واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/ مهدی محمدی
داعش بازیگر اصلی جنایتهای اخیر نیست/ دلایل منفعت آمریکا
داعش نه تنها در بازی جدیدی که در عراق به راه افتاده تنها نیست بلکه حتی بازیگر اصلی هم نیست، این گروه سناریویی را اجرا میکند که جای دیگر و توسط کسان دیگری طراحی شده و چه بسا خود نیز نمیداند در حال پر کردن قطعات کدام پازل است.
مهدی محمدی در یاداشتی که روزنامه وطن امروز آن را منتشر کرده، نوشته است: در این باره که چند انسان نیمهوحشی با نام داعش یا هر نام دیگر، سوار بر وانتهایشان نمیتوانند فاتح 3 استان عراق باشند، تردیدی وجود ندارد. در حدود یک هفته گذشته در این باره اتفاقنظر وجود داشته است که داعش نه تنها در بازی جدیدی که در عراق به راه افتاده تنها نیست بلکه حتی بازیگر اصلی هم نیست. این گروه سناریویی را اجرا میکند که جای دیگر و توسط کسان دیگری طراحی شده و چه بسا خود نیز نمیداند در حال پر کردن قطعات کدام پازل است. این بسیار مهم است که درکی هر چند اجمالی و مبهم از بازی کلانی پیدا کنیم که اتفاقات رخ داده ظرف یک هفته گذشته در عراق تنها بخشی از آن است. پیدا کردن این سناریوی کلان به ما کمک خواهد کرد که دریابیم آنچه رخ داد، چرا رخ داد و از این به بعد باید منتظر چه چیزی باشیم؟ مهمترین نکته در اینجا این است که ببینیم به چه دلایلی میتوان معتقد بود آمریکا پس پرده این ماجرا ایستاده و از آن سود میبرد. در ظاهر، دولت آمریکا چندان موافق این بازی نیست چرا که: 1- به راه افتادن نبردهای فرقهای در منطقه را عامل بیثباتی جدی میداند که نمیتوان آن را به سادگی کنترل کرد؛ 2- نگران است این بیثباتی کل منطقه – از جمله کشورهای متحد آمریکا- را به هم بریزد و منافع آن را تهدید کند؛ 3- استراتژی کاهش حداکثری مداخله در منطقه را در پیشگرفته و بنابراین اساسا سناریوهایی را طراحی و اجرا نمیکند که خروجی آن الزام آمریکا به مداخله نزدیک در امور منطقه باشد و 4- آمریکا نگران است تجمع بیش از حد تروریستها در این منطقه از خاورمیانه به شکلگیری شبکههای جدید تروریستی بینجامد که در آینده نزدیک امنیت اروپا و آمریکا را هم تهدید کنند. اما این اصول نمیتواند رفتار فعلی آمریکا در منطقه را به طور صحیح توضیح بدهد. اولا، اگر چنین است چرا آمریکا بیش از 3 سال است که گروههای تروریستی در سوریه را آموزش داده و از آنها حمایت اطلاعاتی کرده است؟ ثانیا، چرا دولت آمریکا هرگز هیچ تلاش موثری برای کنترل عربستان سعودی و قطر که اکنون به حامیان اصلی تروریسم تکفیری در منطقه تبدیل شدهاند، نکرده است؟ آیا آمریکا واقعا نمیتواند عربستان را متوقف کند؟ ثالثا، چرا دولت آمریکا در شرایطی که میتوانست علیه شبکههای تکفیری تجمیعشده در ترکیه، اردن و بخشهایی از سوریه مستقیما اقدام کند، دست این کشورها را برای حمایت لجستیکی از آنها کاملا باز گذاشت و بلکه خود در این حمایتها مشارکت کرد؟ رابعا، چرا دولت آمریکا جریان مقاومت در ایران، عراق، سوریه و لبنان را که اصلیترین نیرویی است که میتواند با جریان تکفیری رویارو شده و با آن مبارزه کند، به همه شیوههای ممکن تضعیف کرده است؟ خامسا، چرا دستگاههای تبلیغاتی و اطلاعاتی وابسته به آمریکا و اسرائیل از هیچ تلاشی برای دمیدن در آتش منازعه فرقهای و مذهبی در جهان اسلام و دادن جنبه مذهبی به مناقشاتی که ماهیتی کاملا متفاوت دارند، خودداری نمیکنند؟ نتیجه ساده این است که ادعای دولت آمریکا را در این باره که داعش و تکفیریها را یک خطر یا دشمن میداند نباید چندان جدی گرفت. آنچه آمریکا به همراه عربستان، ترکیه، اسرائیل و اردن در این صحنه انجام داده، هیچ نسبتی با ادعاها و سیاستهای اعلامی آنها ندارد. آنچه رفتار آمریکا به ما میآموزد این است که آمریکاییها به جریان تکفیری در منطقه به عنوان یکی از ابزارهای خود برای پیشبرد سیاست منطقهایشان که لب لباب آن «حداکثر نفوذ با حداقل مداخله» است، نگاه میکنند. آمریکا همچنان ایران و متحدانش را مهمترین و قدرتمندترین رقیب خود در منطقه میبیند. در این تردیدی نیست و جمع زیادی از متخصصان امروز راهبردی در آمریکا هم بر آن صحه گذاشتهاند که همه روشهایی که تاکنون آمریکا با استفاده از آنها سعی کرده ایران را مهار کند، شکست خورده است. تهدید به حمله نظامی منجر به بیاعتبار شدن اسرائیل و رشد قدرت متعارف ایران به اندازهای شده که اکنون با اطمینان میتوان گفت گزینه رویارویی نظامی مستقیم از روی میز همه دشمنان ایران برداشته شده است. گزینه تحریم، ایران را به سمت خودکفایی داخلی سوق داده و سرعت برنامههای هستهای و منطقهای ایران را بیشتر کرده است.گزینه ایجاد ناآرامی داخلی به تضعیف اساسی متحدان غربگرای آمریکا در داخل ایران انجامیده است و گزینه عملیات اطلاعاتی هم آمریکا را به صحنهای کشانده که امروز معلوم شده مزیت نسبی ایران است نه غرب. ظاهرا استفاده از نیروی سلفی- تکفیری برانگیخته شده در منطقه تازهترین – وشاید آخرین- گزینهای است که آمریکاییها امیدوارند بتوانند ایران را مهار کنند. برخی نشانهها حکایت از آن دارد که دولت آمریکا تصور میکند نیروی جریان تکفیری به دلیل 1- ایدئولوژیک بودن آن 2- کثرت کمی آن 3- برخورداری آن از ریشههای تاریخی و منطقهای و 4- بینیازی آن از حمایت بیش از حد؛ نیرویی است که میتواند ایران را زمینگیر کند. در واقع آنچه آمریکاییها اکنون در عراق اجرا میکنند «منطقهای کردن مدل سوریه» است با این توهم که این تنها روشی است که میتواند جلوی تفوق استراتژیک ایران در منطقه را بگیرد و ضمنا بار زیادی هم روی دوش آمریکا نگذارد. تحلیل وضعیت فعلی نشان میدهد، دولت آمریکا به 3 شرط کاملا به یک ائتلاف راهبردی با جریان تکفیری رسیده است: 1- هدف اصلی خود را تضعیف امنیتی- راهبردی موقعیت ایران قرار بدهد. 2- از صدور تروریسم به اروپا و آمریکا خودداری کند و 3- نظم مطلوب آمریکا در محیط عربی – اسرائیلی را به هم نریزد و میبینیم که این دقیقا همان کاری است که اکنون سلفیها میکنند. بازی تازه شروع شده است. آمریکاییها این بار هم اشتباه بزرگی مرتکب شدهاند که میتواند آنها را به وضعیت ماقبل سپتامبر 2001 بازگرداند. آینده روشن خواهد کرد که از کجا به بعد فرصتهای فرضی آمریکا بدل به تهدیدهایی سهمگین خواهد شد. مطلب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/03/27 - 14:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]