تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):خداوند اجابت دعاى مؤمن را به شوق (شنيدن) دعايش به تأخير مى اندازد و مى گويد: «صداي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813298254




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دستگاه نظارتی تخصص تامین سرمایه‌ها را جدی نگرفته است/قوانین قدیمی مانع طراحی ابزارهای نوین


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۵




2223[1].jpg

مدیرعامل تامین سرمایه سپهردر گفت‌وگو ی تفضیلی با ایسنا به چگونگی تامین مالی در ایران پرداخت و عنوان کرد: سهم بازار سرمایه در تامین مالی کوچک بوده و دستگاه نظارتی تخصص تامین سرمایه ها را در این زمینه جدی نگرفته است. گفت‌وگوی ایسنا با مدیرعامل یکی از شرکتهای تامین سرمایه در خصوص نحوه تامین مالی در بازار سرمایه و چالش های این بخش را می خوانید: آقای زارع ابتدا بفرمایید چه شد که تامین سرمایه ها در بازار سرمایه شکل گرفتند؟ ابتدا اجازه دهید مقدمه‌ای را هر چند مفصل بازگو کنم تا بتوانیم به درستی و به خوبی موقعیت فعلی را تشریح کنیم. در مورد احساس نیاز وجود تامین سرمایه‌ها هنوز مشکل وجود دارد و آن ادبیاتی که در بازارهای پیشرفته دنیا استفاده می‌شود، این موضوع در خیلی از جاها روشن نیست. ما تجربه‌ای را که در کشورهای دیگر به خصوص کشورهای پیشرفته که بازارهای گسترده‌ای داشته و منابع مالی آن اقتصاد را تامین می‌کنند؛ تجاربی داشتند که کشورهای دیگر قصد داشتند که کمابیش از این تجربه‌ها استفاده کنند. در واقع به نحوی این مدل‌ها را در کشور خودشان بازسازی کنند. برخی از کشورها با این شیوه عمل کردند که این تجارب را بررسی کردند زوایای مختلف آن را دیدند و دست آخر با استفاده از این تجارب برای کشور خودشان مدل سازی کردند.برخی کشورها هم که کشورهای کوچکتری هستند و بازارهای مالی‌شان پیچیدگی‌های کمتری دارد، همان مدل‌ها را حتی در برخی موارد با همان افراد در کشور خود پیاده کردند. نمونه آن کشورهای جنوب خلیج فارس که این کار را انجام دادند و از کارشناسان آمریکای شمالی و اروپا خواستند که همان مدل‌ها را اجرا کنند. کشورما که سال‌های سال است فعالیت مالی در آن وجود دارد ، جزو کدام گروه است؟ بازار متشکل مالی ما با تشکیل بانک‌ها، بیمه‌ها شروع شده و پس از آن توسعه یافته است. اگر بخواهیم این فعالیت‌ها را دسته بندی کنیم به سه دسته بازار پول، سرمایه و بیمه تقسیم می‌شود. مشکلی که در مورد فهم این بخش‌ها وجود دارد بسیار عمیق است. مثلا در مورد بازار پول این اشتباه (حتی مسولان) وجود دارد که بازار پول را معادل بانک‌ها می‌دانند. در حالی که بازار پول به بازاری گفته می‌شود که در آن اوراق بهاداری با سررسید زیر یکسال در آن مبادله می‌شود. بازار سرمایه نیز به بازاری گفته می‌شود که اوراق بهادار با سررسید بیش از یکسال در آن مبادله می‌شود. پس ممکن است یک بانک در بازار سرمایه یا بازار پول فعالیت کند و همین طور یک شرکت و.... پس نمی‌توان با این دسته بندی بازار سرمایه و پول را از هم جدا کرد. این موضوع در مورد سپرده‌های بانکی نیز به نوعی صدق می‌کند. یعنی سپرده‌های کوتاه مدت در بازار پول دسته بندی می‌شوند و سپرده‌های بلند مدت یا مثلا گواهی سپرده‌ها در واقع به نوعی مانند اوراق بهادار ممکن است در بازار سرمایه مبادله شود. این ابزار در واقع ابزار بازار سرمایه به حساب می‌آید هرچند که صادر کننده آن یک بانک باشد و در بانک هم مبادله شود. با توجه به اینکه هر یک از این بازارها به طور جداگانه فعالیت می‌کنند، تامین مالی در ایران چگونه است؟ عمده تامین مالی از طریق بازارهای پول و سرمایه انجام می‌شود با این فرض که تامین مالی مستقیم هم داریم. آن هم تامین مالی است که بانکها به طور مستقیم برای بنگاه‌ها انجام می‌دهند. اما واقعیت این است که اگر بازار مالی آمریکا بزرگترین بازار مالی دنیا بدانیم، به طور متوسط در یک دهه گذشته می‌توان دید که به طور میانگین بین 40 تا 45 درصد تامین مالی بنگاه‌ها از طریق روش‌ها بازار سرمایه انجام شده و مابقی آن از طریق بانک‌ها انجام شده است.پس این تصور که همه نیازهای تامین مالی بنگاه‌ها از طریق بازار سرمایه انجام می‌شود دیدگاه درستی نیست. مهم این است که سازوکارهایی در این سیستم وجود داشته و به تامین مالی کمک کند. در بازار پول بازیگران و عواملی وجود دارند که قرن‌هاست فعالیت می‌کنند مثل صرافی‌ها، بانک‌ها و... که دامنه فعالیت آنها خیلی قدیمی است یا واسطه‌های مالی که خدمات مالی در این حوزه را ارائه می‌کنند. در بازار سرمایه هم به چنین واسطه‌هایی نیاز دارند؛ واسطه‌هایی که هدایت کننده پس‌انداز خانوارها به سمت بنگا‌های اقتصادی و تولیدی هستند. چون این واسطه‌ها باید عملکردی مثل بانک‌ها داشته باشند. حال اگر ساختاری مثل ساختار کشورهای آمریکای شمالی و اروپا را در نظر داشته باشید ساختار غالب در بین کشورها حتی در کشورهای آسیای دور شده است. در همه این کشورها یکی از ابزار و لوزام توسعه بازار نهادهای واسطی بوده که بتوانند آن سازوکارهای لازم را اجرا کنند. در کشورهای پیشرفته اگر قصد راه‌اندازی یک بنگاه را داشته باشید می‌دانید که باید مستقیم به سراغ بانک‌ها بروید. هیچ کس به خودی خود اقدامی‌در این مورد نمی‌کند چون سازکارهای موجود در سیستم بانکی محمل امن‌تری برای این کار است. پس همه به این نهادهای واسط مراجعه می‌کنند. در بازار سرمایه این واسطه ها تعریف شده اند؟ بله ، یکی از نهادهایی که این وظیفه را بر عهده دارد که در واقع در کشورهای آمریکایی ما به آنها investment bankمی‌گوییم که ترجمه تحت‌الفظی آن بانک‌های سرمایه‌گذاری است اما در قانون به آنها «تامین سرمایه» می‌گویند.کار تامین سرمایه همان وظایف بانک‌هاست. بخش عمده‌ای از وظایف تامین سرمایه‌ها که همان تجهیز منابع بانکی است که در اختیار متقاضیان قرار می‌دهند. پیش از این نیز بخش هایی بودند که این نقش را بازی می کردند .در کشور ما چنین نهادهایی را که به طور رسمی فعالیت کنند را نداشتیم. اما موسسه‌هایی وجود داشته که به طور غیر رسمی این کار را انجام می‌دادند اما نه ضوابط خاصی داشتند و نه این کار را به شکل هدفمند و منظم اجرا می‌کردند. تا اینکه سال 1384 قانون بازار اوراق بهادار تصویب شد؟ بله و این تحول بزرگی برای اقتصاد بود . در این قانون پیش‌بینی شد که برای توسعه بازار سرمایه کشور، بتوانیم نهادهایی که برای توسعه لازم هستند و نقش‌های واسطه‌ای را ایفا می‌کنند را پیش‌بینی کنیم. صندوق‌های سرمایه‌گذاری، شرکت‌های تامین سرمایه، مشاوران سرمایه‌گذاری و... انواع و اقسام ابزارهایی بود که برای داشتن و استفاده از آنها رویکردهای قانونی نیاز بود تا بتوانند در توسعه بازار نقش ایفا کنند.آن‌طور که در قانون تعریف شده تامین سرمایه، نقش واسط بین سرمایه‌گذاران و ناشر اوراق بهادار را بر عهده دارد که خیلی به آن نقش بانکی نزدیک است. بانک‌ها اجازه دارند به طور مستقیم منابع جذب کنند، یعنی اخذ سپرده کنند بعد این منابع را تسهیلات بدهند ، تامین سرمایه ها هم اینچنین هستند؟ خیر و این نقطه تفاوت تامین سرمایه ها با بانک هاست، تامین سرمایه‌ها خودشان نمی‌توانند به طور مستقیم منابع جذب کنند و نمی‌توانند به طور مستقیم تسهیلات بدهند. بنابراین بیشتر بر روی نقش مدیریت کردن منابع و دارایی‌ها به سمت مصرف کننده تمرکز دارد. کار آنها این است که انواع اوراق بهادار رامنتشر کرده و بفروشند و منابع حاصل از آن را به استفاده کننده اختصاص دهند. این یکی از وظایف «اصلی» تامین سرمایه است ولی فقط این کار را انجام نمی‌دهند.این فعالیت تجاری در تمام دنیا به همین شیوه است. یعنی یکی از فعالیت‌های اصلی تامین سرمایه این کار است. آیا طراحی این اوراق هم بر عهده همان شرکت تامین سرمایه است، یعنی بر حسب نیاز مصرف کننده ابزار را طراحی می‌کند؟ واقعیت این است که در بازارهای پیشرفته محدودیت‌هایی را که ما داریم آنها ندارند. یعنی خود تامین سرمایه‌ها بخش زیادی از طراحی ابزار را خودشان انجام می‌دهند. برحسب اینکه مشتری آنها چه نیازی دارد، زمان‌بندی آن به چه صورت است، سازوکار آن چگونه است، سرمایه‌گذار چه علایق و ریسک‌هایی دارد و... براساس آن طراحی انجام می‌دهند و در اختیار هر کدام انجام می‌دهند. طبیعی است که اگر بخواهند منابع را جذب کنند باید وارد حوزه‌های دیگر هم بشوند. مثلا بخش‌های که وارد حوزه مدیریت دارایی می‌شوند به این دلیل است که بتوانند منابعی را در اختیار بگیرند که بتوانند سرمایه‌پذیر را تجهیز کنند. گرچه هدف از مدیریت دارایی فقط این نیست ولی یکی از کارکردهای اصلی این موضوع است. در طرف مقابل یک بنگاه سرمایه‌پذیر شرایطش را می‌سنجد نیازهایش را می‌بیند که چطور می‌تواند تامین مالی کند و آن را بازپرداخت کند. یک محصول خاص برایش طراحی می‌کنند که خاص است و مخصوص همان شرکت است و در اختیار بنگاه اقتصادی قرار می‌گیرد و برایش تامین مالی می‌کنند. برخی اوقات این ابزارها در قالب ابزارهای شناخته شده (که الان در بازار در حال مبادله است) طراحی می‌شود. چرا شما نمی توانید این دست ابزار ها را طراحی کنید؟ این بازارها سال‌هاست که کار کرده‌اند، قوانین پیشرفته‌ای دارند و توانسته‌اند بسیاری از نیازها را با همین شیوه پوشش دهند. اما با توجه به تصویب قانون در سال 84 ما در این راه هنوز در حال تجربه کردن هستیم. زمانی شما دانشی دارید که به شما امکان می‌دهد بدانید یک دستگاه چطور کار می‌کند اما زمانی که قرار است شما چیزی را بسازید دیگر موضوع کاملا متفاوت است. در مورد تامین سرمایه‌ها هم همین است. شاید شما سازوکار بورس و سهام و مبانی آن را بدانید اما معلوم نیست که شما بتوانید آنها را اجرا کرده یا اینجا بسازید؛ این کار نیاز به مهارتهای دیگری دارد. علاوه بر اینکه شرایط ما و دیگر کشورها متفاوت است. ما دوران دیگری را در حال تجربه هستیم. ما در این مقایسه باید شرایط اجتماعی، جامعه شناسی، حقوقی و.... در نظر بگیریم. بسیاری از این ابزارها در بسترهای دیگر جواب می‌دهد. هرکدام از این موضوعات به دلایلی اتفاق افتاده و بستر تاریخی دیگری داشته بنابراین اجرای دقیق و نکته به نکته این کارها لزوما در شرایط کنونی ما کاربرد ندارد. مهمترازهمه این موضوعات اگر نخواهیم وارد به مسائل اجتماعی و جامعه شناسی نشویم (که به طور قطع این مسائل تاثیر دارد) و فقط به مسائل قانونی توجه کنیم می‌بینیم که قوانینی که در آن کشورها وجود داشته و حمایت از روند شکل گیری بازار و ابزارهای مورد نیاز می‌کند؛ بسیار متنوع است و امکانات وسیعی را در اختیار بازیگران این بازار قرار می‌دهد. قانون تجارت ما سالهاست که تصویب آن می‌گذرد. حتی بازنگری اساسی در آن در سال1347 انجام شده است! یعنی چیزی نزدیک به نیم قرن از بازنگری اساسی آن هم می‌گذرد. خوب این قانون تا چه حدی می‌تواند با نیازهای روز منطبق باشد. چون بخش عمده‌ای از نحوه تامین مالی بنگاه‌های اقتصادی در قانون تجارت پیش‌بینی شده است. موضوع تاسیس شرکت‌های سهامی، افزایش سرمایه شرکت‌ها که منجر به انتشار سهام و تامین مالی از طریق بازار سرمایه می‌شود؛ در قانون تجارت دیده شده است. اما در حال حاضر این قانون به جایی رسیده که نمی‌تواند پاسخگوی نیاز کنونی بازار باشد. قوانین دیگر هم کمابیش همین طور هستند. مثل قانون اوراق مشارکت، مصوب سال 76 است. این قانون برای به کارگیری در بازار سرمایه مصوب شد اما بررسی آن نشان می‌دهد که همان سازوکار اجرایی که در اوراق قرضه بوده در این اوراق به کار گرفته شده است. درست است که در این اوراق عقد مشارکت جایگزین عقد قرض شده اما چون شیوه اجرا همان بوده باعث شد تا این اوراق به یک ابزار موفق تبدیل نشود و نتوانسته به تامین مالی بنگاه‌ها کمک چندانی کند. اما دولت با همین شیوه اوراق مشارکت فراوانی منتشر کرد درست است دولت به خصوص در این سال‌های اخیر حجم بسیار زیادی از اوراق مشارکت را منتشر کرد ، اما یادمان نرود که ما می‌خواهیم بدانیم بخش خصوصی چطور می‌تواند از این ابزار استفاده کرده و تامین مالی کند. حجم پایین تامین مالی از طریق این ابزار نشان دهنده کارا نبودن برای شرکت‌های خصوصی است. با این حساب تامین سرمایه ها ایجاد شدند که این مشکلات را مرتفع کنند،موفق شدند؟ شرکت‌های تامین سرمایه که تاسیس شدند؛ مجبور بودند هم زمان در دو حوزه فعالیت کنند. یکی اینکه خط تجاری و کار اصلی خود را به مردم معرفی کنند. چراکه تا پیش از این هر فرد (حقیقی یا حقوقی) که نیاز به تامین مالی داشته به سمت بانک‌ها رفته است. بنابراین بسیاری از فعالان بازار سرمایه با مفهوم واقعی تامین مالی در بازار سرمایه آشنایی ندارند. به همین دلیل هم شرکت‌های تامین سرمایه نیاز دارند که با سعی و تلاش زیادتری خود را معرفی کنند. که این شرکت‌ها چه می‌کنند، چطور تامین مالی از طریق این شرکت‌ها امکان پذیر است، چه شیوه‌ای استفاده می‌کنند. پس از این موضوعات و معرفی کار اصلی شرکت‌های تامین سرمایه، این شرکت‌ها دنبال فعالیت‌های اقتصادی مربوط به تامین سرمایه‌ها را انجام بدهند که در واقع درآمدزایی برای آنها داشته و وجود آنها را از لحاظ اقتصادی توجیه کند. طبیعی است که این دو رویکرد هم زمان با هم در سال‌های اول چندان مقرون به صرفه نبوده و شرکت‌ها اولیه درآمد چندانی نداشتند. نقش و لزوم حضور این نهادها در بازار سرمایه بعدها مشخص شد. طبیعی است مسولانی نیز که در حوزه نظارتی بودند به درستی نمی‌دانستند. برای مثال شما اگر از بانک و فعالیت‌هایش بپرسید، امروز برای مسولان بانک مرکزی و فعالان اقتصادی هم روشن که بانک وجودش برای چیست؟ اما اگر از تامین سرمایه‌ها بپرسید، هنوز برای مسولان بانک مرکزی یا سازمان بورس عملکرد و لزوم وجودش مشخص نیست.بنابراین نوع فعالیت، محدوده فعالیت، حوزه ورود به موضوعات و... برای افراد هنوز به خوبی روشن نیست. اگر امروز به مردم بگویید که اوراق مشارکتی را یک بانک یا حتی موسسه مالی اعتباری تضمین کرده، خیلی راحت قبول می‌کنند ولو اینکه بانک خیلی کوچک باشد و توانگری مالی بالایی نداشته باشد. اما اگر بگویند اوراقی را یک تامین سرمایه یا هلدینگ تضمین کرده، مردم خیلی اعتماد نمی‌کنند حتی اگر این تامین سرمایه توان مالی بالاتری نسبت به آن بانک کوچک داشته باشد. پس نیاز به معرفی بیشتری دارید؟ دقیقا ، هم نیاز است که تامین سرمایه‌ها معرفی شوند و هم اعتماد سازی کنند؛ چه برای کسانی که می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند و چه برای کسانی که می‌خواهند تامین مالی کنند. این موضوعاتی که ذکر کردم فقط سرفصل‌ چالش‌های تامین سرمایه‌ها هستند. حال تامین سرمایه‌ها برای رفع این مشکلات چه کرده‌اند. آیا این مشکلات را باید تامین سرمایه‌ها خودشان حل کنند یا وظیفه سازمان بورس است که به این مشکلات بپردازد و آنها را حل کند؟ به نظر می‌رسد که هیچ اتفاق خاصی از طرف هیچ کسی در این حوزه رخ نداده است! با وجود آنکه حدود شش یا هفت سالی از تاسیس تامین سرمایه‌ها می‌گذرد؛ و به تازگی تعداد آنها به هشت تا رسیده است؛ هنوز از طرف هیچ کس اتفاقی رخ نداده است. نه دستگاه‌های نظارتی و تنظیم کننده مقررات، مثل خود سازمان بورس یا بانک مرکزی و نه خود این شرکت‌ها توانسته‌اند این چالش‌ها را برطرف کنند. قانونگذاران باید چه کنند تا مشکل حل شود؟ از دید قانون‌گذاران و ناظران، استراتژی‌های مالی‌مان مشخص نیست و اتفاق نظری در موردش وجود ندارد. اگر قرار باشد یک برنامه ریزی و انسجام و تصمیم واحد در این بازار وجود داشته باشد، چنین چیزی را نمی‌بینیم. حتی در برخی موارد دیده شده که اقدام‌هایی در هر کدام از این بازارها صورت گرفته که همدیگر را خنثی کرده یا مغایر با یکدیگر بوده یا در بهترین حالت اجازه گسترش به آن نداده است. مجموعه کارهایی که در یک دهه گذشته بانک مرکزی انجام داده نمونه بارز این اقدام‌هاست. اگر نگوییم که عملکرد این نهاد جلوی رشد بازار سرمایه را گرفته اما به شدت آن را کند کرده است. در بازار سرمایه هم این اقدام‌ها رخ داده است.یعنی به نقطه نظراتی که مورد نظر بازار پول است هیچ توجهی نشده است. این نشان دهنده همان نبود یک استراتژی واحد است. در قانون برنامه پنجم توسعه بندهایی وجود دارد مبنی بر اینکه از هر راهی چقدر تامین مالی انجام شود. سهم بازار سرمایه هم مشخص است، آیا محقق شده است؟ متاسفانه خیر . با وجود گذشت دو سال از شروع برنامه پنجم، اما بخشی که در تامین مالی بر عهده بازار سرمایه بوده هنوز محقق نشده است. در این قانون حجم سرمایه‌گذاری مورد نیاز در بخش خدمات، صنعت، کشاورزی در بودجه آمده و سرجمع این سرمایه‌گذاری‌ها نیز مشخص است. مثلا چقدر سرمایه‌گذاری داخلی است و چقدر خارجی؛ از سرمایه‌گذاری داخلی چه مقدارش مربوط به تسهیلات بانکی است و چه مقدار مربوط به از بازار سرمایه است و.... اما با توجه به شرایط به نظر می‌رسد که برنامه‌ریزی در همین جا متوقف شده و به عمل در نیامده است. حال چطور می‌خواهیم این کار را انجام دهیم. در روال معمول باید همه دستگاه‌ها طوری برنامه‌ریزی شوند که در راستای آن هدف خاص قرار گیرد. اما گفته می شود از محل فروش سهام در بورس تامین مالی صورت گرفته است ؟ اینکه گفته می‌شود فروش سهام در بازار جزء تامین مالی است ، اشتباه است ، اینکه تامین مالی نیست. تامین مالی یک تعبیر کاملا شناخته شده است. شیوه‌ای که منابع سمت چپ ترازنامه‌تان را مدیریت می‌کنید. در واقع از منابع مالکانه یا از منابع بدهی منابعی را استخراج می‌کنید که بتوانید با آن برنامه‌های شرکت را انجام دهید.اما فروش سرمایه موضوع دیگری است. با فروش سرمایه یا آن را تبدیل می‌کنید به دارایی یا به پول نقد . این اتفاقی است که در سمت راست ترازنامه شما می‌افتد! و به این تامین مالی نمی‌گویند. بنابراین بسیاری از آمارهایی که داده می‌شود اشتباه است. اینکه می‌گویند دولت با واگذاری سهام تامین مالی کرده حرف اشتباهی است. این موضوع حتی اگر تامین مالی دولت هم محسوب شود (فکر نمی‌کنمبشود) هیچ ارتباطی به تامین مالی از بازار سرمایه ندارد. پس تامین مالی چیست؟ تامین مالی زمانی است که یک ناشر یا یک نیازمند با استفاده از ابزارهای بازار سرمایه، منابع مالی را جذب کرده و از آن استفاده کند. اینکه دولت سهام فلان شرکت را می‌فروشد، در واقع تبدیل دارایی است. یا موضوع دیگری که این روزها در مورد بورس کالا مطرح شده و گفته می‌شود که بورس کالا تامین مالی برای تولید کنندگان فولاد یا فروشندگان محصولات پتروشیمی، کرده است؛ این هم تامین مالی نیست. فروش کالا به شیوه مدت‌دار که به آن «سلف» گفته می‌شود، تامین مالی نیست و ربطی به بازار سرمایه ندارد. اگر با این حساب باشد پس بازار آهن فروشان بزرگترین منبع تامین مالی بازار سرمایه در سال‌های قبل بوده! این حرف‌ها بیشتر به دلیل است که ما می‌خواهیم نقش‌مان را پررنگ کنیم. بورس کالا برای خرید و فروش مورد نیاز هست؛ چون به شفاف شدن نرخ کمک می‌کند و آثار مثبت اقتصادی دیگری هم دارد اما به تامین مالی منجر نمی‌شود. اینکه فولاد مبارکه محصولش را بفروشد تامین مالی نیست. یا مثلا موضوع افزایش سرمایه از محل مازاد تجدید ارزیابی دارایی‌ها که قانون برنامه پنجم مجاز دانسته، به تصامح آن را تامین مالی اعلام کرده‌ایم. در حالی این شیوه هم تامین مالی محسوب نمی‌شود.اگر همه این آمارهای بی‌ربط را کم کنیم و به آمار خالص برسیم، می‌بینیم سهم بازار سرمایه در تامین مالی کوچک بوده است. آن بخشی که با همین روش در بیرون از بورس تامین مالی می کنند چه، آن هم سهم بازار سرمایه است؟ بله و البته این سهمی است که مشخص نمی‌شود. منظور ما از بازار سرمایه، بازار سرمایه ساختار یافته نیست، ما سازوکاری که امروز در بازار سرمایه وجود دارد، بازار ثانویه و بازار اولیه که تحت نظارت سازمان است را فقط بازار سرمایه نمی‌دانیم. در واقع باید «تشکیل سرمایه» در این بازار را بسنجیم. اینکه چه تعداد شرکت‌سهامی عام تاسیس شده، چه تعداد شرکت سهامی خاص که خارج از این ساختار بوده و تحت نظارت آن قرار ندارند. اما آنها هم جزو بازار سرمایه هستند و افزایش سرمایه آنها هم تامین مالی از بازار سرمایه است. ولی آن بازار سرمایه غیر ساختار یافته و غیر متشکل است و تحت نظارت نیست ولی در بورس و... این شیوه‌ها تحت نظارت است. بنابراین ما آمار بخش متشکل را داریم اما بخش آمار غیر متشکل را نداریم. البته آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار هم ارقام تشکیل سرمایه را به تفکیک در اختیار شما قرار نمی‌دهد یعنی در چه بخشی با چه شیوه‌ای تشکیل سرمایه انجام شده، از طریق تاسیس شرکت بوده، افزایش سرمایه بوده یا روش‌های دیگر. بنابراین در این موقعیت به دلیل نبودن اطلاعات و آمار نمی‌توان تحلیل درستی از موقعیت داشت. طبیعی است وقتی بخشی از اقتصاد کشور را نمی‌توان آمار و ارقام نشان داد، بخش دیگری از اقتصاد هم به عنوان «اقتصاد زیر زمینی» از آن یاد می‌شود نیز خارج از حیطه نظارت است؛ تخمین دقیقی برای این بخش‌ها وجود ندارد. با این تفاسیر به طور دقیق نمی‌توان گفت که سهم بازار سرمایه و نقش آن در تامین مالی شرکت‌ها چقدر است و فقط باید به آمارهای رسمی که توسط سازمان بورس منتشر می‌شود بسنده کنیم؟ بله دلیل پایین بودن این آمار چیست. ما تامین سرمایه‌ها را تاسیس کردیم؛ فرهنگ سازی کردیم و شرکت‌ها هم تامین سرمایه‌ها را می‌شناسند. پس چرا بازهم این آمار رشد نمی‌کند و به اصطلاح تامین مالی از بازار سرمایه پیشرفت نمی‌کند؟ به دلیل اتفاقات متعدد! ایراد بزرگ این سیستم این است که یک شرکت تامین سرمایه ابزار ندارد. پس از این همه سال که از ایجاد بازار سرمایه می‌گذرد ببینید که چه ابزارهایی در این بازار استفاده و مبادله می‌شود: سهام، اوراق مشارکت، دو نوع صکوک که در یکی دو سال اخیر راه افتاده و یکی ابزار کوچک که با حجم بسیار اندکی مبادله می‌شود. در بازارمان ابزارهای متنوعی نداریم. درست مانند تعمیرکاری که دانش خیلی زیادی هم ندارد اما ابزارها و آچارهای متنوعی در اختیار دارد در مقایسه با تعمیرکاری که دانش کافی هم دارد اما دو آچار فقط در اختیار دارد. بنگاه‌های اقتصادی در وضعیت کنونی با توجه به نوع صنعت، توان مالی، نیازهای نقدینگی و... با همدیگر متفاوت هستند و با یک ابزار خاص نمی‌توان برای همه آنها تامین مالی کرد. بنابراین باید طیف وسیعی از ابزارهای مالی داشته باشیم که این ابزارها بتوانند به نیازهای مختلفی پاسخ بدهند. موضوع دیگر در مورد توسعه بازار سرمایه وقتی تغییرات بازار را دنبال می‌کنیم متوجه می‌شویم که اتفاقاتی در آن رخ داده است. دو وظیفه اصلی در قانون برای این بازار تعریف شده است. یکی حفظ و توسعه منصفانه و عادلانه بازار اوراق بهادار است و دیگری حفاظت و حمایت از حقوق سهامدار و سرمایه‌گذار است. در سالهای گذشته توسعه فقط در زمینه بازار ثانویه وجود داشته و برای بازار اولیه کاری نکردیم و برای حفظ حقوق سرمایه‌گذار هم خیلی خاص برخورد کردیم. به این معنا که هر توسعه‌ای که می‌خواهیم انجام بدهیم، ابتدا بررسی می‌کنیم که ریسک آن برای سرمایه‌گذار چقدر است. سعی می‌کنیم ریسک را به صفر نزدیک کنیم بعد اگر امکان داشت کار انجام دهیم. شاید به این دلیل که بانک ها را به عنوان رقیب در کنار بورس داریم که ریسک آن هم صفر است؟ دقیقا به همین دلیل است . وقتی بانک ها را رقیب خودمان فرض می‌کنیم و نمی‌خواهیم وارد موضوعی به نام «صرف ریسک» شویم. همه تلاشمان این است که سرمایه‌گذار را در یک نقطه مطمئنی قرار دهیم که هیچ ریسکی نداشته باشد، پس از آن به توسعه بقیه بخش‌های بازار فکر می‌کنیم. طبیعی است که ذات چنین بازارهایی با ریسک همراه است وقتی برنامه‌ریزی شما به نحوی است که رسیک سرمایه‌گذار را صفر کنید، این بازار توسعه پیدا نمی‌کند. اما بازده این 2 بازار با یکدیگر متفاوت است به طور مشخص این یکی از نکاتی است که خیلی ایجاد مشکل کرده است. اینجاست که نبود همان استراتژی واحد را مشخص می‌کند. مثلا بانک مرکزی اعلام کرده نرخ اوراق مشارکت 20 درصد است، چه دولت استقراض کند، چه بخش خصوصی، چه با ریسک بالا و چه با ریسک پایین. فرقی ندارد همه با یک نرخ استقراض می‌کنند و باوجود آنکه این اوراق نامش «اوراق مشارکت» است هیچ بازده واقعی در آن دیده نشده و مابه‌التفاوت بازده به کسی پرداخت نشده است. پس مردم این اوراق را به شکل یک اوراق با درآمد ثابت نگاه می‌کنند. وقتی هر کسی با همان نرخ 20 درصد تامین مالی می‌کند، انتظار می‌رود که ریسک آنها هم باهم برابر باشد. خب اگر این ریسک‌ها همه باهم برابر باشد همه به سمت دولت حرکت می‌کنند و در این اوراق سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. مگر اینکه به نحوی اجازه دهنده که مکانیزم بازار در این موضوع لحاظ شود. متاسفانه اتخاذ این سیاستها توسط بانک مرکزی باعث شده که جلوی توسعه بازار گرفته شود و بعد در واکنش به آن سیاست‌های اشتباه، سازمان بورس مجبور می‌شود که به نحوی عمل کند که ریسک را کاهش دهد و خود همین موضوع باعث می‌شود که قوانین محدود کننده وضع شود. بنابراین کسی قادر نخواهد بود که تامین مالی کند. اما دولت نشان داد با اجرای سیاست‌های کلی اصل 44،به سوی بازار آزاد در حال حرکت است؟ این در ظاهر است ، اگر به سمت بازار آزاد در حال حرکت هستیم باید الزامات بازار آزاد را بپذیریم، اما به نظر می‌رسد که این استراتژی حداقل در حوزه مالی دنبال نمی‌شود چون قائل به آزاد سازی‌ها نیستیم. ما نرخ سود، نرخ اوراق مشارکت و .... را به شیوه دستوری تعیین می‌کنیم فارغ از اینکه مورد نظر بازار هست یا نه. فقط کافیست به حجم اوراق مشارکتی که در سال گذشته توسط سیستم دولتی منتشر شده، و مقداری که موفق به فروش آن شده را باهم مقایسه کنید. وقتی در بازاری دستوری عمل می‌کنید، قادر نیستید که در آنجا تامین مالی انجام بدهید. دولت به عنوان بزرگترین بازیگر بازار اوراق مشارکت، در واقع به خاطر سیاستهای خاصی که دارد نمی‌خواهد اجازه افزایش نرخ سود را بدهد. اما به خودش هم ضربه می‌زند چون نمی‌تواند منابع لازم را به دست آورد. در بودجه امسال قرار بوده بخشی از درآمدهای دولت از طریق انتشار اوراق مشارکت تامین شود. حال هشت ماه از آغاز سال گذشته ما حجم اندکی منتشر کردیم. مثلا همین اواخر هزار میلیارد تومان اوراق منتشر کرد که فقط 58 میلیارد تومان آن فروش رفت. این موضوع نشان می‌دهد دولت نمی‌تواند حتی کسری بودجه‌اش را از این محل تامین کند. بنابراین این سیاست ها یک سیاست کارایی نیست. هم به خود دولت لطمه می‌زند و هم به بخش خصوصی اجازه رشد نمی‌دهد. پس به نظر می‌رسد نبود ابزار و سیاستگذاری غلط این حوزه را تحت تاثیر خودش قرار داده است؟ همین طور است ، علاوه بر اینکه بسیاری از کسانی که در این حوزه سرمایه‌گذاری می‌کنند فکر می‌کنند که سرمایه‌گذاری بی‌بازگشتی است. به این معنی که شاید تامین سرمایه بیاید و سرمایه‌گذاری هنگفتی انجام دهد یک محصول جدیدی تولید کند. مشتری پیدا کردن برای این محصول کار سختی است و هزینه زیادی می‌برد. در واقع هم وقتی چند محصول تولید می‌کنید ممکن یک یا دو محصول بازار اقتصادی پیدا کند. در این حالت شما برای محصولی که هیچ‌گونه حق مالکیتی برای آن ندارید و همه در تولید آن وارد می‌شوند شما کمتر سرمایه‌گذاری می‌کنید. دستگاه‌هایی نیز که موظف به تولید این ابزارها هستند فرآیند بروکراتیک و خیلی کندی دارند. وقتی شما برای یک ابزار جدید به سازمان بورس مراجعه می‌کنید ممکن است دوسال طول بکشد که ابزار از آنجا بیرون بیاید. مگر طراحی ابزارها به عهده سازمان بورس است ؟ من این کار را وظیفه دستگاه نظارتی نمی‌دانم، بلکه این وظیفه واسطه‌های مالی است و آنها باید این کار را انجام دهند. طراحی ابزارهای مالی یکی از پیچیده‌ترین کارهاست و نزدیک به دوسال زمان می‌برد که بر روی آن مطالعه انجام شود. پس از آن باید برای روند تائید این ابزار منتظر باشید. در کشورهای دیگر این فرایند چگونه است ؟ در آنجا شما ابزار را طراحی می‌کنید و به مشتری می‌دهید. پس از آنکه چند مشتری از آن استفاده کردند و اشکالاتش معلوم و رفع شد کار شما همه‌گیر می‌شود. البته در این کشورها مالیات در همه لایه‌ها حضور دارد، عدم‌النفع مالیاتی ایجاد نمی‌کند. اما در اینجا در مقایسه با اوراق مشارکت که سودش معاف از مالیات است، آمدن هر ابزاری که در مجاری رسمی توسعه پیدا نکرده باشد، مالیات به آن تعلق می‌گیرد و هزینه‌هایش برای کسی که تامین مالی می‌کند، هزینه‌های قابل قبول مالیاتی نخواهد بود. بنابراین عدم‌النفع مالیاتی همه را به سمت شیوه‌های معمول مانند استقراض از بانکها سوق می‌دهد. چون استقراض از بانکها هزینه‌هایش مورد قبول دستگاه مالیاتی است یا اوراق مشارکت یا همان ابزارهای معمول و محدودی که در بازار وجود دارد. برای سرمایه‌گذار هم به همین شیوه است. چون سود سپرده‌گذاری‌اش معاف از مالیات است، این ابزارهای موجود هم معاف از مالیات است بنابراین ترجیح می‌دهد در جای مطمئن سرمایه‌گذاری کند. با این حساب آیا امیدی به رونق این بازار هست؟ تا وقتی ما در این شرایط هستیم نمی‌توانیم امیدی به توسعه بازار و نقش پررنگ در تامین مالی داشته باشیم. در شرایط فعلی اگر بین 10 تا 15 درصد تامین از طریق بازار سرمایه باشد می‌توان گفت شرایط خوبی است. نقش‌ها و کارکردهایی اصلی این شرکت‌ها در نظر گرفته نشده است. مثلا ما شاهد بودیم که در مواردی سازمان بورس اجازه داده که تعهد پذیره نویسی اوراقی را مرجعی غیر از تامین سرمایه‌ها انجام دهند که این موضوع با شکست هم مواجه شده است. به نظر می‌رسد که خود دستگاه نظارتی هم این تخصص را جدی نگرفته است. انتهای پیام
کد خبرنگار:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اقتصادی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن