تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842982123




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زادروز پروین: بزرگ بانوی شعر ایران


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


زادروز پروین: بزرگ بانوی شعر ایران وبلاگ > مؤذن جامی، محمدهادی - نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.

وبلاگ پروین اعتصامی نوشته که :
" پدر پروین" یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود. اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است. "مادر پروین" مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد. "شروع تحصیلات و سرودن شعر" پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد. گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد. هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است: ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه؟ در باغ و چمن چمیدن آموز رام تو نمی شود زمانه رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز مندیش که دام هست یا نه بر مردم چشم ، دیدن آموز شو روز به فکر آب و دانه هنگام شب آرمیدن آموز با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش " کتاب" است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد. شعر " گوهر و سنگ " را نیز در 12 سالگی سروده است. شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند. " ادامه تحصیلات" پروین ، در 18 سالگی ، فارغ التحصیل شد ، او در تمام دوران تحصیلی ، یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پیش از ورود به مدرسه ، معلومات زیادی داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعی می کرد ، در حد توان خود از همه چیز آگاهی پیدا کند. مطالعات او در زمینه زبان انگلیسی آن قدر پیگیر و مستمر بود که می توانست کتابها و داستانهای مختلفی را به زبان اصلی ( انگلیسی ) بخواند . مهارت او در این زبان به حدی رسید که 2 سال در مدرسه قبلی خودش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس کرد. "سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی" در خرداد 1303 ، جشن فارغ التحصیلی پروین و هم کلاس های او در مدرسه برپا شد. او در سخنرانی خود از وضع نامناسب اجتماعی ، بی سوادی و بی خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی ، بعنوان اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان ، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیاد دارد. پروین در قسمتهای از اعلامیه "زن و تاریخ" گفته است: « داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تعلیم و تربیت است ، تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیذ نماید. » و درباره راه چاره اش گفته است : « پیداست برای مرمت خرابی های گذشته ، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده ، مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند. » "اخلاق پروین" یکی از دوستان پروین که سال ها با او ارتباط داشت ، درباره او گفته است : « پروین ، پاک طینت ، پاک عقیده ، پاکدامن ، خوش خو و خوش رفتار ، نسبت به دوستان خود مهربان ، در مقام دوستی فروتن و در راه حقیقت و محبت پایدار بود. کمتر حرف می زد و بیشتر فکر می کرد ، در معاشرت ، سادگی و متانت را از دست نمی داد . هیچ وقت از فضایل ادبی و اخلاقی خودش سخن نمی گفت.» همه این صفات باعث شده بود که او نزد دیگران عزیز و ارجمند باشد. مهمتر از همه این ها ، نکته ای است که از میان اشعارش فهمیده می شود . پروین ، با آن همه شعری که سروده ، در دیوانی با پنج هزار بیت ، فقط یک یا دو جا از خودش حرف زده و درباره خودش شعر سروده و این نشان دهنده فروتنی و اخلاق شایسته اوست. "نخستین چاپ دیوان اشعار" پیش از ازدواج ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگار ، درست نمی دانست. او فکر می کرد که دیگران ممکن است چاپ شدن اشعار یک دوشیزه را ، راهی برای یافتن شوهر به حساب آورند! اما پس از ازدواج پروین و جدایی او از شوهرش ، به این کار رضایت داد. نخستین مجموعه شعر پروین ، حاوی اشعاری بود که او تا پیش از 30 سالگی سروده بود و بیش از صد و پنجاه قصیده ، قطعه ، غزل و مثنوی را شامل می شد. مردم استقبال فراوانی از اشعار او کردند ، به گونه ای که دیوان او در مدتی کوتاه پس از چاپ ، دست به دست میان مردم می چرخید و بسیاری باور نمی کردند که آنها را یک زن سروده است ، استادان معروف آن زمان ، مانند دهخدا و علامه قزوینی ، هر کدام مقاله هایی درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند. " کتابداری" پروین مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بود . کتابداری ساکت و محجوب که بسیاری از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمی دانستند او همان شاعر بزرگ است . پس از چاپ دیوانش وزارت فرهنگ نیز از او تقدیر کرد. " دعوت دربار و مدال درجه سه" معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طی برگزاری مراسمی خاص ، مورد ستایش و احترام قرار می دهد . در چنین مراسمی وزیر یا مقامی بالاتر ، مدالی را که نشانه سپاس ، احترام و قدردانی دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد مورد نظر است ، به او اهدا می کند ، وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا کرد ولی او این مدال را قبول نکرد. گفته شده که حتی پیشنهاد رضا خان را که از او برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذیرفت ، روحیه و اعتقادات پروین به گونه ای بود که به خود اجازه نمی داد در چنین مکان هایی حاضر شود . او ترجیح می داد در تنهایی و سکوت شخصی اش به مطالعه بپردازد. او که در 15 سالگی درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه می تواند به محیط اشرافی دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟ او که انسانی آماده ، دارای شعوری خلاق و همواره درگیر در مسائل اجتماعی بود به این نشان ها و دعوت ها فریفته نمی شد. در این جا یکی از اشعار پروین در مذمت اغنیای ستمگر را می خوانید : برزگری پند به فرزند داد، کای پسر این پیشه پس از من تو راست مدت ما جمله به محنت گذشت نوبت خون خوردن و رنج شماست .... هر چه کنی نخست همان بدروی کار بد و نیک ، چو کوه و صداست .... گفت چنین ، کای پدر نیک رای صاعقه ی ما ستم اغنیاست پیشه آنان ، همه آرام و خواب قسمت ما ، درد و غم و ابتلاست ما فقرا ، از همه بیگانه ایم مرد غنی ، با همه کس آشناست خوابگه آن را که سمور و خزست کی غم سرمای زمستان ماست تیره دلان را چه غم از تیرگیست بی خبران را چه خبر از خداست

" دوران بیماری و مرگ پروین" پروین اعتصامی ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش - ابوالفتح اعتصامی - دیوانش را برای چاپ دوم آن حاضر می کرد ، ناگهان در روز سوم فروردین 1320 بستری شد پزشک معالج او ، بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او کوتاهی کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و شبی حال او بسیار بد شد و در بستر مرگ افتاد. نیمه شب شانزدهم فروردین 1320 پزشک خانوادگی اش را چندین بار به بالین او خواندند و حتی کالسکه آماده ای به در خانه اش فرستادند ، ولی او نیامد و .... پروین در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست . پیکر پاک او را در آرامگاه خانوادگی اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در جوار خانم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعری از او یافتند که معلوم نیست در چه زمانی برای سنگ مزار خود سروده بود . این قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه یاد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است . گزیده ای از این شعر در ذیل آمده است .
اقتباس از کتاب چهره های درخشان ***********************************************




یکی از ماندگارترین اشعار پروین اعتصامی : بس سقف شد خراب و نگشت آسمان خراب   
بس عمر شد تمام و نشد روز و شب تمام منشین گرسنه کاین هوس خام پختن است
جوشیده سالها و نپختست این طعام بگشای گر که زنده‌دلی وقت پویه چشم
بردار گر که کارگری بهر کار گام در تیرگی چو شب پره تا چند می پری
بشناس فرق روشنی ای دوست از ظلام ای زورمند، روز ضعیفان سیه مکن
خونابه می‌چکد همی از دست انتقام *******************************************
شنیده اید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خون نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن روح را نفرسودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن 
************************************
نگردد پخته کس با فکر خامی
نپوید راه هستی را به گامی
تر توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
ببید هر دو پا محکم نهادن
از آن پس، فکر بر پای ایستادن
پردن بی پر تدبیر، مستی است
جهان را گه بلندی، گاه پستی است *******************************************
وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره کاین گهر پاک بی بهاست
گر زنده ای و مرده نه ای کار جان گزین
تن پروری چه سود چو جان تو ناشتاست
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفه تو همی نیست خواب و خاست
زان راه باز گرد که از رهروان تهیست
زان آدمی بترس که با دیو آشناست *******************************************
بلبل آهسته به گل گفت شبی که مرا از تو تمنائی هست من به پیوند تو یک رای شدم گر ترا نیز چنین رائی هست گفت فردا به گلستان باز آی تا ببینی چه تماشائی هست گر که منظور تو زیبائی ماست هر طرف چهرهٔ زیبائی هست پا بهرجا که نهی برگ گلی است همه جا شاهد رعنائی هست باغبانان همگی بیدارند چمن و جوی مصفائی هست قدح از لاله بگیرد نرگس همه جا ساغر و صهبائی هست نه ز مرغان چمن گمشده‌ایست نه ز زاغ و زغن آوائی هست نه ز گلچین حوادث خبری است نه به گلشن اثر پائی هست هیچکس را سر بدخوئی نیست همه را میل مدارائی هست گفت رازی که نهان است ببین اگرت دیده ی بینائی هست هم از امروز سخن باید گفت که خبر داشت که فردائی هست




*********************************************
به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
که هر که در صف باغ است صاحب هنریست بنفشه مژده ی نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست بجز رخ تو که زیب و فرش ز خون دل است
بهر رخی که درین منظر است زیب و فریست جواب داد که من نیز صاحب هنرم
درین صحیفه ز من نیز نقشی و اثریست
میان آتشم و هیچگه نمیسوزم
هماره بر سرم از جور آسمان شرریست علامت خطر است این قبای خون آلود
هر آنکه در ره هستی است در ره خطریست بریخت خون من و نوبت تو نیز رسد
بدست رهزن گیتی هماره نیشتریست خوش است اگر گل امروز خوش بود فردا
ولی میان ز شب تا سحر گهان اگریست از آن، زمانه بما ایستادگی آموخت
که تا ز پای نیفتیم، تا که پا و سریست یکی نظر به گل افکند و دیگری بگیاه
ز خوب و ز شب چه منظور، هر که را نظریست نه هر نسیم که اینجاست بر تو میگذرد
صبا صباست، به هر سبزه و گلش گذریست میان لاله و نرگس چه فرق، هر دو خوشند
که گل بطرف چمن هر چه هست عشوه‌گریست تو غرق سیم و زر و من ز خون دل رنگین
بفقر خلق چه خندی، تو را که سیم و زریست ز آب چشمه و باران نمی‌شود خاموش
که آتشی که در اینجاست آتش جگریست هنر نمای نبودم بدین هنرمندی
سخن حدیث دگر، کار قصه دگریست گل از بساط چمن تنگدل نخواهد رفت
بدان دلیل که مهمان شامی و سحریست تو روی سخت قضا و قدر ندیدستی
هنوز آنچه تو را مینماید آستریست از آن، دراز نکردم سخن درین معنی
که کار زندگی لاله کار مختصریست خوش آنکه نام نکوئی بیادگار گذاشت
که عمر بی ثمر نیک، عمر بی ثمریست کسیکه در طلب نام نیک رنج کشید
اگر چه نام و نشانیش نیست، ناموریست *************************************** به سوزنی ز ره شکوه گفت پیرهنی ببین ز جور تو، ما را چه زخمها به تن است همیشه کار تو، سوراخ کردن دلهاست هماره فکر تو، بر پهلوئی فرو شدن است بگفت، گر ره و رفتار من نداری دوست برو بگوی بدرزی که رهنمای من است وگر نه، بی‌سبب از دست من چه مینالی ندیده زحمت سوزن، کدام پیرهن است اگر به خار و خسی فتنه‌ای رسد در دشت گناه داس و تبر نیست، جرم خارکن است ز من چگونه ترا پاره گشت پهلو و دل خود آگهی، که مرا پیشه پاره دوختن است چه رنجها که برم بهر خرقه دوختنی چه وصله‌ها که ز من بر لحاف پیرزن است بدان هوس که تن این و آن بیارایم مرا وظیفهٔ دیرینه، ساده زیستن است ز در شکستن و خم گشتنم نیاید عار چرا که عادت من، با زمانه ساختن است شعار من، ز بس آزادگی و نیکدلی بقدر خلق فزودن، ز خویش کاستن است همیشه دوختنم کار و خویش عریانم بغیر من، که تهی از خیال خویشتن است یکی نباخته، ای دوست، دیگری نبرد جهان و کار جهان، همچو نرد باختن است بباید آنکه شود بزم زندگی روشن نصیب شمع، مپرس از چه روی سوختن است هر آن قماش، که از سوزنی جفا نکشد عبث در آرزوی همنشینی بدن است میان صورت و معنی، بسی تفاوتهاست فرشته را، بتصور مگوی اهرمن است هزار نکته ز باران و برف میگوید شکوفه‌ای که به فصل بهار، در چمن است هم از تحمل گرما و قرنها سختی است اگر گهر به بدخش و عقیق در یمن است *******************************************



شعر سنگ مزار پروین اعتصامی : اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب، پروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید
هر چه خواهی، سخنش شیرین است صاحب آن همه گفتار، امروز
سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی، این است آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد، مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و ره دیرین است خرم آن کس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
 برای شادی روحش فاتحه وصلوات هدیه کنید .



یکشنبه 25 اسفند 1392 - 06:25:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن