تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 8 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى اس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802553446




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بعد از ۳۲ سال بی‌قراری، از امشب آرامم+عکس


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بعد از ۳۲ سال بی‌قراری، از امشب آرامم+عکس
دیروز وقتی سر مزار حمیدرضا رسیدم، به او گفتم سال‌ها چشمم به در بود و تو اینجا بودی! خدا را شکر که نشانی از پسرم پیدا کردم، از امشب دیگر آرامم و هر صدای زنگ تلفن و زنگ دری تنم را نمی‌لرزاند.

خبرگزاری فارس: بعد از ۳۲ سال بی‌قراری، از امشب آرامم+عکس



به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید «حمیدرضا مهرایی» متولد 15 اسفند 43 در محله زرگنده تهران است که در عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از 28 سال به عنوان شهید گمنام در بوستان شهدای گمنام شهرستان قرچک استان تهران آرام گرفت. پیکر این شهید 18 ساله از طریق آزمایش DNA شناسایی شده و شب گذشته خانواده این شهید بعد از 32 سال چشم‌انتظاری بر سر مزار حمیدرضا حاضر شدند.

مادر شهید حمیدرضا مهرایی لیلا بی‌طرف مادر شهید «حمیدرضا مهرایی» در حالی که از خوشحالی خبر پیدا شدن فرزندش گریه می‌کند، می‌گوید: سه پسر داشتم و پنج دختر که «حمیدرضا» بچه چهارم خانواده ما در آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید و 32 سال چشم انتظار بودیم که پیکر یا نشانی از او برای‌مان بیاورند. وی ادامه می‌دهد: برای شناسایی حمیدرضا چندین بار آزمایش DNA از ما گرفتند اما با مشخصات پسرم مطابقت نداشت؛ این اواخر دلمان شکسته بود؛ از 3 ـ 4 روز گذشته دلشوره و اضطراب عجیبی داشتم، وقتی شنیدم قرار است 26 خرداد پیکر 84 شهید را به کشور بیاورند دعا می‌کردم که خداوند رحمی کند ماهم خبری از حمیدرضا بگیریم تا اینکه عصر روز گذشته دیدم تمام بچه‌ها به منزل ما آمدند، تعجب کردم که وسط هفته و بدون مناسبت در خانه ما جمع شده‌اند؛ بعد پسرم (سرهنگ محسن مهرایی) گفت که قرار است برویم سر مزار حمیدرضا. 4 سال پیش پیکر او را در بوستان شهدای گمنام قرچک به عنوان شهید گمنام خاکسپاری کرده‌اند.

این مادر شهید در ادامه بیان می‌دارد: دیروز وقتی سر مزار حمیدرضا رسیدم، به او گفتم سال‌ها چشمم به در بود و تو اینجا بودی! خدا را شکر که نشانی از پسرم پیدا کردم، از امشب دیگر آرامم و هر صدای زنگ تلفن و زنگ دری تنم را نمی‌لرزاند. این را هم از نفس گرم آقای خامنه‌ای داریم؛ ایشان برای مادران چشم انتظار دعا کردند. از خدا می‌خواهم تمام مادران شهدای منتظر چشم‌شان به دیدار فرزندشان روشن شود. وی درباره محل خاکسپاری پسرش می‌گوید: حمیدرضا در قرچک به خاک سپرده شده است، آنجا مردمی مؤمن و متعهد و با حجاب و حیا دارد؛ در طول این 4 سال که حمیدرضا در محله‌شان دفن بوده، احترام او را نگه داشته‌اند؛ حتی جوانان آن محل می‌گفتند خیلی‌ها از این شهدا حاجت گرفته‌اند؛ به همین خاطر می‌خواهم پسرم در جمع آن مردم با معرفت بماند. به گزارش فارس، در بخشی خاطرات مادر شهید «حمیدرضا مهرایی» که 24 مهر 1391 در خبرگزاری فارس منتشر شد، می‌خوانیم: حمیدرضا بعد از گرفتن رضایت پدرش، برگه اعزامش را آورد و گفت «مادر، امضا کن» گفتم «من که از اول راضی بودم که بروی؛ پدرت هم امضا کرده نیازی نیست من هم امضا کنم» حمیدرضا گفت «حالا یک امضایی بزن تا حضرت زهرا(س) شفاعتت کند».

پدر و مادر شهید حمیدرضا مهرایی حمیدرضا از دانش‌آموزان فعال بسیج بود؛ او به روستاهای اطراف می‌رفت و برای درو کردن محصولات مردم روستاها کمک‌شان می‌کرد؛ 30 سال پیش هم ماه مبارک رمضان در تابستان بود؛ پسرم بعد از سحر با بچه‌های جهاد می‌رفت و نزدیک غروب به خانه برمی‌گشت؛ خیلی عطش داشت و تا قبل از افطار دو سه بار دوش می‌گرفت؛ به او می‌گفتم: «تو که می‌روی کار می‌کنی، خیلی اذیت می‌شوی، پس روزه نگیر» او می‌گفت: «نه نمی‌شه». برای افطار طالبی قاچ شده را در ظرف پر از یخ‌های قالبی می‌ریختم؛ او در کنار سفره می‌نشست؛ منتظر اذان مغرب بود و به خواهر و برادرهایش می‌گفت «بچه‌ها بگذارید اول من بخورم و خنک شوم، بعد شما بخورید!» او طالبی دوست داشت؛ الان 30 سال است که دیگر تابستان‌ها طالبی نمی‌گیرم. انتهای پیام/م

93/03/28 - 13:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن