تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813010014




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درخواست اسیر برای زدن تیر خلاص


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

درخواست اسیر برای زدن تیر خلاص تهران -ایرنا- وقتی خودروی حامل اسرای ایرانی در حرکت بود ، راننده یک تریلر عراقی با متوقف کردن خودرو از نگهبان خواست تا چند اسیر ایرانی را در اختیار او بگذارد تا به قول خودش تق تق خلاصشان کند.


به گزارش ایرنا، سردار ˈعبدالله کریمیˈ مشاور بنیاد شهید در امور آزادگان که خاطرات دوران اسارت خود را گردآوری کرده است با اعلام مطلب مزبور افزود، از اولین ساعاتی که رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی به اسارت نیروهای بعثی در می آمدند، رایج ترین چیزی که با آن آشنا می شدند، شکنجه و ارعاب بود و این حربه شامل هر فرد با هر ویژگی می شد و قاعده ای تغییر ناپذیر به نظر می رسید.
عراقی ها با روحیه وحشیانه اقدام به ضرب و جرح و یا به شهادت رساندن عده ای از اسرا می کردند و با حساسیتی که درباره رزمندگان روحانی و پاسدار داشتند و به ایشان ˈحرس خمینیˈ می گفتند، آنان را مورد آماج کتک ها و شکنجه های خود می کردند.
زمانی که عراقی ها ما را در ستون های ده - پانزده نفری به پشت خط خود می بردند، یک سرباز عراقی در جلو و یکی دیگر در پشت سرمان در حرکت بود.
مجروح یکی از این ستون ها من بودم، دو انگشت شست دستهایم را با سیم تلفن صحرایی بسته بودند، درد و شدت جراحت امانم را بریده بود.
برات دست های مرا حلقه وار به گردنش انداخته بود و در آخر ستون به دنبال خود می کشید، مدام از بقیه عقب می افتادیم و با بدرفتاری عراقی ها روبرو می شدیم.
عاقبت در نقطه ای ما را سوار خودروی آیفا کردند و به طرف شهر بصره حرکت دادند. من که قادر به نشستن نبودم، کف خودرو دراز کشیدم و همانطور دراز کش به اطراف نگاه می کردم.
در مسیر راه همه جا پر بود از خاکریز ، سلاح ، توپ های سنگین و سبک دشمن، در بین راه یک تریلر اتاق دار پیچید جلو خودرویی که ما در آن بودیم و خودرو را متوقف کرد.
راننده آن که مردی سیاه چهره، درشت اندام با سبیل های کلفت و ترسناک بود از کامیون پایین پرید و از آیفا بالا آمد، رودرروی نگهبان مسلح که روی سقف ایستاده بود، قرار گرفت و گفت: باید چند نفر از این اسرا را در اختیار من بگذاری تا تق تق خلاصشان کنم .
نگهبان گفت: چرا؟
راننده گفت: چند نفر از فامیل های من به دست اینها کشته شده اند.
نگهبان گفت: نه.
راننده گفت: تو مگر غیرت نداری؟
نگهبان نگاهی کرد و جوابی نداد.
راننده اصرار می کرد و نگهبان مقاومت، چند لحظه ای به همین منوال گذشت، راننده یک حرف می زد و نگهبان حرف دیگری عاقبت نگهبان کاغذی از جیب شلوارش بیرون آورد و به راننده تریلر نشان داد ، گفت: ببین من برای تحویل گرفتن اینها رسید داده ام، باید اینها را طبق این فهرست در بصره تحویل مقامات دهم، اگر کم شوند، استخبارات پدر مرا در می آورد.
راننده تریلر عصبانی شد و پرید پشت آیفا و با دو پا روی سینه یکی از بچه های زخمی کوبید که کمی بعد او در بین راه شهید شد و بعد شروع به زدن بقیه کرد.
مثل دیوانه ها بود با مشت و لگد بی جهت همه را می زد، آنقدر کتک زد تا خودش هم خسته شد، از آیفا پایین پرید و گورش را گم کرد.
اجتمام**1880**1436
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن