تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815206801




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاه شما: خفت گیری نیمه شب در ایام نوروز


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: خفت گیری نیمه شب در ایام نوروز
بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» می‌تواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۳۹۰۵۰۴
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۱ - 05 April 2014


محمود صباغی در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:

در ایام عید به دیدن دوست قابل اعتمادی رفتم . اتوموبیلش را در حیاط منزلش دیدم که از چپ و راست و ستون سخت صدمه خورده بود.خنده کنان پرسیدم : تو هم طاقت خیابانهای خلوت تهران نیاوردی و آرتیست بازی درآوردی و این بلا را بروز خودرویت آوردی؟ در حالیکه آثارتحمل درد در صورتش دیده میشد، خندید و گفت بنشین برایت بگویم و گفت. ماجرا باورنکردنی است، با هم بخوانیم :

چند روزی از عید نوروز گذشته بود که در اوائل شب نهم فروردین ماه ،درد شدید معده عارضم شد.تمام درمانهای خانگی که معمولآ در چنین مواردی توصیه میشود نیز چاره ساز نشد. بناچار عازم نزدیکترین کلینیک شدم. روی تخت اورژانس دراز کشیدم و دکتر کشیک دستور سرم صادر کرد وسفارش اضافه کردن داروی آرام بخش و داروی مربوط به معده نمود و رفت. اثری نداشت،حدود نیمساعت بعد بازگشت وپرسید که "بهتر شدی؟" گفتم خیر. دوباره دستوراولیه را صادر کرد و رفت. نیمساعت بعد بازگشت و پرسید"خوب شدی؟" مجددآ گفتم خیر، هنوز درد دارم. بار سوم نیز همان نسخه را دستور داد. درد معده آزارم میداد. ساعت از نیمه شب گذشته بود و همچنان زیر سرم دراز کشیده بودم. در همین اثنا پرستاری با تنگ ماهی بزرگی در دست وارد شد و آنرا روی میز گذاشت (1).

در اندیشه بودم که جای تنگ ماهی که داخل اتاق بیماران نیست که پرستار مربوطه، دست برد و لوله اکسیژن درون دهان بیماری را برداشت و آنرا داخل تنگ ماهی گذاشت تا ماهی بهتر نفس بکشد! ما بیماران بهت زده بهم نگاه میکردیم. در همین اثنا صدای چکیدن قطرات آب توجهم را جلب کرد. دور و بر را نگاه کردم. دستگاه ایرکاندیشن بجای  دیوارروی سقف نصب شده بود و آب از ان چکه میکرد (2).

نمیدانم شاید برای صرفه جوئی در فضا و قرار دادن تخت بیشتر، این شاهکار را خلق کرده بودند. ترس برم داشت که چگونه میتوان به این کلینیک اعتماد کرد. ساعت از یک نیمه شب گذشته بود که با سوزن در دست خودم وسرم در دست مادرم و درحالیکه از شدت داروهای آرامبخش احساس گیجی داشتم پشت فرمان نشستم وبیمارستان را ترک کردیم.

در مسیر خانه ،از خیابان نیاوران وارد خیابان کامرانیه شدم . در اوائل این خیابان ناگهان متوجه اتوموبیلی با دو سرنشین شدم که اتوموبیل دیگری را به کنار جدول خیابان هدایت کرده و با ایراد ضرباتی مجبور به توقف کرده است. با اینکه حال مناسبی نداشتم .ایستادم که بدانم در آن ساعت شب ماجرا چیست. یکی از سرنشینان مهاجم با لوله آهنی در دست پیاده شد. سرنشینان اتوموبیل دیگر دو خانم و دو آقا بودند که مردان  متوحش در اتوموبیل را باز کردند و هر دو پا بفرار گذاشتند. توقف کردم و آرام آرام بطرفشان راندم.ضاربین متوجه من که شدند با دنده عقب محکم به سمت راست ماشین من کوبیدند.حالت گیجی و منگی از سرم پرید .سوزن سرم را از دستم کشیدم.مهاجم دو باره با میله آهنی به ستون کنار اتوموبیلم کوبید و دوباره سوار شده و با شدت تمام به درب سمت چپ خودرو من ضربه زدند. انگار فهمیدند دست بردار نیستم که با سرعت گریختند. از مادرم که همراهم بود خواهش کردم پیاده شود و کنار خانمها باشد که از ترس میلرزیدند. بسرعت دور زدم . وارد خیابان نیاوران و سپس آجودانیه شدند که دنبالشان رفتم. در همین اثنا اتومبیل بنز پلیس رسید که خوشحال شدم. نمیدانستند ماجرا چیست که با اشاره خواستم تعقیبشان کنند و از سرعتم کاست و ایستادم. سرعت ضاربین زیاد بود و هر لحظه دورتر میشدند.شاهد بودم که هرقدر راننده اتوموبیل پلیس تلاش میکند، کمتر سرعت میگیرد و سارقان هر لحظه دورتر میشدند.طاقت نیاوردم و باز براه افتادم و دنبالشان رفتم و بالاخره در فرصتی مناسب و در آن سرعت بالا با اتوموبیلم ضربه ای زدم که اتوموبیلشان چند بار دور خودش چرخید ودر جهت دیگر خیابان قرار گرفت ومتوقف شد.بعد از لحظاتی دوباره حرکت کرده وبسرعت گریختند. جدول خیابان مانعم بود ونمیتوانستم بروم. ناچار شماره خودرو را برداشتم و منتظر شدم تا بنز پلیس رسید و ماجرا را گفتم و شماره خودرو را دادم. بسرعت به جای اول بازگشتم و مادرم را دیدم که داخل اتوموبیل و کنار آن دو خانم نشسته و دو مردی که در همان ابتدا گریخته بودند در کنار اتوموبیلشان ایستاده اند.معترضانه  فرارشان را نکوهش کردم. با شرمندگی پاسخ دادند که مگر کاری از ما بر میآمد؟ مانده بودم که چه بگویم. با بازگشت آرامش، دوباره گیجی و منگی سراغم امده بود. مادر را سوار کرده به خانه بازگشتم.

روز بعد به کلانتری رفتم وپیگیر ماجرا شدم. معلوم شد با پیگیری شماره خودرو، ضاربین نیز شناسائی و دستگیر شده اند. دو جوان در حدود بیست وپنج ساله که بنظر نمیآمد اهل چنین خشونتها و بی قانونی ها باشند. پدر یکی از آنها نیز آمده بود و از"من"رضایت میخواست (!؟). با اینکه از لحاظ قانونی حقی نداشتم امّا اصلآ دلم نمیخواست کوچکترین اغماضی در مورد مرتکبین چنین جرائمی صورت گیرد.البته افسر تگهبان کلانتری آن پدر- درمانده - را یادآوری کرد که رضایت دادن یا ندادن من نقشی در ماجرا ندارد و تنها میتوانم خسارات وارده را درخواست کنم که درخواست کردم.امروز نیز با اینکه حدود چهار روز از ماجرا میگذرد، هنوز در اندیشه آن اتفاقم و درد شدید معده ای است که هنوزتحمل میکنم. 

          این ماجرا از آنچنان ابعاد گسترده ای برخوردار است که تجزیه و تحلیل آن در حیطه دانش کارشناسان و روانشناسان امور اجتماعی است :

الف –شیوه های برخورد با بیماران نیازمند درمان - بی توجهی پرسنل در رعایت حقوق بیماران مندرج در"منشورحقوق بیمار" صادره از وزارت بهداشت ،درمان و آموزش پزشکی -  درمان کادر پزشکی صرفآ بر اساس داروهای تسکین دهنده و نه درمانی نیز در حیطه بررسی نظام درمان است.

 ب -رها کردن دو زن توسط مردان همراه خود در آنساعت شب (فارغ از هر ارتباطی که میتواند میانشان برقرار باشد) - ارتکاب جرائمی چنین خشن و گستاخانه و وسیع توسط دو جوان که نشان میداد از خانواده موجهی نیز برخوردارند - عدم توانائی فنی اتوموبیل پلیس در تعقیب دو مجرم خشن - عدم حضور نیروهای آماده پلیس درسطح شهرو در طول تعطیلاتی که بخش گسترده ای از شهروندان به مسافرت میروند - تسامح احتمالی دستگاههای قضائی وانتظامی و امنیتی با این دسته از مرتکبین جرائم عمومی خشن که وقاحت و گستاخی آنانرا بدنبال دارد و بسیاری دیگر از زوایای پنهان و پیدای این واقعه هر کدام در حوزه اختصاصی خود، حائز اهمیت ویژه ای است. میگویند احساس امنیت در سلامت روانی یک جامعه جایگاهی برجسته دارد.  تجاوز به حقوق شهروندی فارغ از میزان خسارات وارده، از بعد مادّی  شاید قابل جبران باشد اما ترمیم ضایعه روحی و روانی آن بسادگی امکان پذیر نیست. انتظار میرود هر اندازه متجاوزین حقوق عمومی از وقاحت و گستاخی بیشتری برخوردار میشوند، دستگاههای نظارتی، انتظامی ، قضائی و امنیتی  نیز ضمن بررسی علل این گستاخی، شیوه های برخورد با آنانرا نیز جدی تر و بدور از هر اغماضی برگزینند.

پی نوشت : نام بیمارستان محفوظ است .

(1)    و (2) :تصویر تنگ ماهی و لوله اکسیژن درون آن و تصویر ایرکاندیشن نصب شده روی سقف نزد بیمار مربوطه محفوظ است.

* برای آشنایی با شرایط و نحوه همکاری با «نگاه شما» اینجا را کلیک کنید.












این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن