تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845340835




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره‌ای از سردار «غلامرضا ماندنی» در وبلاگ الف دزفول سرانجام سبقت‌های دهه 60/ اینجا «سبقت» غیرمجاز نیست


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خاطره‌ای از سردار «غلامرضا ماندنی» در وبلاگ الف دزفول
سرانجام سبقت‌های دهه 60/ اینجا «سبقت» غیرمجاز نیست
من را گذاشته بودند نفر آخر ستون؛ همینطور که حرکت می‌کردیم، داشتم با خودم فکر می‌کردم که اگر به خط بزنیم، این نفرات اول ستون هستند که ابتدا درگیر می‌شوند و به شهادت می‌رسند و مدام با خودم می‌گفتم باید فکری بکنم.

خبرگزاری فارس: سرانجام سبقت‌های دهه 60/ اینجا «سبقت» غیرمجاز نیست


به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس وبلاگ الف دزفول نوشت:عملیات طریق القدس بود؛ سال 1360؛ در یک ستون داشتیم به سمت مواضع دشمن حرکت می‌کردیم. در سکوت کامل و در هوای بسیار سرد؛ چهارده ساله بودم؛ من را گذاشته بودند نفر آخر ستون. همینطور که حرکت می‌کردیم، داشتم با خودم فکر می‌کردم که اگر به خط بزنیم، این نفرات اول ستون هستند که ابتدا درگیر می‌شوند و به شهادت می‌رسند و من از قافله جا می‌مانم و مدام با خودم می‌گفتم باید فکری بکنم. از آخر صف آرام حرکت کردم و چند نفر را پشت سر گذاشتم و آمدم توی ستون؛ نفری که من جلوی او قرار گرفتم، اعتراض کرد: «کی گفت بیای جلوی من؟ چرا اومدی اینجا؟» گفتم : «بابا من غلامرضام؛ چه اشکالی داره؛ خب من همینجا باشم دیگه» گفت :« نه تورو خدا ...  تو رو به جان امام جلوی من نمون». وقتی گفت جان امام، موهای بدنم سیخ شد؛ قسم به جان امام که داد گفتم «باشه» و رفتم پشت سرش ایستادم. نفری که پشت سرم بود، صدای اعتراضش بلند شد که چرا آمدی اینجا؟ و همین روند تکرار شد و تکرار شد تا دوباره سر از آخر ستون درآوردم. باز هم با خود اندیشیدم که «غلامرضا! فرصت دارد از دست می‌رود». پیرمردی در ستون بود که میشناختمش؛ چند نفر را پشت سر گذاشتم و ایستادم جلو پیرمرد؛ بلافاصله صدایش درآمد که «باز شلوغ کاری را شروع کردی غلامرضا؟ چرا اومدی جلوی من ؟» می‌خواستم به شوخی هم که شده رضایتش را جلب کنم؛ گفتم: «دوست دارم، اومدم پیشت» گفت: «نه، برو سرجات». گفتم: «دستت رو می‌بوسم، صداشو در نیار، بزار همینجا بمونم». گفت: «نه! من پاتو می‌بوسم، اما این فرصت رو از من نگیر، من با این ریش سفیدم تا اینجا اومدم، حالا تو می‌خوای فرصت رو از من بگیری» با گریه و مأیوس دوباره برگشتم آخر ستون. عملیات شد و تعدادی از بچه‌ها شهید شدند و من هم کنار پل سابله، مجروح شدم؛ از کنار پل، بچه‌ها مرا آوردند پایین و چون هوا سرد بود، یک پتو انداختند رویم تا اینکه صبح بفرستندم عقب. نزدیکی‌های صبح، چشم باز کردم و دیدم همان پیرمرد زیر پتو کنار من خوابیده است؛ به شوخی گفتم: «پاشو...  پاشو ... دیشب نذاشتی من جلوت بایستم، حالا اومدی زیر پتوم؟» چند بار زدم به شانه‌اش و دیدم تکان نمی‌خورد؛ پیرمرد شهید شده بود. چشمانم را به آسمان دوختم؛ اشک توی چشمانم حلقه زده بود؛ داشتم به سبقت گرفتن‌های دیشب فکر می‌کردم؛ سبقت برای شهادت؛ سبقت برای پرواز و اینکه مرا به آسمان راه ندادند. سردار! وقتی داشتی این خاطره را می‌گفتی، خیره شده بودم به یک نقطه و به سبقت گرفتن‌های امروز می‌اندیشیدم؛ سبقت برای قدرت، برای میز، برای پست، برای مقام و برای مال؛ سبقت‌های امروز، «دیروز» ممنوع بود و جریمه‌اش زمینی شدن ولی امروز سبقت آزاد است، حتی اگر از روی آبروی برادرت رد بشوی. خاطره‌ای بود از سردار «غلامرضا ماندنی»؛ وی با یک دست و یک پای قطع شده و یک دست که فقط 3 انگشت دارد و بدنی لبریز از ترکش و سینه‌ای شیمیایی، از سرداران و قهرمانان گمنام پایتخت مقاومت ایران، دزفول قهرمان است. سردار ماندنی هم اکنون مسئول پاکسازی مناطق مین‌گذاری شده غرب و جنوب کشور است و با 3 انگشت مین خنثی می‌کند. وبلاگ خود را به ما معرفی کنید بازگشت به صفحه نخست سرویس فضای مجازی انتهای پیام/  

93/01/18 - 11:18





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن