واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۸ خرداد ۱۳۹۳ (۱۰:۷ق.ظ)
وطن امروز آمريکا با داعش چه نقشه اي مي کشد؟
به گزارش خبرگزاري موج، «آمريکابا داعش چه نقشه اي مي کشد؟» عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز است که در آن مي خوانيد؛
سه شنبه هفته پيش، روز دهم ژوئن 2014 منطقه ما شاهد دو رخداد مهم بود. رخداد اول حمله داعش به شهر موصل در استان نينواي عراق و سپس سرازير شدن سيل تکفيري ها به سراسر استان هاي نينوا، دهوک، صلاح الدين، الانبار و دياله و حتي شمال بغداد بود؛ همه استان هاي نيمه شمالي کشور جز اقليم کردستان. حمله سبعانه اي که همپاي هجوم قوم مغول در تاريخ تمدن بشر به ثبت رسيد. رخداد دوم اما مثل اولي در بوق و کرناي رسانه هاي زنجيره اي جهان سلطه (بي بي سي، سي ان ان، فرانس 24، اسکاي نيوز، العربيه، الجزيره و...) سر و صدا به پا نکرد، حتي در حد يک اتفاق ديپلماتيک ساده و سطح پايين. دهم ژوئن، سامانتا پاور، سفير کاخ سفيد در سازمان ملل سفر خود به اردن و ترکيه براي ديدار با عالي ترين رهبران اين دو متحد آمريکا در غائله هاي تروريستي شام و بين النهرين را آغاز کرد. سفري که به زعم سرويس هاي اطلاعاتي کشورهاي رقيب آمريکا، رمز عمليات اخير داعش در عراق محسوب مي شد. اين دستيار سابق رئيس جمهور آمريکا در امور چندگانه سياست خارجي و حقوق بشر و مشاور و همدم هميشگي اوباما در کاخ سفيد که ظاهرا ترجيع بند صلح و حقوق بشر از زبانش نمي افتد، کسي نيست جز همان «عفريته جنگ طلب» که نظريه پرداز اصلي حمله ناتو و آمريکا به ليبي بود و سال گذشته نيز در شوراي امنيت سازمان ملل شب و روز بر کوس جنگ در سوريه مي کوبيد.
او همانند اوباما، بهترين انتخاب حکومت سايه صهيونيستي آمريکا براي پنهان کردن اهداف ضدبشري پشت ظاهري معصومانه است. سه شنبه پيش، هواپيماي سامانتا پاور تقريبا همان زماني در فرودگاه امان نشست که کاروان کفتارهاي تکفيري در دشت هاي شمال عراق به سمت موصل به حرکت در آمده بودند. اين زن سرخ موي ايرلندي تبار در سفر 4 روزه اش ابتدا به ديدار عبدالله دوم و رئيس دادگاه سلطنتي اردن رفت و بعد به آنکارا پريد تا ديدارهايي جداگانه اي با عبدالله گل رئيس جمهور ترکيه و نخست وزير اردوغان داشته باشد. او ماموريت داشت به رهبران عالي اردن و ترکيه که مدت هاست آمريکا و ناتو را در تدارک و تجهيز گروه هاي شبه نظامي فعال در منطقه ياري مي رسانند، اطمينان دهد سگ هار داعش، پاچه همسايگان عراق و سوريه را نخواهد گرفت. «عفريته جنگ طلب» کاخ سفيد به عبدالله تضمين داد بر خلاف شايعات موجود هدف بعدي داعش در منطقه حمله به اردن براي فرو ريختن آخرين حکومت مرکزي نسبتا باثبات عرب نخواهد بود و همچنين در آنکارا از سران ترکيه به خاطر نقش بي شائبه شان در حمايت لجستيکي و تدارک و آموزش ده ها هزار شبه نظامي داعش تشکر کرد و گفت به هيچ وجه نگران جان 15 ديپلمات کنسولگري ترکيه در موصل و خانواده هايشان و همچنين 20 عضو نيروي ويژه و 42 راننده ترانزيت ترک که به دست داعش اسير شده اند، نباشند.
او همچنين از گل و اردوغان خواست به هشدارهاي سري همسايگانشان (شايد ايران و شايد هم روسيه) که تجزيه ترکيه را گام بعدي ناامن سازي منطقه در طرح اساسا اسرائيلي و کلي تر تجزيه خاورميانه بزرگ مي دانند، گوش ندهند. با اين همه از شواهد پيداست رئيس جمهور و نخست وزير ترکيه برآشفته بوده اند که چه چيزي باعث شده آمريکا به جاي دادن مزد آنکارا به خاطر پروراندن لشکر بين المللي مزدوران تکفيري، توسط داعش از ترکيه گروگان (يا حق السکوت سياسي) بگيرد؟البته سران امان و آنکارا همگي از نقشه راهي که سامانتا پاور هميشه و همه جا در کيف دستي اش دارد آگاه بوده و هستند چرا که هيچ يک از متحدان واشنگتن نيست که نداند او يک دموکرات نومحافظه کار است و حلقه وصل «کابينه اضطراري دائمي ايالات متحده» يا همان دولت سايه - به سرکردگي گماشتگان خاندان راکفلر مثل دونالد رامسفلد است- با دولت فعلي اوباما. «کابينه اضطراري دائمي ايالات متحده» يک افسانه نيست بلکه حلقه اي است ميان نهاد حاکميت پنهان صهيونيسم و دولت هاي گذراي دموکرات و جمهوريخواه که قدمتش دست کم به آغاز جنگ سرد مي رسد اما در زمان ريگان و در اوج تهديد هاي اتمي و فضايي شوروي، با فشار روتشيلد ها و راکفلرها توسط حکمي فوق سري از سوي رئيس جمهور وقت ايالات متحده رسميت پيدا کرد. کار اين دولت سايه پيش بردن جنگ هاي حساس و حياتي براي سرنوشت آمريکا، خارج از روند پردردسر بروکراتيک است که بعد از افشاگري هاي ويکي ليکس از سال 2010 به اين سو ديگر چندان رازآلود هم به نظر نمي رسد.
اما نقشه مورد علاقه خانم پاور منطبق بر همان نقشه «خاورميانه بزرگ» است که توسط يک نظامي نزديک به جمهوريخواهان در دوران بوش(2006) طرح و به رامسفلد و ديگر سران «کابينه اضطراري دائمي ايالات متحده» ارائه شده بود. سرهنگ رالف پيترز در سال 2006 در مقاله مفصل «مرزهاي خونين: يک خاورميانه بهتر چگونه به نظر مي رسد» که در نشريه «نيروهاي مسلح» آمريکا به چاپ رسيد، از ديدگاه ستاد فرماندهي ايالات متحده نقشه اي از يک خاورميانه تجزيه شده به دولت هاي کوچک تر و ضعيف تر منطقه اي (از افغانستان و آسياي ميانه تا مراکش و صحرا) طرح کرد که اتفاقا مرزبندي هايش بويژه درباره شام، حجاز و بين النهرين بسيار نزديک به نقشه تخيلي جيحون تا يهوديان تندرو بود. حال بزرگ ترين دولت دست نشانده آمريکا يعني آل سعود در حالي وظيفه دارد اين نقشه را به وسيله داعش عينيت بخشد که دستورالعمل تجزيه شامل عربستان سعودي هم مي شود (مقاله «سراب تجزيه خاورميانه»- «وطن امروز»- شنبه 11 آبان 1392).
نقشه راه دولت اوباما در بين النهرين تقسيم عراق به سه منطقه سني نشين (در شمال و غرب)، کرد نشين (در شمال و شرق) و شيعه نشين( در جنوب) است.با حمله داعش به استان الانبار آمريکايي ها اين پروسه را آغاز کردند و با شدت گرفتن حملات از هفته گذشته اين تهديد با رخنه داعش به استان هاي عمدتا سني نشين شمالي نمايان تر شد. دولت اسلامي عراق و شام تحت هدايت ابوبکر البغدادي، گماشته شاهزاده سعودي، عبدالرحمن الفيصل، شکل گرفت. اين فيصل برادر بزرگ تر وزير خارجه فعلي سعودي است. آل فيصل سرمايه گذار اصلي داعش و گرداننده پشت پرده آن در مشاورت با افسران اطلاعاتي ايالات متحده و فرانسه است. طي ماه گذشته اين خانواده محموله هاي عظيم سلاح را از کارخانه اي اسلحه سازي که سعودي ها در اوکراين خريداري کرده اند تحويل گرفت تا با آن واحدهاي جديد داعش را تجهيز کرده و براي حملاتي که اکنون بويژه در عراق شاهدش هستيم، آماده کند.
ترکيه هم نقش خود را در اين عمليات تروريستي به عنوان واسطه لجستيکي داعش ايفا مي کند. ترک ها با يک خط آهن اختصاصي سلاح ها و تجهيزاتي را که از اوکراين در يکي از فرودگاه هاي نظامي شان تخليه مي شود به مناطق مرزي با عراق و سوريه مي رسانند. ابوبکر البغدادي که امروز امير «داعش» خوانده مي شود يک تروريست عراقي است که نخستين بار در زمان صدام براي جنگ با حکومت مرکزي عراق به القاعده پيوست. بررسي نقش او از آن دوران تا امروز کاملا آشکار مي کند که القاعده چگونه به صورت غير مستقيم در جهت اهداف آمريکا در منطقه نقش ايفا مي کند. پس از اشغال بين النهرين توسط آمريکا او در چندين عمليات تروريستي عليه شيعيان و مسيحيان عراق خود را مطرح کرد، از جمله در ماجراي تخريب کليساي مشهور بغداد. او همچنين نخستين امارت خود خوانده تحت حاکميت القاعده را در عراق در استان الانبار به راه انداخت که دادگاه به اصطلاح اسلامي آن حکم به شکنجه و اعدام بسياري از شهروندان عراقي در ملأعام داد. پس از اينکه سلطه آمريکايي ها بر عراق کامل شد و روند بي ثبات سازي اين کشور جاي خود را به ايجاد ثبات براي حکومت نظامي اشغالگران داد، وقت بازگشت پل برمر سوم، حاکم نظامي عراق به واشنگتن فرارسيد. پس ياغي هاي القاعده، متواري يا دستگير شدند.
ابوبکر البغدادي در سال 2005 دستگير شد و تا 2009 در زندان «بکا» بود. در همين فاصله در بيرون زندان با روي کار آمدن اوباما به جاي بوش در کاخ سفيد، القاعده به نفع ديپلماسي جديد ظاهرا صلح آميز کاخ سفيد کم کم غروب مي کرد و در قالب يک گروه ستيزه جوي قبيله اي تقليل مي يافت که چنين عنواني را براي خود برگزيده بود: «امارت اسلامي عراق!»يک سال پس از رهايي ابوبکر البغدادي از بند، در روز 16 مه 2010 «امارت اسلامي عراق و شام» اعلام موجوديت کرد و خود او در جريان انشعاب از القاعده، امير داعش نام گرفت. خروج ارتش آمريکا از عراق که با سر و صداي زياد کاخ سفيد صورت گرفت ظاهرا يک پايان بندي سينمايي بود بر دوران بوش؛ با شعارهاي صلح دوستانه هنرپيشه نقش اول آن، باراک اوباما ولي در حقيقت براي آنکه عرصه براي سگ هاي تازي دست آموز سعودي خالي شود و زمينه جنگ نيابتي در منطقه به رهبري پنهان خود اوباما فراهم آيد.نظير حمايت ناتو از شورش شاخه القاعده شمال آفريقا در ليبي عليه قذافي، تشکيل شاخه هاي نظامي اخوان المسلمين در برخي کشورهاي عربي با الگوهاي وهابي و سلفي و تشکيل گروه هاي ستيزه جو و تروريست در سوريه تحت عناوين «ارتش آزاد»، «جبهه النصره» و البته داعش که بي شک تکامل يافته ترين «ارتش مزدوري » است که تاکنون آمريکا ساخته است.
نويسنده:
- شروين طاهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]