واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وبلاگ خورشید عالمتاب
از کشتی ۶ میلیاردی در اروند تا رستوران 70 ساله پاکستانیها در آبادان
یک کشتی غرق شده از زمان دفاع مقدس در وسط اروند کنار، دقیقاً در مرز ایران و عراق، راه عبور و مرور لنجهای سنگین را بسته و تمام اقتصاد آنجا را تحت الشعاع قرار داده است و برای ایران هزینه نیز دارد.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس وبلاگ خورشید عالمتاب نوشت: یک مسافرت یک روزه کاری اجباری توفیقی برای سفر به شهر آبادان؛ از آبادان راهی خرمشهر شدیم؛ در خرمشهر یک اسکله صادراتی وجود دارد که به گفته یکی از پرسنل اسکله، آنجا اصلاً محل مناسبی برای صادراتهای کلان نیست. به عبارتی آن اسکله فقط برای ته لنجیها مناسب است و ما خیلی تأسف خوردیم که چرا نباید اسکله خرمشهر با تمام شهرتهایش یک اسکله مناسب برای صادرات باشد؟! جالب اینجاست که دفتر مدیر اسکله (به عبارتی پایانه صادراتی) در یک کانکس فرسوده بود. چرا شهری را که برای آزاد کردناش بهای بسیار پرداخت کردهایم، به دور از رسیدگی رها کردهایم؟ جنگ باعث شد تا وجب به وجب خرمشهر برای کل ایرانیان حیثیتی بشود؛ حالا که آن همه خون به پای خرمشهر ریختیم چرا نباید برای آبادانی آن تلاش کنیم؟ علی الخصوص که خرمشهر یک شهر مرزی و توریست پذیر است و موقعیتهای مرزی با عراق و همچنین وجود اروند کنار استعداد فراوانی را برای یک شهر توریستی فراهم کرده است؛ اگر هیچ مسئولی نداند خود مردم خرمشهر بسیار واقف هستند که چه بسیار مردم عراقی و دیگر مردم حاشیه خلیج فارس به این شهر مرزی سفر میکنند و اگر ما خرمشهر را بسازیم جلوه ایران را نزد دیگر کشورهای خلیج فارس جلا میدهیم. چرا کاری نکنیم تا عربهای حاشیه خلیج فارس حسرت یک روز سفر را به خرمشهر بخورند؟ وقتی به این نتیجه رسیدیم که از این اسکله نمیتوانیم کارمان را انجام دهیم مسئول اسکله بسیار سرخورده شد و گفت ما از خدایمان است که اگر برای شما صرفه دارد خودتان با هزینه خودتان زیرساختهای اسکله را فراهم کنید؛ اما خود اسکله یک طرف مشکل بود و طرف دیگر جادههای خراب دسترسی به اسکله بود که از داخل چند روستا عبور میکرد. از زیرساخت های صادراتی خرمشهر به دلایل مروبطه که در بالا ذکر شد گذشتیم و با تأسف فراوان صرف نظر کردیم و رفتیم آبادان. یکی از نکتههایی که بارها برای آن تأسف خوردیم، یک کشتی مغروقه از زمان جنگ که در آن محمولههای قیمتی مدفون است درست وسط اروند کنار، دقیقاً سر مرز ایران و عراق راه عبور و مرور لنجهای سنگین را بسته است و تمام اقتصاد آنجا را تحت الشعاع قرار داده است. از آن زمان تا حالا این کشتی مغروقه که متعلق به ایران است بارها و بارها توسط تجار خرید و فروش شده است و قیمت کنونی آن 6 میلیارد تومان است و با اینکه در جزر و مد آب قسمتی از این کشتی بیرون میآید ولی هیچ مردی تا حالا پیدا نشده است که این کشتی را از اروند بیرون بکشد. و من شگفت زده شدهام از این اینکه مسئولان حتی به اندازه بیرون کشیدن یک کشتی از اروند از خود جربزه نشان ندادهاند تا اقتصاد منطقه را رونق ببخشند. نکته قابل توجه اینجاست که لنجهایی که میتوانند از کنار این کشتی عبور کنند از وسط اروند الزاماً باید وارد مرزهای عراق بشوند چون قسمت عمیق اروند از سمت عراق برای عبور راه دارد و قسمت عمیق آب که در ایران است توسط کشتی مغروقه مسدود شده است. به همین دلیل با هماهنگی دولتهای عراق و ایران، در گمرک ایران از کشور عراق تعدادی پرسنل مأمور شدهاند تا محاسبه کنند هزینه زمان ورود کشتیهایی را که هنگام عبور از کنار این کشتی وارد خاک عراق میشوند و پس از محاسبه هزینه مورد نظر دولت ایران به دولت عراق وجه نقد پرداخت میکند؛ هزینهای که معلوم نیست پس از گذشت 30 سال از جنگ با آن میتوانستیم چند کشتی فوق سنگین را از دل عمیق خلیج فارس بیرون بکشیم؟ پس از آن سری هم به گمرک شلمچه زدیم و دیگر نمیتوانستیم که تأسف بخوریم؛ ما در جنوب کشور پایانههای صادراتی بسیار بزرگی داریم مثل بندر ماهشهر، بندر امام خمینی، بندر بوشهر و بندر عباس اما اینهایی که گفتم مربوط به بنادر خرمشهر و آبادان بود که حقیقتاً باید در خصوص عدم توجه مسئولان به توسعه این بنادر گله کرد. رفتیم بازار ته لنجیها؛ یک مسیری را که فقط 5 دقیقه زمان داشت به خاطر حجم بسیار زیاد ترافیک قریب 30 یا 40 دقیقه معطل شدیم؛ از بس که مهمانان نوروزی از همه جای کشور آمده بودند و از بابت نبود زیر ساختها دوباره تأسف خوردیم این علی رغم این بود که زور تأسف خوردنمان در اسکلهها تمام شده بود؛ چراکه ظرفیت مسافر پذیری آبادان به خاطر شهرت آن بسیار فراتر از زیرساختهای توریستی آن است. و بالاخره به بازار ته لنجیها رسیدیم؛ بلافاصله وارد یک رستوران شدیم؛ رستوران پاکستانیها در آبادان! براستی در گذشته آبادان چه شهری بوده است که پاکستانیها برای خود اینجا رستوران داشتهاند؟! جالب که این رستوران شهرت و قدمتی قریب به 70 سال دارد و کماکان صاحب آن یک پاکستانی است. بازار ته لنجیها خیلی شلوغ بود؛ دو طرف خیابان که بازار و مغازهها هستند وسط بازار هم دست فروشها بساط اجناس ته لنجی را پهن کردهاند و هرکس با تن صدایی متفاوت جنسهایش را تبلیغ میکند. وبلاگ خود را به ما معرفی کنید بازگشت به صفحه نخست سرویس فضای مجازی انتهای پیام/
93/01/18 - 09:13
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]