تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سجده شكر برهرمسلمانى واجب است،با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816220662




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطراتی از ازدواج و همسرداری شهدا


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

خاطراتی از ازدواج و همسرداری شهدا تهران-ایرنا- مرور خاطرات همسران شهدا موجب درس گرفتن از جلوه های ایثار در زندگی آنان می شود.


یکی از ویژگی های بارزی که می تواند احساس رضایتمندی را در کانون خانواده حاکم کند، قناعت و ساده زیستی است از این رو به چنین سبک زندگی در اسلام سفارش شده است .
چند خاطره زیر از همسران شهدا، ویژگی های این انسان های ارزشمند را بیشتر به مخاطب معرفی می کند.

**شهید ˈحسن آبشناسانˈ
ارتشی بود و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره به اهواز می رفت، بنا بود بعد از دوره اش به تهران بیاید و مراسم عروسی را برگزار کنیم.
هر چهارشنبه برای هم نامه می نوشتیم، هفت روز انتظار برای یک نامه،خیلی سخت بود، بالاخره صبرم تمام شد، دلم طاقت نمی آورد، گفتم: من می روم اهواز، پدرم قبول نمی کرد؛ می گفت، بدون رسم و رسوم؟ جلوی مردم خوبیت ندارد، فامیل ها چه می گویند؟
گفتم: جشن که گرفتیم، چند بار لباس عروس و خنچه و چراغانی؟
مادر شوهرم گفت:خودم عروسم را می برم، اصلا چه کسی مطمئن تر از مادر شوهر؟
اینطور شد که با اصرار من و حمایت مادرشوهرم، زندگیمان بدون عروسی رسمی شروع شد.

** شهید ˈمحمود نوریانˈ
خانواده اش مخالفت کردند و بیشتر از همه خودش، می گفت: مهریه را باید پرداخت کرد و اگر در حد توان من نباشد، اساسا این ازدواج صحیح نیست.
بالاخره پدرم رضایت داد یک جلد کلام الله مجید، یک شاخه نبات و صد هزار تومان پول مهریه ام باشد.
شب ازدواجمان آقا محمود مصمم بود مهریه را همان جا بپردازد، من هم که قصد نداشتم اول زندگی ایشان را به سختی
بیاندازم، گفتم: مهریه من یک جلد کلام الله مجید و یک شاخه نبات است. بقیه اش را می بخشم!

** شهیدˈ اسماعیل دقایقیˈ
سال 58 تصمیم به عقد رسمی گرفتیم، مادرم مهر مرا بالا گرفته بود تا حداقل یک چیز این ازدواج که از دید آنها غیر معمول بود، شبیه بقیه مردم شود.
گرچه هیچ کدام از ما موافق نبودیم، ولی اسماعیل گفت: تا اینجا به اندازه کافی دل مادرت را شکسته ایم، برای من چه فرقی دارد، من چه زیاد و چه کم ندارم. راستی نکند یک بار مهرت را بخواهی، شرمنده ام کنی؟
من هم که نمی خواستم به مادرم بی احترامی شده باشد، مهریه پیشنهادی را قبول کردم، اما همانجا قبل از آنکه وارد سند ازدواج کنند به اسماعیل بخشیدم .

**شهید ˈمحمد جعفر نصر اصفهانیˈ
پیشنهاد دادم بیاید با خودم باجناق شود و همین مقدمه ای برای ازدواجش شد.
به مادر خانمم گفتم: این رفیق ما از مال دنیا غیر از یک دوربین عکاسی چیزی ندارد، گفت، مادر اینها مال دنیاست، بگو ببینم از دین و ایمان چی دارد؟
گفتم: از این جهت هرچه بگویم کم گفتم،ما که به گرد پای او هم نمی رسیم، گفت،خدا او را حفظ کند، من دنبال چنین دامادی بودم.

** شهید ˈفتح الله ژیان پناه ˈ
سفره عقدمان با بقیه سفره ها تفاوت داشت، به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان را دور تا دور سفره چیده بودیم، برکتی که این تفسیر به زندگی ما می داد،می ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می خواست داشته باشد.
برای مراسم هم برنج اعلاء خریدیم ولی فتح الله اجازه نداد آن را باز کنم ، می گفت: حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چگونه شب عروسی من چنین غذای گران قیمتی بدهم ؟
برنج ها را بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم.
وقتی برنج ها را می دادیم، فتح الله می گفت، این هدیه امام خمینی (ره) است.

** شهید ˈحسین زارع کاریزیˈ
به قد و قواره اش نمی آمد که درباره ازدواج بگوید اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد، گفتیم، زود است، بگذار جنگ تمام شود، خودمان آستین بالا می زنیم.
گفت: نه، پیامبر فرموده اند، ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود، من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم.
این ها را گفت که در سن 19 سالگی برای او زن بگیریم. گفتیم، حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟ گفت: عفیف و با حجاب

**شهید ˈمحمد علی رهنمونˈ
هم خوش تیپ بود و هم زیبا و درسخوان؛ این افراد هم در کلاس بهتر شناخته می شوند، نفهمیدن درس، کمک برای نوشتن مقاله یا پایان نامه و یا گرفتن جزوه های درسی، بهانه هایی بود که دخترها برای هم کلام شدن با او انتخاب می کردند.
پاپیچش می شدند، ولی به آنها توجه نمی کرد، سرش به کار خودش بود.
وقتی هم علنی به او پیشنهاد ازدواج می دادند، می گفت: دختری که راه بیفتد، دنبال شوهر برای خودش بگردد به درد زندگی نمی خورد، نمی شود با او زندگی کرد.

**شهید ˈاحمد اسدی ˈ
لباس من و خانمم ساده باشد، به هیچ عنوان سر و صدا راه نیفتد
ماشین هم گل کاری نشود، اینها شرط های مجلس عروسی اش بود.
می گفت: رفقایم شهید شدند،اصلا نمی توانم بخودم اجازه دهم مجلس سرور و شادی راه بیندازم.
حتی نگذاشت بوق بزنیم. گفت: اگر بوق بزنید پیاده می شوم.
اجتمام(5)1880**1436
انتهای پیام /*










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن