محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829819537
دنیای جوان
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دنیای جوان ترجمه: مجید مرادی رودپشتی در مقدمه ، به ضرورت اهتمام به تربیت صحیح نسل جوان اشاره و بر آن تأکید شده و اندازه به تأثیر حیاتی عنصر «سخن» و «گفتگو» در امر تربیت پرداخته ایم و نصیحت زبانی را شیوهای مؤثر در پرورش شخصیت جوان دانسته ایم. البته نصیحتی که با صمیمیت و دوستی درآمیخته شده باشد و اینک ادامه شیوه موعظه قرآندر اینجا درمییابیم که ارزش شیوه موعظه قرآن در آن است که قرآن میکوشد تا جزئیات شیوه تربیتی خود را از متن زندگی برگیرد. برای همین است که اندیشه را به تلاشی همراه با تأمل فرامیخواند تا اندیشه را با فضای موجود در احساس که بر اثر دیدهها و شنیدهها و بسا دیدههای انسان به او دست میدهد، آشنا و بر آن مسلط نماید و آنگاه، اندیشه را با ابزارهایی همانند خوف و رجا و حب و بغض در ژرفنای درون، جریان ببخشد.هنگامی که با این معنا روبهرو میشویم درمییابیم که اگر شیوههای وعظ به شکلی دقیق و عمیق، بررسی شده و آگاهانه به کار گرفته شود و نیز وعظدهنده و نصیحتگو، از ابزارهای استوار فکری و ابزار ملایم عاطفی بهره گیرد و هر آنچه را که عنصر فکر و عنصر احساس آدمی بدان نیازمند است در نظر بگیرد، موفقترین و ثمربخشترین شیوههای تربیتی به کار گرفته شده است.پند به وسیله الگونکتهای در اینجا شایسته نظر است، که گاه گفتار (بعد زبانی) بر موعظه غلبه مییابد و گاه نیز موعظه از فضای سخن و کلام بسیار دور میشود. این مطلب را از حدیث شریف ذیل درمییابیم که میگوید:«هر کس که در درون خود واعظی نداشته باشد که او را پند گوید، موعظه دیگران او را سودمند نخواهد بود». این حدیث به ما میگوید انسان میتواند با بهرهجویی از تجارب خویشتن، خود را پند دهد و موعظه کند.امام علی(ع) در نهجالبلاغه به همین موضوع اشاره نموده و فرمودهاند: «خیرُ ما جرَّبْتَ ما وعظک» «بهترین تجربههای تو آن است که تو را وعظ دهد».بنابراین تجربه به سبب دربرداشتن جنبه فکر و جنبه احساس میتواند به تو درس و اندیشه و حرکت آگاهانه بر اساس شناخت واقعیت پیرامون بدهد و ببخشد. بر این اساس میبینیم انسانهایی که پیش و بیش از گفتار، با رفتار خود به دیگران اندرز میدهند، از الگو به عنوان یکی از ابزارهای موعظه، بهره میجویند. از اینرو میتوان کلمه «تجربه» را در چارچوبی قرار داد که در بردارنده تمامی ابزارهای فکر، تأمل، رفتار تجربی و نیز ابزارهای تأثیرگذار دیگر است. تمامی اینها مسیر بزرگ موعظه را نشان میدهد که میتوان آن را چنین خلاصه کرد: [موعظه عبارت است از] شیوه عملی متنوع و آگاهیبخش که انسان را جهت تصحیح لغزشها یا جبران کجرفتاریهایش و نیز گشودن افقهای بسته بر حیاتش، به اندیشه وا میدارد.پندگیرندهوعظ در بردارنده حالت کنش در طرف پنددهنده است. چنان که پنددهنده با تمام توان خود در برابر کسی که میخواهد به او پند دهد، به اقامه برهان میپردازد. از اینرو شخص پندگیرنده باید استعداد، توانایی و اراده رویارویی با ابزارهای وعظآمیز و پندآموز را داشته باشد چرا که فرآیند وعظ تأثیرپذیری از کلام، تجربه، الگو یا هر ابزار آگاهی بخش بیدارکننده دیگر است. بنابراین، انسانی که به طور کامل بدان توجه و اعتنا نمیکند همانند انسان مردهای است که فاقد احساس است. فقدان احساس و شعور که در کالبد انسانهای مرده امری طبیعی است چه بسا در وجود انسانهایی که نهال شخصیت خود را میخشکانند و فکر خود را منجمد میکنند امری طبیعی باشد. این مطلب در تعابیر قرآن کریم نیز وجود دارد که میفرماید: «ایشان را چشمهایی است که بدان نمیبینند و گوشهایی که بدان نمینیوشند و دلهایی که بدان فهم نمیکنند».(1)این آیه به ما میگوید هر گاه، انسان بُعد فکری یا عاطفی یا ارادی شخصیت خود را بخشکاند، به انسانی جامد و بیروح تبدیل مییابد: «سواءٌ علیهم أأنذرتهم ام لم تنذرهم لایؤمنون»(2) خواه بترسانی یا نترسانی تفاوتشان نکند، ایمان نمیآورند. «ختم الله علی قلوبهم و علی ابصارهم غشاوة»(3) خدا بر دلهایشان و بر گوششان مهر نهاده و بروری چشمانشان پردهای است و برایشان عذابی است بزرگ.یعنی چگونه ممکن است وعظها و اندرزها در شخصیت انسانی که آن را برنمیتابد تأثیری بر جای گذارد؟تربیت ابراهیمییا ابت افعل ما تؤمر(4) ... [اسماعیل در پاسخ پدرش که رؤیای خود را برای او بازگفته بود میگوید: ای پدر، دستوری را که به تو داده شد، انجام بده و] بدین وسیله به مشیت الهی گردن مینهد. آیا امکان اقتدا به اسماعیل، به این درجه از تسلیم و انقیاد و اطاعت وجود دارد؟هنگامی که به بررسی شخصیت ابراهیم(ع) از آغاز زندگیاش میپردازیم در وجود او، شخصیت انسانی را مییابیم که از طریق روی آوردن به حقیقت محض در زندگی خود، به خداوند تعالی گرایش پیدا میکند. اگر بخواهیم از راه آیات الهی قرآن کریم، رفتار او را بررسی کنیم، میبینیم ابراهیم انسانی بود که در برابر افکار منحرف کفرآلود و شرکآمیز میایستاد و این کار را از طریق برانگیختن نگرانی و دغدغه معرفت در اذهان انسانهای اطراف خود ـ چنان که در ذهن خود او به وجود آمده بود ـ انجام میداد. این مسأله از آنجا مشهود است که وی در گفتگوهای فکری با خویش (حدیث نفس) و دیگران به نقش پرستندگان ستارهها و ماه و خورشید درآید تا مردم را در برابر عظمت این مخلوقات به شگفتی وادارد. آنگاه در بررسی این اندیشه بر این نکته تأکید میورزید که این آفریدهها نمیتوانند آفریدگار باشند زیرا خدا نماد حضور فراگیر و مدام در تمام گستره هستی است.با توجه به آنچه آمد به نظر ما، حضرت ابراهیم، انسانی بود که برای رهبری و هدایت جامعه به سمت ایمان تلاش میکرد و ابزار او نیز در این کار، ایجاد ضربه و وارد کردن شوک در جامعه بود.به عنوان نمونه، هنگامی که بتها را میشکند و بزرگ بتان را متهم میکند تا بتپرستان را به اعتراف وادارد که معبودهای آنان، توانایی سخن گفتن ندارند: «لقد علمت ما هؤلاء ینطقون»(5) [آن مشرکان در پاسخ ابراهیم گفتند]: «تو خود میدانی که اینان سخن نمیگویند».او با این شیوه به گفتگو با آنان میپردازد تا نادرستی افکارشان را بر آنان آشکار کند. همچنین آنجا که با شیوهای گاه ملایم و گاه تند در برابر پدر خود ایستادگی میکند، از همین ابزار استفاده میکند. او در برابر سلطان بیدادگر زمان خود نیز از همین روش استفاده میکند. سلطان ادعا میکرد او است که انسانها را زنده میکند و میمیراند. ابراهیم در پاسخ او گفت خدای من است که زنده میکند و میمیراند و آنگاه به او میگوید: خدا خورشید را از مشرق به مغرب میآورد [اگر تو خدایی] پس خورشید را از مغرب به مشرق برآور! آنگاه آن سلطان کافر مبهوت شد.(6)انسان الهیهمین حال و روش است که در وجود ابراهیم فراهم آمده و از او انسانی الهی میسازد. انسانی که احساس مسؤولیت میکند تا بیتأثیر از همه شرایط و روابط حیاتی الهی داشته باشد و خدا را بپرستد و خود را بنده او ببیند به گونهای که احساس کند تمام زندگیاش را باید وقف خداوند کند. از اینرو است که خداوند او را دوست خود میخواند: «واتخذ اللّه ابراهیم خلیلاً»(7) «و خداوند، ابراهیم را به دوستی خود برگزید».طبیعی است که دوستی خداوند با ابراهیم نتیجه دوستی او با خدا است.(8) و این دوستی فضایی را میان آن دو پدید آورده است که محبتی دوطرفه به سمت یکدیگر در جریان است. این بالاترین درجه رابطه انسان با خدای خویش است. و این همان درجه بندگی است که کمال مییابد و به دوستی میفرجامد.این دوستی که از عبودیت جریان یافته در عمق احساس نشأت گرفته است و حالتی است که ابراهیم وجود خود و هستی را قائم به ذات الهی میبیند، او را در رتبهای قرار میدهد که به نوعی جرأت بورزد تا از خداوند، زنده شدن مردگان را بطلبد. این بدان معنا است که ابراهیم هنگام سخن گفتن با خدا و زیستن در پرتو آفتاب الهی، ناخودآگاه حیاتی آمیخته از آگاهی مؤمنانه و بندگی و عشق فرمانبردارانه دارد.از این بعد، ابراهیم(ع) را انسانی مییابیم که زیستن او نماد کامل تسلیم به خداوند است. این حقیقت را از تعبیر قرآن نیز درک میکنیم که ابراهیم نخستین کسی است که واژه اسلام در باره او به کار رفته است: «ملة ابیکم ابراهیم هو سمالکم السلمین من قبل»(9) [دین شما[ کیش پدرتان ابراهیم است. او پیش از این شما را مسلمان نامید.«اذ قال له ربُّه: اسلم، قال اسلمت لرب العالمین و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب قال: یا بنیّ انّ اللّه اصطفی لکم الدین فلا تموتن الاّ و انتم مسلمون»(10) «و پروردگارش به او گفت: تسلیم شو. گفت: من در برابر پروردگار جهانیان تسلیمم. ابراهیم به فرزندان خود وصیت کرد که در برابر خدا تسلیم شوند. و یعقوب به فرزندان خود گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما این دین را برگزیده است. مباد بمیرید بیآنکه بدان گردن نهاده باشید». بنابراین حضرت ابراهیم(ع) نخستین کسی است که «اسلام» را پس از شنیدن نام آن از سوی خداوند سبحان به عنوان شیوه و مسیر زندگی ابداع کرد و در خط آن حرکت کرد. از اینرو است که تمام ادیان یا نبوتهای ابراهیمی ـ اگر این تعبیر درست باشد ـ به نوعی اسلام به معنی عام کلمه را برگزیدهاند، «انّ الدین عنداللّه الاسلام»(11) «هر آینه دین در نزد خدا، دین اسلام است».«و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه»(12). «و هر کس که دینی جز اسلام، اختیار کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیاندیدگان خواهد بود». این همان اسلام عام و فراگیری است که تمامی نبوتها را در برمیگیرد و به دیگر بیان، این همان مسیر توحید است.طبیعی است که میبینیم، ابراهیم(ع) این انسانی که با تمام آگاهی، وجدان و پویایی خود در زندگی خود، خدایی زیسته است، میکوشد تا در محیط خاص خود حرکتی تربیتی ایجاد کند تا این اسلام روحی را که خود عالیترین مراتب و درجاتش را گذرانده است به فرزندان خویش نیز منتقل سازد؛ چنان که میکوشد تا آن را به دیگر انسانها نیز انتقال دهد.این همان مسألهای است که قرآن کریم از آن خبر میدهد: «و وصّی بها ابراهیم بنیه و یعقوب قال یا بنیّ ان اللّه اصطفی لکم الدین فلا تموتنّ الاّ و انتم مسلمون»(13).و ابراهیم به فرزندان خود وصیت کرد که در برابر خدا تسلیم شوند و یعقوب به فرزندان خود گفت: ای فرزندان من، خدا برای شما این دین را برگزیده است. مباد بمیرید بیآنکه بدان گردن نهاده باشید».اسلام، شیوهای تربیتیاسلام، عنوان همان خط تربیتی است که ابراهیم(ع) از فرزندان خود خواست از طریق آن سر به فرمان دین خداوند گذارند. روشن است که این راه تربیتی توانست در موقعیتی عملی که اسماعیل در آن قرار گرفت و موقعیت رفتاری که یعقوب در آن قرار گرفت، خود را مجسم کند.وقتی آیه «و بشّرناه بغلام حلیم»(14) «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم» را میخوانیم درمییابیم که ابراهیم(ع) پس از مدتها ناامیدی، چشمانتظار فرزندی است که خداوند تعالی پسری آرام، نرمخو و بزرگوار که در موقعیتهای سخت و ناخوشایند، دچار تشنج و تزلزل نمیشود به او میبخشد. آیه «فلما بلغ معه السعی»(15) «چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند» نشانه آن است که اسماعیل در تمام مدتی که با پدر خود گذرانده پیوندی ناگسستنی با او داشته است. این امر طبیعی است بویژه آنکه پس از مدتها ناامیدی، چنین فرزندی نصیب انسان گردد. با این حال، حضرت ابراهیم(ع) کسی است که تمام دل و ایمان خود را به خداوند پیوند داد و تمام آگاهی معنوی خود را که آمیزه ابعاد فکری و روحی و عبادی و عملی بود به فرزندش اسماعیل(ع) منتقل کرده است به گونهای که همان حالت تسلیم محض که در ابراهیم(ع) بود در اسماعیل(ع) یافت میشود.مبارزه با احساس عاطفی و مبارزه با نفس تجربهای که خداوند تعالی اراده فرمود تا در زندگی این پدر و فرزند به جریان اندازد، همین بود که الگویی برتر در عالیترین مراتب «اسلام» که در آن دو ظهور یافته به دیگران نشان دهد.عاطفه پدری، او را حتی از مشاهده ذبح فرزندش به دست دیگران مانع میشود تا چه رسد به اینکه خود او به دست خود، فرزندش را سر ببرد. یعنی عاطفه و احساس محبت و مهربانی و اشتیاقی که طبعا هر پدری نسبت به یگانه فرزند زیبا و محبوب خویش میتواند داشته باشد، در خویش تار و مار کند.در مقابل نیز اسماعیل(ع) به عالیترین درجات مبارزه با نفس و خودخواهی رسیده است چنان که هر دو با هم در پذیرش دین، با موانع ستیز کردند و به مرحلهای از ایمان رسیدند که در نبرد با این دشمن درون نیز به پیش بتازند. به این ترتیب ابراهیم(ع) باید عاطفهاش را نسبت به فرزندش بکشد و اسماعیل احساس خودی خویش را و هر دو از این آزمون عملی سرافراز بیرون میآیند. «قال له یا بنیّ انّی اری فی المنام انّی اذبحک فانظر ماذا تری»(16) گفت: «ای پسرکم در خواب دیدهام که تو را ذبح میکنم، بنگر که چه میاندیشی؟»و اسماعیل در پاسخ این سؤال برای تفکر و تأمل درنگ نمیکند و میگوید: «یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءاللّه من الصابرین»(17) «ای پدر به هر چه مأمور شدهای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت».پدری و فرزندیهمه آنچه ذکر شد نشانه این است که ابراهیم(ع) توانسته فرزندش را به حد رتبهای از اسلام تربیت کند که او در برابر خواست خداوند احساس خودی و خویشتنخواهی را از دست بدهد. حضرت ابراهیم(ع) همانند معمول پدرانی که پس از سالها ناامیدی صاحب فرزندی میشوند، رفتار نمیکند. او اسماعیل را نازپرورده بار نمیآورد و آنچنان رهایش نمیکند که به هرزگی و لهو و لعب روی آورد و آنگاه خطاهای فرزند در چشم پدر مقدس جلوه کند و بدیهایش، نیکی تلقی گردد، چرا که عاطفه شدید پدر تحمل آزردگی فرزند را ندارد!احساس میکنیم که اسماعیل(ع) به نوعی زمینه رویارویی با این آزمون را داراست و نیز در تجربه پیامبری ابراهیم(ع) اخلاص به گونه و اندازهای وجود دارد که او به فرزند خود از دید عاطفی انسانی ننگرد بلکه او را هم با چشم رسالت بنگرد و با خود بگوید: اسماعیل(ع) انسانی است که در زندگی خود همچون بنده مخلصی در مسیر توحید گام خواهد زد، بنابراین لازم است نسبت پدری خود به او و نسبت پسری او به خودم را وسیله فرورفتن و غرق شدن در بعد فردی و شخصی مسأله قرار ندهم بلکه او را بندهای از بندگان خدا بدانم و بر اصل عبادتورزی او نسبت به خداوند تأکید کنم. علاوه، او فردی از جامعه انسانی است، پس بر من است که از او انسانی بسازم تا تجربه بشریای از ایمان و پایداری از خود بر جای بگذارد.آمیزش بعد انسانی والهیشخصیتحضرت ابراهیم(ع) توانست دو جنبه انسانی و جنبه الهی شخصیت خود را با هم آشتی دهد و آن دو را در هم آمیزد. شخصیت انسانی فردی او در رابطه پدر ـ پسری اقتضا دارد که او به فرزندش مهر بورزد و او چنان مهر و علاقهای به فرزندش دارد که تا مراتب بلند قرب الهی و برخورداری از فیضهای سرشار و ابدی الهی بالا میبرد.از منظر بعد الهی شخصیت ابراهیم(ع) میبینیم که او علاوه بر آنکه فرستادهای برای تمام مردم است، خود را فرستادهای برای هدایت فرزند خود هم میبیند. بنابراین همانند برخی، نمیکوشد رسالتی را به مردم ابلاغ کند که خانواده و فرزندانش از روح آن غافلند و نمیخواهد تنها آزادی مطلق دیگران را تهدید کند و خانوادهاش را از فضای دعوت، به دور دارد.ابراهیم(ع) پس از خودسازی، توانست شخصیتهای متعهد و مسؤولیتپذیری را پرورش دهد. او در همان هنگام که گرم شکلبخشی و رهبری شخصیت اسماعیل است، او را در کار بالا بردن پایههای خانه کعبه با خود همراه میکند: «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ...»(18) ... «و چون ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه را بالا بردند ...» و به این ترتیب فرزندش را در معرض فضای روحی و معنوی ساختن خانه کعبه قرار داد. کاری که نه تنها کاری فیزیکی بل حرکت و تلاشی سرشار از معنویت و روحانیت بود.اسحاق(ع) و یعقوب(ع) نیز چنین بودهاند: «ام کنتم شهداء اذ حضر یعقوب الموت اذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدی قالوا نعبد الهک و اله ابائک ابراهیم و اسماعیل و اسحاق الها واحدا و نحن له مسلمون»(19) «آیا شما حاضر بودید آنگاه که مرگ یعقوب فرا رسید و به فرزندانش گفت: پس از من چه چیزی را میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای نیاکان تو، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را به یکتایی خواهیم پرستید و در برابر او تسلیم هستیم».یعقوب(ع) هم که نوه ابراهیم(ع) است همین مسیر را پیموده و همانند ابراهیم(ع) با فرزندان خود گفتگو کرده است.ما در قرآن، سخن مفصلی در باره روشی که ابراهیم(ع) در تربیت اسماعیل و اسحاق به کار گرفته بود، نمیبینیم اما چنین برمیآید که ابراهیم(ع) با سفارشها و پندها از سویی، و الگودهی عملی از سوی دیگر، فضایی مناسب برای اینکه فرزندانش آموزشهای او را بپذیرند، فراهم کرده بود و در نتیجه این اقدامات، اسماعیل و اسحاق و یعقوب همگی سر به فرمان اسلام نهادند.فرزندان پیامبران همانند دیگرانندقرآن مجید، در برابر سیمای ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع)، چهره نوح(ع) و فرزندش را مطرح میکند. آنجا دعوت به ذبح شدن بود و اینجا دعوت به نجات. آنجا فرمانبرداری و تسلیم و اینجا انکار و سرپیچی. از این تصویر چه میتوان دریافت؟آیتاللّه فضلاللّه: فرزندان پیامبران و اولیاء و علما نیز انسانهایی هستند همچون سایر انسانها، که از شرایط مطلوب و نامطلوب تأثیر میپذیرند... و چه بسا هنگامی که عوامل مثبت و منفی در محیط زندگیاشان برای جذب آنها به ستیز با یکدیگر برمیخیزند، خود نیز از درون دچار کشمکشی روانی میشوند که بازتاب درگیری بیرون است.بنابراین، ضروری نیست که فرزند پیامبر حتما انسان شایستهای باشد یا فرزند امام و عالم و مجاهد همانند او باشد. زیرا پدر جزئی از اجزای موجود در محیط است و یکی از صدها عاملی به شمار میآید که در ساختن شخصیت انسانی او مؤثر است.... چه بسا پدران به علت وجود عوامل متضاد دیگر، یا فشارهای وارد بر موقعیت و حرکت خود در موضع ضعف و تزلزل قرار گیرند، چنان که نتوانند بر خانواده خود تأثیر فراوان بگذارند. این، مشکل بسیاری از دعوتکنندگان (پیامبران و امامان و عالمان) است. چرا که گاه فشار مشکلات و پیچیدگیهای دعوت، انسان را از پرداختن به خانواده خود بازمیدارد. به گونهای که او را در کنار دریچهای گشاده به دنیا و بسته بر خانواده قرار میدهد.ادامه دارد.پی نوشت:1ـ اعراف/179.2ـ بقره/6.3ـ بقره/7.4ـ صافات/2.5ـ انبیاء/65.6ـ بقره/258.7ـ نساء/125.8ـ اشاره به آیه 54 سوره مائده دارد که میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقوم یحبهم و یحبونه...» ای کسانی که ایمان آوردهاید هر که از شما از دینش بازگردد، چه باک، زودا که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند ...» در این آیه به محبت متقابل خدا و بندگان مؤمن خدا تصریح شده است که قطعا ابراهیم(ع) یکی از مصادیق بارز آن است.9ـ حج/78.10ـ بقره/131 ـ 132.11ـ آلعمران/19.12ـ آلعمران/85.13ـ بقره/132.14ـ صافات/101.15ـ صافات/102.16ـ همان.17ـ همان.18ـ بقره/127.19ـ بقره/133.منبع: پیام زن
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 285]
صفحات پیشنهادی
محكوميت نشريات «دنياي جوان» و «فيلم و هنر»
محكوميت نشريات «دنياي جوان» و «فيلم و هنر»-دبير هيئت منصفه مطبوعات در گفتوگو با فارس خبر داد خبرگزاري فارس: دبير هيئت منصفه مطبوعات از مجرم شناخته ...
محكوميت نشريات «دنياي جوان» و «فيلم و هنر»-دبير هيئت منصفه مطبوعات در گفتوگو با فارس خبر داد خبرگزاري فارس: دبير هيئت منصفه مطبوعات از مجرم شناخته ...
دنیای جوان هیجان انگیز است و خطرآفرین
دنیای جوان هیجان انگیز است و خطرآفرین منبع:psych.ac.uk نكته ها: 1 -غمگین بودن، احساس بیماری یا فقدان اعتماد به نفس باعث می شود جوانان احساس آسیب پذیری داشته ...
دنیای جوان هیجان انگیز است و خطرآفرین منبع:psych.ac.uk نكته ها: 1 -غمگین بودن، احساس بیماری یا فقدان اعتماد به نفس باعث می شود جوانان احساس آسیب پذیری داشته ...
دنیای جوان و بیش از 80 مقاله دیگر
دنیای جوان و بیش از 80 مقاله دیگر- خانه و خانواده پزشكي سلامت اعتماد به نفس در دختران جوان رژيم غذايي زنان باردار جوان و مسئوليتپذيرى مصرف آهن در دوران بارداري ...
دنیای جوان و بیش از 80 مقاله دیگر- خانه و خانواده پزشكي سلامت اعتماد به نفس در دختران جوان رژيم غذايي زنان باردار جوان و مسئوليتپذيرى مصرف آهن در دوران بارداري ...
كليسا نقشي در دنياي جوانان اروپايي ندارد
كليسا نقشي در دنياي جوانان اروپايي ندارد نظرسنجي ها نشان مي دهد جوانان اروپايي كمترين نقشي براي كليسا در زندگي روزمره خود قائل نيستند. به گزارش سرويس بين ...
كليسا نقشي در دنياي جوانان اروپايي ندارد نظرسنجي ها نشان مي دهد جوانان اروپايي كمترين نقشي براي كليسا در زندگي روزمره خود قائل نيستند. به گزارش سرويس بين ...
ماهنامه دنياي جوانان
ماهنامه دنياي جوانان دوره انتشار: ماهنامه زبان: فارسي موضوع: فرهنگي، اجتماعي، ورزشي، ادبيات داستاني صاحب امتياز: هرمز هوشمند راد مدير مسئول: هرمز هوشمند راد سردبير: ...
ماهنامه دنياي جوانان دوره انتشار: ماهنامه زبان: فارسي موضوع: فرهنگي، اجتماعي، ورزشي، ادبيات داستاني صاحب امتياز: هرمز هوشمند راد مدير مسئول: هرمز هوشمند راد سردبير: ...
حفظ دنیای ناب و خلاقانه نسل جوان یک ضرورت است
حفظ دنیای ناب و خلاقانه نسل جوان یک ضرورت است وزیر ارشاد: حفظ دنیای ناب و خلاقانه نسل جوان یک ضرورت است محمدحسین صفار هرندی در پیامی به جشنواره فیلم کوتاه ...
حفظ دنیای ناب و خلاقانه نسل جوان یک ضرورت است وزیر ارشاد: حفظ دنیای ناب و خلاقانه نسل جوان یک ضرورت است محمدحسین صفار هرندی در پیامی به جشنواره فیلم کوتاه ...
دنياي رباتها در راديو جوان
دنياي رباتها در راديو جوان نمايش چهار قسمتي دنياي ربات ها از فردا سه شنبه 21 خرداد ساعت 23:30 از شبكه راديويي جوان پخش ميشود. مرضيه رشيد بيگي، سردبير نمايش ...
دنياي رباتها در راديو جوان نمايش چهار قسمتي دنياي ربات ها از فردا سه شنبه 21 خرداد ساعت 23:30 از شبكه راديويي جوان پخش ميشود. مرضيه رشيد بيگي، سردبير نمايش ...
.com ::: بازگشت دختر جوان از دنياي مردگان
com ::: بازگشت دختر جوان از دنياي مردگان-خواستگار دختر 18 ساله را دار زده بود....جواني كه پس از ارتباط خياباني با يك دختر و آزار شيطاني ، او را از پنكه سقفي به دار ...
com ::: بازگشت دختر جوان از دنياي مردگان-خواستگار دختر 18 ساله را دار زده بود....جواني كه پس از ارتباط خياباني با يك دختر و آزار شيطاني ، او را از پنكه سقفي به دار ...
نجات عجیب دختر جوان از دنیای مردگان
نجات عجیب دختر جوان از دنیای مردگان-چند روز پیش صاحب یك خانه متروكه هنگام سركشی به ملك خود، در یكی از اتاق--ها با مشاهده جسد دختری كه... جوانی كه پس از ارتباط ...
نجات عجیب دختر جوان از دنیای مردگان-چند روز پیش صاحب یك خانه متروكه هنگام سركشی به ملك خود، در یكی از اتاق--ها با مشاهده جسد دختری كه... جوانی كه پس از ارتباط ...
نجات عجیب دختر جوان از دنیای مردگان
نجات عجیب دختر جوان از دنیای مردگان قاسمي تصريح كرد: در اعترافات متهم مشخص شد يكي از عواملي كه باعث وسوسه وي براي ارتكاب جرم شده، عدم رعايت حجاب از سوي ...
نجات عجیب دختر جوان از دنیای مردگان قاسمي تصريح كرد: در اعترافات متهم مشخص شد يكي از عواملي كه باعث وسوسه وي براي ارتكاب جرم شده، عدم رعايت حجاب از سوي ...
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها