تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826766795




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با زن زندانی، زمستان تاریک زندگی ام با ازدواج شروع شد!


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
گفتگو با زن زندانی، زمستان تاریک زندگی ام با ازدواج شروع شد!
وقتی فریده بچه بود، زمستان برایش معنایی جز برف و آدم برفی و بازی نداشت ولی سال‌ها بعد دیگر زمستان تمام زیبایی اش را برای او از دست داده و فقط تاریکی بود و تاریکی. به گزارش نامه نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، می‌گوید: در 18 سالگی با مردی ازدواج کردم که همسر و دو پسر چهار و یازده ساله اش را در یک سانحه رانندگی از دست داده بود. خانواده من فقیر بودند و به خاطر همین بیشتر از پنج کلاس نتوانستم درس بخوانم. سیاوش دوازده سال از من بزرگتر ولی وضع مالی‌اش کمی خوب بود. خانواده همسرش او را به خاطر بی احتیاطی در رانندگی مقصر می دانستند و ازدواج او با دختری 18ساله برایشان غیرقابل توجیه بود.


رفتار همسرت چطور بود؟


سری از روی تأسف و غم تکان می دهد و می گوید: تا زمانی که خانواده سیاوش به خانه ما نمی آمدند، رفتار او بد نبود وای از روزی که می آمدند، من با عروس قبلی مقایسه می کردند و در پایان دعوایی به راه می انداختند و می رفتند. همین رفتار خانواده اش بر روی او نیز اثر گذاشت و کم کم رفتارهای شوهرم هم عوض شد. او به همه چیز مشکوک بود، وضع مالی بد خانواده من و حرف‌های خانواده خودش به او، این باور را می داد که من فقط به خاطر مال و دارایی اش که یک خانه کوچک، یک ماشین و یک مغازه مواد غذایی بود، با او ازدواج کرده ام.


زندگی‌ام با شوهرم به نتیجه نرسید. هفت سال با هم زندگی کردیم ولی صاحب فرزندی نشدیم. برای بچه‌دار شدن به مطب هر دکتری که آدرسش را به ما می دادند می رفتیم اما بعد از چندین و چند بار آزمایش پزشکان گفتند که سیاوش در اثر تصادف مشکل دار شده و دیگرنمی تواند فرزند دار شود همین موضوع مشلات دیگری را پیش پای زندگی‌مان گذاشت. خانواده من می گفتند اگر بچه نداشته باشی، دارایی شوهرت را خانواده اش تصاحب می کنند، از طرفی شوهرم تحت فشار خانواده اش می گفت دکترها دروغ می گویند، من مشکلی ندارم. مشکل اصلی مربوط به خودت است، من قبل از این دو بچه داشتم.


بالاخره چه شد؟


با شدت گرفتن اختلافاتی که مسبب آن دخالت هر دو خانواده بود، طلاق توافقی گرفتیم. من در قبال مهریه ام، یک قطعه زمین 60متری از شوهرم گرفتم و به‌این صورت خانواده ام هم نفس راحتی کشیدند اما زمستان تاریک زندگی من در 18سالگی با ازدواجم شروع شده بود و نمی دانستم چه سرنوشت شومی در انتظارم است. 


دوباره ازدواج کردی؟


بله، اما کاش ازدواج نمی کردم. این بار خودم با مردی آشنا شدم. اسمش امید بود، خرید و فروش ماشین در این نمایشگاه و آن نمایشگاه می کرد. هنوز دو ماه از ازدواج دوم نگذشته بود که فهمیدم هوو دارم. 


هنوز با شوهر دومت زندگی می کنی؟


بله، البته بدون خرجی و فقط اسمش در شناسنامه ام است، زن اولش او را از خانه بیرون کرده بود و بیشتر وقت‌ها مجبور می شد به خانه من بیاید و از من هم پول می گرفت! از وقتی اعتیادش بیشتر شده بود، همان کار خرید و فروش ماشین را هم به زور انجام می داد. ما صاحب دو دختر دوقلو شدیم.


به چه جرمی دستگیر شدی؟


به جرم حمل مواد مخدر.


کی معتاد شدی؟


امید دو سال پیش من را به تریاک معتاد کرد تا مرتب به خاطر اعتیادش با او دعوا نکنم! اختلافش هم با زن اولش به خاطر اعتیادش بود.


با توجه به بیکاری، اعتیاد و فقر چطور هزینه های خرید تریاک را تأمین می کردی؟


با بدبختی. فقط که هزینه اعتیاد نبود. شکم بچه ها را هم باید سیر می کردم.بیشتروقت ها از این و آن کمک می‌گرفتم. روزی 5هزار تومان خرج تریاکم می شد ولی شوهرم 15هزار تومان در روز برای کراک خرج می‌کرد. او بدون رحم به خانواده اش از من می دزدید. بچه‌ها از چند ماه قبل از زندانی شدنم، پیش مادرشوهرم هستند. او یک زن پیر و کم حوصله است ولی دلش به حال بچه ها می سوزد و از آنان نگهداری می کند.


خانواده‌ات از دستگیری تو خبر دارند؟


نمی دانم، تلفن نداریم. در این مدت از خانواده ام خبر ندارم. یعنی بعد از ازدواج با امید مرا طرد کرده بودند. پدرم می گفت دختری که خودش برای ازدواج با مردی اصرار کند، دختر من نیست. بعد از فهمیدن ماجرای ازدواج اول امید و نیز اعتیادش،‌دیگر مرا قبول نداشتند. 


شوهرم که بیکار بود و هیچ وقتی به فکر تهیه لقمه نانی نبود، می گفت تو هم بیا تریاک بکش تا من تنها سر منقل ننشینم. وقتی چند بار مصرف کردم، ناراحتی های روحی ام کمتر شد و بعد از چند بار مصرف متوجه شدم که معتاد شده ام.




1392/12/23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن