واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شاخصي براي سنجش وزن منطقهاي ايران
ترديدي وجود ندارد منطقهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم، راهبرديترين منطقه جهان است. اهميت راهبردي منطقه غرب آسيا (خاورميانه) به دلايل گوناگون و از جمله موضوع انرژي،امريكاييها را به اين باور رسانده بود كه در قرن بيست و يكم، تنها راه براي مديريت جهان و به دست گرفتن رهبري جهاني، تسلط انحصاري بر خاورميانه است. نگاه و برآورد اينچنيني امريكاييها به غرب آسيا پس از فروپاشي بلوك شرق، در حالي بود كه جمهوري اسلامي ايران در اين منطقه با هويتي مستقل و مواضع ضد نظام سلطه، ايده بيداري اسلامي و وحدت امت اسلامي براي تشكيل قطب قدرت اسلام در قرن بيست و يكم و بناي تمدن نوين اسلامي را از سال 1357 به اين طرف در پيش گرفته بود. بديهي است كه در چنين شرايطي، غرب آسيا به صحنه و ميدان رقابت و نبرد راهبردي ميان امريكا و متحدينش با جمهوري اسلامي تبديل شود. امريكاييها اين رقابت و نبرد را براي منافع و اقتدار خود، سرنوشتساز تلقي كرده و براي به دست آوردن يك پيروزي استراتژيك از طريق فرو ريختن، تسليم يا تضعيف جمهوري اسلامي، هر آنچه در توان داشتند را وارد صحنه عمل كردند. در همين راستا براي توجيه لشكركشي نظامي به منطقه با بهانه مبارزه با تروريسم، بزرگترين خودزني در تاريخ را مرتكب شده و با تصور دستيابي به اهدافي برتر و منافعي بيشتر، برجهاي دوقلو و نمادهاي نظام سرمايهداري را به دست خود منهدم ساختند. امريكاييها با پنداشت امكان تسلط انحصاري بر خاورميانه با صرف هزاران ميليارد دلار، دو كشور اسلامي افغانستان و عراق را اشغال كردند، رژيمصهيونيستي را به جنگ با حزبالله لبنان و سپس حمله به غزه ترغيب و پشتيباني كردند و در نهايت توطئه پيچيدهاي را براي مقابله با پديده بيداري اسلامي در سوريه اجرا نمودند. تمامي اين اقدامات پرهزينه از سوي امريكا و متحدينش، با هدف جلوگيري از اسلامي شدن غرب آسيا و قدرتيابي جمهوري اسلامي از يك طرف و ايجاد يك نظم نوين منطقهاي با محوريت امريكا از طرف ديگر بود. اينك پس از گذشت بيش از يك دهه از اين رقابت و نبرد راهبردي، با نگاهي بر سيماي منطقه و تحولات هر يك از كشورهاي حوزه رقابت و درگيري مانند افغانستان، عراق، لبنان، سرزمينهاي اشغالي و در نهايت سوريه، ميتوان وزن منطقهاي ايران و امريكا را مورد سنجش قرار داد. در اين سنجش، بايد مشخصاً به اين سؤال پاسخ داد كه طي يك دهه اخير، وزن منطقهاي كدام يك از دو كشور ايران و امريكا در منطقه راهبردي غرب آسيا (خاورميانه) افزايش يافته و وزن كدام يك نسبت به قبل كاهش يافته و روند چگونه است؟ پاسخ صحيح و منطقي به اين سؤال، در واقع پاسخ به سؤال از آينده اين منطقه راهبردي نيز خواهد بود. براي سنجش وزن منطقهاي ايران و مقايسه آن با وزن منطقهاي امريكا، از شاخصهاي گوناگون ميتوان بهره جست؛ شاخصهايي كه بتواند ميزان اعتبار، نفوذ و تأثيرگذاري هر يك از دو كشور را در كشورهاي منطقه و خصوصاً كشورهاي حوزه رقابت و نبرد، معين كند. بدون ترديد انتخابات در اين كشورها از معتبرترين شاخصها براي سنجش اوزان مذكور خواهد بود. در شرايطي قرار داريم كه هر سه كشور افغانستان، عراق و سوريه، در مقطع زماني برگزاري انتخابات ملي و سرنوشتساز تحت نظارت ناظران بينالمللي هستند. در انتخابات اين كشورها، اين مردم هستند كه با رأي خود به جريانها و احزاب سياسي فعال يا ليستهاي ائتلافي، رويكردها و جهتگيريهاي آينده را مشخص ميكنند. واقعيت آن است كه جريانها، احزاب و افراد فعال در عرصه رقابتهاي انتخاباتي در اين سه كشور و آرايش انتخاباتي كه آنان پديد آوردهاند، ارتباط معناداري با رقابتها و نبردهاي راهبردي ايران و امريكا در منطقه دارد. در هر يك از اين كشورها، رقابت ميان ائتلافها با گفتمانهاي متفاوت است. غرب طي دهههاي اخير، در تمامي كشورهاي هدف براي حفظ و تعميق نفوذ خود، از جريانها و گروههاي همگفتمان با خود حمايت و پشتيباني كرده و اين نوع حمايتها در مقاطع انتخابات اين كشورها، با هدف به قدرت رساندن جريانهاي همسو و دستپرورده خود به اوج ميرسد. غربيها و خصوصاً امريكاييها به موازات حمايت از گروهها و افراد همسو با خود، تمام توان خود را براي جلوگيري از پيروزي و به قدرت رسيدن جريانها و افراد همگفتمان با انقلاب اسلامي به كار ميگيرند. به عنوان نمونه، ميتوان رفتار امريكا و متحدينش را در قبال انتخابات دوره دوم در عراق پس از صدام مورد مطالعه قرار داد. امريكاييها در آن انتخابات، تمامي عوامل خود را در منطقه و در داخل عراق بسيج كردند و با صرف هزينههاي ميلياردي، تلاش كردند به گونهاي روي رفتار انتخاباتي عراقيها و آرايشهاي انتخاباتي اين كشور اثر بگذارند تا خروجي آن، جلوگيري از تكرار دولت نوري المالكي (همسو با ايران) و به قدرت رسيدن اياد علاوي (همسو با امريكا) باشد اما در نهايت با رأي عراقيها دولت نوري المالكي بر خلاف ميل امريكاييها و متحدين منطقهاياش تكرار شد. اينك امريكاييها به همراه متحدينشان، تمام توان خود را به كار بستهاند و با صرف پولهاي هنگفت به طرق مختلف تلاش ميكنند روي انتخابات هر سه كشور افغانستان، عراق و سوريه تأثير گذاشته و جريانهاي همسو با خود را به قدرت برسانند اما واقعيتها در صحنه سياسي هر سه كشور برخلاف ميل امريكاييها است. در صحنه سياسي و انتخابات افغانستان كه انتخابات رياست جمهوري آن به دور دوم كشيده شد، رقابت اصلي بين آقايان دكتر عبدالله عبدالله، اشرف غني و زلماي رسول بود. عبدالله از مجاهدين افغاني و از نظر گفتماني نزديكترين گفتمان را به انقلاب اسلامي دارد و اشرف غني با سابقه زندگي در امريكا و نوع گفتمان و مواضع سياسياش، نزديكترين گفتمان را با مواضع امريكاييها دارد. به همين دليل امريكاييها، اروپاييها (غير از فرانسه)، كشورهاي عربي خصوصاً عربستان و پاكستان از اشرف غني حمايتهاي جدي به عمل آوردند. عبدالله عبدالله به رغم ابطال آراي بعضي صندوقها با 9/44 درصد آرا،اول و اشرف غني با 6/31 درصد آرا نفر دوم شد. در عراق ائتلاف دولت قانون و ديگر ائتلافهاي شيعي و غيرشيعي و با گفتمان انقلاب اسلامي، پيشتاز هستند و به احتمال قوي دولت نوري المالكي براي بار سوم در صحنه سياسي عراق تكرار خواهد شد. در سوريه نگراني جبهه غربي، صهيونيستي،عربي و تركي، پيروزي قاطع بشار اسد در يك انتخابات آزاد است. به همين دليل غربيها حاضر شدند انتخابات در سوريه تا سال 2016 به تعويق افتد و اسد همچنان در قدرت بماند! بنابراين بر اساس شاخص انتخابات در منطقه ميتوان گفت كه وزن منطقهاي ايران روزافزون و وزن منطقهاي امريكا رو به افول است.
نویسنده : دكتر يدالله جواني
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 17 ارديبهشت 1393 - 21:22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]