واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
آنچه دوست داريددرموردپرستوگلستاني بدانيد! +عکس پرستو گلستاني در سال 1350 در تهران متولد شد. ليسانس بازيگري و كارگرداني را از دانشگاه آزاد اسلامي گرفت و دوره دو سال و نيم بازيگري را در مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما گذراند.بازي در تئاتر را از سال 1365 تجربه كرد و بازي در سينما را از سال 1369 با «مجنون» كاري از «رسول ملاقلي پور» شروع به كار كرد.
* خوشبختي يعني دل خوش، اعصاب راحت و تن سلامت.* اهل نوشتن هستم، ولي وبلاگ ندارم. براي دل خودم، توي دفترم مينويسم. فقط گاهي کساني که بهم نزديک هستند، ميخوانند.* اهلش نيستم که بخواهم براي خالي کردن دق و دلي کسي را بچزانم، ولي کاري ميکنم که طرف بفهمد، مثل بي توجهي يا سکوت.* تيپ سازي در کار بازيگري بستگي به جايگاه و بسترش دارد. اگر بستر مناسب و شرايط خوب داشته باشد، بد نيست.* من هر روز تيپ ميزنم.* بزرگترين غافلگيري زندگي ام خيلي خصوصي است، نميتوانم بگويم.* به شدت اهل فوتبال هستم طرفدار پرسپوليس بودم که نااميدم کرد و از دستش غمگينم، تازگي ها از استيل آذين خوشم آمده. فوتبال خارجي رو هم دنبال ميکنم و طرفدار صد در صد "مسي" هستم.*هم اهل خواب و رويا هستم هم اهل بيداري، بيداري يک جورايي خوب است بايد هميشه بيدار باشيم. خواب هم خيلي خوب است، بستگي به حال روحيم دارد.*پانزده سالگي را با تئاتر شروع کردم، بعد به تلويزيون و سينما رفتم، در بيست سالگي مشهور شدم.
*خود شهرت از دردسرهاي بزرگ شهرت است، نداشتن آرامش و زندگي شخصي و خصوصي. هنگام بيماري و خستگي باهمه مشکلاتمان بايد بخنديم و لبخند بزنيم.
*زياد پيش آمده که نقشي را ديده ام و دلم خواسته که ايکاش من بازي ميکردم.* گاهي ضامن ميشوم، هم ضامن بانکي و هم ضامن زبوني.*درباره من زياد شايعه سازي نميشود، ولي ميگويند من بداخلاقم ولي واقعا اينطوري نيستم.
*من پولدار نيستم کاشکي بودم، ماشينم پژو 206 است.
فلافل؛اگر خوب درست شود، خيلي خوشمزه است
ايرانسل؛دردسر
ازدواج موقت؛اي داد و بيداد
اخراجي ها؛حرفي ندارم.
گول زنک:بازيگري
صفا سيتي:بستگي داره کي بهش چطور نگاه کنه، الان با گذشته ها فرق ميکنه.
قيصر امين پور:خيلي از شعرهاي کودکي ام را به يادم ميآره.
دوغ:با کباب خيلي خوشمزه است.
انرژي هسته اي:حق مسلم ماست.
سانسور:خيلي بده
به رنگ ارغوان:واقعاً دوستش داشتم
مزاحم تلفني:يعني آدم بيکار* خبرنگارها، بعضي هايشان واقعا کنه هستند.* بازيگري شغل من است، شغل دومم کارگرداني تئاتر است و تدريس بازيگري در آموزشگاه انديشه.* دغدغه من خوب بودن است، داشتن زندگي سالم و انسان بودن.* تعداد نقش هايي که تا به حال پذيرفتم، بيشتر از نقش هايي است که نپذيرفتم.* در نمايش "روي باراني" هم کارگرداني ميکنم و هم بازي، هر روز ساعت هفت در تالار هنر اجرا ميشود و تا آخر اردبيهشت هم اجرا داريم.*اگر نقشي در يک فيلم خارجي پيشنهاد شود، نقش کوچک باشد، اما کار خوبي باشد، با کمال ميل ميپذيرم.*بازيگري و کار هنري اصولاً پايان ندارد، فرقي ندارد ادبيات، شعر، سينما و مجسمه سازي و... هيچ کدام آخر ندارد.*ربطي ندارد که يک هنر پيشه حرفه اي آخرش حتما کارگردان شود.*يک بازيگر براي پيشرفت کاريش به مطالعه، تحقيق و تجربه احتياج دارد.
*من تقريبا مطالعه زياد ميکنم.نمايشنامه، رمان روان شناسي، هر دقيقه در حال کتاب خواندن هستم مثل ناتور دشت و گزيده ادبيات نمايشي کودک و نوجوان را تازگي خوانده ام.*معمولا در انجمن هاي خيريه شرکت مي کنم، گاهي برايشان آشپزي ميکنم، با محک ارتباط دارم تا جايي که برسم سعي ميکنم، فعاليت هاي اجتماعي هم داشته باشم.*سينما ژانر هاي متفاوتي دارد اما بعضي ژانرها تحت تاثير سياست هاي دنياست و گاهي مقوله هاي ديگر مثل اجتماع، ماوراء و معنوي ساخته ميشوند چون آدم هاي مختلفي با نگاه و نقطه نظرهاي مختلفي کار ميکنند، در ايران هم صدق ميکند.*سينماي ما در بخش معناگرا نوعي پيشرفت کرده، ولي بطور کلي سينماي مردمي يا گيشه پسند، پس رفت کرده است.*زماني که بازي کردن را شروع کردم با حالا فرق ميکرد. الان همه خانواده ها دوست دارند بچه هايشان بازيگر شوند. من در يک خانواده هنر دوست به دنيا آمده بودم و نوع علاقه ام بخاطر شهرت و معروف شدن نبود. مادرم که خانم بسيار فهميده اي بود، يکي از مشوقينم بود و از طرف خانواده مشکلي نداشتم.*نسل ما با نسل بچه هاي الان خيلي فرق دارد، نگاهي که ما نسبت به چيزهايي که برايش تلاش ميکرديم با نگاه جوانان و نوجوانان الان خيلي فرق مي کرد.خانواده سبز
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]