تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 19 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند! زبان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبان گويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814659365




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

50/ شهدای کردستان در آئینه فارس شهید علوی؛ مبارزی نستوه از دیار کردستان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: 50/ شهدای کردستان در آئینه فارس
شهید علوی؛ مبارزی نستوه از دیار کردستان
شهید علوی یکی از رجال برجسته، فعال، مبارزی نستوه و مردی آزاده و آزادمنش و از مردان معروف، مبارز و انقلابی منطقه سقز بود.

خبرگزاری فارس: شهید علوی؛ مبارزی نستوه از دیار کردستان


به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. شهادت، زیباترین، بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است، شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشییع خونین‌ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است. دنیای که ارزش‌ها رفته رفته در زیر غباری از فراموشی فرو می‌روند و ظواهر فریبنده دنیا و تمنیات رو به زوال جهانی در صدر جدول قرار می‌گیرند، ترویج فرهنگ شهادت و زنده‌ نگه‌داشتن یاد و خاطره شهدا بهترین راهی است که می‌تواند از انحراف جامعه و اضمحلال معنویت‌ها جلوگیری کند. در این میان رسالت همه آن‌هایی که به حفظ ارزش‌ها و پاسداری از معنویت‌ها می‌اندیشند، آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت را که فرهنگ ارزش‌هاست، پاسداری و هدفی را که شهدا دنبال می‌کردند به سرمنزل مقصود برسانند. با توجه به این مهم، خبرگزاری فارس بنا به رسالت ذاتی خود در راستای معرفی این سروقامتان سعی دارد گوشه‌ای از زندگی این عزیزان را با زبان قلم بیان کند. شهید ملامحمدرشید علوی تنها فرزند خانواده متدینی بود که در سال 1300 در یکی از روستاهای شهرستان سقز به ناک قلعه‌کهنه از توابع دهستان گلتپه در کردستان دیده به جهان گشود، پدرش علی نام داشت و در منطقه به صوفی علی مشهور بود. مادر این شهید بزرگوار مینا نامی بود مومن و بسیار دلسوز، طفل به دنیا آمده در دامن چنین مادر دلسوز و پدر مهربانی رشد پیدا کرد، اگر چه خانواده‌اش از لحاظ مالی وضعیت بسیار خوبی نداشتند، ولی با حداقل‌ها زندگی و همواره شکرگزار خداوند متعال بودند. کودکی بیش نبود که دست نامهربان تقدیر وی را از دامان پرمحبت مادر محروم کرد و فوت نابهنگام مادر او را که تک فرزند خانواده بود تنهاتر از گذشته کرد... با فوت مادر و با توجه به اینکه تنها اولاد خانواده بود به عنوان تنها سرمایه پدر محسوب می‌شود این بود که پدرش با وجود همه سختی‌ها و مشکلات مالی که داشت او را به روستای گوره‌قلعه فرستاد تا نزد مرحوم استاد حسام‌الدین ماجدی از علمای بنام آن دوران کسب فیض کند. بزرگترین مدرسه علوم دینی در آن زمان در این روستا قرار داشت و با وجود اساتید برجسته و آگاه به علوم از نظر مردم دارای جایگاه و ویژگی‌ خاصی بود. محمدرشید در این مدرسه با کسب فیض از محضر دو استاد ارزشمند همچون استاد مرحوم حسام‌الدین ماجدی و برادرش استاد ملاحسن ماجدی خیلی زود روخوانی و روان‌خوانی قرآن کریم را یاد گرفت و موفق به ختم قرآن کریم شد. با یادگیری کتاب حیاط بخش قرآن راهی شهر سقز شد و در انجا نیز از محضر اساتیدی همچون ملامحمد امین و مرحوم ملاعبدالقادر سعیدی در روستاهای دور و نزدیک سقز همچون کریم‌آباد، باشماق، سنه، قوزلو، آیچی، هیجانان، حسن‌سالاران صرف و نحو، منطق و ادبیات فارس و عربی را به خوبی فرا گرفت و اجازه تدریس در آنچه یادگرفته بود یافت. این شهید بزرگواری هیچگاه به آموخته‌های خویش قناعت نمی‌کرد و چون تشنه یادگیری علم و دانش بود به کردستان عراق مهاجرت کرد و به مدت یک سال در شهر پینجون نزد حاج ملا اسماعیل امام جمعه آن شهر و به مدت چهار سال نیز در محضر حاج ملاعبدالله آال خلیفه علم اصول و کلام را آموخت. وی بعد از تکمیل آموخته‌های خویش و کسب فیض از محضر اساتید مختلف برای تبلیغ شریعت دین مبین اسلام به ایران بازگشت و در روستای آیچی با دختر نجیبی به نام فاطمه رضا‌پور پیوند زناشویی بست و در روستای علی آباد سکنا گزید. در کنار تبلیغ و تدریس علوم دینی و اقامه نماز جمعه و جماعت در منطقه به عنوان همکار اداره ثبت‌احوال به مردم خدمت می‌کرد و با ایمان راسخ از حق دفاع می‌کرد و در مقابل زورگویان رژیم منحوس پهلوی که در منطقه به عنوان خان و ارباب به مردم زور می‌گفتند می‌ایستاد و در کمال شجاعت حرف خود را می‌زد و از کسی واهمه نداشت. در خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌ها از فقر و تهیدستی مردم شکایت می‌کرد، آنان را از ستم مالکان زورگوی آگاه می‌ساخت، البته او از حقوق محرومان در مقابل کسانی که خون آنان را در شیشه کرده بودند دفاع می‌کرد و بنیاد مبارزه و اندیشه‌اش هیچ چیز جز اسلام نبود، لیکن دشمنان برای خاموش کردن ملا محمد رشید بهترین حربه را آن دانستند که به او تهمت کمونیسم بزنند، بهتانی که مقبول طبع هیچ کس نبود. عوامل و مزدوران رژیم در منطقه با وجود آن مرد خدایی همواره احساس خطر می‌کردند و وجود ایشان در منطقه منافع آنان را به خطر انداخته بود به همین دلیل به بهانه‌های واهی و دسیسه و توطئه‌چینی زمینه دستگیری وی را توسط ساواک فراهم و با همکاری رئیس وقت ساواک در شهر سقز به خانه‌اش یورش و او را در کمال مظلومیت و بی‌دفاع دستگیر و به زندان انفرادی سازمان امنیت وقت آن شهرستان انتقال دادند. اواخر سال 1340 بود که وی را دستگیر و بعد از سخت‌ترین شکنجه‌ها و اذیت ‌آزار در حالی که در طول تمام این مدت ممنوع‌الملاقات بود به شهادت رساندند. فرمانداری وقت سقز در تاریخ 20 اردیبهشت سال 41 شهادت ایشان را به ثبت احوال اعلام کردند و به مردم گفته شد ملامحمد خود را در زندان حلقه‌آویز کرده است و با این دروغ خواستند بر جنایت خود سرپوش گذاشته و از رسوایی رژیم جلوگیری کنند. ساواک از ترس برملا شدن این جنایت حتی پیکر پاک و مطهر این شهید را تحویل خانواده‌اش نداد و مخفیانه آن را در قبرستان عمومی روستای آیچی به خاک سپردند تنها فرزند این شهید بزرگوار سه ماه بعد از شهادت ژدر در بیست مرداد ماه همان سال دیده به جهان گشود. فرزند شهید کمال علوی فرزند این شهید بزرگوار می‌گوید: پدرم سه ماه قبل از تولد من به دست رژیم شاهنشاهی تنها با این گناه که در مسیر اسلام و دین حرکت می‌کرد به شهادت رسید و من هیچگاه نتوانستم سیمای ملکوتی و نورایش را ببینم و آنچه از ایشان به یاد دارم خاطراتی است که از سایر افراد خانواده و یا دوستان و اطرافیان پدر شهیدم شنیده‌ام. روزی ساواک تعدادی از روحانیون منطقه را به یک جلسه عمومی دعوت کرده بود و از آنها می‌خواهند درباره دین و سیاست برای مردم سخن بگویند و در ضمن چنین القا کنند که دین از سیاست جداست در آن جلسه هر کس به نحوی طفره رفته بود و حاضر به بیان مطلب و سخنی نمی‌شود اما بنا به گفته حاضرین در آن جلسه پدرم در کمال شجاعت می‌گوید: دین از سیاست جدا نبوده و نیست، دین و سیاست لازمه زندگی بوده و زندگی تنها در سایه آنها ثبات پیدا خواهد کرد. بخشش در اوج نیاز فاطمه رضاپور همسر شهید می‌گوید: زندگی مشترک ما بیشتر از چهار سال طول نکشید وضعیت مالی ما نیز چندان مطلوب نبود، شهید چون بیشتر سال‌های زندگیشان را تحصیل کرده بودند به زندگی طلبگی قناعت کرده و از عزت نفس بالایی برخوردار بود و همیشه به ما می‌گفت: تنها به خدا توکل کنید با وضعیت نامناسب مالی که داشتیم از کمک به فقرا و دستگیری نیازمندان هیچگاه غافل نمی‌شد تا جایی که گاهی به او اعتراض می‌کردم. در اوج نیاز اقدام به انفاق و بخشش مال می‌کرد و در جواب من می‌گفت؛ خدا کریم است و هیچ وقت ما را تنها نمی‌گذارد و فراموش نمی‌کند. ماه رمضان بود برای سحری تنها دو تا تخم‌مرغ داشتیم وقتی برای سحری بیدار شدیم گفت: تو می‌دانی وضع زندگی همسایه خوب نیست و احتمالا چیزی برای خوردن ندارد یکی از تخم‌مرغ‌ها را برداشت و با کاسه‌ای ماست و مقداری نان برای همسایه برد و گفت: این تخم‌مرغ باقیمانده برای هر دوی ما کافی است. سیدمحی‌الدین قریشی مدرس و امام جمعه روستای آیچی در مورد این شهید بزرگوار می‌گوید: در سال 1340 زمانی که در این روستا زندگی می‌کرد چندین بار با سپاه دانش روستا که از طرف حکومت شاه منصوب ده بودند درگیر شد آنها ماموریت داشتند تا بی‌بند و باری را در روستا رواج دهند و عملا با کارهای خود به ارزش‌های دینی دهن کجی می‌کردند. شهید علوی در کمال شجاعت در مقابل آنها می‌ایستاد و از ارزش‌های دین و شریعت اسلام دفاع می‌کرد و این چنین در تنویر افکار عمومی علیه ظلم و ستم‌ شاه نقش فعال داشت. شهید از زبان یک دوست ملاسید محی‌الدین قریشی از دوستان شهید علوی می‌گوید: این شهید بزرگواری یکی از رجال برجسته، فعال، مبارزی نستوه و مردی آزاده و آزادمنش و از مردان معروف، مبارز و انقلابی منطقه سقز بود. تا جایی که که من به خاطر دارم از همان دوران طلبگی روحیه‌ای ظلم ستیز داشت و در مقابل بیدادگری‌ها و ظلم و ستم اربابان زر و زور با شهامت و جسارت تام در مجالس عمومی و محافل خصوصی می‌ایستاد و گاهی حتی با آنان درگیر می‌شد. این روحیه و این اقدامات آزادی‌خواهانه وی موجب شده بود، نتواند در یک جا بماند و از این روستا به آن روستا و از حجره‌ای به حجره دیگر می‌رفت و نقش خود را در این زمینه ایفا می‌نمود و در نهایت طبق شنیده‌ها توسط فردی که در ان زمان چایخانه داشت و مدتی نیز با شهید فعالیت می‌کرد عکس و اطلاعات شهید در اختیار ساواک قرار گرفته و به شهادت می‌رسد. ساواک چندین ماه وی را تعقیب و چندین بار خانه شهید را تفتیش کرده بود و پس از چندین ماه حبس در زندان انفرادی در حالی که حتی خانواده‌اش اجازه ملاقات ایشان را نداشتند به شهادت رساندند. نماز میت و تلقین این شهید بزرگوار را خودم در زندان انجام دادم. شهید علوی همواره در جستجوی حقیقت بود و چون حقیقتی بر او کشف می‌شد از بیان آن بیم و تردیدی نداشت خصوصا بی‌عدالتی و نابرابری را سخت ناخوش می‌داشت و اگر با آن مواجه می‌شد هیچگاه حاضر به سکوت نبود. -------------------------- گزارش از: شیرین مرادی -------------------------- انتهای پیام/79002/

93/01/03 - 13:36





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن