واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: تحقق منافع فردی در چارچوب منافع جمعی
یک نظریه شناخته شده و معتبر در علوم اجتماعی وجود دارد که به نظریه "انتخاب عقلانی" (Rational Choice) معروف است. بر اساس این نظریه هر فردی در چارچوب عقلانیت به دنبال بیشینه کردن سود شخصی خود است. بر این مبنا، از آنجا که انسان بازیگری عقلانی است، درچارچوب محاسبه سود و زیان به دنبال بهترین انتخاب و تصمیم برای به حداکثر رساندن سود خود است. هر فردی بهترین انتخاب خود را بدون در نظر گرفتن تبعات آن برای افراد دیگر جامعه، انجام می دهد.
آفتاب: سرویس اجتماعی - شهروز ابراهیمی* - یکی از بزرگترین محققانی که در عرصه سیاست، این موضوع را تبیین کرده است، آنتونی داونز است که اثر مهم او "نظریه اقتصادی دمکراسی" است. خلاصه بحث او این است که احزاب در جوامع دمکراتیک، مشابه شرکت های اقتصادی در یک اقتصاد رقابتی فعالیت می کنند که البته امری بدیهی است.
اصولا هیچ فرد نرمالی در برابر دو گزینه خوب و بد، گزینه بد را انتخاب نمی کند بلکه به دنبال مطلوب ترین گزینه (البته آنچه که خود، مطلوب ترین تلقی می کند) است. مشکلی که پیروان این نظریه با آن مواجه اند مفهومی جز "معمای سواری رایگان" نیست. به این معنی که ممکن است "عقلانیت فردی" به "ناعقلانیت جمعی" بدل گردد. وضعیت حال حاضر محیط زیست جهانی، این ناعقلانیت جمعی و سواری رایگان را به خوبی نشان می دهد. "تراژدی منافع عمومی" اثر معروف گرت هاردین، همین امر را بررسی کرده است.
نظریه های رئالیسم و لیبرالیسم، هردو، رویکرد "انتخاب عقلانی" را قبول دارند ولی در عین حال این دو نظریه علیرغم پذیرش عقلانیت فردی، مسیر متفاوتی را پیش گرفته و به نتایج متفاوت ختم می گردند. یعنی به بیان دیگر، هر دو ضمن قبول عقلانیت فردی، به شدت با همدیگر تعارض دارند.
چنین تعارضی، ضمن قبول عقلانیت فردی و پذیرش معمای سواری رایگان، نشان می دهد که نظریه انتخاب عقلانی به خودی خود، نه منفی است و نه مثبت بلکه آنچه که مهم است تعابیر و تفاسیر ما از آن و نحوه مواجهه با معمای سواری رایگان است. این نکته بسیار مهمی است. نظریه رئالیستی، سواری رایگان را چیزی می داند که غیر قابل حل است ولی لیبرالیسم آن را قابل حل دانسته و این که می توان آن را به منافع و همکاری جمعی سوق داد.
در این میان، با بررسی فرهنگ جوامع شرقی آشکارا می بینیم که سواری رایگان در چارچوب انتخاب عقلانی، در این جوامع نیز کاربرد دارد. مشکل این جاست که انسان شرقی، به سواری رایگان در چاچوب رئالیسم نگاه می کند و فرد غربی در پی ساخت نوعی حیات سیاسی- اجتماعی- اقتصادی؛ آزمون خطا و کسب تجارب تاریخی؛ پشت سر گذاشتن برداشت رئالیستی از سواری رایگان (که دو جنگ بزرگ جهانی از پیامدهای آن بوده است)؛ ایجاد ترتیبات سیاسی و اقتصادی؛ به آزمون گذاشتن اعتبار این ترتیبات در مقام عمل و نیز نقد مکرر این ترتیبات در یک فضای بیان آزاد از سوی دانشگاهیان و محققان... با هدف به حداقل رساندن سواری رایگان است.
در چارچوب لیبرالیسم غربی، این امر صورت گرفته است. به اعتقاد نگارنده برداشت رئالیستی از انتخاب عقلانی، به تشدید سواری رایگان و برداشت لیبرالیستی به کمتر شدن آن منجر می شود. غرب در مسیر "لیبرالیستی" و "جمهوری خواهی مدنی" به تدریج از غلظت و شدت سواری رایگان کاسته است. هرچند که نتوانسته است آن را حذف نماید و اصولأ قابل حذف نیست.
سوال اینجاست که ترتیبات لیبرالیستی چه چیزی را به ارمغان آورده که توانسته سواری رایگان را به مهمیز بکشد. بطور خلاصه اولین ارمغان آن، ترکیب فرد و جمع در چارچول لیبرالیسم و جمهوری خواهی مدنی است. از طرفی لیبرالیسم سعی کرده است با (با تقدم قائل شدن بر فرد در برابر جمع)، بر جمع گرایی و توده گرایی (پوپولیسم) غلبه کند و از طرف دیگر، جمهوری خواهی مدنی (با تقدم قائل شدن برجمع در مقابل فرد) بر فردگرایی مهارزده است. یعنی سعی شده است به نقطه اعتدال نسبی رسیده شود و غالب شدن تاریخی آن بر آنارشیسم (فردگرایی) و کمونیسم و توتالیتاریانیسم (جمع گرایی) راز این اعتدال است.
در چارچوب لیبرالیسم، آزادی فرد درآن نقطه خاتمه می یابد که آزادی فرد دیگر (همنوع او) آغاز می گردد. در حالی که در دیدگاه های آنارشیستی و لیبرالیستی محض (شاخه افراطی لیبرالیسم بدون عنایت به جمهوری خواهی مدنی) آزادی بی حد و حصر فرد است و در دیدگاههای جمع گرا و توتالیتر، آزادی فرد، فدای فرد پیشوا می گردد. فرد پیشوا مثل هیتلر و استالین حاکم بر جان و مال و ناموس مردم است. فرد پیشوا بطور مطلق حاکم برسرنوشت مردم است.
برعکس، در چارچول لیبرالیسم به منافع "بلند مدت" اندیشیده می شود نه "منافع کوتاه مدت". منافع کوتاه مدت شخصی، رئالیستی است. در حالی که منافع بلند مدت شخصی و جمعی، منافع از نوع لیبرالیستی است. به عنوان مثال اگر به منافع کوتاه مدت بیاندیشیم، در چارچوب سواری رایگان، مهم این است که منافع "من" بطور خودخواهانه بدون توجه به منافع "شما" تأمین گردد. در حالیکه در چارچوب عقلانیت لیبرالیستی، درست است که منافع"من" اهمیت دارد ولی اتفاقأ منافع "من" زمانی به نحو احسن تأمین خواهد شد که"منافع جمع" نیز تأمین گردد. لذا در اینجا در کنار "من"، "همنوع من" نیز اهمیت دارد. "جامعه" نیز اهمیت دارذ. منافع "کشور" هم اهمیت دارد. اتفاقأ اگر منافع کشور تأمین گردد، در بلند مدت به سود شخصی "من" می انجامد.
بنابراین به نکته مهم دیگری هم می رسیم که برای "من" انسان شرقی بسیار حائز اهمیت است که دارای فرهنگ سواری رایگان رئالیستی است. یعنی معمای دوم را هم که در نظریه انتخاب عقلانی مورد غفلت واقع شده است، می توان به معمای اول (سواری رایگان) اضافه نمود.
معمای دوم بر معمای اول ابتناء می گردد. (براساس معمای اول)، "اگر هرکس به دنبال سود شخصی خود باشد، سود جمعی به خطر می افتد." پس براساس معمای دوم، (اسم معمای دوم را هرچه که می خواهید بگذارید)، "در یک فرایند بلند مدت - اگر سود جمعی به خطر افتد- در نهایت سود فردی هم به خطر خواهد افتاد." به زبان ساده، اگر در یک جامعه به طریق رئالیستی به معمای سواری رایگان نگریسته شود، نتیجه آن اختلال در جامعه و اختلال در توسعه خواهد بود. اگرتوسعه وجود نداشته باشد پس بطور منطقی و عقلانی، توسعه و شکوفایی فردی هم وجود نخواهد داشت. نتیجه آن جامعه ای خواهد بود که درآن انسان همچون گرگ برجان انسان دیگری خواهد افتاد. هم فردگرایی به خطر خواهد افتاد و هم جمع گرایی.
* استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]