و مقبول است. بهره گيري از گروه هاي تکفيري و ديگر گروه هاي تروريستي که در يک فرآيند بلندمدت بتوانند با اقدامات سلبي و انتحاري خود به امنيت و بقاي اسرائيل کمک کنند، گزينه اي جدي براي دولتمردان آمريکاست.
ترديدي نيست که آمريکا از قدرت گرفتن کامل گروه هاي تروريستي و تکفيري در هراس است و نمي خواهد تسلط آنها منجر به تشکيل دولتي تکفيري و تروريستي شود؛ زيرا آنها نيز در بلندمدت براي منافع اسرائيل و آمريکا ايجاد خطر مي کنند، اما آتش و شناسنامه تفرقه افکن آنها به صورت کنترل شده براي تضعيف دنياي اسلام، گزينه اي مطلوب و مفيد براي آمريکا و اسرائيل است.
نگاه کاسبکارانه آمريکا در سياست خارجي بارها اين تجربه را ثابت کرده است که در سياست خارجي آمريکا، هدف هر وسيله اي را توجيه مي کند.
نگاهي به تحولات سوريه روشن مي کند که بيشترين سود از جنگ داخلي سوريه متوجه رژيم صهيونيستي بود.
رژيم اسرائيل نه سوريه فعال در جبهه مقاومت را مطلوب مي دانست و نه سوريه اي که به دست گروه هاي تکفيري اداره شود.
براي اين رژيم، ادامه جنگ داخلي در سوريه و در يک کلام بشار مشغول به تهديدات داخلي، بهترين گزينه است. هرچه قدرت جهان اسلام معطوف به اختلافات داخلي باشد، امنيت بيشتري براي اسرائيل به ارمغان مي آورد.
تامل بر اين نکته که چرا القاعده که دشمن اصلي خود را مبارزه با آمريکا تعريف کرده بود، از سال 2005 بتدريج به مبارزه با مسلمانان روي آورد، نکته اي کليدي در فهم اين ادعاست.
بر اين اساس تيغ فاسد داعش بر پيکره اسلام، تقويت کننده منافع راهبردي آمريکا در بلندمدت خواهد بود.
بسيار ساده لوحانه است اگر کسي تصور کند دولت آمريکا از اين همه تحرکات نظامي داعش در سوريه و عراق و نيز حمايت لجستيکي برخي از کشورهاي منطقه از آنها بي خبر بوده است.
آمريکا در نظم نويني که براي خاورميانه تعريف کرده است، مهندسي ناامني را راهبرد اصلي خود تعريف کرده، به گونه اي که نيروهاي مقاومت به جاي تقابل فعال با رژيم اسرائيل، دچار سايش و تحليل در يک فرايند بلندمدت شوند.
عراق و سوريه در پازل نظم اسرائيلي ـ آمريکايي، محلي راهبردي براي تحليل جبهه مقاومت است. اين راهبرد با حمايت لجستيکي و مالي عربستان و قطر دنبال مي شود؛ دو کشوري که همواره توازن ضعف(Balance of Weakness) ايران و عراق را جستجو مي کنند.
بنابراين دولتمردان آمريکا با توجه چهار عامل مديريت انقلاب هاي مردمي در منطقه، تضعيف و تحليل جبهه مقاومت با محوريت ايران ـ عراق ـ سوريه، تقابل هويتي با امواج فرارونده انقلاب اسلامي و کاهش آسيب پذيري رژيم اسرائيل که همگي در جهت ايجاد نظم نوين اسرائيلي و آمريکايي در منطقه تعريف مي شود، هر گزينه اي از جمله حمايت پنهان از گروه هاي تکفيري و تروريستي از قبيل داعش را از نظر دور نگه نمي دارند.
فرضيه حمايت پنهان اسرائيل و آمريکا از گروه هايي نظير داعش در قلم توماس فريد من مستتر است که در يادداشت اخير خود در روزنامه نيويورک تايمز آمريکا نوشته است: ايران از ما مي خواست در عراق نباشيم. دولت اوباما هم با خروج نظاميان آمريکا از عراق اين خواسته را استجابت کرد و حالا ما نيرويي در عراق نداريم و بايد ايران به عنوان کشوري که داعيه هژموني بر منطقه خاورميانه دارد، اين بحران را حل کند.
نويسنده: دکتر سيد محمد حسيني
استاد روابط بين الملل
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]