واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
مرا با درد تنهایی شفا نیست ... تبریز - ایرنا - اعتیاد تباهی نیست، نوعی بیماری است، مرا در رنجوری تن یاری ام کنید با درد تنهایی مرا شفایی نیست ...
هر روز اخبار متعددی در خصوص انواع مواد مخدر و افراد گرفتار در بند اعتیاد در اخبار و رسانه ها شنیده و خوانده می شود، عاملی که با ورود به کاشانه افراد زندگی آنان را دگرگون کرده و گاه از هم می پاشد.
بسیاری از این افراد بعد از مدتی به جنگ این مهمان شوم می روند که در این میان بسیاری پیروز بازمی گردند و برخی با دست های خالی و بدون پشتوانه قوی و حمایت های معنوی دوباره به سوی این افیون خانمان سوز باز می گردند.
این روزها اعتیاد سفره خود را در بسیاری از خانه ها گسترده ... زندگی مبتلایان و اطرافیانشان را به کل تحت تاثیر قرار داده و آن ها را در این جنگ بی امان درگیر کرده است...
امروز فرصتی فراهم شد تا در بین بانوان معتاد حضور یابم و پای صحبت ها و دردل های آنان بنشینم، یک روز از زندگی را با آنها شریک شوم، حرفهایشان را بشنوم و صدایشان را به جامعه و مسوولان برسانم ...
مرا تنها نگذار، از خودت دورم نکن،، دستم بگیر تا دوباره پایم نلغزد، کمک حالم باش، من به عشق روزهای پاک و معصوم زندگی ام ترک کردم اکنون پاکه پاکم ولی تو ...
تویی که خونم از خون توست، تویی که همزبان منی، تویی که مسوولی و مقامی داری، تویی که سخنگوی خانه خدایی در محله و ... حق نداری دیگر به من به چشم معتاد نگاه کنی مرا دریاب، ازخودت دورم نکن که اگر تو مرا از خود دورم سازی این بیماری دوباره مرا به سوی خود خواهد کشید...
این چکیده سخنان بانوان معتاد مرکز اقامتی میان مدت باغ فرشته تبریز است که در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار کردند.
این مرکز در زمینی به مساحت هشت هزار متر مربع، خارج از شهر در جاده باغ معروف روستای کجوار شهرستان تبریز قرار دارد، مرکزی که توسط خیرین و با نظارت اداره کل بهزیستی اداره می شود.
لیلی دختری با مانتوی سفید است که چشمان زیبایش مرا نا خودآگاه بسوی خود جذب می کند، جلو می روم خودم را معرفی می کنم با لبخندی رضایت خود را از مصاحبه اعلام می کند.
پیش لیلی می نشینم و از او می خواهم که توضیح دهد چطور شد که سر از این کمپ درآورده و او می گوید: لیلی هستم متولد 1362پدرم از مهندسان سرشناس تبریز و مادرم چند سالی است فوت کرده.
وی ادامه می دهد: با قبولی در رشته مامایی دانشگاه مهاباد مدتی در خوابگاه ماندم و سپس به خانه دانشجویی نقل مکان کردم.
وی افزود: توسط یکی از دوستانم به نام درنا که اهل ارومیه بود با حشیش آشنا شدم و با تعارف او شروع به کشیدن کردم و سپس نوشیدنی های الکلی به منزل دانشجویی ما راه یافت.
لیلی اظهار کرد: دوسال قبل مادرم فوت کرد که با فوت مادرم من تنها ماندم و این تنهایی موجب شد اعتیادم بیشتر شود یکی از پسرهایی که به عنوان دوست اجتماعی با او در ارتباط بودم در مراسمی به من شیشه تعارف کرد و گفت درد تنهایی ات را تسکین می دهد ... از آن روز به بعد دیگر حشیش و الکل راضی ام نمی کرد.
وی ادامه داد: ارثی که از مادرم برایم مانده بود را برای تهیه شیشه خرج می کردم، اردیبهشت 92 کنار فرودگاه تبریز در ماشین نشسته بودم که نیروی انتظامی به من مشکوک شد و با بازرسی از ماشین و پیدا کردن پایپ شکسته مرا دستگیر و به این مکان آورد.
وی افزود: چهار ماه ماندم ترک کردم به جامعه برگشتم، فقدان حمایت جامعه و نبود خانواده دوباره تنهایی و دوستان ناباب، دوباره چهار ماه دیگر بستری در کمپ و بازگشت به جامعه ایی که هیچ کسی منتظرم نبود و دوباره برگشت به کمپ این بار پنج ماه و 16 روز است که اینجا هستم.
از او در مورد پدرش می پرسم، می گوید: مادرم زن دوم پدرم بود که با فهمیدن موضوع توسط زن اولش مادرم را طلاق می دهد و دیگر از او هیچ خبری ندارم، هرگز سراغی از من نگرفته است و من خجالت می کشم با پدرم روبرو شوم و بگویم معتاد هستم، درست است مهر پدری ندیده ام اما دلم نمی خواهد او مرا در این وضعیت ببیند.
وی اضافه می کند: این بار دایی که تاکنون ندیده ام هزینه اقامت مرا که ماهانه سه میلیون و 500 هزار ریال است پرداخت می کند ولی او نیز تاکنون به دیدارم نیامده و تنها کاری که کرده مردی را که سواد ابتدایی نیز ندارد برایم پسند کرده تا با او ازدواج کنم.
لیلی می گوید: به خدا من هم می خواهم سرو سامان بگیرم، می خواهم خانواده ایی داشته باشم، حامی داشته باشم و مورد حمایت قرار گیرم ولی نه با هرکسی ...
او ادامه می دهد: من پاکم و پاک خواهم ماند به شرطی که جامعه حمایتم کند، از خودش دورم نکند دوباره تنها نمانم تا برای فرار از تنهایی به جمع هایی روم که مرا با آغوش باز پذیرا هستند ...
هانیه بانوی زیبایی است که 31 سال سن دارد و دو سال است که در دام اعتیاد گرفتار شده از او دلیل حضورش را در این اقامتگاه جویا می شوم و پاسخ می دهد: دو سال پیش عاشق پسر همسایمان شدم او معتاد بود و من با این طرز فکر که عشق من او را نجات می دهد با او رابطه دوستی برقرار کردم.
وی ادامه داد: بعد از مدتی خانواده ام فهمید و مانع این رابطه شد و من به دلیل عشقی که به او داشتم با او فرار کرده و با صیغه ای که بین مان جاری شد در خانه ایی زندگی مشترکمان را شروع کردیم.
وی با بیان اینکه در این زندگی من نه تنها موفق نشدم شوهرم را ترک دهم بلکه خود نیز گرفتار اعتیاد شدم و همراه او شیشه مصرف کردم، اظهار کرد: خانواده ام برای ترک اعتیاد و رهایی از عشق این فرد معتاد مرا به این اقامتگاه معرفی کردند.
وی با بیان اینکه هیچ یک از افراد خانواده ام معتاد نیستند، افزود: اینجا ترک کردم و پاکه پاک به آغوش خانواده برگشتم اما متاسفانه در خانه و محله دیگر نگاه ها به من متفاوت بود، همه مرا به عنوان یک فرد معتاد به یکدیگر معرفی می کردند حتی سخنران مسجد محله نیز مرا از خود دور کرد ...
هانیه می گوید: وقتی چنین دیدگاهی را در جامعه، محله و حتی خانه دیدم با خود گفتم اینها دیگر مرا معتاد می پندارند بگذار حداقل بکشم تا از درد کاری که نمی کنم نسوزم و مجازات نشوم... این بود که دوباره پس از یکسال به این اقامتگاه برگشتم.
مریم بانوی دیگری است که از اعتیادش به من می گوید: 27 سال سن دارم، اهل قم هستم، در خانواده ایی بسیار مذهبی بزرگ شده ام 13 سال قبل با همسر اول ازدواج کردم و به تبریز آمدم از او فرزندی 12 ساله دارم.
وی ادامه می دهد: در راه مدرسه فرزندم مدتی پسری مرا تعقیب می کرد و با حرف های عاشقانه به من ابراز علاقه می کرد و می گفت ˈ من دوستت دارم و می خواهم با من ازدواج کنیˈ.
وی اظهار می کند: بعد از سه ماه این فرد که معتاد بود با حضور در محل زندگیم و داد و فریادی که راه انداخت موجب شد شوهرم مرا طلاق دهد و پس از سه ماه مرا به عقد خود درآورد.
مریم می گوید: سه ماه با او زندگی کردم و او مرا در این مدت معتاد کرد و پس از آن تا به امروز دیگر خبری از او ندارم رفت و مرا تنها گذاشت... خانواده ام در قم مرا نمی خواهند آنها حتی گفته اند اگر به قم بیایی سرت را از تنت جدا می کنیم.
وی ادامه داد: برای ادامه زندگی و تهیه مواد مخدر به دلیل نبود منبع مالی و شغلی که بتوانم درآمدی کسب کنم به دلیل اینکه معتاد بودم کسی به من کاری نمی داد، تن به تن فروشی دادم در این مدت شش بار دستگیر شده و به زندان افتاده ام و باز ...
نگاهم به دستانش می افتد جای سیگارهایی که روی دستش خاموش کرده درد آور است، از او می پرسم اینها را چه کسی روی بدنت خاموش کرده و او می گوید: خودم برای اینکه عذاب جهنم را تجربه کنم من زن مومن و پاکی بودم اعتیاد و نبود حمایت خانواده موجب شد به این راه قدم بگذارم هر روز و هر لحظه از بودنم زجر می کشم ...
مشاور استاندار آذربایجان شرقی و دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان نیز در این خصوص به خبرنگار ایرنا گفت: دولت ها برای مبارزه با مواد مخدر برنامه هایی دارند و دولت جمهوری اسلامی نیز مصمم تر از گذشته برنامه های مقابله با مصرف و توزیع مواد مخدر را در جامعه شروع کرده است.
محمد علی نصرتی افزود: فرصت ها، ظرفیت ها و توانمندی های زیادی در جامعه در خصوص مبارزه با مواد مخدر وجود دارد، اما باید این ظرفیت ها را هماهنگ کنیم تا جامعه ای عاری از مواد مخدر داشته باشیم.
وی با بیان اینکه اگر خواهان مبارزه با مواد مخدر و نهادینه کردن آن درجامعه هستیم، باید این مبارزه را اجتماعی کنیم، تاکید کرد: حرفه آموزی و اشتغال، بیمه و تامین هزینه های درمان و ارایه خدمات اجتماعی به معتادانی که بهبود یافته اند، از برنامه های شورای مبارزه با مواد مخدر در راستای کاهش سوء اثرات مواد مخدر است.
وی خاطرنشان کرد: هم اکنون در 26 مرکز نگهداری و درمان معتادان در استان یکهزار و 600 نفر تحت درمان هستند و این تعداد پاسخگوی نیازهای استان نیست.
نصرتی گفت: 41 هزار معتاد در استان وجود دارد که از این تعداد 90.7 درصد معتادان استان را مردان و بقیه را زنان تشکیل می دهند.
وی کسب لذت، کنجکاوی، تفریح، اختلالات روانی، در دسترس بودن مواد، اصرار دوستان، کاستن از علایم بیماری و اختلافات خانوادگی را از علل مهم گرایش به مصرف مواد مخدر در استان اعلام کرد.
رییس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی شهر تبریز نیز به خبرنگار ایرنا گفت: اعتیاد بیماری است گریبان گیر افراد رئوف، زودباور و ساده می شود که با اراده و کمک و حمایت جامعه قابل درمان است.
اکرم حضرتی تاکید کرد: این افراد مجرم نیستند و به دلایل مختلفی که ممکن است برای من و امثال من نیز پیش آید گرفتار این بلای خانمانسوز شده اند که ضروری است تمام آحاد جامعه دست به دست هم دهیم و از شعله ور شدن آن جلوگیری کنیم.
وی ادامه داد: بانوانی که در این اقامتگاه حضور دارند بیش از هر چیز نیاز به حمایت جامعه دارند تا بتوانند به زندگی دوباره خود بازگردند، آنها برای اثبات دوباره خود نیاز به شغل و خودکفایی دارند.
وی با تاکید بر اینکه باید بسته های حمایتی از این افراد در جامعه گسترش یابد، اظهار کرد: در شورای شهر به دنبال این هستیم تا به کارآفرینانی که به افراد معرفی شده از این کمپ ها اشتغال زایی می کنند تسهیلات ویژه پرداخت شود.
حضرتی خاطرنشان کرد: باید این افراد پس از ترخیص از این مرکز مورد حمایت های بیشتر جامعه و خانواده قرار گیرند.
گزارش از : مینا بازگشا
6120/587/245
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
27/03/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]