تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814777816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز/ ملاقات شیخ عادل فردوسی‌پور با مولانا و حاتم طایی


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


طنز/ ملاقات شیخ عادل فردوسی‌پور با مولانا و حاتم طایی طنز و کاریکاتور > طنز - آن بلندبالای پیچیده موی، آن نکته سنج بذله‌گوی، آن مدعیان را یک تنه حریف، آن استاد دانشگاه شریف، شیخنا و عادلنا و تنها دلیلنا برای تماشای تلویزیون، شیخ فردوس بن حارث کرمانی ملقب به عادل جون!

نقل است آن سال که وی دیده به جهان گشود، کسوفی در کرمان پدیدار شد که خلایق را وحشت افزود. از آن روی که بر خورشید شش لکه چونان توپ فوتبال نقش بست. سپس درختان خرما بارور گشت و مصرف نعنا دوسیب فزونی گرفت. پس ولادتش را مردمان به فال نیک گرفتند و بختش را بلند دانستند. در طفولیت عادل از مکتب می‌گریخت و به امجدیه می‌رفت. روزی مولانا جلال الدین بلخی، گوش عادل بپیچاند که «ای طفل، چون می‌نگرم تو را صلاح در تحصیل دانش است» عادل بخندید و این بیت فی المجلس سرود:
از درس و بحث مدرسه‌ام حاصلی نشد/ یک چند هم خدمت فوتبال و توپ کنم مولانا جامه به تن درید و شمس را رها کرد و مرید فردوسی پور گشت!
ایضا در جمعی به همراه مردیان نشسته بود. نادانی بر آنان وارد گشت و عادل را دشنام همی داد. مریدان برآشفتند. عادل بخندید و سپس این بیت را در دستگاه همایون خواندن گرفت: گر کس بد ما به خلق گوید/ ما صورت او نمی‌خراشیم
ما نیز ز خوبی‌ش بگوییم / تا هر دو دروغ گفته باشیم مریدان چو این نکته بشنیدند بر خود بمب بستند و ضامن برکشیدند! روایت کنند در بیابانی «حاتم طایی» را دید که با «جرارد پیکه» به تخته نرد اندر بودند. حاتم طایی فرمود «ای عادل! تاسی بیانداز، زیرا اقبالت بلند است که مملکتی را سر کار گماشته‌ای.»
عادل بینداخت، پس جفت شش آمد و پیکه مارس شد! حاتم برجهید و پیشانی عادل ببوسید. سپس دامنش برگفت که ای جوانمرد، از من چیزی طلب کن تا به جبران التفات ببخشم. عادل فرمود «هرآنچه از خدای متعال خواسته‌ام به من ارزانی داشت، الا آنچه به جرارد پیکه بخشیده است!»
حاتم طایی لختی در حکمت این سخن بیاندشید، سپس چون ملتفت شد، سر به زیر انداخت که «همین یه قلمو شرمنده‌م!» عادل بخندید که «من خبیث را نشناخته‌ای؟ خواستم به ضعفت واقف شوی!» الغرض آخر الامر در نود سالگی دیده از جهان فروبست. شب وفاتش، به خواب مردی وارد شد که برایم طلب مغفرت نمایید، باشد که مشمول غفران الهی گردم، از آن رو که در بهشت با «بهرام شفیع» محشور شده‌ام و لاینقطع می‌گوید «می‌ریم که داشته باشیم!»   بشیر اسماعیلی . خط خطی 6060



دوشنبه 11 فروردین 1393 - 09:54:56





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن