تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از غير خدا بِبُرد، خداوند، هزينه زندگى او را تأمين مى‏كند و از جايى كه ان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830385340




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حال فرهنگ عمومی خوب نیست


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

حال فرهنگ عمومی خوب نیست تهران - ایرنا - رضا پورحسین در مطلبی که سایت خبر آنلاین از وی با عنوان « حال فرهنگ عمومی خوب نیست » منتشر کرد از غفلت های فرهنگی جامعه ما سخن گفته و آن را بیانگر وجود گسترده تعارض های فرهنگی خوانده و از مهندسی فرهنگی به عنوان تنها راه بازسازی آن نامبرده است.


در این مطلب هشدار گونه می خوانید: ˈغفلت ها و ساده انگاری های فرهنگیˈ در کشور در شرایطی است که می توان ˈوضعیت هشدارˈ دهنده اعلام نمود.
دلیل این غفلت ها، چه هشیارانه وچه ناهشیارانه، بدلیل وجود تعارض های فرهنگی است.
ˈتعارضˈ، یک واژه روان شناختی است که طی آن فرد در برابرچند راه ، چند میل وچند نیاز قرار می گیرد؛ به گونه ای که نمی تواند به لحاظ شناختی راه درست را انتخاب نماید.
نتیجه شناختیِ تعارض، سرگردانی، و نتیجه عاطفی و هیجانی آن، خدشه دارشدن سلامت روان فرد خواهدبود.
وقتی صحبت از تعارض های فرهنگی می شود، بلاتکلیفی و کوشش وخطا در عرصه های مختلف تصمیم گیری و اجرا، به وضوح مشاهده می شود.
نتیجه این تعارض، سرگردانی مردم و برهم خوردن نظام ارزشی نسل نو می باشد. این سرگردانی و درهم شدگی نظام ارزشی، راه را برای رسوخ بیشتر فرهنگ مهاجم در زمینه های نگرش و رفتار فردی و اجتماعی بازتر خواهد کرد.
از بس وضعیت فرهنگی ما نابسامان است، نمی دانم ازکدام نمونه یادکنم؟
* وضعیت زبان فارسی را در حوزه های نوشتاری وکلامی و نیز رسم الخط آن ملاحظه فرمایید. روزی نیست که دراثر غفلت ما ، واژه های جدید فرنگی که مابه ازای فارسی آن وجود دارد، وارد زبان محاوره ای و حتی نوشتاری ما نشود.
این امرچنان گسترش یافته است که وقتی برای درست نویسی ویا درست گویی تذکر داده می شود، بانگاه ها وبرخوردهای آنچنانی مواجه می شویم.
شاهدبودم که دوستی درپاسخ به تذکر دوستی دیگر می گفت: ˈ ای بابا! حالا همه چیزمان درست شده، فقط مونده فارسی صحبت کردن مان را درست کنیمˈ. تصدیق می کنید که این پاسخ، بیانگر آن است که زبان فارسی، جایی در مسایل کشور ندارد و نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ، در رده چندم اهمیت قراردارد.
*به هجوم نام گذاری های نامانوس و صحه گذاشتن سازمانهای مربوط به این نام ها نیز توجه کنید.
واژه هایی چون هایپر استار، سوپراستار، اطلس مال، تهران مال، ایرانسل، رایتل، پارادیزو، کلاسیک، روژه، آرتمن، پتیاک، شاتل، گالریا، سونره، پروما تاکسی، بستنی دومینو، نازلی، مرکزخرید نارسیس، بهران سوپر رانا، و صدها واژه نامانوس دیگر را بار دیگر مرور کنیم. آیا این واژه ها با زبان شیرین فارسی نسبتی دارند؟
آیا آنها می توانند جای واژه های زیبا وخوش آهنگ فارسی را بگیرند؟ پس چرا روز به روز استفاده از آنها زیادتر می شود؟
طبیعی است که این امر نشانگر شکل گیری هسته اولیه ˈبیماری فرهنگیˈ در زمینه زبان فارسی است.
در مثال دیگر، استفاده از رسم الخط و زبان انگلیسی برای واژه های فارسی نیز روز به روز درحال گسترش است.
اگر تیبا، سمند، نسیم، پارس و صبا واژه های زیبای فارسی هستند، چرا به خط انگلیسی بر روی اتوموبیل های ساخت وطن، نوشته می شوند؟
چرا کلمه ایران خودرو به خط انگلیسی روی اتوموبیل ها حک می شود؟ آیا نمی توان آنهارا با خط زیبای فارسی توسط یک خوشنویس خوش ذوق، به فارسی نوشت و از آن یک نشانه (آرم) نیز تهیه نمود؟
روی اتوبوس های شهری وبین شهری نیز واژه های فارسی به خط انگلیسی نوشته می شوند.
و یا کافی است سری به بازار لباس بخصوص بازار لباس بچه بزنیم.
بندرت می توان لباس کودک بدون نشان و خط انگلیسی پیدا کرد. بنده وقتی از یک فروشنده، لباس کودک بدون نشان خارجی طلب کردم، تقریبا با نگاه مسخره آمیز ایشان مواجه شدم که البته من هم کم نیاوردم و در مذمت دوری از فرهنگ خودی، وی را نصیحت کردم.
همه این نشانه ها، نشانگر غفلت فرهنگی و از این مهم تر بیانگر رعب فرهنگی و تغییر ذائقه ماست که متاسفانه رو به فزونی است.
*وضعیت اسباب بازی نیز وضعیتی بدتر از زبان فارسی دارد.
بر اساس یافته های تربیتی و روان شناختی، کودکان به میزان زیادی رگه های رفتاری قهرمانان بازی را در خود درونی می کنند.
سرمشق گیرنده، به طور ناهشیار رگه هایی از رفتار سرمشق را بازنمایی و رمز گردانی می کند و آن را به تدریج درون شاکله خود به صورت باور، نگرش و طرز رفتار سامان می دهد.
در این صورت، رفتار، نوع فکر و ذائقه کودک مبتنی بر رفتار الگو، شکل می گیرد. کودکانی که ذهن آنها دراختیار شکل و رفتار باربی است، در بزنگاهِ زندگی که باید یک راه را انتخاب کنند؛ طبیعی است راهی را انتخاب می کنند که با ذائقه آنها قرابت و پیوند بیشتری دارد.
بر این اساس، ذهن کودکان ما، دراختیار ما نیست؛ مگرآنکه آنهارا با قهرمانان قصه های خود، اگر قصه گویی بلد باشیم! ، آشتی دهیم ویا با عروسکهای وطنی آشناسازیم.
متاسفانه از وقتی که عروسک های ˈدارا وسارا ˈ به هزار ویک دلیل نتوانست جای خودرا در میان بچه ها باز کند، موجی از ناامیدی از طراحی عروسک ملی بوجود آمد و فعالان فرهنگی در برابر عروسک های باربی، خود را وادادند؛ غافل از آنکه نباید مایوس شوند و باید هر روز طرحی نو دراندازند تا اینکه ذائقه بچه های ایرانی را به خود جلب نمایند.
طبیعی است در این راه، استفاده از نظرات روان شناسان کودک برای طراحان عروسکی و نگارگران، راهگشا خواهد بود.
وسایل بازی بویژه عروسک ها، ذائقه سازند و نمی توان از قدرت ذهنیت سازی وسامان دهی رفتاری آنها غافل بود.
البته این را هم باید بدانیم که برای جا افتادن یک عروسک، صرفِ ارائه آن کافی نیست، بلکه شمایل آنها را باید در انواع و اقسام کالاهای فرهنگی و هنری مثل وسایل تحصیلی، وسایل شخصی، وسایل تفننی، فیلم، پویانمایی و از این قبیل، ردیابی نمود.
کودکان ما باید، قهرمان خود را در همه کالاها و قصه ها و فیلم ها ببینند تا با او ˈهمسان سازیˈ کنند.
متاسفانه در این باره، حساسیت شورای فرهنگ عمومی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آموزش و پرورش، مهدکودک ها، روان شناسان و بسیاری از والدین درباره معرفی عروسک الگو و خطرات عروسک های باربی، مردعنکبوتی، بتمن، و دهها قهرمان افسانه ای و تخیلی کودکانه، پایین آمده است.
کاهش حساسیت های فرهنگی، برای مردم جبران ناپذیر و برای مسئولان، گناهی نابخشودنی است؛ مگر آنکه سریعا به خود آیند و با حرکت های هماهنگ، تحت فرماندهی فرهنگی، که البته جای چنین فرماندهی خالی است، به الگوهای متناسب با مبانی ارزشی فرهنگ بومی دست یابند و باز هم به طور هماهنگ، آن را ترویج نمایند.
* سبک زندگی ما نیز تحت تاثیر جهانی شدن و شتاب فناوری به طور شگفت انگیزی به سمت ˈفردگراییˈ می رود.
جامعه ایرانی ما به عنوان یک جامعه اسلامی و شرقی، بایستی یک جامعه ˈجمع گراˈ باشد.
اما این وضعیت درحال تبدیل شدن به جامعه ای است که هرکسی مشکل خودرا می بیند و بتدریج مسایل دیگران را فراموش می کند.
خوشبختانه بدلیل حضور پررنگ و قوی فرهنگ دینی و سنت های دیرینه ایرانی، جامعه ما رنگ جمع گرایی خود را تا حد زیادی حفظ کرده است و طبیعی است با حفظ این ارزش ها، جامعه ما به راحتی به سمت فردگرایی افراطی نخواهد رفت؛ اما رشد آن در شرایط امروز بویژه بین نسل نو، نگران کننده است.
فرهنگ ما ایرانی ها، ˈفرهنگ چهل همسایهˈ است. فردگرایی و ˈگلیم خودرا از آب کشیدنˈ، ربطی به فرهنگ ایرانی اسلامی ندارد، اما متاسفانه وجود دارد؛ چون در جامعه ا ی هستیم که پر از تعارض است.
بنا ندارم بحث را بغرنح و پیچیده کنم. به رفتارهای داخل خانه توجه کنید. در شهرهای بزرگ، هر کسی به آپارتمان وارد می شود، بلافاصله به اتاق شخصی خود می رود و درب آن را بر روی دیگران می بندد و حریم بسیار خصوصی برای خود ایجاد می کند.
متاسفانه، کمتر ˈسفرهˈ غذا پهن می شود. هر کسی هر ساعت که بخواهد غذا می خورد، اگر تازه غذای فوری(فست فود) نخورد.
آنانی هم که غذای مادرشان را میل می کنند، به کمک ˈماکروفرˈ آن را گرم می کنند. اگر به نقش همین ماکروفر فکر کنیم ، خواهیم دید که این دستگاه به مخرب ترین دستکاه برای واگرایی اهالی خانه و پهن نشدن سفره، تبدیل شده است.
در اکثر خانه ها، کتاب پیدا نمی شود، اما یک دستگاه ماکروفر با نشان های معروف حتما در آشپزخانه های اوپن رخ می نماید.
در نمایی دیگر، زمانی هم که اهالی خانه دور هم جمع می شوند، کمترین گفتگو بین آنها رد و بدل می شود.
حتما در مهمانی ها دیده ایم که از میان ده نفر حاضر، حتما پنج شش نفر با تلفن های همراه خود در حال بازی، بلوتوث کردن، ارتباط واتساپی و وایبری با یکدیگر و یا با دیگران هستند.
همه کنار هم نشسته اند اما در واقع با تلفن های خود حرف می زنند!.
به کتاب های منتشره نگاهی بیندازید. واگرایی هایی که درحوزه کتاب دیده می شود ناظر به اختلاف سلیقه نیست، بلکه ترویج صریح برخی نوشته هایی است که هیچ قرابتی با فرهنگ بومی ما ندارد.
هرچه هست، واگرایی و تعارض برمبنای ارزش های مسلم فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی جامعه ماست.
چطور می توان نوشتاری را برتابید که سعی دارد ریشه های اخلاقی و سنتی در حوزه دختران و زنان را به مخاطره بیندازد و حتی آنها را مسخره کند؟
به سخره گرفتن ریشه ها و اصالت ها را هیچ کشوری که دارای ریشه های عمیق فرهنگی است، تاب نمی آورد.
البته گفته می شود که دریک جامعه زنده، نوشته ها باید آزاد باشد. اجمالا ماقبول داریم، اما به شرط آنکه نوشته ها در فضای علمی و فرهنگی تخصصی نقد شوند.
انتشار مطالب در فضای کاملا عمومی و گذرا به معنای تحقق فضای نقد نیست. بیشتر، این گفته به یک ˈپز فرهنگیˈ می ماند تا یک واقعیت فرهنگی.
برای نمونه، سری به کتاب های ˈسری دوزیˈ روان شناسی بزنید که به نظر بنده، انشاهای روان شناسی هستند و هیچ نسبتی با روان شناسی علمی تضمین شده با پژوهش های علمی ندارند.
در این آشفته بازار، کتاب های روانشناسی دم دستی که هیچ قرابتی با فرهنگ خودی ما ندارند، براحتی ترجمه می شوند و در دسترس مشتریان قرار می گیرند. ˈکسب حافظه در پنج دقیقهˈ، ˈمدیریت در دو دقیقهˈ، ˈحل استرس با حرکات موزون دسته جمعیˈ، ˈتجربه عشق ورزی برای کاهش اضطراب های پیش از ازدواجˈ، ˈاعجاز زندگی پارتنری! برای حل مشکل ازدواجˈ، ˈترویج زندگی فردی پس از سن بلوغˈ ، ˈخودارضاییˈ به عنوان راهی برای دوربودن از شریک جنسی و دهها نمونه دیگر از افاضاتی است که در این گونه کتاب ها توسط انتشاراتی های سوداگر منتشر می گردد.
بخش ناراحت کننده آن این است که مردم عادی که مشکلات زیادی را در زمینه بهداشت روانی تجربه می کنند، فکر می کنند که همه ی روان شناسی همین است.
خوب است به سنت ها و پیشه های فراموش شده و در حال فراموشی هم توجهی داشته باشیم.
آیا شما از سنت هایی چون شب نشینی، احترام به بزرگتر، توجه به حال وهوای همسایگان، اختصاص وقتی برای حل مشکلات مردم، قرض الحسنه، انفاق از بهترین ها، کارگشایی مردم بدون اینکه در موقعیت وکالت قرار بگیریم، عیادت های محلی، صله رحم و دهها سنت شیرین دیگر، خبر دارید؟
حتما خبردارید، اما این سنت ها سکه رایجی نیستند و بتدریج در جامعه ما رنگ می بازند و جای خود را به تفرد، قراردادهای اجتماعی و فردی و زندگی، بر اساس موازین حقوقی می دهند.
سری به شهر بزنید و شاهد بی توجهی مردم و مسئولان درباره ریشه ها ومیراث فرهنگی، و همچنین ˈبدقوارگی تهرانˈ به دلیل معماری بی هویت باشید.
بناهای تاریخی و فرهنگی یکی پس از دیگری توسط سوداگران تخریب وبه بناهای بظاهر مدرن اما بی هویت تبدیل می شوند.
برخی مناطق آنقدر تغییر موضوع کاربری داده اند که واقعا شگفت انگیز است و نتیجه آن فشردگی روحی و کشیدن آه از نهاد شهروندان است.
تصور کنید که اگر روزی راسته کتابفروشی ها کم کم به فروشگاههای لوازم برقی تبدیل شوند چه می شود؟
بعید نیست، اگر چنین روندی که در پیش گرفته ایم، تداوم یابد شاهد چنین صحنه هایی نیز باشیم.
و یا اینکه پروژه های شهری را بدون ˈپیوست تربیتی و بهداشت روانˈ اجرا می کنیم بدون آن که به نتایج انسانی آن توجه کنیم.
پروژه ˈتعریض نوابˈ را در نظر بگیرید. این پروژه مصداق کامل یک ˈفاجعه شهری و انسانیˈ است که منجر به کوچ اجباری مردم محلات چهار راه اناری، سینا، مرتضوی، و...گردید و شنیدم که برخی از قدیمی های این محله ها، به نوعی افسرده شدند.
علاوه بر کوچ مردم، سبک محله ای این منطقه اصیل کاملا بهم خورد.
کاش تعریض خیابان صورت می گرفت. اما خانه ها را خراب کردند، محله ها را به هم زدند، بافت اجتماعی و عاطفی را نابود کردند و نهایتا، خودشان ساختمان هایی را علم کردند که روح و روان انسان را می فشارد.
امتحان کنید! یک روز از خیابان نواب جدید گذر کنید، و حالت روحی خود را در نظر بگیرید که چه احساسی به شما دست می دهد؟
این موضوع نشان می دهد آنچه که نزد شهردار وقت مهم بوده، فقط ساخت و ساز و موجبات افتتاح بدست رئیس جمهور وقت بوده است نه رعایت مسایل انسانی.
البته این ایراد به برخی پروژه های مسکن مهر هم وارد است. تصور کنید، برافراشته شدن ساختمان های ده طبقه در مکان هایی که همه ساختمان های آن دو سه طبقه بیشتر نبوده است، چه پیامدهایی دارد؟
این موضوع، عملا سبک زندگی و نوع روابط و مناسبات رفتاری سکنه را به سبک های دیگری تبدیل می کند که بیگانه از سبک های رایج آنهاست.
* توجه به ظاهر و مد طبیعتا گرایش بدی نیست، بلکه اگر مطابق با خصیصه های فرهنگ خودی باشد، خیلی هم خوب است و موجب تنوع و شادابی انسان می شود.
اما ظاهرسازی، تشریفات گرایی، تبرج، توجه افراطی به تصویربدنی، باربی سازی هیکل، تن دادن به جراحی های زیبایی، و دهها نمونه از این قبیل که روز به روز نه تنها درنسل نو، بلکه در نسل قبلی نیز درحال گسترش است، نشانگر گسترش یک بیماری است که شخصیت آدمها را نشانه گرفته است.
دریافته های اخیر روان شناسی مشخص شده است که جراحی زیبایی بدون آنکه مورد حاد و یا مزمن بیماری در کار نباشد، با پایین بودن سطح تحول من (Ego Development) همبستگی مثبت دارد.
به عبارت دیگر، وقتی دغدغه های بدنی و ظاهری در افراد و در جامعه اوج می گیرد و مصرف وسایل بهداشتی و زیبایی به حد افراطی می رسد، این موضوع را به ذهن متبادر می سازد که فرهنگ ˈسطحی نگریˈ و فرار از بطن و عمق شخصیت، در حال گسترش است.
در این شرایط، آنچه که ˈمنˈ را می سازد، نگاه دیگران است نه آنچه که سلامت روانی و مصالح ایمانی و فرهنگی اقتضا می کند.
در جامعه ای که مدگرایی به شکل بی رویه و با ماهیتِ مصرف گرایانه رشد می کند، باید نگران پوک شدن و منفعل بودن شخصیت افراد آن جامعه بود که براحتی تحت تاثیر نشان های تجاری و تبلیغات زیرکانه قرارمی گیرند.
به نظر من، در هیچ وهله ای از وهله های تاریخی، تا این حد انسان ها تحت تاثیر القائات تبلیغاتی واغوای دیگران ، البته به شکل کاملا نوین قرار نداشته اند.
ما مردم این زمانه، فکر می کنیم که خیلی زرنگ هستیم و اهل انتخاب؛ غافل از آنکه ذهن ما تحت تاثیر ˈروش های علمی نورومارکتینگˈ، کاملا منفعل است و کالایی را انتخاب می کنیم که صاحبان ˈبرندهاˈ قبلا برای ما انتخاب کرده اند.
به همین دلیل، ˈمارک گراییˈ و ˈبرندپرستیˈ، جلوه نوین مسخ انسان ها و ساده لوحی مشتریان در قبال استثمار نوین اقتصادجهانی است.
اینها بخشی از نمونه های مرضی و بیمارگونه در عرصه فرهنگ عمومی بود که تناسبی با فرهنگ ما ندارند.
چرا چنین شده است؟
این نشانه ها دفعی پدیدآمده و یا به تدریج و در اثر غفلت ما بوجود آمده اند؟
آیا نمی توان کاری کرد تا بتوانیم فرهنگ زیبای خودرا بازسازی کنیم؟
ˈتعارض های فرهنگیˈ در کشور، ضرورت ˈمهندسی فرهنگیˈ را دو چندان می کند.
اگر ˈسند مهندسی فرهنگیˈ آماده شده است، بهتر است هر چه سریعتر تا زمانی که پایه های فرهنگی ما بدلیل غفلت و بالابودن آستانه حساسیت های ما در باره فرهنگ ازبین نرفته است؛ اجرایی گردد و همه ارکان و افراد فرهنگی برای اجرای دقیق آن توجیه شوند.
اگر فرهنگ را به تعبیر بزرگان، بسان هوای تنفس بگیریم، در حال حاضر در شرایطِ بد آب و هوای فرهنگی قرار گرفته ایم و دربعضی زمینه ها، شاید بتوان آژیر خطر را بصدا درآورد.
ممکن است نزد بعضی دوستان بویژه دوستان سیاسی، این موضع کمی افراطی باشد؛ اما با نگاهی دقیق به رگه های فرهنگ مهاجم و همچنین غفلت مستمر ما، ملاحظه می کنید که وضع و حال فرهنگ بومی، خوب نیست و بتدریج در هیاهو، و زرق وبرق فرهنگ مهاجم، ضعیف ونحیف می شود.
مواردی که ذکر شد، نمونه ای ازخروار بود که هر روز، همه ما کم و بیش شاهد آن هستیم. به واژه ˈرگهˈ توجه کنید. رگه ترجمه Trait است که در برخی متون روان شناسی، از آن به عنوان صفت یاد می کنند.
اما ترجمه رگه بهتر است.
دلیل آن چیست؟ حتما در گذر از برخی جاده های کشور، رگه هایی از سیمان، گچ و... را در کوهها دیده اید و یا زمین شناسان، با استفاده از ابزارها و دانش فنی خویش، رگه هایی از طلا، اورانیوم و...را مشاهده می کنند.
رگه های قابل مشاهده، نشانگرهایی هستند که ما را به وجود کان و معادن مختلف رهنمون می شوند.
وقتی رگه ای از سیمان را در دل کوه می بینیم، نشان می دهد که دنباله این رگه به یک ذخیره و معدن وسیع تر ختم خواهد شد. این قاعده در فرهنگ نیز صادق است.
وقتی رگه های رفتاری و نگرش غریبه را در ساحت فرهنگ و هنر و در حوزه فرهنگ عمومی مشاهده می کنیم، نباید آن را تنها یک رگه دید؛ بلکه باید به دنباله داربودن آن در عمق وسیعی از لایه های زیرین جامعه فکر کرد.
رگه ها، مثل لکه های کوچک روی سیب هستند. اگر گرفته نشوند، به زودی خواهیم دید که سیب، از درون کرم زده شده و خراب می شود.
این موضوع، القای ترس افراطی و کاذب نیست؛ بلکه ابراز هشدار درعرصه فرهنگی و رفتاری جامعه است که اگر اهل فرهنگ باشیم، جا دارد خواب را از ما بگیرد.
با این حال؛
ما دارای فرهنگ غنی ایرانی اسلامی هستیم که اگر به خود آییم و رفتار فرهنگی مهاجم را به خوبی بشناسیم و مراقبت دایمی و مستمر داشته باشیم، نه تنها از داشته های خود پاسداری خواهیم کرد بلکه مولفه های فرهنگ خودی را به دیگران القا خواهیم کرد.
تاریخ هم همین را می گوید. ما تنها ملتی هستیم که علیرغم انواع مخاطرات سیاسی و تاریخی، ˈگسست فرهنگیˈ نداشته ایم و مهاجمان را در فرهنگ خود ذوب کرده ایم.
هجوم مغول ها به ایران با آن همه تخریب و کشتار از یادمان نرفته و نخواهد رفت.
اما غنای فرهنگی ما علیرغم گسست سیاسی و تاریخی، توانست از میان مهاجمان، هنرمندانی بسازد و آنان را در فرهنگ ایرانی اسلامی مستحیل نماید.
این راه در تاریخ بارها طی شده است و باز هم طی خواهد شد و هرگز ملت ما شاهد گسست فرهنگی نخواهد بود.
ما می توانیم در دنیای پرشتاب فناوری و جریانِ نامبارکِ اضمحلال خرده فرهنگ ها توسط جهانی شدن، فرهنگ خود را پاس بداریم و آن را گسترش دهیم؛ به دوˈشرطˈ.
اول آنکه با ساماندهی فرهنگی، تعارض های فرهنگی جامعه را از بین ببریم و خود را به یک ˈاندام وارگی فرهنگیˈ برسانیم و دو دیگر، خود و همدیگر را هشیار سازیم تا غفلت نکنیم.
اول**1104
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن