تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شمار قطره هاى آبها و ستارگان آسمان و ذرات گردوغبار پراكنده در هوا وحركت مورچه برسنگ ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816386389




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادری که 15 سال رادیو به کمربست تا خبری از فرزندش بشنود


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

مادری که 15 سال رادیو به کمربست تا خبری از فرزندش بشنود بیجار- ایرنا- رادیو کوچکی را 15 سال به کمر بست و حتی یک لحظه از خود جدا نکرد مبادا خبرش را بخوانند و او نشنود، در انتظار شنیدن خبری از فرزندش از این دستگاه، روزها و شبهای زیادی را سپری کرد اما رادیو خبر خوشی برایش نداشت.


به گزارش خبرنگار ایرنا، مجاهدت و صبوری 15ساله مادر شهید ˈمحمد جعفر رضاییˈ با یک رادیو کوچک، نشان از دریای بیکران مهر مادرانه ای است که فقط نام شهید آرام بخش و تسکین دهنده آلام دل مادرانه است.
حاجیه خانم اختر نیازی، مادر شهیدی است که 15 سال رادیوی کوچکش، همنشین تنهایی هایش بود تا شاید خبری از ˈمحمد جعفر ˈ برایش بگوید و زودتر از همه باخبر شود.
زندگینامه مادر محمد جعفر دست مایه کارگردانان جشنواره فیلم فجر شد و فیلم شیار 143برگرفته از داستان زندگی این مادر و فرزند توانست عنوان برتر این جشنواره را از آن خود کند.
جمعی از خبرنگاران بیجاری در یکی از روزهای زمستان راهی منزل مادر شهید محمد جعفر رضایی شدند و چند ساعتی را با وی دیدار و گفت و گو کردند.
مادر شهید رضایی که 81 سال عمر دارد با گرمی از خبرنگاران استقبال کرد و با آرامش به سوالات انها پاسخ داد.
وی در مورد فرزند شهیدش گفت: محمد جعفر رضایی متولد سال 43 از همان دوران طفولیت علاقه زیادی به انجام فعالیت های مذهبی و امام خمینی(ره) داشت و برنامه های مذهبی خود را در پایگاه مسجد سید الشهدای بیجار به همراه دوستانش اجرا می کرد.
وی اظهار کرد: در دوران تحصیل، محمد جعفر جزو دانش آموزان ممتاز دبیرستان طالقانی بود، در سال 61 به همراه 12 نفر از دوستانش که شش نفر آنها شهید و شش نفر دیگر به اسارت دشمن درآمدند و یک نفر دیگر از همرزمانش که به درجه جانبازی نائل آمد به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند.
مادر شهید آهی کشید و گفت: محمد جعفر، بچه خوب، مظلوم، عادل و بی نظیری بود، در انجام فعالیت های منزل، همیشه مرا یاری می کرد و علاقه زیادی به من داشت طوری که هر روز صبح قبل از خارج شدن از منزل به دست هایم بوسه می زد و سپس بیرون می رفت.
مادر صبور شهید رضایی بغضش ترکید و گریه امانش نداد و با صدایی بریده سخنانش را از سر گرفت و گفت: مردانگی و بزرگواری از بچگی در شخصیت محمدجعفر نمایان بود.
خانم نیازی در مورد خصوصیت اخلاقی فرزندش نیز گفت: فردی منظم و وظیفه شناس بود، به خواهر و برادرهایش توصیه می کرد که کمک حال من باشند، برای همسایگان احترام خاصی قائل بود.
وی گفت: محمد جعفر علاقه خاصی به کارهای هنری داشت به طوری که بافتن گلیم را از او یاد گرفتم.
فضای اتاق از عشق و محبت مادرانه مملو بود؛ هجران فرزند برای مادر همیشه سخت است حتی اگر آن فرزند شهید شود و افتخار یک ملت و تاریخ یک مملکت باشد.
اشکهایش با مهر مادری بر صورت و چشمان منتظرش راه می افتد و خاطرات 15ساله انتظار او را یاد آوری می کند.
وی در ادامه گفت: محمد جعفر همیشه می ترسید از جبهه رفتنش چیزی برایم بگوید، می دانست که من با رفتن او مخالفت می کنم، شب رفتنش محمد جعفر را دیدم که مشغول نوشتن نامه ای است از او پرسیدم که چکار می کند، گفت می خواهم بروم جایی، بعد از رفتنم می گویم این نامه را برایت بخوانند
صبح که برای خواندن نماز بیدار شدم، دیگر محمد را ندیدم.
خانم نیازی می گوید: حاج باقر سرابی یکی از دوستان صمیمی محمد جعفر بود که همیشه با هم بودند و این را می دانستم که با دوستانش با هم به جبهه رفته اند.
وی در ادامه گفت: پسرم به همراه پنج نفر دیگر از دوستانش در سال 61 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و محمد جعفر بعد از 15سال دوری به آغوشم بازگشت.
مادر شهید محمد جعفر رضایی، همراه مرواریدهای غلتانی که بر گونه هایش جاری شد می گوید: در این 15سال تنها مونس تنهایم رادیوی کوچکی بود تا شاید نام پسرم را در لیست اسرا اعلام کنند اما هیچگاه از این رادیو خبری از فرزندم نشنیدم.
وی گفت: تابستان سال 76 پایانی بود بر چشم انتظاری 15 ساله ام، از پاره دلم محمد جعفر چند تکه استخوان و پوتین هایش که لابه لای یک تکه پارچه سفید بود برایم آوردند.
مادر شهید جعفری در پایان سخنانش خطاب به مسوولان گفت: مسوولان ما اخلاص در عمل و دوری از گناهان و خدمت بی منت به مردم را در سرلوحه کار خود قرار دهند و در مسیر شهداء حرکت کنند، زیرا خون این شهداء موجب پیروزی و برکت انقلاب اسلامی ایران بود.ک/4
7350/533
انتهای پیام /*










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن