واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حضور کاروان میثاق ساری، سال 74 در یادمان هفت تپه
فریادهای عاشقانه شهید علمدار در هفت تپه
سال 1374 بود، هنوز بحث راهیان نور مثل حالا آنقدر گسترده نشده بود، به همت و مدیریت آقا سید، کاروان میثاق برای بازدید از مناطق جنوب آماده حرکت شد.
محمد یوسفنژاد از دوستان شهید سیدمجتبی علمدار، در گفتوگو با خبرنگار دفاع مقدس فارس در ساری به بیان خاطرهای در مورد این شهید در بازدید از یادمان هفت تپه پرداخته که اوج عاشقی و انس شهید علمدار را با خاک هفت تپه میرساند، این روایت شنیدنی، تقدیم به مخاطبان میشود. سال 1374 بود، هنوز بحث راهیان نور مثل حالا آنقدر گسترده نشده بود، به همت و مدیریت آقا سید، کاروان میثاق برای بازدید از مناطق جنوب آماده حرکت شد. ما هم با او همراه شدیم، بعدازظهر به هفت تپه رسیدیم، قرار شد که شب را آنجا بمانیم و صبح عازم مناطق دیگر شویم. مقر لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس در هفت تپه بود، مقر گردان مسلم هم فاصله زیادی تا محل استراحت ما داشت، برای همین صلاح ندانستیم که کاروان را برای بازدید به آنجا ببریم. رفتم پیش آقا سید و گفتم: «حالا که تا اینجا آمدهایم، بهتر است بدون آنکه به کسی بگوییم خودمان به محل گردان مسلم سری بزنیم.» آقا سید هم قبول کرد، بعد از آنکه کارها را به دوستان و مسئولان مربوطه واگذار کرد به راه افتادیم، در موقع حرکت چند نفر دیگر هم که مطلع شده بودند، با ما همراه شدند. طی مسیر، خاطرات گذشته را مرور میکردیم تا اینکه به نزدیکی محل استقرار گردان مسلم رسیدیم. وقتی وارد محوطه شدیم هر کسی به گوشهای رفت، من هم به محل چادر دسته حضرت علی اکبر(ع) که عضو آن بودم، رفتم، خاطرات را در ذهنم مرور میکردم، بعد از سالها به جایی برگشته بودم که بهترین خاطرات نوجوانی و جوانیام در آنجا رقم خورده بود. ناگهان احساس کردم کسی فریاد میزند! خیلی ترسیدم، فکر کردم برای کسی اتفاقی افتاده، از جا پریدم و به طرف صدا دویدم، صدا از زمین محوطه صبحگاه گردان میآمد، تا به محوطه میدان صبحگاه رسیدم به اطراف نگاه کردم، دیدم صدا از اتاقکی که در محوطه میدان صبحگاه قرار داشت، میآید. سید بود، سید مجتبی رفته بود آنجا و دوستان شهیدش را صدا میزد، همانهایی که فکر میکرد او را جا گذاشتهاند و به سفر عشق رفتهاند. انتهای پیام/86029/ب۳۰
93/01/16 - 09:25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]