محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826523056
جام جم ایام | پاسخ سلیمی نمین به ادعاهای ابراهیم یزدی
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
«عباس سلیمی نمین» رییس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ، اظهارات اخیر «ابراهیم یزدی» از اعضای نهضت آزادی و وزیر خارجه دولت موقت مهدی بازرگان در باره امام خمینی (ره) را «حاوی نسبتهای خلاف واقع» به ایشان دانست و تاکید کرد که این اظهارات در شرایطی صورت گرفته است که «حتی سرسخت ترین مخالفان امام خمینی نیز در برابر علم و تقوای او خاضع اند». ابراهیم یزدی مصاحبه بلند خود را با شماره 33 مجله «مهر نامه» انجام داده است. یزدی در این مصاحبه ضمن بیان خاطرات خود، مطالبی بیان کرده که مورد انتقاد برخی از کارشناسان قرار گرفته است. تازه ترین واکنش در این زمینه از سوی عباس سلیمی نمین بوده که اقدام به انتشار جوابیه ای به ادعاهای یزدی کرده و متن کامل آن را در اختیار سایت ایام جام جم گذاشته است. ضمن تشکر از ایشان به خاطر ارسال این جوابیه، متن کامل آن را به خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم: انتشار مصاحبه بلند آقای دکتر ابراهیم یزدی در مجله مهرنامه شماره 33 که طی آن نسبتهای خلاف واقعی به شخصیت ارزندهای چون امام خمینی داده شده است مرا بر آن داشت تا ادای دِین به انسانی نمایم که همه ما بهحق استقلال وطن و عزت و کرامتمان را به طور چشمگیری مدیون اوییم. متأسفانه بعضاً نفسانیات و دوری و نزدیکی به قدرت، غفلتهایی را موجب میشود.
شاید ما به دلیل تعلق به نسلی که عارضه فراموشی در آن بسیار رایج است نوع تعاملمان را با امام خمینی و احترام به این شخصیت را در زمان تصدیگری از یاد برده باشیم، اما زمانی که بهحق یا ناحق دیگر مسئولیتی به ما واگذار نشد، نباید ابتداییترین اصول اخلاقی را نسبت به چنین مقامی که خدمتش به جامعه بشری جاودانه خواهد ماند زیرپا گذاریم. این حق آقای ابراهیم یزدی و هر انسان دیگری است که نگاهی نقادانه به فردی داشته باشد که انقلاب اسلامی را سالهای مدیدی رهبری کرد و ناباورانه به پیروزی رسانید، اما انتظار میرود که در این نقد دستکم به دلیل شخصیت کمنظیر ایشان از لحاظ فقهی، عرفانی، مدیر و مدبر بودن، شجاعت، ایثار، استقامت، صداقت و خدوم واقعی مردم بودن، رعایت انصاف شود. آقای ابراهیم یزدی در چارچوب یک سیاست سازمانی (همچون دیگر اعضای نهضت آزادی) در طول این مصاحبه اصرار دارد که هرگز از چنین شخصیتی با عنوان «آیتالله» نام نبرد. تلاش برای کتمان مقام کممانند فقهی ایشان، صرفنظر از این که آیا تأثیری هم در کاهش جاذبه نور حقیقت دارد یا خیر، این واقعیت را قطعاً برای اهل نظر روشن میکند که آقایان به چه میزان خودمحورند. البته در ادامه مطلب به حاکمیت نفسانیات در قضاوتهای تاریخی آقای ابراهیم یزدی به تفصیل خواهم پرداخت اما ابتدا لازم است تاکید کنم که حتی سرسختترین مخالفان امام خمینی در برابر علم و تقوای او خاضعاند. به عنوان نمونه، یکی از شخصیتهای حوزوی و دانشگاهی منتقد ایشان مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی است که در این زمینه میگوید: «ایشان عرفانش خیلی خوب بود الان هم من عرض میکنم [که] ایشان در تئوری عرفان خیلی زحمت کشیدند. هم عملاً و هم از نظر تئوری، در عرفان خیلی متخصص و شاخص بود.» (خاطرات مهدی حائری یزدی، طرح تاریخ شفاهی هاروارد، نشر کتاب نادر، سال 81، ص92) این منتقد جدی مبانی نظری امام در فراز دیگری در مورد مقام فقهی ایشان میافزاید: «در حینی که مرحوم شریعتمداری بیشتر [مردم] آذربایجان در حقیقت متوجهاش بودند و مقلدش بودند اما این دلیل نیست که آقای شریعتمداری در فقاهت بیشتر از آقای خمینی بود. هرگز! بلکه شاید معکوس آن درست باشد؛ زیرا در حوزه ماندن و شب و روز مشغول بودن، فرصت خوبی برای پیشتازی و ورزیدگی در علم میباشد و آقای خمینی از این فرصت به طور مضاعفی برخوردار بود.» (همان، ص95) با این مقدمه به فرازی از مصاحبه آقای یزدی توجه کنیم: «در مسجد بزرگ انگجی تبریز برایم سخنرانی گذاشته بودند. مسجد پر بود. جمعیت در صحن، شبستان، حیاط، خیابان و کوچههای مجاور موج میزد. جمعیت هم عکس آیتالله شریعتمداری را آورده بودند و هم عکس آقای خمینی را.» (مجله مهرنامه، شماره 33، ص162) مصاحبه شونده محترم لابد به این دلیل که آقای شریعتمداری با سیاست گام به گام آقایان نهضت آزادی همراه بوده و یا برعکس، از ایشان به عنوان مرجع تقلید یاد میکند، اما از امام خیر، و این مصاحبه در زمانی صورت میگیرد که بسیاری از واقعیتهای تلخ در مورد آقای شریعتمداری آشکار شده و آقای ابراهیم یزدی کاملاً بر آن واقف است. با این وجود ظاهراً جزمیت حزبی و ترجیح منیتها بر حقیقت چنین اقتضا میکند. برای روشن شدن انصاف سیاسی آقایان ذکر چند فراز از آثار منتشر شده در خارج کشور خالی از لطف نیست: «... روزی که شاه مثل یک فاتح وارد تبریز میشد از روحانیون صاحبنام، فقط شریعتمداری حاضر شد از وی استقبال کند و از آن پس همواره مورد حمایت شاه و دربار بود». (آذربایجان و جنبش طرفداران شریعتمداری، ماشاءالله رزمی، نشر تریبون، استکهلم، سال 2000 م، ص24). بیتردید مشکل آقای شریعتمداری به ارتباط با دربار خلاصه نمیشد بلکه با حامیان بیرونی پهلویها نیز رابطه حسنهای داشت. مئیر عزری، سفیر رژیم صهیونیستی در رژیم پهلوی، در خاطرات خود به بیان واقعهای میپردازد که حاکی از نگاه مثبت شریعتمداری به صهیونیستها و پرهیز از هرگونه اقدامی در جهت مخالفت با آنهاست. وی با اشاره به سفر هیاتی به ریاست شیخ شلتوت- رئیس دانشگاه الازهر- به ایران و تلاش آن برای برانگیختن مخالفت مقامات سیاسی و مذهبی کشورمان با اسرائیل خاطرنشان میسازد از آنجا که قرار بود هیات مزبور ملاقاتی نیز با آقای شریعتمداری داشته باشد تصمیم میگیرد به همراه بدیعالزمان فروزانفر در یک اقدام پیشدستانه با ایشان دیدار کرده، از طرح دیدگاههای منفی علیه اسرائیل جلوگیری به عمل آورد. عزری در این باره چنین میگوید: «فروزانفر پای به میدان نهاد و بیرودربایستی گفت: حضرت آیتالله واقف هستند که هیاتی به ریاست شیخ احمد شلتوت از مراکز و جوامع اسلامی برای تنظیم مقاولهنامههای مودت به ایران آمدهاند. طرفداریی حضرت آیتالله العظمی به عنوان رهبر جامعالشرایط شیعیان جهان از ادعاهای سیاسیی این جماعت، احتمالاً و بعضاً با منافع دولت ایران مغایرت خواهد داشت و موقعیت این کشور را در صحنههای بینالمللی تضعیف خواهد نمود. فروزانفر افزود چنانچه خاطر خطیر مبارک مستحضر است، قرار بر این است که حضرات به حضور مبارک شرفیاب گردند و فتوایی علیه روابط تجاریی ایران و اسرائیل از حضرت آیتالله تقاضا کنند. نعوذبالله، فقط خدا میداند صدور چنین فتوایی چقدر میتواند برای امنیت امت شیعه فاجعه آفرین گردد، و نکتهای هم در گوش شریعتمداری گفت که من چیزی از آن درنیافتم. شریعتمداری که گویی ریزه ریزة گفتههای فروزانفر را مزه مزه کرده و دانه دانة شنودههایش را در ترازوی خرد سنگین و سبک کرده باشد، به آرامیی اندیشمندانهای پاسخ داد: «ما معضلات عدیدهای در اطراف خودمان داریم، مسئولیتها، تعهدات و فعالیتهای شیعه از حوزة سیاست و اقتصاد و طمع دنیوی خارج است. ما طبق سنت و دستورات صریح قرآن مجید شریف موظفیم از حقوق شیعیان جهان طرفداری کنیم، ولو بعضی اوقات با تمناهای برادران سنیمان متناقض درآید...» (یادنامه، مئیر عزری، ترجمه ابراهام حاخامی، بیتالمقدس، 2000 م، جلد اول، صص 7-296) متأسفانه پس از این دیدار آقای شریعتمداری همانگونه عمل میکند که سفیر اسرائیل از ایشان میخواهد؛ لذا مئیر عزری شادمانه از تأثیر این دیدار میگوید: «چند روزی پس از این دیدار، روزنامههای ایران با آب و تاب از گفتوگوهای سه ساعتة شیخ شلتوت و همراهانش با آیتالله شریعتمداری در زمینة نزدیکیهای شیعه و سنی نوشتند. ولی به گفتة روزنامهها آنگاه که به رایزنی در رویدادهای سیاسی رسیده بودند، آیتالله در پاسخ به پرسشهای پافشارانة شیخ شلتوت گفته بود: «این مسائل به ما مربوط نیست، ما با سیاست کاری نداریم، سیاست کار شاه و دولت و مجلس است». این دیدار آب پاکی به دستهای درازتر از پاهای گروهی ریخت که با آرزوی آفریدن تنشهای بزرگ به ایران آمده بودند. از نزدیکان دربار نیز شنیدم آهنگ کوبندة سخن گفتن شاه با گروه بر این راستا بود که کیشمداران نباید خود را به کارهای سیاسی بیالایند. ریشه را دریافتم که به دنبال گفتوگوهای ما با شریعتمداری و گزارش این دیدار از زبان فروزانفر به شاه بوده است.» (همان، ص297) مسلماً آقای شریعتمداری در آن هنگام از اوضاع و شرایط حاکم بر خاورمیانه و اقدامات صهیونیستها و کشتار مسلمانان و غصب سرزمینهای اسلامی و قبله اول مسلمین توسط آنان آگاه بوده است و همچنین از میزان داد و ستد اقتصادی شاه با تلآویو؛ و لذا واکنش وی در این زمینه چیزی جز برآورده ساختن خواسته اشغالگران نبوده است. نگرانی آقای شریعتمداری برای حفظ جان رابطین و عوامل رژیم صهیونیستی در دوران پهلوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز شاخصه دیگری است. در کتاب «خاطرات حاخام یدیدیا شوفط» که منوچهر کوهن عهدهدار انجام مصاحبه و تدوین آن بوده است، وی پس از شنیدن مطالب حاخام یدیدیا شوفط درباره دیداری که با رهبر انقلاب، جمعی از روحانیون بلندپایه انقلاب و نیز آقای شریعتمداری در اوایل انقلاب داشته است به نکته مهمی اشاره دارد: «جناب حاخام اوریئل همراه ما بود. موقعی که ما به دیدار ایشان رفتیم، خدایشان بیامرزد، جلوی پای ما بلند شد و بعد با تعدادی از افراد روبوسی کرد. هنگام روبوسی با من، سر در گوشم گذاشت و پرسید: «لطفالله حی و یوسف کهن آیا در اینجا هستند؟» گفتم: «چطور مگر حضرت آیتالله» خیلی آهسته به طوری که کسی نشنود فرمودند: «بگو از ایران بروند». گفتم: « قبلاً رفتهاند» فرمودند: «شکر خدا» ایشان خیلی به آهستگی صحبت کرد.»(خاطرات حاخام یدیدیا شوفط، تدوین و نوشتار مهندس منوچهر کوهن، لسآنجلس، بنیاد فرهنگی حاخام یدیدیا شوفط، بهار 2001، چاپ دوم، صص 298-297) اینکه آقای شریعتمداری پیگیری دلسوزانهای برای مراقبت از رابطین صهیونیستها در میان یهودیان ایران داشته است جای تأمل بسیار دارد که صد البته هیچگونه ارتباطی با موقعیت اقلیت یهودی در ایران ندارد، زیرا همانگونه که در همین خاطرات آمده نوع رفتار رهبران انقلاب با علمای این اقلیت دینی بسیار محترمانه بوده است؛ بنابراین تلاش آقای شریعتمداری برای گریزاندن افراد مزبور ارتباطی به مسلک آنان نداشته بلکه از برخی ارتباطات پنهان حکایت میکند. مستندات فراوان دیگری حکایت از آن دارند که مسأله آقای شریعتمداری با انقلاب اسلامی به سبب دیدگاههای متفاوت نبوده بلکه مناسبات شکل گرفته در اطراف ایشان بسیار فراتر از این موضوعات است. آقای ابراهیم یزدی با علم به این واقعیتهای تلخ که باز کردن همه آنها در این مختصر نه میسور است و نه به مصلحت، در این مصاحبه سعی میکند حساسیتهای دقیق امام را نسبت به آقای شریعتمداری زیر سوال ببرد: «آقای خمینی یک بار به من گفتند که بازرگان اعوجاج دارد. گفتم چه اعوجاجی دارد؟ گفتند میرود و سیدکاظم را میبیند من اول متوجه نشدم، گفتم منظورتان کیست؟ گفتند همین شریعتمداری. گفتم: «آقا اگر بازرگان میرود و شریعتمداری را میبیند آیا هدفش این است که او را علیه شما تحریک کند یا با شناختی که من و شما از آقای بازرگان داریم میرود نصیحت میکند.» (مهرنامه شماره 33، ص161) این نقل قول از چند جهت قابل تأمل است؛ اولاً با ادبیات امام کاملاً بیگانه است. ایشان با علم به اعوجاجات آقای شریعتمداری تعاملی بسیار سنجیده با وی داشتند که رفتن به منزل آقای شریعتمداری از آن جمله است. هر چند آقای یزدی مناسبات امام با علما را از کرامات خود قلمداد کردهاند!! ثانیاً آیا این ادعا که آقای بازرگان برای نصیحت کردن نزد آقای شریعتمداری میرفته کمترین بهرهای از حقیقت برده است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ چرا آقای یزدی کمترین اشارهای به خطاهای آقای شریعتمداری که آقای بازرگان با امید به اصلاح آنها!؟مرتب با وی دیدار میکرده نمیکند. بلکه به عکس در ادامه این فراز بهگونهای سخن میگوید که گویا حق با شریعتمداری بوده است: «به آقای شریعتمداری گفتم مسأله شما چیست؟ گفت در همه استانها وقتی میخواهید استاندار معرفی کنید از مراجع و علمای آن استان سوال میکنید. آیا در آذربایجان نباید بیایند و نظر مرا بپرسند؟ آیا من این اندازه در انقلاب حق ندارم؟ میگفت لازم هم نیست نظر مرا اجرا کنید اما لاقل بپرسید. حرفی که شریعتمداری میزد میتوانست درست باشد، گرچه شکل آن ایراد داشت اما وقتی نمیپرسید یعنی بیاعتنایی، یعنی کشک!» (همان) اگر واقعاً مسائل آقای شریعتمداری ریشه در خواستههای ناچیز داشت و حل آنهم در محدوده اختیارات دولت موقت بود چرا آقای بازرگان در ملاقاتها به جای نصیحت! به رفع این مسأله جزئی نپرداختند؟ ثالثاً امروز چرا نهضت آزادی در قبال ارتباطات پنهان آقای شریعتمداری با دربار و حامیان بیگانهاش که موجب خسارت فراوانی به مصالح ملی شد و افراد زیادی جان خودشان را از دست دادند مواضع روشنی اتخاذ نمیکند که از آن جمله است ماجرای حمله ساواک به بیت آقای شریعتمداری که با درخواست خود ایشان صورت گرفت تا وجهه وی را نزد مردم ارتقا دهد که در جریان آن یکی از جوانان محافظ بیت کشته شد. آقای ابراهیم یزدی و دوستانشان ترجیح میدهند همچنان از آقای شریعتمداری و مشی سیاسی آشکارشان در برابر رهبر انقلاب استفاده نمایند و متأسفانه به صورت بسیار غیرمنصفانهای تنشهای سیاسی را که ریشه در مسائل پنهان داشت محملی برای ابهامزایی قرار دهند. خوشبختانه مصاحبه کننده مجله مهرنامه برخلاف میل آقای دکتر ابراهیم یزدی در مسیر شفافسازی گام برمیدارد و میگوید: «پیرو همان بحثهای نهضت آزادی خارج کشور در یکی از موارد آوردهاید نقدی در یکی از جلسات مطرح شد که به عقیده دوستان داخل، خط مشی آقای شریعتمداری بیش از امام با نهضت آزادی همراهی داشت. خواستم بدانم با توجه به روند حوادث به ویژه در یک سال آخر عمر پهلوی که به نظر میرسید آقای شریعتمداری همچنان به نوعی مشروطهخواهی و راهکارهایی چون ابقا شورای سلطنت گرایش داشت موضع نهضت آزادی و کلاً روشنفکران در رقابت بین مرجعیت چه بود؟ و نهایتاً چطور شد که به حمایت از رهبری امام برخاستند؟ (دکتر یزدی): موضع دوستان ما در داخل طبیعی بود چرا که آقای خمینی در داخل نبود ایشان در نجف بود وقتی دوستان ما تحت فشار قرار گرفتند، به قم رفتند و متحصن شدند. (پرسشگر مجله): چه سالی؟ (دکتر یزدی): همان سال 57 وقتی آقایان (از جمله بازرگان و ناصر میناچی) متحصن شدند در بین مراجع باید خانه چه کسی میرفتند جز آقای شریعتمداری؟ آقای گلپایگانی وارد این مقولات نمیشد. به علاوه اگر هم شریعتمداری تمایلاتی نسبت به مشروطه سلطنتی داشته، آیا قطع روابط و ایزوله کردن او مثبت بود یا اینکه برویم و با او صحبت و گفتوگو کنیم و نگذاریم اتفاقات منفی رخ دهد؟ شریعتمداری به دولت شریفامامی نظر مساعد داشت. به پیشنهاد یکی از ایرانیان فعال مقیم واشنگتن به ایشان تلفن زدم و گفتم: «آقا این کار مناسب شأن مرجعیت شما نیست» ایشان را بر حذر داشتم؛ بنابراین اختلاف دیدگاه وجود داشت. اما چرا آقای خمینی؟ ببینید! بالاخره یک جامعه به شدت در التهاب است و چیزی دارد شکل میگیرد به نام انقلاب ما باید طرف چه کسی را میگرفتیم.» (همان) ضعف بینش سیاسی نهضت آزادی موجب شد که در مراحل اولیه قیام سراسری ملت ایران به تبلیغ آقای شریعتمداری بپردازد. در حالیکه آقای شریعتمداری دارای مناسبات پنهان با دربار و حامیان خارجی آن بود و پیشنهادات اصلاحی وی آگاهانه فریب مردم و حفظ سلطه غرب بر ایران را پی میگرفت ضعف بینش سیاسی نهضت آزادی موجب شد که در مراحل اولیه قیام سراسری ملت ایران به تبلیغ آقای شریعتمداری بپردازد. در حالیکه آقای شریعتمداری دارای مناسبات پنهان با دربار و حامیان خارجی آن بود و پیشنهادات اصلاحی وی آگاهانه فریب مردم و حفظ سلطه غرب بر ایران را پی میگرفت باید از آقای دکتر یزدی دعوت کرد تا دستکم یکبار توجیهات خود در این زمینه را بخواند و ببیند چه احساسی پیدا میکند، نه آنکه به جای پذیرش اعوجاجات، مخاطب را دارای ضریب هوشی کمی تصور نماید. همه محققان به خوبی واقفند که در سال 56 همزمان با اوجگیری خیزش سراسری ملت ایران، دربار و حامیان خارجی آن تلاش فوقالعادهای کردند تا رهبری این نهضت را به طرف آقای شریعتمداری منحرف سازند؛ اقدامات گوناگونی در این زمینه صورت گرفت تا ایشان در کانون توجه ملت ایران قرار گیرد. در چنین شرایطی چگونه میتوان پذیرفت تحصن آقایان نهضت آزادی در منزل آقای شریعتمداری از سر ناچاری بوده است؟ همچنین برخلاف ادعای مطرح شده، آیتالله گلپایگانی در مبارزه با استبداد بسیار صدیقتر از آقای شریعتمداری بود. دکتر یزدی ادعا میکند که از آمریکا با آقای شریعتمداری تماس گرفته و گفته حمایت از نخستوزیری شریفامامی در شأن مرجعیت نیست. در صورت صحت این ادعا آیا نباید آقای شریعتمداری از ایشان پرسیده باشد که مگر تشکیلات شما موضعی متفاوت از من دارد؟ در ضمن چرا آقای دکتر یزدی نمیگوید که نهضت آزادی وقتی نتوانست مردم را به سوی آقای شریعتمداری سوق دهد از سر ناچاری رهبری امام را پذیرا شد؛ آنهم متأسفانه نه از روی باور قلبی بلکه به صورت تاکتیکی. آقای دکتر یزدی در اوایل انقلاب یعنی در سال 62 که جامعه از شناخت خود از عملکرد دولت موقت، فاصله نگرفته بود، به نقد دوستان حزبیاش میپردازد. وی شعار «شاه باید سلطنت کند و نه حکومت» را مربوط به دهه بیست میخواند و به صراحت طرح آن را در دهه 50 انحرافی و با هدف نجات سلطنت از بحران میخواند: «... موضوع تعبیری بود از شعار معروف «شاه سلطنت کند نه حکومت». این شعار و خواسته، در دوران خاصی از مبارزات ملت ایران توسط مرحوم دکتر محمد مصدق و ملیون مطرح گردیده بود و در آن شرایط، شعار مترقی و پیشرو و منعکس کننده شرایط همان دوران بود... طرح چنین شعاری در سالهای 56 و 57 نمیتوانست قابل قبول باشد و لذا طبیعی بود که طرح آن موجبات نگرانیها را فراهم آورده و به عنوان یک شعار و یا تز انحرافی که هدفش نجات سلطنت از بحران موجود است، تلقی گردد.» (آخرین تلاشها در آخرین روزها، ابراهیم یزدی، انتشارات قلم، چاپ پنجم، سال 63، ص32) البته ناگفته نماند که دکتر مصدق بعد از کودتا و مشاهده همکاری همهجانبه دربار با بیگانه علیه مطالبات بهحق ملت ایران، در این تز خود تجدید نظر نمود و در خاطرات خود اعلام داشت که پهلویها به دلیل برکشیده بیگانه بودن هرگز نمیتوانند در مسیر منافع مردم قرار گیرند: «همه میدانند که سلسله پهلوی مخلوق سیاست انگلیس است... بدیهی است شخصی که با وسایل غیر ملی وارد کار شود نمیتواند از ملت انتظار پشتیبانی داشته باشد. بهمین جهات هم اعلیحضرت شاه فقید و سپس اعلیحضرت محمدرضاشاه هر کدام بین دو محظور قرار گرفتند. چنانچه میخواستند با یک عده وطنپرست مدارا کنند از انجام وظیفه در مقابل استثمار باز میماندند و چنانچه با این عده بسختی و خشونت عمل میکردند دیگر برای این سلسله حیثیتی باقی نمیماند تا بتوانند بکار ادامه دهند.» (خاطرات و تألمات مصدق، انتشارات علمی، سال 1365، ص344) با این وجود همچنان نهضت آزادی و جبهه ملی تلاش داشتند در چارچوب سلطنت به رفورمهایی دست زنند. واقعیتی که امروز آقای دکتر یزدی سعی در پنهان داشتن آن دارد به صراحت از جانب مرحوم بازرگان در مصاحبه با حامد الگار مطرح میشود: «وقتی که شریفامامی نخستوزیر بود با استفاده از حقوق بشر کارتر، واقعاً آزادیهایی داده شده بود و امکان این بود که دو نفر دور هم جمع شوند و حرف بزنند و مردم هم بیایند و گوش کنند. دولت هم مقدار زیادی جلو آمده بود. شاه از سال شاهنشاهی صرفنظر کرده بود. مطبوعات را آزادی داده بودند و چند کار بود که شریفامامی کرده بود. آنجا به عقیده بعضی از دوستان، نظر این بود که موقعیت طوری است که ما میتوانیم از این امکانات استفاده کنیم، اپوزیسیون خود را محکم کنیم و بعد یک حمله مجدد. یعنی به تدریج عمل بشود. آن وقت چگونه به تدریج عمل بشود؟ یکی از راههایش مثلاً انتخابات بود. آن وقت بحث روی انتخابات بود که ما شرکت بکنیم و یا نکنیم؟ عقیده ماها- نهضت آزادی و سایرین- این بود که انتخابات یک مائده الهی است... وقتی ما کاندیدا بیرون دادیم مردم مسلماً به کاندیدای ملیون رای خواهند داد... ده بیست نفری وارد مجلس میشوند یا نمیشوند. اگر نرفتند باز همین جا اینها را رسوا میکنیم. میگوییم آقای کارتر آقای آمریکا، حقوق بشرت دروغ است... (الخ) مقدمه خیلی خوبی است همین قدر در آزادی مطبوعات، آزادی دادگستری و آزادی محاکمات که شروع شده بود، ایشان (امام) همانجا جلوی حرف بنده را گرفت.» (مواضع نهضت آزادی، مصاحبه مهندس بازرگان با حامد الگار، انتشارات نهضت زنان مسلمان، صص 9-127) بنابراین در حالیکه آقای بازرگان دقیقاً همان مواضع آشکار آقای شریعتمداری را دنبال میکرد، تحصن اعضای نهضت آزادی در منزل ایشان نمیتواند اقدام غیرحساب شدهای باشد. اما چرا آقای یزدی ادعا نمیکند که من از دبیرکل حزبی که در آن عضویت داشتم نیز به خاطر به رسمیت شناختن شریفامامی انتقاد کردهام؟ به این پرسش در ادامه خواهیم پرداخت. اما اینکه چرا آقای مهندس بازرگان از تجربه نهضت ملی شدن صنعت نفت کمترین بهرهای نگرفته و همچنان در فضای سیاسی دوران قبل از کودتا متوقف مانده بود؟ باید گفت این مسأله ریشه در سه عامل کرد: 1- ضعف در دشمنشناسی 2- توقف در زمان به لحاظ سیاسی 3- تأثیر نفوذ برخی عوامل مرتبط با بیگانه به درون تشکیلات. در این ارتباط اولین سؤالی که به ذهن متبادر میشود این است که مگر مسیر مورد نظر آقای بازرگان در جریان نهضت ملی طی نشده بود و آیا در چارچوب سلطنت تعدادی نماینده ملی و مذهبی به مجلس شورای ملی راه نیافتند و توفیقاتی را نیز از آن ملت نساختند؟ در نهایت چه شد، به محضی که ملت از صحنه مبارزه دور شد با توجه به این امر که همه ساختارهای قدرت چون ارتش، سازمانهای اطلاعاتی و... در اختیار شاه و بیگانه بود و این رفورمها در چارچوب ساختار آنها دنبال شده بود به سهولت با یک کودتا نه تنها همه دستاوردها را نابود ساختند بلکه بسیاری از فعالان سیاسی را از دم تیغ گذراندند و شرایط بسیار سختتری را بر کشور حاکم ساختند تا اطمینان یابند که دیگر مخالفت عمومی علیه استبداد و سلطه صورت نخواهد گرفت. اصولاً بعد از همین تجربه مهم تاریخی بود که مشی سیاسی نهضت آزادی و جبهه ملی فاقد وجاهت شد. همچنین گرایش روزافزون جامعه از ابتدای دهه چهل به اصول مبارزاتی امام خمینی به این دلیل بود که ایشان خواهان پایان دادن به استبداد و وابستگی به صورت همزمان بودند. در هم تنیده شدن سرنوشت این دو پدیده شوم در ایران موجب شده بود که هر یک با تمام توان مانع از تضعیف موقعیت دیگری شود. اما متأسفانه نهضت آزادی به این دو اصل مبارزاتی امام که قاطبه ملت آن را منطقیترین شیوه برای نیل به استقلال یافته بودند اعتقاد نداشت لذا آقای بازرگان در پاریس در مقام محاجه با امام برمیآید: «گفتم (به امام) یک فاکتور فرض کنیم ملت، ملت و روحانیت، راجع به اینها حرف نمیزنم خودتان بهتر میدانید و مردم هم دنبال شما هستند و از این حرفها، فاکتور دوم شاه و دربار است. فاکتور سوم آمریکا و غرب است ایشان طوری حرف میزد که یعنی اصلاً اینها را کان لم یکن میدانست دیگر من بقیه حرفهایم را نزدم، وقتی ایشان اصلاً نمیخواست حتی تا اینجا جلو رفتم و گفتم آمریکا خوب، بد، ولی اینها یک نوع واقعیتی است، یک چیزی است در دنیا حالا نه به لحاظ دوستی به لحاظ دشمنی و ضرر رساندن... دیدم ایشان اصلاً وزنی و زنهای برای خودی و شاه قائل نیست... ایشان نه برای آمریکا ارزش و اثری قائل است و نه حاضر است متدیکمان کار شود...» (همان، ص133) بنابراین سقف مطالبات سیاسی نهضت آزادی تغییر برخی افعال آمریکا و شاه بود زیرا آقای مهندس بازرگان به صراحت ضرورت پذیرش واقعیتی به نام قدرت محمدرضا پهلوی و واشنگتن در ایران آن هم در اوج یکپارچگی ملت علیه آنها را مطرح میساخت بنابراین سقف مطالبات سیاسی نهضت آزادی تغییر برخی افعال آمریکا و شاه بود زیرا آقای مهندس بازرگان به صراحت ضرورت پذیرش واقعیتی به نام قدرت محمدرضا پهلوی و واشنگتن در ایران آن هم در اوج یکپارچگی ملت علیه آنها را مطرح میساخت این نگاه سیاسی از نظر مردم ایران کاملاً منسوخ شده بود. با این وجود در صداقت افرادی چون آقای بازرگان در خواستار بهبود شرایط ملت ایران بودن تردیدی نیست. اما این مسأله در مورد آقای شریعتمداری صادق نبود. بنابراین با وجود اینکه چارچوب فکری نهضت آزادی در شرایطی که خیزش سراسری ملت ایران بحرانی برای آمریکاییها ایجاد کرده بود برایشان فرصتسازی میکرد اما بین آقای شریعتمداری و آقای بازرگان میبایست تفاوت قائل شد. متأسفانه ضعف بینش سیاسی نهضت آزادی موجب شد که در مراحل اولیه قیام سراسری ملت ایران به تبلیغ آقای شریعتمداری بپردازد. در حالیکه آقای شریعتمداری دارای مناسبات پنهان با دربار و حامیان خارجی آن بود و پیشنهادات اصلاحی وی آگاهانه فریب مردم و حفظ سلطه غرب بر ایران را پی میگرفت. اما قطعاً مرحوم بازرگان دارای چنین وابستگیهایی نبود و صرفاً از ضعف بینش سیاسی او میتوانستند بهره گیرند. آنچه در این زمینه صداقتها را محک میزند اینکه آقای دکتر یزدی و به طور کلی نهضت آزادی با به فراموشی سپردن تعابیری که در مورد مراتب علمی و فقاهتی و دیگر ابعاد شخصیتی امام به کار میگرفتند (که در تاریخ ثبت است) بلافاصله از زمانی که برخی عملکردهایشان موجب شد تا دیگر شایسته اعتماد رهبری انقلاب و مردم نباشند، حتی شأن حوزوی امام را نیز نادیده گرفتند. این در حالی است که شخصیتهایی چون آقای مهدی حائری یزدی با همه اختلافاتشان با صراحت بر برتر بودن مراتب امام در همه زمینهها اذعان دارند. عملکرد آقای یزدی و دوستانشان که به صورت سازمانی تصمیم گرفتهاند عنوان آیتالله را در مورد امام به کار نبرند مثل آن است که حزبی با تأسی به این شیوهها به دلیل برخی خطاهایی که بر آقای یزدی وارد میداند تصمیم بگیرد تحصیلات دانشگاهی ایشان را نادیده بگیرد و وی را از عنوان دکتر محروم سازد. اولاً چنین خواستهای محقق نمیشود؛ زیرا این فرد همچنان به لحاظ علمی از سطح دکتری برخوردار خواهد ماند ولو اینکه مواضعش مطلوب ما نباشد. ثانیاً دقت کنیم که این نوع برخوردهای سطحی سیاسی برای احدی از اهل نظر جاذبه نخواهد داشت. در فراز دیگری از این مصاحبه، آقای دکتر یزدی مشرب سیاسی آقای بازرگان را - که براساس مستندات فراوان، برای شاه و آمریکا در سالهای 56-57 روزنه امیدی ارزیابی میشد- متفاوت از امام، اما منبعث از قرآن میخواند: «بنابراین، اختلاف مشرب سیاسی وجود داشت، اما مشرب سیاسی بازرگان در این مورد منبعث از قرآن کریم است.» (مهرنامه، شماره 33، ص159) قضاوت در مورد اینکه مشرب سیاسی امام منبعث از قرآن بود یا مشرب سیاسی آقای بازرگان، را به خوانندگان و اهل تحقیق و نظر وا میگذاریم و صرفاً بر این نکته تأکید میورزیم که دستکم یکبار مشرب سیاسی آقای بازرگان برای دشمنان قسم خورده اسلام و قرآن فرصتسازی کرد. اما مشرب سیاسی امام توانست به سلطه بیگانه و استبداد بر سرزمینمان با کمترین هزینه پایان دهد. تأکید امام بر کار فرهنگی و نفی روش مسلحانه به این دلیل بود که نمیتوانستند شرعاً اجازه دهند هرکس یا گروهی براساس تحلیل و شناخت خود در صدد حذف فیزیکی افراد برآید. ایشان «کشتن کسانی که صرفاً در خدمت دستگاههای انتظامی، امنیتی ارتش بودند» را برخلاف شرع مقدس اسلام میدانستند و این استنتاج فقهی هیچ ارتباطی به دوری یا نزدیکی این افراد و گروهها با ایشان نداشت. متأسفانه کملطفی آقای دکتر یزدی به امام منحصر به این قضاوت نیست و در موارد دیگری نیز که مشی سیاسی ایشان به وضوح منبعث از قرآن و اسلام است بهگونهای کاملاً متفاوت تبیین میشود. به عنوان نمونه، مخالفت امام با مشی مسلحانه از همان ابتدای نهضت با صراحت بیان شده بود و ارتباط با گروه خاصی نیز نداشت. حتی گروههایی که کاملاً تابع رهبری ایشان بودند از ورود به فاز نظامی منع میشدند و از نظر فقهی، امام برخی اقدامات این نیروهای مذهبی را با تعبیر تند «آدم کشی» تخطئه کردند. شهید مهدی عراقی در خاطرات خود به ملاقاتی با امام در سال 42 اشاره دارد که طی آن، از ایشان در مورد مشی مبارزاتی کسب تکلیف کرده است: «بعد سوال شد از ایشان که حاجآقا وظیفة ما چیست در این جریان و چکار باید بکنیم؟ ایشان فرمودند که شما فقط روشن کردن مردم را وظیفه دارید، هیچ وظیفهای دیگر ندارید. که اینها برنامههایی دارند، فقط مردم را روشن کنید که آماده باشند، آگاه باشند، بگوئید که اینها با اسلام شما طرف هستند... وقتی بلند شدیم دو مرتبه ایشان تأکید کردند شما هستید که باید به مردم آگاهی بدهید، غیر از آگاهی دادن به مردم وظیفة دیگری ندارید.(ناگفته ها، خاطرات شهید عراقی،نشر رسا، ص151) تأکید امام بر کار فرهنگی و نفی روش مسلحانه به این تأکید امام بر کار فرهنگی و نفی روش مسلحانه به این دلیل بود که نمیتوانستند شرعاً اجازه دهند هرکس یا گروهی براساس تحلیل و شناخت خود در صدد حذف فیزیکی افراد برآید. ایشان «کشتن کسانی که صرفاً در خدمت دستگاههای انتظامی، امنیتی ارتش بودند» را برخلاف شرع مقدس اسلام میدانستند و این استنتاج فقهی هیچ ارتباطی به دوری یا نزدیکی این افراد و گروهها با ایشان نداشت. دلیل بود که نمیتوانستند شرعاً اجازه دهند هرکس یا گروهی براساس تحلیل و شناخت خود در صدد حذف فیزیکی افراد برآید. ایشان «کشتن کسانی که صرفاً در خدمت دستگاههای انتظامی، امنیتی ارتش بودند» را برخلاف شرع مقدس اسلام میدانستند و این استنتاج فقهی هیچ ارتباطی به دوری یا نزدیکی این افراد و گروهها با ایشان نداشت. اکنون مناسب است در این زمینه، نظری به یک ادعای آقای ابراهیم یزدی افکنیم و صداقت وی را محک زنیم: «من با ایشان راجع به مجاهدین بحث نکردم؛ اما راجع به جنگ مسلحانه صحبت داشتم. در تیرماه 56 بعد از مراسم خاکسپاری شریعتی، من به نجف رفتم و با ایشان صحبت فراوانی کردم ودر آنجا ایشان با جنگ مسلحانه مخالف بود. علت را هم این میدانست که در یک درگیری مسلحانه سازمانهای سیاسی- نظامی جلو میافتند؛ چرا که آنها تشکیلات دارند. اگر ما بخواهیم مبارزه را به این نقطه برسانیم، آنها برنده میشوند و ما مجبور به تبعیت خواهیم شد.» (مهرنامه، شماره 33، ص157) در این زمینه باید گفت اولاً مخالفت امام با حرکت مسلحانه به ابتدای دهه 40 به صورت رسمی و دهه 30 به صورت غیررسمی باز میگردد. ثانیاً این موضعگیری اصولی هیچگونه ارتباطی با جلو افتادن گروههای مسلح در امر رهبری نداشت؛ زیرا در زمان اعلام موضع رسمی در این زمینه اصولاً گروههای مسلح مورد اشاره آقای یزدی وجود خارجی نداشتند و برخی گروههای مسلح همچون مؤتلفه و حزب ملل اسلامی به لحاظ سیاسی زاویهای با امام نداشتند. ثالثاً به شهادت نیروهای غیرهمگون، امام هیچگاه به دنبال کسب موقعیت برای خود برنیامد. آنچه موجب شد مردم روز به روز توجه بیشتری به این شخصیت پیدا کنند صداقت کمنظیر ایشان با ملت بود؛ زیرا هرچه هزینه تلاش برای استقلال ملت فزونی مییافت و رهبران سیاسی صحنه را ترک میکردند آیتالله خمینی با آمادگی بیشتری به دفاع از مصالح عمومی میپرداخت و اگر نبود قیام مردم و اعتراضات یکپارچه روحانیت مبارز سراسر کشور، حکم اعدام در مورد ایشان به اجرا درمیآمد. آقای شانهچی بلافاصله بعد از رحلت آیتالله بروجردی به نمایندگی از جبهه ملی به قم سفر میکند تا درباره صلاحیت فقهایی که پس از ایشان مطرحاند تحقیق کند. وی در این زمینه میگوید: «[حاج محمد] شانهچی: بعد از فوت مرحوم بروجردی بود که آقای دکتر سنجابی به من ماموریت دادند که من برم قم برای تعیین اعلم... نظر آقای دکتر سنجابی و جبهة ملی به آقای شریعتمداری بود... خدمت ایشون که رسیدم به سلیقهام نیامد که ایشون بتوانه مرجع خوبی باشه. رفتیم پیش آقای مرعشی و پیش آقای گلپایگانی اونها رو هم نپسندیدم، گفتیم کس دیگهای هم هست که در مظان به اصطلاح مرجعیت باشه؟ گفتند یک حاج آقا روحاللهی هست این بود که ما رفتیم منزل حاج آقا روحالله... گفتیم آقا ما از طرف جبهة ملی آمدیم برای تعیین مرجع و آمدیم خدمت شما گفتند خیلی خوب. ولی خیلی با ما سرد گرفتند، خیلی سرد، و حتی رسالهای هم که از ایشون من خواستم، ما گفتیم آقا رساله تونو بدین گفتند رسالهای من ندارم رساله برید از کتابفروشیها بخرید حتی یک رسالهای هم ندادند. در صورتی که سایر مراجع که میرفتیم، رساله که میدادند، ناهار هم میدادند، پول هم میدادند، همه چی میدادند... آمدم به آقای دکتر سنجابی گفتم، گفتم آقا بین اینها من این آقا را تشخیص دادم که تقوایش از دیگران بیشتر است باید از او تقلید کرد و او را باید معرفیاش کرد به مردم.»(تحریر تاریخ شفاهی،ع.باغی، نشر تفکر، صص150-149) همچنین نیروهای کنفدراسیون که بشدت نسبت به امام موضع داشتند و برای نمونه، به دلیل حمایت دکتر شریعتی از ایشان در سرمقاله نشریه کنفدراسیون، وی را از سردبیری کنار گذاشتند در مورد پایداری امام در شرایط سخت اذعان میدارند: «با از میان رفتن جبهه ملی دوم آیتالله خمینی به صورت تنها صدای اعتراض اپوزیسیون درآمده بود.» (کنفدراسیون،افشین متین، چاپ فاروس، سال 78،ص190) متأسفانه آقای دکتر یزدی با روایات ادعایی به گونهای وانمود میکند که گویا امام نگران سبقت گرفتن گروههای معتقد به مبارزه مسلحانه در امر رهبری از ایشان بودند؛ لذا به این دلیل این مشی را تأیید نمیکردند نه براساس مبانی دینی! البته مسئول کنونی نهضت آزادی در کارنامه روایتگریهای تاریخی خود از اینگونه ادعاها فراوان به ثبت رسانده است. در ادامه این فراز ادعای دیگری مطرح میشود: «بعد از ایشان پرسیدم به جای جنگ مسلحانه چه میخواهید بکنید؟ من «جنگ سیاسی- روانی علیه ارتش» را مطرح کردم گفتم ما به هر حال با ارتش درگیر خواهیم شد. چون پاشنه آشیل آمریکا و شاه در ایران ارتش است ما چگونه باید با ارتش مقابله کنیم؟ شما جنگ مسلحانه را نفی میکنید، منطق شما را هم من میپذیرم، اما چه کار میخواهید بکنید؟ من میگویم «جنگ سیاسی- روانی». شما به عنوان رهبر انقلاب دائماً ارتش را به اصطلاح «تُک» بزنید. آقای خمینی این استدلال را پذیرفت.» (همان) همچنین در فراز دیگری میگوید: «آقای خمینی در یک مورد به من گفتند تو نمیدانی من گرفتار چه مرتجعینی هستم. در پاریس که بودیم آقای خمینی دو نفر را اسم برد [--] که به ایشان یادداشت داده و نوشته بودند که شما حکم دهید رانندگی برای زنان مکروه است. آنها را منع کنید. من به آقای خمینی گفتم اگر شما این حرف را بزنید انقلاب همین جا تمام میشود.» (همان، ص157) در این دو ادعا آقای دکتر یزدی مشخص نمیسازد که برنامه امام در مورد ارتش چه بود و یا آیا میخواستند خواسته غیرمنطقی آقایان را بپذیرند یا خیر؟ بلکه بهگونهای وانمود میکند که گویا علاوه بر خطدهی سیاسی به امام، در نظرات فقهی ایشان نیز بیتأثیر نبوده است و وی مانع از آن شده که نظر فقهی امام در مورد رانندگی بانوان به سوی نیروهای مرتجع متمایل شود! ظاهراً آقای دکتر یزدی فراموش کرده که یک مرجع تقلید برای استنتاجهای فقهی خود سفارش نمیپذیرد؛ ضمن اینکه در آن زمان سالها از انتشار نظر فقهی امام خمینی مبنی بر بلامانع بودن رانندگی بانوان میگذشت. حال چگونه ممکن است شخصیتی چون آیتالله خمینی براساس درخواست دو نفر که خود آنها را مرتجع میخواند نظری مخالف فتوای رسمیاش اعلام دارد. البته دبیر کل کنونی نهضت در گذشته نیز بهگونهای سخن گفته که گویا همه تصمیمات کلان انقلاب تحت تأثیر مواضع و دیدگاههای وی بوده است. برای نمونه، در یادداشتی تحت عنوان «فانتزی انقلابی» مینویسد: «پس از پیروزی انقلاب هنگامی که به وزارت خارجه منصوب شدم اولین گام، اعلام تصمیم دولت ایران در خروج ایران از عضویت در پیمان نظامی سنتو بود و همچنین پیمانهای نظامی دو جانبهای که در زمان شاه میان ایران و آمریکا منعقد شده بود، همه را لغو کردیم.» (سالنامه شرق، شماره 2، سال 84، ص19) طرح چنین ادعایی نیز برای اهل اطلاع عجیب بود؛ زیرا تصمیم به لغو عضویت ایران در سنتو در همان روزهای اول پیروزی انقلاب گرفته شد و خبر آن توسط مرحوم دکتر کریم سنجابی در دوران وزارت خارجه ایشان اعلام شد: «پاریس- رویتر- روزنامه لوموند، دیروز از کریم سنجابی وزیر خارجه ایران، نقل کرد که ایران با وجود خروج از سازمان پیمان مرکزی (سنتو) در گروه کشورهای سازمان همکاری و عمران منطقهای (آر- سی- دی) خواهد ماند.» (روزنامه کیهان، شماره 10658، یکشنبه 20 اسفند 57، ص8) در همین مقاله آقای دکتر یزدی ادعای عجیب دیگری را مطرح میسازد که توجه به آن نیز خالی از لطف نیست: «بعد از برگشت از کوبا تجربه کوبا در بسیج جوانان و اعزام آنان به روستاها و مشارکت در بازسازی و نوسازی روستاهای کوبا را در جلساتی که روزهای جمعه با جمعی از جوانان انقلابی در دفتر نخستوزیری داشتیم مطرح ساختم. از درون این مباحث طرح جهاد سازندگی تهیه و به رهبر فقید انقلاب پیشنهاد شد که مورد تأیید ایشان قرار گرفت و بیانیه آن تهیه شد. با انتشار آن، جهاد سازندگی رسماً آغاز به کار کرد.» (سالنامه شرق، شماره 2، سال 84، ص19) جهت اطلاع، سفر آقای یزدی به هاوانا در شهریور 58 صورت میگیرد و حتی اگر این موضوع در جلسات جمعهها به بحث گذاشته نمیشد و در همان شهریور به امام منعکس میگشت، سه ماه از زمان اعلام رسمی تأسیس جهاد سپری شده بود؛ زیرا اعلام تشکیل جهاد سازندگی طی پیام رادیو - تلویزیونی رهبر انقلاب در تاریخ 26 خرداد 58 صورت گرفت: «دانشجوهای عزیز، متخصصین، مهندسین و بازاری، کشاورز، همه قشرهای ملت، داوطلب برای این است که ایرانی که به طور مخروبه به دست ما آمده است بسازند. از این جهت باید ما بگوییم یک جهاد سازندگی، موسوم کنیم این جهاد را به «جهاد سازندگی» که همه قشرهای ملت زن و مرد، پیرو جوان، دانشگاهی و دانشجو، مهندسین و متحصصین، شهری و دهاتی، همه با هم باید تشریک مساعی کنند و این ایران را که خراب شده است بسازید... ما دستمان را پیش ملت دراز میکنیم، و از ملت میخواهم که همه در این نهضت شرکت کنند و همه دست برادری به هم بدهند و این سازندگی و جهاد سازندگی را شروع کنند.» (صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد هشتم، ص179) از این دست ادعاها که با مستندات تاریخی در تعارض جدی است در سخنان آقای دکتر یزدی به وفور یافت میشود. بنابراین چگونه مدعی انتظار دارد این روش غلوآمیز در مورد نقش وی در تحولات کشور، مورد پذیرش عام و خاص قرار گیرد؟ برای نمونه چگونه ممکن است مرجعی که سالها پیش در رساله عملیه خود رانندگی بانوان را بلامانع اعلام کرده و هزاران نسخه از این رساله در دسترس مردم قرار داشت، براساس درخواست دو نفر در فتوای خود تغییر ایجاد کند! گرفتاری آقای دکتر یزدی مشابه گرفتاری آقای بنیصدر است. قضاوت ایشان در این زمینه بسیار رهگشاست: «شما اگر کتاب «کیش شخصیت» بنیصدر را بخوانید واقعاً در آنجا دارد خودش را تعریف میکند.EGO (نفس) بادکردهای داشت... من نمیخواهم اصلاً به او بپردازم، اما مثلاً میگفت در دوران حضور آقای خمینی در پاریس همه کارهای فکری و برنامهریزیها با من بود، کارهای عملی و اجرایی با دیگران! من به او باید چه پاسخی دهم؟» (مهرنامه، شماره 33، ص160) اگر نفس بادکرده آقای بنیصدر موجب طرح چنین ادعایی میشود در مورد آقای دکتر یزدی که علاوه بر مسائل فکری مدعی است فتاوای فقهی امام را نیز هدایت میکرده و مانع از تغییر آن میشده است چه باید گفت؟ «تورم نفسانی لجام گسیخته».
علاوه بر ادعاهای عجیب و غریب، در این مصاحبه با تناقضاتی نیز مواجهیم. آقای دکتر یزدی از یک سو اذعان دارد که در سال 56 آقای مهندس بازرگان نه تنها با سلطنت مشکل نداشته بلکه از تقابل مستقیم با محمدرضا پهلوی نیز پرهیز داشته است: «من به مهندس بازرگان نامهای نوشتم که آقای مهندس! شما هر چقدر کتاب ایدئولوژیک نوشتید، کافی است. الان در چنین شرایطی هستیم، وارد صحنه شوید و پرچم را علیه شاه بردارید. اگر آقای مهندس بازرگان این کار را میکرد و جلودار مبارزه سیاسی میشد حوادث شکل دیگری میگرفت. ما در خارج از کشور آنچنان روابطی با آقای خمینی داشتیم که اگر بازرگان آن کار را میکرد ایشان به حمایت از بازرگان برمیخاست.» (همان، ص157) واقعاً آقای یزدی، از چه ظرفیتهایی در دبیر کل نهضت سخن میگوید؟ گذشته از این ادعا که روابط ایشان با امام میتوانست زمینه پرچمداری مبارزات ملت ایران توسط آقای بازرگان را فراهم آورد آیا اصولاً ملت ایران کسی را که به اعتراف آقای یزدی حتی در اوج خیزش سراسری ملت ایران حاضر نبود علیه شاه بیانیهای دهد به رهبری مبارزات خود میپذیرفت؟ ملت ایران در این مقطع خواهان برچیده شدن سلطنت پهلویها به عنوان پایگاه داخلی بیگانه بود؛ لذا ممکن نبود حتی با صدور یک بیانیه توسط آقای بازرگان علیه شاه، وی را در قامت رهبری چنین نهضت عظیمی ببیند. در ادامه این فراز، خبرنگار محترم مجله پرسشی مطرح میسازد: «چرا آقای بازرگان این کار را نکرد؟ (آقای یزدی): آن نامه معروفی را که سه نفر (سنجابی، فروهر، و بختیار) خطاب به شاه امضاء کردند، اصل نامه را بازرگان نوشته بود. بازرگان به جای آنکه خودش امضا کند، گفت بدهم اینها هم بخوانند و امضاء کنند... این یک اشتباه بزرگ استراتژیک بود... من میگفتم وقتی میبینیم حوادثی در حال وقوع است ما هم باید بازی خود را بکنیم و موش خودمان را بدوانیم.» (همان) آقای یزدی در واقع مهندس بازرگان را به امری دعوت میکند که به آن اعتقادی نداشت. تفاوت شخصیت این دو دبیر کل را میبایست در همین امر دانست. صاحب این قلم گرچه تفکر آقای بازرگان را قبول ندارد، اما برای صداقت ایشان احترام قائل است؛ زیرا وی به صراحت در پاریس منویات ذهنی خود را بازگو میکند، که به آن اشاره شد. اما دکتر یزدی اصرار داشته است آقای بازرگان را در زمانی که آمریکا برای فریب افکار عمومی ملت به برخی رفورمهای سطحی تن داد به امری وادارد که اعتقادی به آن نداشت: «در مصاحبه با گاردین شاه میگوید: «من اگر به نفع پسرم کنار بروم در کارش دخالت نمیکنم... سلطنت باید ادامه پیدا کند.» من با خودم میگفتم معنای این حرفها چیست؟ جز آنکه از شاه خواستهاند استعفا دهد؟ همه این مباحث و گزارشها را برای بازرگان فرستادم و گفتم آقا بیایید جلو. اگر بازرگان جلو میآ�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]
صفحات پیشنهادی
آیتالله یزدی: مجمع عمومی جامعه مدرسین پاسخ به مطالبات رهبری و مراجع است
آیتالله یزدی مجمع عمومی جامعه مدرسین پاسخ به مطالبات رهبری و مراجع استرئیس شورای عالی جامعه مدرسین تشکیل مجمع عمومی جامعه مدرسین را پاسخ به مطالبات مقام معظم رهبری و مراجع تقلید دانست و تاکید کرد البته این اقدام باید دو سال پیش انجام میشد به گزارش خبرگزاری فارس از قم آیتاللدانشگاههای حوزوی نقش مهمی در پاسخگویی به نیازهای جامعه دارند
رییس دانشگاه ادیان و مذاهب دانشگاههای حوزوی نقش مهمی در پاسخگویی به نیازهای جامعه دارند خبرگزاری رسا ـ رییس دانشگاه ادیان و مذاهب خواستار تقویت دانشگاههای حوزوی شد و گفت این مراکز نقش بسیار مهمی را در پاسخگویی به نیازهای جامعه ایفا میکنند به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا حجت&تعطیلی نانوایی های نمین در ایام عید ممنوع شد
استانها شمال اردبیل دریتیم تعطیلی نانوایی های نمین در ایام عید ممنوع شد نمین - خبرگزاری مهر فرماندار نمین گفت تعطیلی نانوایی های این شهرستان در طول تعطیلات عید ممنوع اعلام شده است سید تقی دریتیم در گفتگو با خبرنگار مهر تصریح کرد سال گذشته تعطیلی نانوایی ها موجب شد تامینامام جمعه نمین: حرمت ایام فاطمیه در تعطیلات نوروزی حفظ شود
امام جمعه نمین حرمت ایام فاطمیه در تعطیلات نوروزی حفظ شودرئیس شورای فرهنگ عمومی و امام جمعه شهرستان نمین گفت حرمت و عظمت ایام فاطمیه و عزاداری بزرگ بانوی اسلام فاطمه زهرا س که امسال با تعطیلات نوروزی تقارن یافته باید به شکل شایسته نگه داشته شده و حفظ شود به گزارش خبرگزاری فارجواب تکفیری ها را باید با تفکر داد/ نامه جامعه مدرسین به الازهر بی پاسخ مانده است
آیت الله کعبی در دیدار استاد الازهر جواب تکفیری ها را باید با تفکر داد نامه جامعه مدرسین به الازهر بی پاسخ مانده است خبرگزاری رسا ـ استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم با تاکید بر این که مقابله نظامی با جریان های تکفیری بی فایده است از بی پاسخ ماندن نامه جامعه مدرسین حوزه علمیبا انجام مسابقه در مسیر اردبیل – نمین برترینهای رالی بازنشستگان نیروهای مسلح در اردبیل معرفی شدند
با انجام مسابقه در مسیر اردبیل – نمینبرترینهای رالی بازنشستگان نیروهای مسلح در اردبیل معرفی شدندمسابقات رالی بازنشستگان نیروهای مسلح استان با حضور 63 شرکتکننده در مسیر اردبیل به سمت نمین و به مسافت 35 کیلومتر برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل به نقل از روابط عمومی ورپاسخ قائم مقام استقلال به ادعاهای اکبرپور
دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴ ۰۶ قائم مقام باشگاه استقلال میگوید اینکه بازیکنی در استقلال باشد که محتاج 100 هزار تومان باشد صحت ندارد چرا که حداقل درصد دریافتی در استقلال حدود 25 تا 30 درصد از قرارداد است علی نظری جویباری در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنامدیریت مصرف آب به ویژه در ایام نوروز، نیاز امروز جامعه است
دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰ ۵۷ سرپرست شرکت آب و فاضلاب روستایی چهارمحال و بختیاری گفت مدیریت مصرف مصرف اصولی و ضابطهمند آب نیاز امروز جامعه است اصغر یزدانی در گفتو گو با خبرنگارخبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا - منطقه چهارمحال و بختیاری از مشترکین با توجه به قرار گرفتن در روزهاتا ۲۰ اسفندماه انجام گیرد اعلام اسامی نمایندگی شرکتهای بیمه در همدان در ایام نوروز
تا ۲۰ اسفندماه انجام گیرداعلام اسامی نمایندگی شرکتهای بیمه در همدان در ایام نوروزمعاون برنامهریزی و امور عمرانی فرمانداری همدان به شرکتهای بیمه تا ۲۰ اسفندماه فرصت داد تا نمایندگی و شماره قطعی پشتیبانی خود در ایام نوروز را اعلام کنند به گزارش خبرگزاری فارس از همدان محمدعلی مجام جم ایام | کاروانسرا در گذر زمان
از مهمترین آثار معماری ایران میتوان به کاروانسراها اشاره کرد که برای اسکان موقت و استراحت کاروانها و مسافران در مسیر راهها ایجاد میشد موقعیت جغرافیایی ایران در مرکز خطوط بزرگ ارتباطی شرق و غرب همچون پلی میان آسیای مرکزی و غربی و حلقه اتصال این دو با آسیای صغیر و اروپا بهجام جم ایام | نقشآفرینی کاروانسراها در دوره اسلامی
کاروانسرا واژهای است مرکب از دو بخش کاروان و سرا کاروان یا کاربان کار بان در زبان پهلوی به معنای گروهی زائر و مسافر و سوداگر است که به دلایل امنیتی با هم سفر میکنند و دارای زاد و توشه و ستوران هستند سرا یا سرای نیز در زبان پهلوی به معنای خانه و منزلگاه است و به این تجام جم ایام | گذران وقت به سبک ایرانی
آدمی را در زندگانی وقت بسیار است زمانی برای کارکردن زمانی برای خوردن و خفتن و زمانی برای نشاط و تفریح به تفریح نشستن در تاریخ ایران خود داستان درازی دارد ایرانی مانند سایر ملل گاه در حیاط خانه خویش یا در مکانهای خصوصی به تفریح و نشاط مینشیند اما ایرانی مرد انزوا و انفرادجام جم ایام | عصر طلایی کاروانسراها
هرگاه به کاروانسرا پل و کوشکی در ایران امروز اشاره میشود اغلب آن را ازجمله کارها و ساخت و سازهای شاهعباس میدانند همچون انوشیروان ساسانی که در دوره اسلامی اقدامات سلسله ساسانی را بیشتر به او منسوب ساخته و دادگستریاش را همهجا ستودهاند شاهعباس نیز به عنوان بزرگترین شاهجام جم ایام | کاروانسرا پل ارتباطی نسلها
از ازمنه کهن تا روزگار پهلوی اول کاروانسراها نقش مهمی در سیر زندگی ایرانیان و روابط و تعامل اجتماعات گوناگون فرهنگی اقتصادی سیاسی آیینی اعتقادی و داشتهاند هنگامی که تنها وسیله رفت و آمد پای پیاده یا استفاده از چهارپا بود طیکردن مسیرهای طولانی و صعبالعبور برای خرد و کلامام جمعه نهاوند: افراطیون تجربه پاسخ محکم مردم را چشیدهاند / میخواهند به هر قیمتی جامعه را به آشوب بکشند
امام جمعه نهاوند افراطیون تجربه پاسخ محکم مردم را چشیدهاند میخواهند به هر قیمتی جامعه را به آشوب بکشندامام جمعه نهاوند گفت اصلاحطلبان افراطی تجربه پاسخ محکم مردم را چشیدهاند و البته امروز هم با خودزنی میخواهند به هر قیمتی جامعه را به آشوب بکشند حجتالاسلام والمسلمین عبا94 روز تا جامجهانی 2014 برزیل پاسخ دندانشکن سرمربی بوسنی به ادین ژکو
94 روز تا جامجهانی 2014 برزیلپاسخ دندانشکن سرمربی بوسنی به ادین ژکوسرمربی تیم ملی فوتبال بوسنی در واکنش به صحبتهای مهاجم تیمش پاسخ دندان شکنی به وی داد به گزارش خبرگزاری فارس ادین ژکو پس از شکست تیم ملی فوتبال بوسنی و هرزگوین مقابل مصر در دیداری دوستانه به انتقاد از سرمربی تانجام 7 پرواز خط هوایی ارومیه - ترکیه در ایام نوروز 93
استانها شمال آذربایجان غربی پرهیزگار خبر داد انجام 7 پرواز خط هوایی ارومیه - ترکیه در ایام نوروز 93 ارومیه- خبرگزاری مهر مدیر کل فرودگاههای آذربایجان غربی از برنامه ریزی برای انجام 7 پرواز خط هوایی ارومیه - ترکیه در ایام نوروز سال آینده خبر داد به گزارش خبرگزاری مهر کمال-
گوناگون
پربازدیدترینها