واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
دیدار با خانواده رشیدی های هنرمند + تصاویر هما روستا: من دو مادر دارم، یکی کسی که مرا به دنیا آورد و دیگری کسی که من را بزرگ کرد. مادری که مرا بزرگ کرد، روس است که در برلین زندگی می کند.
این بار با بزرگ خاندانمان، آقای خلیلی به دیدار یکی دیگر از بزرگان هنر تئاتر سرزمین مان رفتیم. منزل خانواده رشیدی. همانطور بود که فکر می کردیم. مملو از صفا و صمیمیت مانند داوود خان. پر مهر و محبت مانند احترام خانم. پرنشاط و پرانرژی مانند لیلی. در این دیدار خانم هما روستای نازنین و لیلا حاتمی عزیز هم که از دوستان نزدیک این خانواده هستند، ما را همراهی کردند و در این دیدار از هر دری صحبتی شد که خلاصه قسمت های مجازش پیش روی شماست.
بحث ترافیک مهارنشدنی تهران
فریدون عموزاده خلیلی: من از مسیری که آمدم، به موقع رسیدم.
احترام برومند: لیلان جان، چرا بچه ها را با خودتون نیاوردید؟
لیلا حاتمی: چون به نظرم بچه ها فقط هفت یا هشت ساعت در روز زندگی می کنند و گناه دارند دو ساعتش تو ترافیک باشند.
احترام برومند: من هم زمانی که سینا را کلاس فرانسه می بردم، زمانی که در ماشین بودیم، ترافیک سینا را خیلی اذیت می کرد.
بحث تئاتر بازی کردن لیلا
فریدون عموزاده خلیلی: شما تا امروز تئاتر بازی کردید؟ من تئاتری از شما به یاد ندارم که بازی کرده باشید؟
لیلا حاتمی: نه، بازی نکردم و تنها باری که فقط تمرین کردم، سر نمایش عمو داوود بود.
داوود رشیدی: چند سال پیش من لیلا را برای بازی در یک نقش دعوت کردم تا تئاتر بازی کند.
وقتی آمد، فکر کرد مثل سینما فقط یک بار بازی می کند و می تواند برود و تمام شود، ولی من به او گفتم که باید ۳۰ شب اجرا کنی.
لیلا حاتمی: گفتم می تونم به جای یک ماه ۲۰ روز بیام؟ عمو داوود هم به شوخی گفت خوب می خواهی یه هفته بیا! در آخر چون گوشم چرک کرده بود، گفتم نمی توانم بیایم. نمی دانید آن زمان چقدر خوشحال شدم که مریض شدم و نمی توانستم تئاتر بازی کنم.
داوود رشیدی: فکر کنم از تئاتر خوشش نیامد.
هما روستا: نه، فکر کنم لیلا با شما شوخی می کرد. البته بازیگرانی که در فیلم بازی می کنند، برای بازی در تئاتر تنبل می شوند. به همین دلیل بازیگرانی مانند آل پاچینو برای جلوگیری از این تنبل شدن و برای تقویت همیشگی خودش در سال حداقل یک تئاتر بازی می کنند. به خاطر تحرک در تئاتر همیشه رو فرم می مانند زیرا سینما بسیار کسل کننده است و در سینما بازیگر یک وسیله است و مومی در دستان کارگردان، اما در تئاتر بازیگر سلطان صحنه است.
فریدون عموزاده خلیلی: تئاتر باعث خلاقیت بیشتر بازیگر می شود چون تئاتر هنر مولف است.
داوود رشیدی: البته می دانید که تئاتر هنر اول است.
هما روستا: نه، اولین هنر رقص است.
فریدون عموزاده خلیلی: البته اگر حرکات موزون را نوعی از تئاتر در نظر بگیریم، هر دو نظر صحیح است.
بحث خوش تیپ بودن مردان ایرانی
هما روستا: من دو مادر دارم، یکی کسی که مرا به دنیا آورد و دیگری کسی که من را بزرگ کرد. مادری که مرا بزرگ کرد، روس است که در برلین زندگی می کند. در زمان اکران فیلم «گذشته» من در آنجا بودم و وقتی مادرم روی پلاکارد عکس آقا مصفا را دید، گفت ایشان بسیار خوش تیپ هستند و کلی از مردان ایرانی تعریف کرد.
بحث انتخاب اسم لیلا و لیلی
احترام برومند: اول لیلا به دنیا آمد و بعد من لیلی را باردار شدم و چون آن زمان امکان فهمیدن پسر یا دختر بودن نبود، من گفتم اگه پسر باشد اسمش را می گذاریم علی که اسم خود آقای حاتمی بود و اگر هم دختر باشد اسمش را می گذاریم لیلا. که علی حاتمی به شوخی می گفت چرا شما دست از سر ما برنمی دارید؛ اگه ما نبودیم چه می کردید.
بحث های کاری
احترام برومند: به نظرم اگر کسی را بخواهند به جایی تبعید کنند، باید مجبورش کنند تئاتر کار کند، آنقدر که تئاتر کار کردن سخت است.
هما روستا: تئاتر عشق است. تئاتر خلاقیت دسته جمعی است. برای تولید یک تئاتر خوب باید تعدادی از افراد در کنار هم قرار بگیرند و با هم تمرین کنند تا بتوانند به خلاقیت برسند و این روند بسیار زیباست. هر شب تئاتر به دنیا می آید و همان شب می میرد و دوباره شب بعدی به دنیا می آید. بازیگر سینما چون همیشه ثبت می شود، مغرور می شود، ولی بازیگر تئاتر چون بازی اش ثبت نمی شود، هیچ وقت مغرور نمی شود. خیلی از خودگذشتگی می خواهد تا این هنر را بازی کند.
داوود رشیدی: تئاتر هر شب با شب قبلش متفاوت است.
بحث های خانوادگی
احترام برومند:
دو روزه ما همیشه مقاطعی از عید را با هم بودیم.
لیلا حاتمی: اتفاقا چیزی که من یادم هست، این است که ما همیشه عیدها با هم نبودی، چون شما همیشه می رفتید خزرویلا در انزلی، ولی ما می رفتیم خزر شهر و فقط یک عید به هم رسیدیم.
احترام برومند: درست است، سال ۵۹ ما رفتیم بندر انزلی و بعد با هم آمدیم سمت شما.
لیلا حاتمی: بله یادم هست و همیشه عید برای من خیلی سخت بود چون من و لیلی را از هم جدا می کردید.
داوود رشیدی: زمانی که این دوبه هم می رسیدند مانند دوتا شیطان می شدند و آتش می سوزاندند.
احترام برومند: چون ما از زمان قبل از ازدواج علی حاتمی با هم ارتباط داشتیم، بعد از ازدواج هم باز هم ارتباطمان بیشتر شدو بچه ها همیشه پیش هم بودند.
لیلا حاتمی: البته من همیشه خانه لیلی بودم، چون لیلی نمی تونست خانه ما بخوابد و دلش برای مادرش تنگ می شد.
احترام برومند: لیلا در بچگی بسیار سازگارتر از لیلی بود.
هماروستا: البته الان هم فکر کنم همینطور است.
یکشنبه 17 فروردین 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]