تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816976482




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاه شما: پول بگیرید اما لطفا جانمان را نگیرید


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: پول بگیرید اما لطفا جانمان را نگیرید
بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» می‌تواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۴۰۰۲۲۲
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۷ - 14 May 2014


یک مخاطب «تابناک» در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:

ساعت 2 نصف شب خوشحال از اینکه به موقع و حدود سه ساعت قبل از پرواز به فرودگاه امام خمینی رسیده بودیم با انرژی تمام وارد فرودگاه شدیم. از اینکه برای اولین بار در فرودگاه با نصب ریل بندی، مسافران آرامشی پیدا کرده بودند و می توانستند با نظم وارد قسمت تحویل بار شوند بسیار خوشحال شدیم.

صف اول را با آرامش گذراندیم و از آنجا که صف تحویل بار و گرفتن کارت پرواز هم ریل بندی شده بود و کمتر از نیم ساعت طول کشید و اضافه بار و چک و چانه و خواهش و تمنایی هم در بین نبود این مرحله را هم با عاقبت به خیری طی کردیم.

و اما چشمتان روز بد نبیند از صف سوم و چهارم. صف سوم صف پرداخت عوارض بود. طبق قانون هر ایرانی که بخواهد از ایران خارج شود باید عوارض خروج بپردازد. تا همین چند ماه پیش ایرانیان مقیم خارج از کشور از این قانون مستثنی بودند و اخیرا دولت به حق  این استنثا‍‍‍ء را برداشته است. تا اینجا بحثی نیست، سخن نه در پول گرفتن بلکه در نحوه پول گرفتن است.

برای پرداخت عوارض به طرف بانک ملی مستقر در سالن تحویل بار مراجعه کردیم و به چیزی بر خوردیم که خدا به روزتان نیاورد. بانک ملی پشت صفوف چند لایه و آشفته که هر از گاهی هم با عبور مسافران نگران و شتاب زده شکافته می شد و در هم می ریخت گم شده بود. القصه مثل گوسفندی که به قربانگاه می برند و حالا دیگر کم کم نگران از زمان پرواز در انتهای صف تو در تو قرار گرفتیم. اما انگار صف اصلا تکان نمی خورد. به دوستم گفتم در سالن بیرونی هم شعبه ای از بانک ملی قرار دارد و شاید بتوان عوارض را آنجا هم پرداخت کرد. او را در صف گذاشتم و خود به طرف سالن بیرونی حرکت کردم.

مامور بانک در سالن بیرونی محکم و با صلابت و انگار که اصلا از چیزی خبر ندارد فرمودند که باید عوارض در داخل و بعد از گذشتن از بازرسی پرداخت شود. با نا امیدی گیشه را ترک کردم و تلفنی به دوستم خبر دادم که جایش را محکم نگهدارد. دوستم خبر داد که خوشبختانه مسافری غیور دل به دریا زده و پس از آنکه با تلاش شجاعانه فهمیده که فرم های پرداخت عوارض را از کجا باید بگیرد تعدادی فرم گرفته و به پاس نگهبانی از لوازم دستی اش دو فقره هم به ما داده است.

اینجانب به ناچار دوباره به صف ورود به سالن تحویل بار که اینک بسیار طولانی هم شده بود پیوستم و خوشحال با خود گفتم تا من این صف را طی کنم حتما همسفرم هم عوارض را پرداخته است. اما وقتی با عجله خود را به صف عوارض رساندم دیدم که ایشان هنوز در میان امواج صف پیچ و تاب می خورد. هر از گاهی صدای اعتراضی بلند می شد و فریاد دادخواهی که آقا پول بگیرید اما جان نگیرید، چرا با ما اینچنین می کنید، شما را به خدا پروازم از دست رفته و غیره و ذلک. اینک صف با آنچه قبلا بود تفاوت کرده بود. قیافه ها مضطرب و نگران تر شده بود و جملات تلخ و طعنه آمیز حاکی از بدل شدن شیرینی سفر به تلخی بود.

بالاخره با هر فلاکتی بود به جلوی پیشخوان پرداخت رسیدیم. چهره مظلومانه و تلاشگر کارمندان خسته بانک که هر از چند گاهی هم فحش و ناسزا و فریادی را نوش جان می کردند راه هرگونه اعتراض چهره به چهره ای را بر ما بست. الغرض دوستم با سرعتی مثل زدنی مدارک و پول را جلوی پیشخوان گذاشت و به انتظار ایستاد. مامور بانک باید نام و مشخصات و شماره کارت ملی هر عوارض دهنده ای را در رایانه وارد می کرد که این خود مدتی طول می کشید. معلوم نیست که این اطلاعات به جز تکرار مکررات عملیات بانکی اصلا به درد کی می خورد و کجا می رود.

با خود به طنز تکرار می کردم که آقا جان خواهشا پول بگیر اما جانمان را نگیر که در این میان چشمم به جمال اطلاعیه ای کوچک که در صفحه  A4به شیشه پیشخوان الصاق شده بود منور شد که بله ... عوارض دهندگان عزیز می توانند عوارض را در انتهای سالن با ماشین های خود پرداز نیز پرداخت کنند. هنوز آب سردی که بر سرمان ریخته بود خشک نشده بود که خانمی مضطرب و نگران به قلب صف زد که ایهالناس رخصت دهید عوارضم را پرداخت کنم که پروازم از دست رفت. پس از پرس و جو معلوم شد که اکثر مسافران باید با همان پرواز سفر می کردند.

خوشحال از کشف تازه خود به خانم عرض کردم که در انتهای سالن می تواند با ماشین خودپرداز عوارضش را پرداخت کند. صدای اعتراض کسی به تمسخر بلند شد که آقا اگر می شد چرا خودت یک ساعت در صف ایستاده ای. منفعلانه پاسخ دادم که باور کنید پس از رسیدن به جلوی پیشخوان از این امکان مطلع شدم.

الغرض خانم با نگرانی به خودش لعنت فرستاد که چرا کارت بانکش را به همراه نیاورده است. از بس آشفته بود دلم سوخت و گفتم اشکالی ندارد من کارت همراه دارم و می توانید با کارت من پرداخت کنید. خوشبختانه دو تا از چهار ماشین خودپرداز انتهای سالن کار می کرد و از آنجا که اکثرا از این امکان آگاه نبودند یا اصلا کارت بانک ایرانی نداشتند کار به سرعت و راحتی انجام شد.

خانم که بعدا متوجه شدیم نو عروس هم بود با خوشحالی تمام گفت آقا چقدر باید پرداخت کنم. طفلک از بس ذوق زده شده بود حاضر بود چند برابر عوارض را با کمال رضایت نقدا به ما پرداخت کند. انگار با زبان بی زبانی می گفت که آقایان هر چقدر می خواهید پول بگیرید اما لطفا جان نگیرید.

به اتفاق خانم که اینک از ما جدا نمی شد و می ترسید که اگر ما را گم کند پروازش را که همان پرواز ما بود از دست بدهد و شوهر منتظرش را که درآن سوی مرز در انتظارش بود به اضطراب بیندازد راهی خان بعد که صف بازرسی و مهر گذرنامه بود شدیم. با دیدن این صف قطور و چند لایه و نامنظم دوباره لبخند از لبانمان محو شد. حالا دیگر حدود 40 دقیقه بیشتر به پرواز نمانده بود.

برای دوری از نگرانی و اضطراب سر سخن را باز کرده بودیم و با هم از هر دری سخن می گفتیم که ناگهان خانمی بر سر من فریاد زد که آقا شما سرتان به حرف گرم است و اجازه می دهید هر کس خارج از نوبت به صف بزند. با کسانی که متهم به عدم رعایت نوبت بودند صحبت کردیم و معلوم شد همگی اعضای یک کاروان عازم نجف اشرف هستند و در صف نیز بوده اند اما بعضی به جهت سوء‌تفاهم از صف بغلی به دوستانشان در صف ما ملحق می شدند به گمان اینکه هر دو صف یکی است. عجیب است از کسانی که فرودگاه امام را طراحی کرده اند که برای صف بندی منظم و ریل بندی شده مسافران در قسمت بازرسی گذرنامه چه در هنگام ورود و چه در هنگام خروج محوطه ای را پیش بینی نکرده اند.

هنوز در گیر و دار این مشاجرات بودیم که مردی نارنجی پوش به قلب صفوف نامنظم ما زد و فریاد برآورد که ایها الناس الطریق الطریق که پروازم از دست رفت. بعد معلوم شد که او هم هم پرواز ماست. از طرفی پیر مرد نورانی و آرامی که همراه کاروان نجف بود از همه جا بیخبر مورد حمله و پرخاش دیگران قرار گرفت در حالی که نه او تقصیر داشت و نه دیگران. همه ناراحت بودند، همه عصبی بودند، همه عصبانی بودند، انگار همه تکه ای از اعصاب و روانشان را در هر یک از صف ها جا گذاشته بودند و اینک که فقط 20 دقیقه به پرواز مانده بود و ما هنوز در صف بودیم حالی برای کسی نمانده بود.

اینک سوال این است که چرا وضع باید اینطور باشد؟ چرا باید همه را عصبانی از کشور روانه کنیم؟.

آیا بر این همه نامی جز ضعف مدیریت می توان گذاشت؟ چرا بعضی از مدیران ما برای اجرای هر قانون و طرح و مصوبه ای همیشه سعی می کنند آسانترین راه را برای خود انتخاب کنند که لزوما آسانترین راه برای مردم و کارمندان و مباشران اجرا نیست؟ آیا واقعا نمی توان عوارض را با فروش یک برگه از پیش آماده شده دریافت کرد که دیگر این همه معطلی و چک و چانه نداشته باشد؟ آیا حتما باید در آن غوغا بازار سفر عوارض به حسابی خاص ریخته شود و تمام عملیات بانکی مو به مو در مورد آن اجرا گردد؟ آیا نباید یک ذره ابتکار و ابداع در هیچ کاری دیده شود؟ ظاهرا مشکل اصلی آن است که پاره ای از مدیران ما بر اساس شایستگی به سمت های خود منصوب نشده اند و برای اجرای هر قانونی یک راه بیشتر بلد نیستند که معمولا و از قضا آن راه سخت ترین راه برای کسانی است که قانون باید در موردشان اجرا شود.













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن