تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818882846




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت وگوی متفاوت با برادر موسوی ؛ عبدالله هستم، «بنده خدا»...


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: گفت وگوی متفاوت با برادر موسوی ؛ عبدالله هستم، «بنده خدا»...



طبقه دوم دفتر مطالعات وزارت خارجه محل دیدار با دیپلمات نسل اول انقلاب است. بی آنکه سخنی از هنر بگوید از حال و هوای دفتر کار او می شود سیری هم در هنر داشت و نقش و رد هنر را در آن یافت. از تابلوی نقاشی که نقشی از درِ چوبی بر آن نقش بسته تا دیگر آثاری که با هم تلفیقی از هنر و دیپلماسی را در دل خود جای داده است.آرشیتکت دیپلمات هم اهل شعر و شاعری است و هم اهل عرفان و نقاشی. از همین روست که می گوید آدمی بدون هنر وجودش کامل نیست. می گوید کسانی که بدون هنرند و عرفان و عشق بیخود زنده اند. تعبیر او برای این دسته این است که دستگاه پیچیده ای داشته باشند اما از آن استفاده نکنند؛ مثل کمد کفش.بناهای مختلفی را می توان سراغ گرفت که امضای این دیپلمات بر آن حک شده است. گفت و گو با او را از نقطه ورودش به فعالیت های سیاسی آغاز کردیم و با بحث چگونگی حضور او در دستگاه دیپلماسی ادامه دادیم و در پایان تحلیل او از تحولات مختلف منطقه و جهان را جویا شدیم. با طمانینه پاسخگوی سوالات می شود. آرامش ظاهری او در طول مصاحبه گاه با خشم همراه می شود؛ آنجا که بحث از سوریه و کشتار مردم آن می شود.گفت و گوی شفقنا با میرمحمود موسوی را با هم می خوانیم:*شما از نسل اول دیپلمات های ایرانی در جمهوری اسلامی ایران هستید. چه شد که دیپلمات شدید؟-انقلاب به دنبال خود یک آثار و عوارضی دارد که گذشته از مثبت و منفی ارزیابی کردن اجزای آن بر شرایط اجتماعی، سیاسی، اداری و... کشور مترتب می شود. انقلاب سال 58 موجب شد که بخشی از نیروهای انسانی از حوزه های کاری خود جابجا شوند، بعضی حوزه ها بعد از انقلاب حساسیت های بیشتری  داشت، از جمله آنها سیاست خارجی  و دستگاه دیپلماسی کشور بود. در مجموع نیروهایی که در انقلاب شرکت کرده بودند یا در صف جلوی انقلاب بودند، خودشان را  آماده نکرده بودند که بتوانند این تغییر را به شکل اجرایی پیاده کنند. ما در حوزه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و  سیاست خارجی مسایل و موضوعات کلان  زیادی داشتیم که باید به آنها پرداخته می شد. نیروهایی احتیاج بود که بتوانند اهداف انقلاب و برنامه های آن را دنبال  کنند. نیروهایی که در انقلاب بودند، وقتی وارد دستگاه دیپلماسی شدند، با کنار رفتن یا کنار گذاشته شدن پیشینیان ناچار شدند که  از کسانی استفاده کنند که لزوما دارای سوابق دیپلماتیک نبودند. به ویژه در رده های میانی و بالا از دیپلمات سابق استفاده نمی شد. بخشی از تازه واردین تحصیلات حوزه های مورد نیاز و متناسب امور دیپلماتیک را هم نداشتند. تلقی اولیه در آن ایام انقلاب این بود که این قضیه دائمی نیست و به طور موقت تا زمانیست که نیروهای لازم ساخته و پرداخته شود و بیایند مسوولیت ها را عهده دار شوند. در یک چنین فضایی بود که من هم به وزارت امور خارجه پیوستم.*چه سالی؟-سال 1360*پس در دوره وزارت خارجه برادرتان وارد دستگاه دیپلماسی نشدید؟-من همان روزی وارد وزارت امور خارجه شدم که آقای ولایتی پست وزارت خارجه را از میرحسین  تحویل گرفت؛ یعنی در مجلس تصویب شد و من از همان روز وارد وزارت امور خارجه شدم. از وزارت خارجه تماسی با من گرفته بودند که مشغول شوم و من اصرار داشتم که این کار با حضور اخوی در وزارت خارجه مربوط نباشد چون بنا را بر این داشتیم که پیوندهای فامیلی نباید در کار بیاید و این را صحیح نمی دانیم و تا الان هم همینطور است؛ بنابراین من  روزی به وزارت خارجه وارد شدم که آقای ولایتی وزارتش در مجلس  تصویب و تایید شد و تا امروز هم در وزارت امور خارجه هستم.*پیش از آن چه فعالیتی داشتید؟-پیش از آن در صداوسیما شاغل بودم. به دلیل علایق و آشنایی فرهنگی خودم که تحصیلاتم در زمینه هنری بوده است؛ چون آرشیتکت هستم. قبل از آن هم همیشه در طول زندگی خودم فعالیت های فرهنگی را دنبال کردم و در زندگی خودم به فعالیت های فرهنگی پرداختم. از آنجا منتقل شدم به وزارت خارجه که البته به صورت موقت آمدم اما یک باره چشم باز کردم دیدم سی و دو سه سال از آن گذشته است.*چه سالی به تهران آمده بودید؟-سال 1331*شما هم وارد فعالیت های سیاسی شدید؟-بالاخره در دوران شاه، افراد طیف های مختلفی بودند. یک عده  کسانی بودند که درگیر زندگی بودند و دغدغه های سیاسی نداشتند. یک عده ای بودند که در محیط های دانشجویی و خانوادگی خاص قرار می گرفتند. اینها منجر می شد که نسبت به مسایل سیاسی هم حساس باشند. خانواده ما نسبت به مسایل سیاسی حساس بودند. تحولات سیاسی، انگیزه های سیاسی، آرمان های سیاسی در خانواده ما موضوعیت داشت، با فهم اندک، آن زمان هم متوجه بودم که فضای سیاسی کشور مناسب نیست. به خصوص آنکه آن زمان مدرسه ای می رفتم که چهره ها و معلمانی که آنجا بودند مسایل سیاسی را خیلی خوب می فهمیدند.*کدام مدرسه؟-مدرسه جعفری اسلامی می رفتم که جزو سه چهار مدرسه درجه یک تهران بود. در عین حال خانواده هایی که تمایل داشتند فرزندانشان در محیط های دینی تربیت شوند، این مدارس را انتخاب می کردند که آن زمان در راس آن مدرسه جعفری بود و بعد از آن مدرسه علوی و... بود. معلمان ما به مباحث سیاسی علاقه نشان می دانند. خاطرم هست آقای حکمی معلم انشاء -اگر آن معلم زنده است خدا حفظش کنند اگر هم نیستند خداوند رحمت شان کند- در کلاس انشاء عمدتا به مسایل سیاسی می پرداخت. کلاس های انشاء استثنایی بود. بالاخره هم این معلم عزیز به همراه دو معلم دیگر با فشار ساواک از آن مدرسه رفتند. در سنین نوجوانی در کلاس هفتم و هشتم آن زمان پرداختن به چنین مسایلی رایج نبود شاید در جریانات 42 یک شوک سیاسی پیش از موقع هم به نسل آن زمان وارد شده بود. یادم هست در قضیه آن سال در مدرسه درگیری هایی هم پیش آمد. یکی از بچه های کلاس ما در جریان پانزده خرداد 42 مجروح شده بود. اینها محیط را به شکل احساسی وارد فاز جدیدی کرده بود که هم معلمین و هم دانش آموزان را از تحولات متاثر کرده بود. در سال 42 پدرم قضیه را دنبال می کرد، خاطرم هست وقتی امام و آقای شریعتمداری که دو مرجع مطرح آن زمان در قم بودند نزدیک شهرری شاه عبدالعظیم چادر زده بودند و آنجا به اعتراض نشسته بودند. ما چندین نوبت به همراه پدر و دوستان پدر عصرها نزدیک مغرب آنجا می رفتیم و در زیر چادرهای بزرگ آنجا نماز جماعت می خواندیم و مدتی هم می نشستیم. من تماشا می کردم و در ذهنم سوالات زیادی می آمد.*به منزل تان نزدیک بود؟-خیر نزدیک نبود اما بر اساس اعتقاد و احترامی که پدر ما برای روحانیت در آن زمان قائل بود و با توجه به حساسیت های ایشان که در جایگاه یک بازاری مسایل سیاسی را دنبال می کردند به آن جا می رفتیم. سال 42 اولین مرحله بود. من دیگر در سنی بودم که می توانستم کمی مسایل سیاسی را متوجه شوم. هرچند که به اقتضای سن این توجه بیشتر احساسی بود.*چند ساله بودید؟-من 13 سالم بود. به همراه پدر مغرب می رفتیم و پشت سر این آقایان نماز می خواندیم و بعد بر می گشتیم. آنجا دور می نشستند و صحبت و ملاقات می کردند. جریان 42 هم که برای من  خیلی تکان دهنده بود. منزل ما چهارراه گلوبندک بود و اصل درگیری آنجا و میدان ارک بود. 15 خرداد حاضر در آن صحنه بودم و شاهد حمله نیروهای مسلح شاه به تظاهر کنندگان بودم. اینها هم تاثیرات خود را بر من داشت. این موارد وقتی با مجموعه تعالیم مدرسه که نسبت به مسایل دینی و سیاسی حساس بود، ترکیب می شد، باعث شد یک مقداری شاید نسبت به برخی مدارس دیگر حساسیت های بیشتری نسبت به مسایل سیاسی به وجود آورد.*شما آن زمان بیشتر به طیف چپ نزدیک بودید یا راست؟-در آن زمان چپ و راست به این شکل نبود. من هم فهمی در آن حد نداشتم که چپ و راست را هضم کنم. از آن زمان تا به حال چپ و راست چندین بار جا عوض کرده است. در مفهوم و مصداق این واژه ها باید به هر مقطعی مراجعه کرد. اصلا به این شکل الان نبود.*منظور چپ و راست الان نیست. همان مقطع منظور است.-دهه 40 و دوران دانش آموزی من اصلا چنین مواردی برای من مطرح نبود. عمدتا چیزی که جلب توجه می کرد، وجه ضد استبدادی قضیه بود. هر کسی به این قضیه از زاویه ای می تواند نگاه کند و اشتراکاتی می تواند در آن باشد. وجه ضد استبدادی مطرح بود. منتهی طبیعتا به خاطر اینکه خانواده ما خانواده ای مذهبی بود، مدرسه نیز مذهبی بود، این نگرش غلبه داشت؛ اما تاثیری در ضد استبدادی بودن آن نگاه ها و موضوعات بر آن نمی گذاشت. وقتی به دوران دانشجویی می رسیم، آنجا باز شرایط به گونه ای دیگر است. حتی چپ و راست محیط دانشجویی در اواخر دهه 40 ،با دهه 50 کمی فرق دارد. در آنجا چپ و راست با هم کار می کردند. وجه ضد استبدادی قضیه مطرح بود. وجه عدالت خواهانه مبارزات در اینجا مساله ای عمومی بود. چه آنهایی که گرایش به چپ داشتند و سوسیالیست بودند، چه کسانی که مسلمان بودند، هر دو طیف نگاهشان، نگاه عدالت طلبانه بود. نگاهی بود که در آن جامعه از نظر طبقاتی شرایط لازم در آن فراهم نبود، یا از نظر اقتصادی مشکلات زیادی داشتند. این طیف ها مشکل چندانی با هم در همکاری نداشتند تا می رسد به جایی که مجموعه حرکت های سیاسی دهه 40 در قالب سازمان هایی تعریف می شود، سازمان ها مانیفست های خودشان را ارایه می دهند و حرکت های قبل از 42 در اینجا به شکل دیگری در می آید و در این مقطع  فداییان خلق، مجاهدین خلق، گروه های دیگر آرام آرام شکل می گیرد. جبهه ملی که از سال 32 وجود داشته و هر چه جلوتر می آییم اینها کمرنگ می شوند و شکل گیری جدیدی از نیروهای سیاسی مبارز را تعریف می کنند. در آن دوره مسایل زیادی اتفاق افتاده که اگر بخواهید وارد آن شوید یک متخصص عضو سازمان ها باید به آن بپردازد. من عضو هیچ یک از این گروه ها نبودم.*به بحث وزارت خارجه بپردازیم. شما فرمودید سال 60 یعنی در سی سالگی و در دوران جوانی وارد وزارت خارجه شدید. اولین پست تان چه بود و کلا رابطه تان با طیف امام صادقی ها  که آقای ولایتی در راس آنها بودند، چگونه بود و عملکردشان را چگونه ارزیابی می کنید؟-در ابتدای کار که دانشگاه امام صادقی در کار نبود که فارغ التحصیلانی را در آنجا داشته باشیم. نیروهایی بودند که هر کدام با یک رابطه ای –که تعریف این رابطه با رابطه امروز متفاوت هست- به  وزارت خارجه دعوت شده بودند. اینها در کنار هم یک تعدادی ماندند و تعدادی هم ترک کردند. آن کسانی که باقی ماندند کسانی بودند که تشخیص دادند که می توانند کار را دنبال کنند و در مجموع در کار دیپلماسی پخته شدند و پیش رفتند. خب کسانی هم بودند که جاماندند یا نخواستند و شغل های دیگری را ترجیح دادند. در ابتدای دهه 60 من یادم نمی آید چنین چیزهایی در داخل وزارت خارجه مطرح شده باشد. اگر هم بود چندان جدی گرفته نمی شد چون کار یک کار بسیار بسیار فشرده و سنگینی بود. همه کسانی که بعدها در خطوط مختلف خودشان را مطرح کردند در آن زمان کنار هم کار می کردند، یکی با انرژی بیشتر یکی با انرژی کمتر. هر کسی با استعداد بهتر و تلاش بیشتر می توانست خیلی سریع دانش خودش را ارتقا بدهد و بیاموزد. چون عرض کردم اکثر اینها تجربه سیاسی لازم را نداشتند. با این حال با بسیاری از مسایل سیاسی روبه رو بودند که تحت تاثیر انقلاب، تحولات جنگ تحمیلی، رابطه تلخ با آمریکا و موضوعات مختلف همه شرایطی ویژه ای ایجاد می کرد که نیازمند بود که افراد جدید بسیار بیش از وقت طبیعی که یک نفر کار می کند، فعالیت داشته باشد. من یادم نمی رود وقتی در دهه 60 سفیر در پاکستان بودم، یک شب شام میهمان بودیم که کنار دستم سفیر تازه وارد بلژیک نشسته بود. سوال کرد شما اینجا در اسلام آباد چند ساعت در روز کار می کنید؟ حساب کردم گفتم 16 ساعت. با تعجب پرسید 16 ساعت؟ گفتم: بله! سکوت کرد و دو لقمه دیگر غذا خورد و پرسید چرا 16 ساعت؟ گفتم :علتش آن است که ما در شرایط طبیعی نیستیم. ما کشوری هستیم که انقلاب کردیم و همه چیز از نو شروع شده و باید با انرژی بیشتر و وقت بیشتری بگذاریم تا خودمان را به سطح جوامع دیگر برسانیم و توضیحاتی از این قبیل. این کار کردن های فشرده و گسترده از یک طرف از ما انرژی می برد و از دیگر سو به ما می آموخت. آن سفیر هم توصیف کرد که در روز دو ساعت بیشتر کار نمی کند این کجا و 16 ساعت کجا. خب من به میزان و سهم همان 16 ساعت تجربه می اندوختم، یاد می گرفتم، مطلب می خواندم. فعالیت می کردم. این شد که کسانی که در آن دوره در وزارت خارجه کارشان را شروع کردند به سرعت توانستند تجربه کافی به دست آورند و اشتباهات کمتری داشته باشند. 

*آن زمانی که شما وارد وزارت خارجه شدید، ماجرای گروگانگیری تمام شده بود ولی اگر بخواهیم فعالیت وزارت خارجه را به سه بخش تقسیم کنیم؛ یکی دوران گروگانگیری، جنگ و بعد هم مساله هسته ای، فکر می کنید در کدام یک از این مقاطع وزارت خارجه موفق تر عمل کرده است؟-در مرحله گروگانگیری اصلا وزارت خارجه ای به این صورت هنوز شکل نگرفته بود یعنی مثل این است که یک دستگاه عظیمی آمده به این مجموعه دستگاه دیپلماسی خورده و همه چیز بهم ریخته است. بعید می دانم غیر از چند نفر در آن زمان فعال بوده باشند. البته چهره هایی توانمند از گذشته در آنجا بودند که این چهره ها در چارچوبی که تعریف شده بود کار دیپلماسی انجام می دادند اما هنوز شکل دیپلماسی جدیدی پیدا نکرده بود. در دهه 60 مساله جنگ واقعا اصلی ترین مشغولیت دیپلمات های ما بود یعنی وقتی یک فردی به عنوان مامور در نمایندگی خارج از کشور خدمت می کرد، اصلی ترین تلاش خود را می گذاشت که در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بتواند امور محوله در زمینه جنگ را اداره کند. در هر یک از این حوزه ها کار تخصصی آن بخش را می طلبید؛ مثلا اینکه در مقابل فشارهای اقتصادی که محصورمان می کردند، نگذاریم فعالیت اقتصادمان تعطیل شود، بتوانیم مشتری هایی برای کالای ایرانی پیدا کنیم. در حوزه های فرهنگی دستگاه های مختلفی تبلیغات خیلی سنگینی علیه انقلاب داشتند. چه به مرکزیت عراق و صدام چه به مرکزیت غربی هایی که با انقلاب مساله داشتند. موج های فرهنگی فرستاده می شدند در مقابل آن نیاز به کار بود. در حوزه های اجتماعی هم به همین ترتیب بود. بالاخره در اطرف ما تحولاتی اتفاق می افتاد که هر کدام از آن موضوعاتی را داشت. قضیه پدید آمدن جریان طالبان با زمینه های اجتماعی و جریان افراطی که الان بزرگترین بلای این منطقه و شاید برای جهان تبدیل شده، اگر بدون توجه به تحولات اجتماعی دهه 60 و 70شمسی خودمان بخواهیم به آن بپردازید، کاملا بی ریشه خواهد بود. نمی توانید به مطلب اصلی برسید. به هر تقدیر می خواهم این را عرض کنم که در دهه 60 این حوزه های مختلف در مرکز به شکل ستادی کار می شد و در نمایندگی ها این در صحنه پیاده می شد. حال اینکه اینها چه میزان موفقیت داشت، قابل ارزیابی است. در جاهایی موفق بودیم و در جاهایی ناموفق. در بخش هایی افراد توانمند بودند و برخی برنامه ها بهتر اجرا شد و در برخی جاها اینطور نبود. به هر تقدیر موضوع اصلی در دهه 60 موضوع جنگ بود و موضوعات دیگر در رده بعدی قرار داشت؛ مثلا در زمینه هنری ما می خواستیم نمایشگاهی بگذاریم. در کشوری مثل هلند اگر قرار باشد نمایشگاهی هنری بگذارد با چه موضوعی این نمایشگاه برگزار می شود؟ من تصور می کنم وجه مسلط آن گل خواهد بود و گل بر موضوعات دیگر غلبه می کند. ما هم در دهه 60 هر جا می خواستیم کار فرهنگی هنری انجام دهیم جنگ در آن غلبه داشت. مثلا وقتی می خواستند نمایشگاه عکاسی و نقاشی بگذارند موضوع آن معماری ابیانه نبود، نمایشگاه عکاسی جبهه و جنگ بود. یا مثلا وقتی می خواستیم در مورد  موسیقی کار کنیم، گرایش به سمت موسیقی رزمی بود. موضوع جنگ در همه ابعاد زندگی در داخل و خارج از کشور، در دستگاه دیپلماسی و سایر دستگاه ها در خارج از کشور کاملا مسلط بود و خود را نشان می داد که بعد از پایان جنگ این به تدریج کمتر و کم رنگ شد. البته هر چند بعضی ها هنوز در دوران جنگ مانده اند و این روزها هم در حوزه های سیاسی شعار جنگی می دهند.*پس حضور شما در وزارت خارجه بازوی کمکی مناسبی برای نخست وزیری بوده... با نخست وزیر در مورد شکل کمک ها در آن موقعیت حساس کشور مشورت می کردید؟-من در دوران سفارت رابطه ام با برادرم صرفا یک رابطه برادرانه بود و در سایر موارد سعی می کردم سلسله مراتب را حفظ کنم و هیچ وقت از این رابطه برادری برای کارهای دیگر استفاده نمی کردم. وقتی که بپذیریم ساختار و قانون و مقررات مهم است، به نظر من به مجموعه کشور احترام گذاشته ایم. اگر هر کدام از ما با توجیهی بخواهیم از آن چارچوب ها خارج شویم، هر کدام بهانه ای را داریم. از خط درمی آییم و همین از خط در آمدن برای خود هزینه هایی خواهد داشت. من و ایشان سعی کردیم و در این قضیه این توافق  ناگفته را داشتیم که در جایی با هم برادر هستیم و در جایی دیگر هم ایشان نخست وزیر و بنده سفیر هستیم؛ بنابراین گزارش هایی که من می دادم همه برای وزارت خارجه بود. حالا در اینکه شب نشستیم من برای مرخصی آمده ام و صحبتی کنیم و ایشان سوالی کنند و من هم جوابی بدهم، این جای خود را دارد. طبیعتا مطالب را مطرح می کردم اما مسایلی که باید دنبال کنم تماما در چارچوب قانون و مقررات انجام می شد تا افراد پس از ما هم در این جهت حرکت کنند.*در بحث وزارت خارجه اگر از دوران آقای یزدی حساب کنیم؛ آقایان یزدی، موسوی، ولایتی، خرازی،  متکی، صالحی و ظریف، فکر می کنید کدام موفق تر عمل کردند؟-از پاسخ به این سوال معذور هستم.*فکر می کنید چرا وزارت خارجه در عرصه سیاست گذاری چندان موثر نبوده است. یعنی بیشتر سیاست ها را در این سال ها اجرا کرده تا اینکه بخواهد سیاست گذار باشد.-ما در بخش سیاست گذاری و ساخت تصمیم مشکل داریم. هرگاه موضوعی در حوزه سیاست خارجی پیش می آید، ساده انگارانه خواهد بود، بگوییم وزارت خارجه خود موضع بگیرد. این باید یک سلسله کاری را دنبال کند تا بتواند به نتیجه درستی برسد.  برخی مسایل روزمره و کوچک هستند و برخی دیگر کلان. در حال حاضر ما مساله ای به نام سوریه داریم. در کل منطقه رویکردهای مختلفی هست. ترکیه، قطر، عربستان هر کدام یک نگاه و سیاستی در قبال آن دارند. ایران هم سیاست خاص خود را در قبال سوریه دارد. چه باید کرد؟ این مساله بسیار پیچیده است. ابعاد مختلفی دارد. یک بخش آن به جریان افراط، بخشی به فلسطین و خاورمیانه، بخشی از آن به علوی گری و شیعه و بخشی دیگر به سیاست کلان مقاومت در برابر اسراییل و همچنین رابطه با آمریکا مربوط است. سلسله مراتبی دارد که مجموعه موارد باید میان کارشناسان سیاسی مربوطه آن بحث شود و اطلاعات لازم توسط کلیه دستگاه های مسوول و مرتبط فراهم شود. راهکارهای مختلف تهیه شود که هریک چه فایده و ضررهایی دارد تا برسد به جایی که یک مجموعه تصمیم گیر بر اساس این مجموعه پخت و پزها، تصمیم را بگیرد و یک مجموعه مسوول براساس آن تصمیم عمل کند. معمولا دستگاه های وزارت خارجه وظیفه اصلی شان عمل کردن براساس آن تصمیمات است اما سوال شما متوجه این قضیه است که آیا دستگاه دیپلماسی، مشارکت در تصمیم گیری و مشارکت در مراحل یک و دو  و سه را هم دارد. من اعتقاد دارم حتما باید نقش اول را داشته باشد به دلیل اینکه دیپلمات ها مطلع ترین و مجربترین افراد در حوزه سیاست خارجی هستند. آخرین مطلب این است که آیا ما در مجموعه سی و چند سال گذشته این روند را به درستی جلو برده ایم و الان هم به همین ترتیب است؟ متاسفانه پاسخ منفی است. دستگاه ها باید هر کدام در جایگاه خودشان و با مسولیت های قانونی خودشان قرار بگیرند و هر کسی کار موظف خودش را انجام دهد. الان ما در این شکل نیستیم، به همین دلیل هم هست که اعتقاد دارم علی رغم اینکه ما دیپلمات های پخته ای داریم اما در نتیجه گیری مشکل داریم. ما یک سری مبانی را قطعی می گیریم، براساس آن مبانی جلو می رویم. شما اگر سوال های کلان را در حوزه سیاست خارجی درست مطرح کنید، پاسخ های درست هم باید برای آن پیدا کنید؛ مثلا چرا رابطه ما با آمریکا اینگونه است؟ در یک جا به این بسنده می کنیم که بگوییم آمریکا در کودتای 28 مرداد 32 مشارکت داشته است. خب بیاییم این را بررسی کنیم و شاید هم به این نتیجه برسیم که رابطه همچنان باید قطع باشد. منتها اینها باید در مباحثات روشن شود، نه در شعار دادن. شعارهای ملی باید درخدمت منافع ملی باشد نه براساس احساساتی متعلق به این گروه و آن گروه. شما الان ادبیاتی که در این چند ماه در مورد مسایل هسته ای در سطح کشور مشاهده می کنید، تفاوتی با گذشته ندارد؟ دارد. چرا در هر فرصتی مردم را به خیابان ها می آوردند و می گفتند حق مسلم ماست. چرا این جریانات اکنون نیست؟ آیا دیگر حق مسلم ما نیست؟ کدام درست است؟ اینها تصمیمات درستی است؟ مبانی آن چیست؟ آیا ما در این سال ها راه درستی آمده ایم؟ باید به مبانی برگردیم و در آن مبانی همه چیز را به درستی وارسی کنیم. ببینیم آیا بنیان های درستی برای مجموعه  تصمیم ها و رفتارهای خودمان گذاشتیم. اگر به آن بنیان ها مراجعه کنیم، چه بسا بعضی رفتارها اصلاح شود و هزینه ها به شدت کاهش پیدا کند... ولی لازمه آن این است که از لایه های احساسی قضیه بگذریم. لازمه آن، این است که ما از لایه هایی که برای منافع گروهی استفاده می کنیم، بگذریم و به منافع ملی کشور فکر کنیم. افراد شایسته را در مقام تصمیم سازی و تصمیم گیری قرار دهیم. آن وقت کار دستگاه دیپلماسی راحت تر می شود. باید تامل بیشتری داشته باشیم. در کلیه مسایل سیاست خارجی مان توجه داشته باشیم که این سوال بزرگ پیش روی ماست. آیا هر آنچه انجام دادیم درست بود؟ برگردیم این سوال را بپرسیم و بعد بر مبنای آن این دستگاه را یک وارسی و روغن کاری کنیم که درست تصمیم گرفته شود تا به نتیجه درست هم برسیم. باید درست تصمیم بگیریم تا تصمیم درست بگیریم.*شما فکر می کنید این سری مذاکرات هسته ای که در جریان است در مسیر درستی است؟ با توجه به توافقی که سوم آذر امضا شد فکر می کنید به توافقنامه نهایی می رسد؟-من پاسخ  شما را اینگونه می دهم که من از مبنا کمی نگاهم در بحث هسته ای متفاوت است. معتقدم هر موضوعی را باید مثل یک کتاب کامل مطالعه کرد و در نظر گرفت. اگر شما یک کتابی را از فصل سوم و چهارم شروع کنید، نمی توانید نتیجه گیری درستی از آن داشته باشید. سوال شما متوجه یک برش از جریان هسته ای است. جریان هسته ای یک جریان طولانی است که چند دهه است که دنبال می شود. حتی از زمان شاه این مساله در دستور کار بوده است. مساله هسته ای پیش از انقلاب هم مطرح بوده و قراردادهایی نیز در جریان بوده است. براساس آن فعالیت هایی پیش رفته است. ما اگر بخواهیم درست نتیجه گیری و موضع گیری کنیم و درست تحلیل داشته باشیم، باید همه این فصول را در نظر داشته باشیم بنابراین نمی توانم در این وقت کوتاه فقط به این برش کوتاه زمانی بپردازم. ممکن است از حرف هایم برداشت نادرستی دربیاید. فقط در یک جمله بگویم اعتقاد دارم سوءمدیریت در این قضیه، مهم ترین سهم را در مشکلات فعلی داشته است.*فکر می کنید اراده و میلی برای حل این قضیه در این مقطع وجود دارد یا خیر؟-من دسترسی به تصمیم گیران در این زمینه ندارم. صحبت از این است که به دنبال حل مشکلات هستند و آنها باید جواب بدهند.*پرونده هسته ای بهانه ای شد تا ایران و آمریکا برای اولین بار ملاقات و مذاکره کنند. فکر می کنید ممکن است پرونده هسته ای به عادی سازی روابط ایران و آمریکا منجر شود و بستری برای آن فراهم کند و اصولا بین ایران و امریکا در آینده نزدیک آشتی اتفاق می افتد یا سطح تنش ها کاهش پیدا می کند؟-رابطه 50- 60 ساله گذشته ما با آمریکا تحت تاثیر چندین واقعه است که هر کدام تاثیر خود را داشته است. جریان 28 مرداد، جریان انقلاب، گروگانگیری، جنگ ایران و عراق و بعد از آن قضیه هسته ای است. خود آمریکایی ها هم به این مساله اعتراف دارند که در گذشته در برخورد با ما خطا داشتند. به ویژه در کودتای 28 مرداد 32 که با حمایت شان دولت مردمی وقت را، دولتی که با رای مردم انتخاب شده بود، به سقوط کشاندند. در این قضیه صدمه ای به ما وارد شد که در تاریخ ما حتما هر چه بگذرد و گرد و غبارها بنشیند، بهتر می شود تلخی ابعاد آن را ارزیابی کرد. بعد از آن هم در جریان جنگ حمایت هایی را از صدام داشتند تا اینکه برسیم به حال حاضر. به نظر می رسد که طرفین در مواضع خودشان با حفظ اصول در حال تجدیدنظر هستند و با توجه به اینکه این رابطه کج و ظالمانه در طول چندین دهه جریان داشته است، نمی شود انتظار داشت یک شبه تغییر کند. زمان خواهد برد تا طرفین  بتوانند با هم ارتباطات منطقی برقرار کنند. به نظر می رسد موضوع هسته ای همانطور که اشاره کردید، موضوع مناسبی بوده که طرفین قدم هایی را بردارند و اینگونه تفسیر می شود که می تواند در جهت عادی سازی روابط باشد. ما در گذشته مذاکراتی داشته ایم ولی به این شکل و علنی نداشتیم. این یک قدم به شکستن بعضی از دیوارهای بی اعتمادی کمک می کند؛ اما تا به آن مرحله برسیم که رابطه عادی شود، زمان بیشتری می خواهد. بستگی به این دارد که طرفین تا چه اندازه نیت این را داشته باشند که در چارچوب های تعریف شده بین المللی با هم همکاری کنند. احترام بگذارند. حتما می توانند منافع مشترکی را تعریف کنند که در چارچوب آن منافع با هم کار کنند. نمونه آن افغانستان که منافع مشترکی تعریف شد و با هم همکاری صورت گرفت. در مورد عراق همکاری داشتند. این می تواند حوزه های مختلفی را شامل شود اما همانطور که عرض کردم تلقی من این است که احتیاج به زمان دارد. البته نباید غافل شد که برخی محافل در هر دو کشور از دشمنی موجود حسابی نان می خورند و اسراییل هم همسفره این محافل است.*به نظر می رسد که وزارت خارجه الان تمایلی ندارد. چون اخیرا آقای کری گفته بود در مورد سوریه صحبت کنیم و آقای ظریف گفتند فعلا در این زمینه مجاز به صحبت کردن نیستم. در این شرایط که افراطی گری در منطقه در حال رشد است فکر می کنید ایران با چنین رویکردی بتواند به حل موضوع کمک کند؟-در مورد آقای ظریف همان جمله ای که اشاره کردید، نکته اصلی است. آقای ظریف در راس دستگاه دیپلماسی براساس اختیاراتی که دارد، عمل می کند. همانطور که اشاره کرده چنین اختیاری به ایشان داده نشده است. دستگاه مرکزی کشور هنوز به این نتیجه نرسیده که ما در حوزه های دیگری بتوانیم با آمریکا کار کنیم بنابراین آقای ظریف و وزارت خارجه راسا نمی تواند وارد حوزه های دیگری شود. مساله افراطی گری که شما مثال می زنید مساله ای است که به نظر می رسد موضوعی است که آمریکایی ها سالهاست از آن رنج می برند و ما و تمام دنیا از آن رنج می بریم و قطعا می توانیم و لازم است با سایر کشورها همکاری داشته باشیم اما اینکه بنا بر مصالحی که آقایان تعریف می کنند، این کار را انجام دهیم یا خیر در اختیار مسوولان تصمیم گیر است.* با توجه به نگاه کارشناسی شما به مسایل ترکیه و تحولاتی که در روابط ایران و ترکیه اتفاق افتاده بود، فکر می کنید تغییری در نگاه ترکیه اتفاق افتاده و دستگاه سیاست خارجی ایران می خواهد از ترکیه استفاده کند و آیا امکان دارد دوباره در مورد سوریه همکاری داشته باشند تا جنگ سوریه کمی آرام تر شود؟-من اعتقاد ندارم که در ترکیه تغییر اتفاق افتاده باشد. ترکیه همان ترکیه گذشته است. در ایران در برخورد با ترکیه کمی تغییر به وجود آمده است. مکرر من در مصاحبه های خودم از نحوه برخورد با ترکیه در طول دو سال گذشته انتقاد کردم. از اینکه ما نباید روابط با ترکیه را برای سوریه فدا کنیم. اهمیت ترکیه در نظر من به عنوان متخصصی که از سال 60 این قضیه را دنبال کردم، چندین برابر سوریه است. سوریه در جای خود  مساله ای است و کشور همسایه ما نیست؛ مساله امنیت سوریه برای ما با امنیت ترکیه برابر نیست. روابط با سوریه در چارچوب راهبرد مقاومت تعریف می شود و به شکل اصولی باید مورد بررسی قرار بگیرد. ما با ترکیه همسایه ایم و این نکته بسیار مهمی است. با سوریه که همسایه نیستیم. منافع اقتصادی و تجاری ما با ترکیه اصلا قابل مقایسه با سوریه نیست. آینده ترکیه هم برابر با آینده سوریه نیست. در طول دو سال اخیر در برخی موارد طوری خبر رسانی و حتی خبرسازی شده که صحت نداشت. نمی خواهم بگویم هیچ تغییری در ترکیه نسبت به قبل نبوده ولی تغییرات تاکتیکی و کوچک است. برخورد امروز ترکیه با جریان سوریه نسبت به هشت ماه قبل تغییراتی دارد؛ اما تاکتیکی و جزئی است. ترکیه ظرفیت بسیار خوبی دارد. همین عدالت و توسعه ظرفیت بسیار خوبی دارد اما بسیاری از روزنامه نگاران و رسانه ها متاثر از فضاسازی بعضی محافل شده بودند. وقتی من برخی حقایق را به آنها می گفتم، باورشان نمی شد. ذیل بعضی اخبار سایت های داخلی مان در مورد ترکیه جو عمومی را ترسیم می کرد که به شدت علیه اردوغان بود و او را نوکر آمریکا و اسراییل می دانستند. ترکیه با اسراییل رابطه دارد. ترکیه مواضع خود را بر اساس منافع خود تعریف می کند. رابطه با اسراییل را که اردوغان ایجاد نکرده است. از شصت سال پیش رابطه گسترده ای را دولت های سکولار پیش از اردوغان با اسراییل ساخته اند و برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه به ارث گذاشته اند. علیرغم این، برخوردهایی که اردوغان در مورد اسراییل کرده اگر با دولت قبلی مقایسه کنید بسیار بالاست. مواضعی که در جریان داووس و غزه، کشتی مرمره داشت، اینها کارهای بزرگی در ترکیه ای بود که 80سال سکولارها آنجا بوده اند و جزو اولین هایی بوده که اسراییل را به رسمیت شناخته و بزرگترین قراردادهای نظامی را با اسراییل داشته است. همه اینها را شما در نظر بگیرید که اردوغان چگونه برخورد کرد و به اعتراف تمام تحلیل گران جهانی دولت اسراییل را تحت فشار گذاشت تا جایی که ناچار به عذرخواهی از ترکیه شد اما اینجا در روزنامه ها، در رسانه ها و خبرگزاری هایی که وابسته به بعضی دستگاه ها هستند، مشاهده می کنیم طوری خبر می دهند که گویا اردوغان اسراییلی است؛ اردوغان آمریکایی است؛ در صحنه سیاست خارجی هم دروغ. چرا؟ برای اینکه آنها در سوریه با ما همراهی نکردند. در حالی که ترکیه هم استدلال خاص خود را دارد که جای تامل و توجه است. آنها دارند انتقاد می کنند از رییس کشوری که مردم خود را کشت. کرامت انسانی کجا رفته است؟ کرامت انسانی دقیقا کلمه ای است که اردوغان در صحبت خود به کار برد. از آنها که در این زمینه خبرسازی می کنند باید پرسید کرامت انسانی کجاست؟ مگر در مقاومت که از آن صحبت می کنید، چیزی غیر از کرامت انسانی نهفته است؟ اینها مطالبی است که باعث شد ارزیابی در مورد مسایل ترکیه در ایران دستمایه جریان رسانه ای باشد. من بر اساس وظیفه مطالب خودم  را می گفتم. وقتی ترک ها از ایران به کشورشان برگشتند اعلام کردند مواضع ما با ایران در مورد سوریه یکسان نیست. 

 *روابط ایران و عربستان تقریبا شبیه به یک جنگ سرد است. با این حال گفته می شود ملک عبدالله راغب به برقراری رابطه با ایران است؛ ارزیابی شما از رابطه با عربستان چیست؟ با توجه به اینکه در سوریه جنگ را به صورت نیابتی پیش می برند.-ما در هیچ کار سیاسی نمی توانیم به طور مطلق بگوییم نمی شود. در عالم سیاسی از این جنسی که ما داریم صحبت می کنیم، باید بگوییم می شود. ارزیابی من این است که می شود رابطه ایران و عربستان را بازسازی کرد. به شرط اینکه درست به علل و عوامل آن بپردازیم. بعد از اینکه تحلیل درست پیدا کردیم که چرا رابطه ما با عربستان به این شکل و روزگار افتاده است، در آن صورت باید یک نقشه راهی برای خود ترسیم کنیم که به بهبود روابط دوکشور برسیم. به نظر من این کاملا قابل پیگیری است، مشروط بر آنکه در داخل کشور دستگاه های تصمیم گیر و تصمیم ساز به ضرورت این قضیه پی ببرند. من به شخصه اعتقاد دارم که این یکی از اصلی ترین موضوعاتی است که ما باید به صورت جدی دنبال کنیم. بدون حل کردن مشکلات ما با عربستان، ما با مجموعه  خلیج فارس و این منطقه مشکلات زیادی را خواهیم داشت. این به معنای آن نیست که ما تسلیم زورگویی شویم. نه؛ من می گویم ما باید برگردیم به خطوط منطقی بایستیم و از آنها هم بخواهیم که در خطوط منطقی بایستند. مشترکات زیادی با هم می توانیم پیدا و تعریف کنیم. درگیری به  این شکلی که در منطقه است و به صورت دوقطبی درآمده و دارد در قالب جریان های شیعه و سنی تعریف می شود، این یکی از بزرگترین خطراتی است که موجودیت ما و موجودیت شیعه توسط آن تهدید می شود. نه فقط شیعه، اهل تسنن هم به همین ترتیب است. تمام جهان اسلام از جریان دوقطبی صدمه می بیند. درگیری که در سوریه جریان دارد، متاثر از این قضیه است. این  فقط دامن شیعه را نگرفته، اهل تسنن را هم آنجا کشته می شوند، اهل شیعه کشته می شوند، علویان کشته می شوند. دوم اینکه آثاری که در سوریه دارد به این زودی ها پاک شدنی نیست. فرزندانی که پدر و مادرشان کشته می شوند یا از آنجا رانده می شوند، چند میلیون نفر؛ اینها همه متاثر از این قضیه هستند برای چند نسل آینده. پدرت را کی کشته آن شیعه کشته. او می گوید پدرت را کی کشته او می گوید آن سنی کشته . پاک کردن این قضایا خیلی  زمان می برد باید متوجه باشیم که  این تصمیم گیری یک تصمیم گیری نظامی  نیست؛ یک تصمیم گیری تاریخی با ابعاد سیاسی، نظامی،  اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و امنیتی است. اگر در تاریخ نوشته شود که در فلان جا شیعیان و اهل سنت این کار را کردند خوب همه اینها به همان کسی که می خواهد به این دین بپیوندد، به آن کسی که می خواهد از این دین بیرون رود، همه اینها در کارنامه اش نوشته می شود. این کارنامه خوبی در منطقه برای مسلمانان نیست؛ چرا همه مشکلات دنیا در منطقه مسلمان نشین جمع شده است؟ نشان دهنده اشکالات جدی هست. در جهان اسلام دو قطب قدرتمند هر کدام دارند یک مذهبی را رهبری می کنند. یکی در ایران و دیگری در عربستان، این مسوولیت دو طرف را بالا می برد؛ بنابراین من تصور می کنم که باید با حفظ اصول به سراغ  این قضیه رفت. رابطه ایران و عربستان را باید ترمیم کرد. تصور می کنم که احتیاج به دیپلماسی  پنهان و پشت پرده ای دارد که می تواند زمینه ساز باشد و برخی سوءتفاهمات را رفع کند. برخی از این پایه ها گذاشته شود و بعد از آن در صحنه دیپلماسی آشکار بتوانیم قضایا را درست پیش ببریم.*شعار نه شرقی، نه غربی در سیاست خارجی ایران، شقه «نه غربی» آن عملیاتی شد اما شقه «نه شرقی» آن هنوز چندان عملیاتی نشده است. تفکر کشورهای کمونیست چین و روسیه چه تاثیری در سیاستگذاری وزارت امور خارجه دارد؟- ما به سمت سوسیالیسم نرفتیم. سمت لیبرالیسم هم نرفتیم . ما یک  ترکیبی هستیم که اگر بخواهیم آن را تعریف کنیم کمی مشکل است. لیبرالیسم در مفهوم تعریفی دارد و در مصداق آن هم تغییرات و تحولات تاریخی در دل خود داشته است. سوسیالیسم هم همینطور. جامعه ما جامعه سوسیالیستی است؟ ابدا اینطور نیست. مجموعه  اتفاقاتی دارد می افتد. شما از همین دفتر که بیرون می روید ببینید چند پورشه می بینید. کجای این سوسیالیسم است؟ صف های سبد کالا را نگاه کنید، گریه آور است. اگر افراد نیاز نداشته باشند برای 60 – 70 هزار تومان می روند توی صف بایستند که اینگونه عزتشان لگدمال شود؟ این به نظر من سوسیالیسم نیست. من به عدالت  اجتماعی اعتقاد دارم و قائل به این هستم که در باورهای دینی، در رفتارهای ملی ما، در ارزش هایمان که از گذشتگان به ارث رسیده، این مساله جایگاه مهمی دارد؛ اما متاسفانه مغفول مانده است. درباره لیبرالسم نیز بدون آنکه بخواهم چیزی را تقدیس کنم فقط توضیح می دهم هر مکتب فکری نقاط مثبت و منفی دارد اما در زمینه لیبرالیسم از اول آن را بدنام کردیم، مفهوم آن را عوض کردیم و مصداق آن را هم هر چیز بدی که بود توی  آن ظرف ریختیم بعد گفتیم اینها لیبرالیسم هستند و سراغ اینها نباید رفت. این اتفاقاتی است که افتاده و سوسیالیسم و لیبرالیسم که به همین سادگی به وجود نیامده است؛ مباحث کلانی دارد. متفکرین بزرگی در دنیا کار کردند. تعاریف متعددی هم ممکن هست برای آنها داشته باشند اما با انگیزه های مشخصی هر موقع از لیبرالیسم صحبت شود می گویند آقا اینها می خواهند اباحه گری را باب کنند، اینها می خواهند روابط همجنس بازی را در بیاورند. لیبرالیسم این نیست. مهمترین بحثی که اینجا وجود دارد  این است که خدای سبحان از فضل خود نعمت بی بدیلی به انسان داده که به هیچ مخلوق دیگری داده نشده است. نامش «اندیشه» است. این اندیشه دفن که نمی شود، به نوک قلم می آید، به نوک زبان می آید. حقوق انسانی، حقوق شهروندی از همین نعمت سرچشمه می گیرد. بحث آزادی است نه آزادی همجنس بازی. آزادی اندیشه و بیان و قلم. لذا لیبرالیسم برای فحش دادن به کار می رود. من طرفدار لیبرالیسم نیستم. فردا به من فحش ندهند که لیبرالیست است. من اعتقاد دارم که ما به اصل معانی و مفاهیم بپردازیم بهتر از آن خواهد بود تا آنکه به نام ها و مکاتب بپردازیم. یک زمانی بحث های آکادمیک می کنیم در آن بحث ها کتاب می گذاریم جلویمان می گوییم، آنها که لیبرالیسم و سوسیالیسم را آوردند چه تعاریفی ارایه می دهند. یک زمانی هم بحث روز و رسانه هاست، در آنجا مراجعه می کنیم می بینیم چه کسی در این جامعه لیبرال است کی سوسیالیست است. ما واقعا یک بررسی کنیم آیا عدالت اجتماعی آنطور که باید، داریم؟ به خود مردم می توانیم مراجعه کنیم. به سفره های مردم می توانیم مراجعه کنیم. وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شان را نگاه کنیم. آیا جامعه ما از نظر اخلاقی جلو رفته یا عقب رفته است؟ به اینها مراجعه کنیم و شعارها را هم کنار بگذاریم. چون در برخی تریبون ها مطالبی می شنویم که گویی دارند در مورد کشور دیگری صحبت می کنند که در آسمان هاست. کافیست شما به یکی از این بازارهای میوه شهرداری در آخر شب سر بزنید. کافیست به مناطق دور از مرکز شهر سر بزنید. دستتان  می آید که شرایط اقتصادی-اجتماعی چگونه است. افراد چگونه دارند زندگی می کنند. مردم در خانه هایشان سفره هایشان چه رنگی است. باید از شعارها گذشت. شعارها گاهی برای کسب پایگاه های سیاسی است و در آن چندان انصاف و عدالتی مشاهده نمی شود و واقعا جای تاسف هم دارد اگر اینها به نام اسلام نوشته شود اما شعار نه شرقی نه غربی هم که سوال کردید بعد از فروپاشی شوروی دیگر به آن پرداخته نشده و گویا در ادبیات سیاسی فراموش شده است. اگر این روزها به آن اشاره کنید دنبال مصداق شرقی باید بگردید.*استراتژی نگاه به آمریکای لاتین که مدتی ایران با قوت دنبال کرد و اخیرا آقای  روانچی هم 10 روز تور دور آمریکای لاتین رفتند که روابط را نزدیک کنند، بر چه مبنایی است؟ این کشورها برای ما چه نفعی دارند ؟- در 8 سال گذشته که این سیاست دنبال شد، در وزارت خارجه مسوولیتی نداشتم و به همراه ده ها دیپلمات با سابقه دیگر این فرصت را داشتیم که با دقت به عنوان دیپلمات مطالعه و رصد کنیم که در حوزه سیاست خارجی چه اتفاقی میفتد. می توانم بگویم نزدیکی به آمریکای لاتین یک تصمیم نادرست بود و بارها هم در جلسات مختلف این را مطرح کردم. نمی گویم با آنجا رابطه نداشته باشیم، پیش از دولت قبلی هم ما با آمریکای لاتین رابطه داشتیم. سفارتخانه و تجارت داشتیم اما اینکه ما توجه به پاکستان و ترکیه و عربستان نکنیم و رابطه با آنها را واگذار کنیم بعد برویم رابطه با ونزوئلا را بسازیم، قابل هضم نیست.آیا آن اولویت داشت یا اینکه ما وضعیت نابسامان فعلی روابط با عربستان که در مورد آن صحبت کردیم را باید درست مدیریت می کردیم؟ چقدر آدم در سوریه کشته شدند، نمی توانستیم از این پیشگیری کنیم؟ خدای نکرده شاید روزی بیاید پنج سال دیگر من و شما اینجا نشستیم و گفتیم تا الان یک میلیون سوری کشته شده است و تاسف بی حاصل بخوریم. آیا احتمال دارد کشور دیگری وضعی مشابه سوریه پیدا کند؟ چکار باید کرد؟ می شد پیشگیری کرد که جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم پیش نیاید؟ آیا می شد؟ شاید بله! وظیفه دولتمردان اروپایی بود که پیشگیری کنند. وظیفه دولت ها بود. وظیفه دولت ها در شرایط کنونی هم این است که به این توجه کنند که ما کمک کنیم تا منطقه پرخطری که در آن زندگی می کنیم به یک منطقه امن و با ثبات تبدیل شود. منطقه ای که پر از مشکل است. بیش از هر منطقه دیگری در دنیا تهدید در آن جمع شده است. اگر به دنبال توسعه اقتصادی هستیم، اگر به دنبال آسایش مردم و رفاه مردم مان هستیم، راهی غیر از این نیست که اول اطرافمان را بسازیم بعد به مناطق دور برویم و این کار حتما شدنی است. ما تجربه کشورهای دیگر را هم داریم که آنها با همه دنیا رابطه معقول و متوازن دارند ما هم می توانیم این را داشته باشیم؛ چرا نه؟!*به عنوان آخرین سوال، خودتان را در یک جمله معرفی کنید.-سال 1367 بود؛ رفتم درِ منزل بزرگی به قصد اینکه از ایشان مطلبی یاد بگیرم. در زدم. آن شخص، واقعا شخص بسیار بالایی است. پشت در آمد و گفت: کی هستی؟ گفتم: من فلانی هستم توسط فلانی به شما معرفی شده ام. در را باز کرد و گفت: احتیاج به این حرف ها نبود، می گفتی عبدالله هستم؛ کافی بود. حالا  هم در جواب شما می گویم: عبدالله هستم «بنده خدا».



چهارشنبه, 14 اسفند 1392 ساعت 14:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن