واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
میخواهم بگذارم و بروم
میخواهم همه چیز را کنار بگذارم. فکرها را، یادها را خاطرهها را، عکس محبوبه را ـ که سالها بعد از رفتنش هنوز لبخندش مثل روز اول تروتازه است ـ فرزندان و نوهها را که مرا تهدید میکنند و میترسند، زندگی را که آنها مال خود میدانند با ورود زنی به زندگی من از دست بدهند، این شهر و محله و کوچه و خانه را که خاطرات تلخ و شیرینی از آنها دارم.
جام جم سرا: میخواهم همه داراییام را بردارم و بروم مثل یک مرد، به زنی که مناسب میدانم پیشنهاد ازدواج بدهم. اگر بپذیرد یک سر نزد عاقد میرویم و بعد هم سوار اتوبوس، حسابی از این شهر دور میشویم. دیگر از این که اسیر زندگی قبلیام باشم خسته شدهام، پیرمرد عبوس و زن مردهای که همه اهل محل برایش دلسوزی میکنند و تنها دلخوشیاش این است که گاه و بیگاه نوهها را پیشش بیاورند. میخواهم دیگر زندگی خودم را داشته باشم. همسرم خیلی برایم عزیز بود، اما 10 سال است که مرده، درحالی که من زندهام و نیاز به زندگی دارم و به یک همسر که مراقبم باشد و دوستم بدارد، غذای گرم خانگی، محبت، خانهای تمیز و مرتب که هر کس میآید هی نگوید: خدا بیامرز فلانی که زنده بود همه جا برق میزد، اما همانها نمیگذارند همسری دیگر داشته باشم تا دوباره زندگیام رونق بگیرد. بگذارید که احساس هوایی بخورد زندگی همیشه با شما مهربان نیست. گاهی همسرتان تا آخرین لحظات زندگی در کنار شماست و گاهی زودتر از شما زندگی را ترک میکند. اگر در چنین شرایطی قرار بگیرید چه میکنید؟ آیا برایتان قابل تحمل است که همه اختیار زندگی را از دستتان درآورند و به بهانه صاحب اختیار بودن زندگی شما، مانع ازدواج مجددتان شوند؟ حالا سعی کنید خود را جای پدر یا مادرتان بگذارید. او هم حق زندگی دارد. آنچه والدین ما دارند، در اثر تلاش خودشان به دست آوردهاند و مالک حقیقی آن، خودشان هستند، چطور میتوانید به بهانه این که میراث خوار دیگری به جمعتان اضافه نشود، نگذارید والدین شما زندگی طبیعی خود را ادامه دهند؟ شما به بعد از او فکر میکنید، اما او به زندگی اکنون فکر میکند. اگر ملاک شما مالی است که بعد از او به شما میرسد، او خود قبل از شما حق استفاده از این مال را دارد. روانشناسان اعتقاد دارند زندگی در کنار همسر برای سلامت سالمندان مفید است و کسانی که با همسر خود زندگی میکنند، از روحیه بهتری برخوردارند. زیرا در زندگی آنها احساس دوست داشتن، همدلی، حمایت و نیاز به صمیمیت تداوم مییابد و سبب ایجاد نشاط و طول عمر توام با سلامت در سالمند میشود. گاهی که سالمند همسرش را از دست میدهد، فکر میکند دنیا دارد به آخر میرسد، مثل وقتی که حاج ماشاالله مرد. طیبه خانم زنی زیبا و هنرمند و از آن خانمهایی بود که میگفتند از هر انگشتش یک هنر میبارد، اما وقتی همسرش فوت شد، تنها ماند و فکر کرد خودش هم همین روزها از غصه میمیرد. به همین دلیل همه وسایلش را حراج کرد، اما خیلی زود، متوجه شد مرگ به این راحتیها سراغ آدم نمی آید و ممکن است زندگی طولانی پیش رو داشته باشد. درخانهای که حالا لخت به نظر میرسید ، قاب عکس همسرش روی دیوار، خانه را مثل آرامگاه خانوادگی نشان میداد. کمکم افسردگی به سراغش آمد تا این که یکی از مردان همسایه که او را بخوبی میشناخت و همسرش مدتی قبل فوت کرده بود، از او خواستگاری کرد. طیبه خانم اما حتی جرات نکرد این موضوع را با فرزندانش در میان بگذارد. چون جسته گریخته از بچهها میشنید که میگفتند: فلانی آبرو ریزی راه انداخته و سر پیری رفته دوباره ازدواج کرده، میگفتند: بیچاره بچهها نمیتوانند جلوی همسایهها سر بلند کنند. طیبه خیلی به این وصلت راضی بود، اما نمیدانست چطور با فرزندانش چنین چیزی را مطرح کند. یک بار که به شوخی چیزی گفته بود، دخترش گفته بود: «وای مادر چه حرفها میزنی؟ اگر پای کسی به این خانه باز شود من که دیگر دختر نیستم.» و همین پایان داستان ازدواج مجدد زنی میانسال بود که سالهای پیری را باید به تنهایی و افسردگی سر میکرد. بسیاری مواقع بعد از سالها زندگی مشترک، یکی از زوجها فوت میکند. در چنین شرایطی افسردگی و بیماریهای روحی ـ روانی میتواند جسم فرد را سریعتر از همیشه سالخورده کند. سمیه تقیخانی، روانشناس اعتقاد دارد فرزندان هرگز نمیتوانند جای خالی همسر را برای مادر یا پدر خود پر کنند.وی میگوید: وقتی سالمند فرزندان خود را بزرگ میکند و آنها به استقلال میرسند، کمکم از تحت حمایت بودن والدین خارج میشوند و با سالمندی والدین احساس کنترل و حمایت نسبت به آنان دارند و این حسی نیست که سالمندان فعال با آن کنار بیایند. آنها کسی را میخواهند که همپای خودشان باشد و بتوانند تجربه نسل خود را با او در میان بگذارند و دست در دست هم گذاشته و در مسیر زندگی حرکت کنند. همسر هیچ گاه نقش فرزندان را نمیتواند ایفا کند و فرزندان نیز نمی توانند جای خالی او را پر کنند. آنها زندگی مستقلی دارند و حتی اگر بخواهند، نمیتوانند تمام وقت خود را به والدینشان اختصاص دهند. شغل، فرزندان و همسرداری کارهای اصلی است که فرزندان پس از استقلال مشغول آن هستند. این روانشناس تاکید میکند: تعصبات بیجا از سوی فرزندان بیش از پیش والدین را تحت فشار قرار میدهد و زمینهساز افسردگی بیشتر آنان میشود در حالی که زمینهسازی برای چنین اقدام خداپسندانهای حقی بر فرزندان است که باید در مورد والدین ادا شود. زنان و نبود استقلال سهم کم زن از ارث و این که بانوان سالمند مهریه اندکی نیز داشتهاند، سرنوشت تلخ و استقلال اندکی برای آنان رقم میزند. این افراد ناچار میشوند، خواسته یا ناخواسته تحت لوای فرزندان خود روزگار بگذرانند که امری بسیار دشوار است، زیرا فرق است بین وقتی که انتخاب میکنید با کسی زندگی کنید تا وقتی که ناچارید. در این شرایط امکان زیادی دارد که سالمند مورد آزار و اذیت عروس یا داماد قرار گیرد. به این دلیل به فرزندان توصیه میشود اگر برای مادرشان امکان ازدواج مجدد وجود دارد به جای مشکل ایجاد کردن، سعی کنند مثل خانوادهای دلسوز شرایط استقلال مادرشان را در ازدواج جدید در نظر بگیرند و از خواستگار بخواهند شرایط مناسبی برایش فراهم کند که پس از او دچار مشکل نشود. این کار بسیار پسندیدهتر از آن است که سالمند را ناچار به تجرد کنید. یک توصیه سازنده به فرزندانی که پدر یا مادری مجرد دارند، توصیه میشود آنان را به شرکت در کارهای گروهی چون ورزش صبحگاهی، کارهای خیریه، رفتن به مسجد، ثبتنام در کانونهای سالمندی و شرکت در سفرهای گروهیکه زمینهساز آشنایی آنان با سالمندان دیگر و امکان ازدواج آنان میشود، تشویق کنند. به جای فکر کردن به ارث بیشتر ، به زندگی توام با شادمانی والدین خود بیندیشید. ارتباطات شما را سالم نگه میدارد اگر میخواهید قلب سالمی داشته باشید آن را به روی افراد زیادی بگشایید و روابط خود را گسترش دهید. تحقیقات نشان داده است کسانی که روابط اجتماعی خوبی دارند تا حد زیادی از بیماری قلبی مصون میمانند. این تحقیقات نشان میدهد مردانی که انزواطلب هستند بیشتر در معرض مشکلات قلبی قرار میگیرند و احتمالا این مردان از کسانی که با دوستان خود ارتباط دارند، افسرده ترند. پژوهش دیگری نشان داده است سالمندان هنگام ارتباط با دوستانشان سلامت خود را بیشتر حفظ میکنند تا ارتباط با خانواده. دلیلش این است که یک ارتباط سالم و مثبت، ضمن حفظ استقلال فردی، سلامت، شادابی و بهترینها را برای طرفین به همراه دارد در حالی که در ارتباط خانوادگی تا حد زیادی استقلال فردی شخص از بین میرود. انسانهایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری را تجربه میکنند و شادتر هستند. اگر میبینید رابطه شما سبب آرامشتان نمی شود، در کیفیت رابطه خود تعمق کنید. آیا انتظارات واقع گرایانهای از طرف مقابل دارید؟ هیچ کس دقیقا همان چیزی نیست که خواهان آن است. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید میکنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید. برای دوست خود وقت بگذارید. سوال کنید، تا علاقهمندی خود را به شنیدن مطالب نشان دهید. سعی کنید با دیگران تبادل اطلاعات کنید. مزایای یک ارتباط سالم و مناسب را برای خود تداعی و با خود تکرار کنید: احساس تنها نبودن و داشتن همصحبت، تقویت احساس تعهد و اعتماد به خود و دیگران، آموختن و کسب تجربه از دیگران، توانایی کنترل احساسات و تقسیم آن به شیوه منطقی و مناسب. در یک رابطه سالم رشد و تغییر هر یک از طرفین، مجاز است. رضایت خودتان را در یک رابطه نادیده نگیرید. رابطه سالم دوجانبه است و هر دو نفر باید از آن احساس رضایت کنند. (زهره زیارتی/ضمیمه چاردیواری)
سه شنبه 3 تیر 1393 03:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]