واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: امريكا و پرونده بابك زنجاني
ابوي ميگويد: اين ديگر مو لاي درزش نميرود! خاطرم جمع شد. از فردا فراواني ميشود. برو آن لنزهاي رنگي چشم مرحومه مادرت را بياور. ما هم چشم آبي ميشويم. با آن لنزها كجاها كه نرفتيم. چه كارها كه نكرديم. چه چيزها كه نخورديم.
ميگويم: باز دور برداشتهايد. هوس چه چيزها كه نميكنيد. ميشود قبل از اينكه بروم سراغ انباري بگوييد چه شده؟ ميخواهيد جلاي وطن كنيد يا شما هم ميخواهيد در وطن، خودتان را بزك كنيد؟ مهمان خارجي دعوت كردهايد؟ نكند مانند سيف امريكا بودهايد و از اروپاييها دعوت كرده ايد كه سفره تدبير بيرياست، خانه خودتان است، بفرماييد برايمان قدري اميد بياوريد!
ابوي ميگويد: اينقدر سفسطه نكن بخيل. حالا كه امريكاييها سخنگوي ما شدهاند، تو ديگر چه ميگويي؟ اين يعني اينكه با هم ندار شدهايم. يعني هيچ چيز محرمانهاي بينمان نيست. يعني نه جنگ گرم داريم، نه سرد، نه ولرم. همه چيز دود شد و به آسمان رفت. . .
ميگويم: اينكه مشكوك است. فكر ميكنيد اين تحليل نيم بند شما عاقلانه باشد؟ اصلاً از كجا اين حرفها را در ميآوريد؟ نكند از شدت گرسنگي باشد. خب شما كه گرسنه ميمانيد چرا يارانه اهدايي دولت را باز به دولت اهدا كرديد؟ زوال عقلتان دارد معلوم ميشود. حالا با شما چه كار كنم؟
ابوي ميگويد: من سالمم جناب دانشمند، كاش تو قدري حقوقدان هم بودي تا ميتوانستي مثل من درست تحليل كني. ولي خب از آنجايي كه من بنا ندارم كليدم را به تو بدهم تا هر قفلي را باز كني، خبر را برايت ميخوانم و تو خودت تحليل كن. هر جا هم لازم بود هلت ميدهم. شايد دري به تخته خورد و تو هم كليددار شدي!
ميگويم: ابوي مچكريم.
ابوي: روزنامه حريت نوشته به گفته يك مقام ارشد تركيه، دولت اردوغان هيچ نگراني نسبت به بابك زنجاني تاجر ايراني ندارد چراكه امريكا به آنكارا گفته است كه در اين پرونده مسئلهاي نيست كه تركيه را مجرم نشان دهد.
ميگويم: از اين خبر بود كه به آن تحليل درخشان رسيديد؟
ابوي: خب مگر نه اين است كه اين خبر به ما ميگويد كه امريكاييها از محتويات پرونده زنجاني مطلع هستند؟
ميگويم: چرا اين خبر همين را نشان ميدهد؟
ابوي: مگر نه اين است كه اين خبر يعني اينكه ايران اين اجازه را به امريكا داده كه با خبر شود و خبر كند.
ميگويم:چرا! اما شايد جاسوسي كرده! شايد شركاي بابك زنجاني لايي كشيدهاند! شايد بلوف است! شايد من درآوردي است!
ابوي: خب يعني تكذيب بايد بكنند كه نكردهاند.
ميگويم: اگر بنا باشد به هر خبري كه هر جاي دنيا منتشر ميشود عكسالعمل نشان بدهند كه سنگ روي سنگ بند نميشود. بعدش هم در ايران چه كسي از محتويات پرونده خبر دارد كه امريكاييها داشته باشند؟ بعدش هم در اينجا هيچكس مجرم شناخته و محاكمه نميشود آنوقت ميخواهد در آنجا. . . .
ابوي: اصلاً چرا تو سياست را با اقتصاد قاطي ميكني؟
ميگويم: حالا من مقصر شدم؟
ابوي: هر چه ما زور ميزنيم بگوييم اصل اقتصاد است و اقتصاد يعني لابي و اعطاي نمايندگي و سخنگويي و. . . امثال تو نميگذارند. بابا شايد ما براي مصلحت، گوشه چشمي هم نشان داديم، كرشمهاي هم آمديم، تو چرا داغ ميكني؟ مگر نميخواهي ارزاني شود؟ فراواني. . .
ميگويم: اگر بناست با ناز و كرشمه شما باشد، نه! صد سال سياه هم نميخواهم. نان بازو و عقلم را ميخورم نه زبان و چشم لنزي شما را!
با حالت قهر ميروم.
ابوي ميگويد: حالا كجا ميروي؟
ميگويم: ميروم لنزهاي آبي را برايتان بياورم تا آرزو به دل نمانيد!
نویسنده : اولاد آدم
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 26 فروردين 1393 - 17:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]